اندیشه ی بالا (6) :
خب :
"به ...
اونجا ، میدون ، و یا بقول شبکه پنج سیمای جمهوری اسلامی ایران ، نه پنج خودمون ، یا شبکه تهران ، :
خونه باز می گردیم" .
البته به اینجا در نوشته ی قبلی ، چراکه هنوز از اونجا و راه میون اینجا و اونجا و مثلا پلیس راه ، دکتر یا مهندس راه ووو که خبری نیست ، حتی راهنما هم .
اینجا گفتیم که آقا و خانم در کنار هم بخوبی خوشی زندگی می کنن و ان شاء بچه دارم که بشن گفتیم که بقول طلبه ها ...
فعلا از بچه خبری نیست مثلا ، و مثلا مدرسه رفتنش ، گفتم که به اونجا که برنگشتیم ، به اینجا برگردیم .
پیشرفت علمی :
ینْبِتُ لَکُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَالزَّیتُونَ وَالنَّخِیلَ وَالْأَعْنَابَ وَمِنْ کُلِّ الثَّمَرَاتِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیةً لِقَوْمٍ یتَفَکَّرُونَ(سوره ی نحل)
بِالْبَینَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَیکَ الذِّکْرَ لِتُبَینَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یتَفَکَّرُونَ(سوره ی نحل)
خب ، قبول باشه ، کجاییم ؟ اونجا ، اینجا دیگه ! تومیدون ، خونه .
در کنار هم بخوبی و خوشی زندگی می کنیم ، و هرچی من میگم تو هم میگی ، کمثل من ؟
نه دیگه ، گفتم که هنو تو اینجا ، اونجا دیگه ! از بچه که خبری نیست ، یه خانم و یه آقا اینجا ، اونجا دیگه ! هستن ، حالا کو تا بچه داری بشن و به نفس کشای خونه اضافه بشه ، کمثل خونه ی ما و کمثل ما ، کمثل من و کمثل تو .
خدا رو شکر که اگه اینجا مثل اونجا هم نباشه ولی جا برای نفس کشیدن کمثل ما هم هست و جلوی بازدمشونم ، که بعد نماز برات ، نه تنها گفتم ، بلکه نشونتم دادم ، نمیگیره ، که بقول آقا دکتر :"توانا" ی : "به خانه باز می گردیم " : متوجه نفس کشیدن خودش بشه .
و بخواد از خونه بره بیرون ، پیش دکتر دیگه !؟ نه بابا ، هوا خوری ، بازدمش ، برا اینکه فریادم که داشته باشه ، چرا تو سر یکی دیگه خالی کنه ، هرچی فریاد داره تو خونه هم می تونه بلند بلند خالی کنه ، کی بهتر از من و تو برا شنیدنش ؟
تازه مگه اینجا ، اونجا دیگه ، جز من و تو یکی دیگه هم هست ؟!
دکتر !؟ کی آورد ؟ تو ؟ برا کی ؟ برا چی ؟
آشپز !؟ من ؟ برا چی ؟
پنیر درست کنه ؟! یا سیب زمین تخم مرغو بپزه ؟ یا ... ؟
آهان ! آشپزی ، مثل دکتری دیگه ، یا روانشناسی و همون ، پلیس که نه ، راهنما .
خب چرا تنها تشریف آوردن ؟ خانم بچه ها که هنو نداریم ، آقاشم ، ولی چرا آقا یا خانومشونو نیاوردن ؟
یه وقت یادگیری نکنم تنایی برم جایی .
مطمئن باش حواسم جمعه ، لازم نیست بگی ، البته گفتیم گفتی ، لازم نیس فرو بدی تو خودت جمع کنی و ...
یادته که آقا امام حسن ثانی علیه السلام چی گفته که ؟
نگفته که بالاترین تنگ نفس ، تنگ نفس سیاسیه ؟
همونطور که بعد نماز یاد کردم ، بیا دعا کنیم و با توسل به همون آقا ، که خدا مادرتو یا عمه جان منم شفا بده ان شاءالله تعالی .
حالا سیاست یعنی چی ؟ بمونه ، همینقد که به اینجا ، اونجا دیگه ! مربوطه ، به خونه و خونه داری که ماشالله اوستاشی .