گام :
بِسْمِ اللَّهِ ... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... ، إِذْ قَالَ یوسُفُ لِأَبِیهِ یا أَبَتِ إِنِّی رَأَیتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَیتُهُمْ لِی سَاجِدِینَ ، ... ، تِلْکَ آیاتُ الْکِتَابِ الْحَکِیمِ ، ... یا بُنَی لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ ... .
سلام علیکم و تبریک (الف) .
جونم برات بگه ، اگه خدا می خواست و امروزم میرفتم سرکار ، از طبقه ی دوم خلاص میشدم .
ولی صرف نظر از اینکه مثلا برق کش اومد و گفت یکشنبه میاد تا خرطومیای طبقه اول رو بندازه ، تا کار برا کار من آماده بشه ، چون مثلا لوله کش پایین هم کارشو کرده ، بازم یه جارو و یه طی برا بندکشی لازم داشتم که دیشب به برادر صابکار ، که رفته بودم مغازشون (پ) ، که گفتم گفت نداریم ، و امروز ! که صابکار زنگ زد و پیش از اینکه بپرسه سر کار رفتم یا نرفتم ؟ گفتم جارو و طی بگیره بذاره مغازه تا بیام ببرم ، درثانی ، برقکشم گفته یکشنبه میاد پایین رو آماده ی کار می کنه ! که دیگه نپرسید !
خب ! برا اینکه ، درستکه یکی دو هفته قبل ، تو نوشته ی قبلی گفتم :
تنهایی کار می کنم !
ولی مثلا بدون جارو و طی هم !؟ حالا مشارکت ! مثلا لول کش ، برقکش ، و دیگران در این کار بمونه !
آخه تو خبرای این یکی دوهفته اومده بود که مثلا :
دولت ، مجلس و حتی بانک !
مرکزیشونم ! می خوان خونه سازی کنن ! حالا بمونه که برا مثلا :"کارمند"اشون ! یا :
به تعبیر معروف
چهار دهه ی پیش برا :
همه
و خودشم :
ما حرف نمی زنیم عمل می کنیم
شم ! ولی دیگه کی !؟ غیر از مشارکت مثلا :"مجلس" ، :"بانک مرکزی" و مثلا گویا :
انبوه سازان !؟
اونوقت این مثلا :"انبوه ساز" م به تنهایی !؟ یا مثل : من !؟
خب ! روز روزِ جمعه هست و یه سلامی بدم :
السلام علیک یا شریک ! القران !
-----------------------------------
زیرنویس :
الف :
پیدایش پرسش :
خب امروز چه روزیه !؟ که تبریک داشته باشه !؟ آیا مثلا روز اول تابستونه !؟ و یا ... !؟
و یا :"به تعبیر معروف" روز :"دیگر"یه و به همین مناسبت تبریک داره ! مثل روز دوم (ب) !؟ روز نو !؟ هفته ی نو ، و همینطور ماه ، سال و مثلا قرن نو !؟ و "به تعبیر معروف" مثلا :
عصر جدید
یا عصر نو ! و حالا بمونه که چرا عصر !؟ آخه عصر بعد :"ظهر"ه ! مثل :
ظهر جمعه
که نماز داره ! بجای نماز ظهر یومیه !
امروز جمعه رو تبریک میگم !
ب :
روز تا روزه به تعبیر معروف مثل :"ماهی تو آب" می مونیم ما ! و ازش خبر نداریم !
در نهج البلاغه ، خطبه ی اولش اومده :
اوّل الدّین معرفته ، و کمال معرفته ... .
حالا ان شاءالله فرصت بشه بیشتر میگم ! فعلا برا خالی نبودن عریضه گفته باشم که این :"اول" که "اول" دینه ، اول دین ماست !؟
بعبارت دیگه بعنوان مثال :"من" هستم و اول دین من :"معرفت" یا شناخته !؟
و شناخت او !؟
بعبارت دیگه :
شناخت دوم !؟
یا گام دوم معرفت یا شناخت !؟ آخه "من" بودم ! هستم و خواهدم بود در :"گام دوم" ! حالا این "گام" گام دینی باشه !؟ و گام دینی هم گام معرفتی یا شناختی باشه !؟ و گام شناختیم شناخت او باشه !؟ بمونه !
بد نیست همینجا که جاشه ! یادآور بشم که تو کتاب خدا رو که بگردی ، هیچ جاش پیدا نمی کنی که خدا یکی رو :"بی معرفت" یا شناخت ، مخاطب قرار داده باشه ، یا :"به تعبیر معروف" عصر جدید ! عصر علم و دانش و دانشهای سر به فلک کشیده اش :
صفریک !
بله مثلا :"بی شعور" و حتی :"سفیه" چرا ، ولی :
بی مخاطب !
مگه میشه !؟ مگه داریم !؟ یعنی چی !؟ مثلا :
بسم الله !؟ الحمدلله !؟ و حالا آخر کارم بمونه !
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَلَهُ الْحَمْدُ فِی الْآخِرَةِ وَهُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ(سبأ/1) ... .
حالا چه مسموع گوش !؟ و چه مکتوب چشمی که :"مخاطب" ش باشه !؟ مگه اینکه مقصود از مثلا :
صفریک
مثلا گوشی باشه که "به تعبیر معروف" صفر کیلومتر و مثلا :
صفریک
م بهش نخورده ! و کاریم به گوش حکیم خبیرش نداشته باشیم که می فرماید :
صفر یک
هستیم ! ما ! و نه اینکه :"نیستیم ما" و همونطور که گفتم :
بی ما !
داره برا خودش حرف می زنه !
پ :
همون مغازه ای که بهم نسیه داده تا بحال ! خصوصا در این مدتی از بیکاری ! بعد عملی که داشتم و اگه کاریم پیدا میشد ، خصوصا در مدتی که بهم مثلا شلنگ وصل بود ، نمی تونستم برم کار کنم .
شاید برا همین بود که وقتی صابکار ، که علاوه بر اینکه :"کارمند" اداره ی هست ، مغازه هم داره با پدر و برادرش ، زیر قیمت کار رو داد ! حتی زیر قیمت مثلا کاشی رو که سال قبل و اونم زیر قیمت می زدیم ، نه نگفتم !
شایدم برا اینکه خب خدا کار رسونده بود و نمی رفتم !؟ حالا بمونه که لااقل دیگه بدهکار مغازه نیستم ! و خدا بخواد دیگه لازم نیست نسیه بیارم ! خدا رو شکر !
ادامه ی گام دوم
گام علم و پژوهش :
به نام ... .
سلام علیکم ، روز بخیر .
بیمارستان دوم :
فردای روزی که در بیمارستان اول (الف) کارمون تموم شد ، رفتیم بیمارستانی که دکتر ، یعنی پزشک بیمارستان اول :"معرّفی" کرده بود ، یعنی رفتیم تبریز ، قره آغاج و بیمارستان :"امیرالمومنین" ، که سر درشو نیگا کردم یه بیمارستانی بود که :"خیّری" گویا بنام :"نوبر" ، که خدا خیرش بده برا این نیکوکاری و احسانش ، اونو بنا گذاشته بود .
وارد که شدیم مثل بیمارستان قبلی یه راست رفتیم سراغ :"پذیرش" ش ، ولی ...
خب ! برم نون برا خونه بگیرم و برگشتم میگم ان شاءالله .
آخه قبل از این که بخوام بگم ، یعنی بنویسم ، رفتم و هنوز باز نشده بود . (ب)
شب بخیر (ساعت ده شب) :
می خواستم بگم که اجرشو با حسنین آقا امیرالمومنین ، خصوصا آقا امام زمان عج ، که دختره (پ) برگشت و کارت ملی خواست ، که تو بیمارستان قبلی نخواسته بود .
خب ، ظاهرا مسئله ای نبود ، ولی وقتی برگشت و گفت :
باید بریم بانک
گفتم اوناهش ! آخه سر در اطاقی نوشته شده بود :
بانک سپه
و منو برده بود تا بنیانگذارش ، حالا در مقابل مثلا :"بانک شاهی" !؟ یا سوقاتش از تنها سفرش بخارج !؟ مثل :"دانشگاه"ش ، و یا مثلا ایران :"نوین" !؟ یا ... !؟ بمونه !
ولی آیا فکرشو می کرد که یه روزی بیاد که بچالشی کشیده بشه مثل :"پالرمو" و :"اف ای تی اف" !؟
خب البته که نه ! اونکه دچار این چیزا نمیشد ! اگه دودمانش ور نمی افتاد ! البته نه :
بانک
ش ! که هنوز ، سلطنتم نکنه ، جمهوریت که می کنه ! و جمهوری اسلامیشم ! بعبارت دیگه شاه شاهنشاهی سرنگون شد ، ولی آیا :"بانکداری" شم !؟ ووو !؟ خصوصا :"آموزش و پرورش" ش !؟ و :"آموزش عالی" شم !؟ بعبارت دیگه که محل بحثه :
دانش و پژوهش
ش !؟ که شامل مثلا :"بانکداری"م میشه !؟ و بقولی تو بگو شامل چی چی نمیشه !؟ خودشم :
داش بنیان !
خب ! هیچی دیگه ! پذیرش گرفته شد و رفتیم تو :"نوبت" نشستیم تا "نوبت"مون شد و سر نوبتم رفتیم پیش دکتر ، یعنی پزشک .
آزمایشارو مشاهده کرد و گفت برا عمل :
در خدمتم
که گفتیم چند میشه و گفت اون قد و گفتیم با دفترچه چقد و گفت اینقد و گفتیم با دفرچه ی :
سلامت ؟
گفت نه ! و راهنمایی کرد بریم بیمه ی :
ایرانیان !
بگیریم ، و یه آزمایشم برامون نوشت و رفتیم آزمایش دادیم (بدون رفتن به بانک) و گفتن فردا بعد از ظهر ، دقیقا بین ساعت پنج تا هفت بریم نتجه رو بگیریم ، و برگشتیم به شهرمون و فازمون و خونه .
با چی !؟ خب با :"سواری" دیگه ، رفتنیم با :"تاکسی تلفنی" رفته بودیم ، از دم خونه تا دم بیمارستان ، که اگه با صرفه تر از اون نبود که تیکه تیکه می رفتیم ، ولی این مزیّت رو داشت که یه راست ما می برد تا مقصد که بلد نبودیم .
البته ناگفته نمونه که :"نوبت" که تو بیمارستان داده شد و پرسیدیم چقد طول میکشه تا "نوبت"مون بشه ، گفته شد یه دوساعتی میشه ، برا همین گفتیم از فرصت استفاده کنیم و بریم :"شعبه ی پنج شورای حل اختلاف" که تو :"لاله" بود و پرسیدیم و دیدیم که نزدیکه ، آخه با خودم گفتم برم ببینم بعد تقریبا یه سال ! چرا حکم صادر نمیشه !؟ و شاید با صدورش بشه :"به تعبیر معروف" خرج دوا دکتر کردش ! و مدیون :
اون دختره
نشد ، که رفتیم و باورم نمیشد ! که حکم صادر شده بود و رفته بود به :"تایپ" ! منتها شب وقتی متنش برامون فرستاده شده ، صرف نظر از اینکه حرف حرف کارشناس دادگستری شده بود ! بیست روزم مهلت داده شده بود به خوانده ی پرونده که اگه اعتراضی داره بده ، که تازه اگه نده (به یک ششم بدهیش !) م میفته به سال بعد و به تعبیر معروف :"خرج دوا دکتر" الان نمیشه .
در ضمن تا :"یادمه" و :"یادمونه" (ت) گفته بودم که دفترچه ی سلامتمو نمی دونم کجا گذاشم ، بگم که آخر شب که :"کارتون" یا قوطی یه وسیله ای رو از انباری آوردم که اون وسیله رو بذاریم توش و صبح پست کنیم به تهران ، اگه گفتین چی توش پیدا شد !؟
البته صبح که رفتیم جریان :"بیمه ی ایرانیان" رو از پیشخوانی بپرسیم ، با خودمون نبردیمش .
آخه اونجا گفته شد که تک نفره نمیشه و دستکم با همسر میشه و مبلغشم میشه اینقد ، و وقتی گفتیم برا چی می خوایم !؟ گفتن اینو بگیرین دفترچه ی سلامت باطل میشه ، در ثانی این سال به سالم میاد روش و معلوم نیست که چقد میشه ، تازه چرا رفتین اون بیمارستان !؟ برین دولتی یا جاییکه دفترچه ی سلامتو قبول می کنن ، و ...
در ضمن دفرچه هاتونو بیارین که اگه تمدید شدنیه تمدید بشه ، که فرداش رفتیم تمدید کردیم ، یعنی امروز ، که رفتم نون برا صبحونه بگیریم ، که گفتم شب شد .
خب ، شب بخیر .
-----------------------------------------
زیرنویس :
الف :
بیمارستان امام خمینی شهرستان اسکو ، که اونجا آزمایشا داده شده بود و وقتی آزمایشا نشون پزشک اونجا داده شد ، گفته شد بریم پیش متخصص و نشونیشم که پرسیده شد نشونی داد .
ب :
حالا ان شاءالله فرصت شد میگم ، فقط همینقد بگم که کشید به الان که شب شده و ادامه ی مطلب رو بگم .
پ :
نه :
اون دختره
که قبلا گفتم ازم قول گرفته بود که برم آزمایش بدم و ماموریتشم داده بود به :"این" که باهم رفتیم بیمارستان و رفت که پذیرش بگیره ، البته با پول :"اون" .
ت :
بقولی : نوستالوژی ! حالا بقول قدیم یا کاربرد جدیدش ؟ بمونه .
کربلای ... ؟ :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، یس (زیرنویس) ، وَالْقُرْآنِ الْحَکِیمِ ، ... ، وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا ینْبَغِی لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِینٌ ، ... .
سلام علیکم .
تا یادم نرفته اول امروز ، جمعه رو تبریک بگم .
خب ! :"اون ج.ا" چه خبر !؟ نه :"ج.ا" یعنی :"جمهوری اسلامی" ا !
چی !؟
:"این ج.ا" !؟
سلامتی و امنیت شکر خدا و :
"برف اومده" ! و آخرش ، آخرای دی رو میگم ، یه برفی اومد که بهش میشه گفت برف ، شکر خدا .
نه اینکه :"به تعبیر معروف " : تا کمر
من که رفتم نون بگیرم برا صبحونه ، هنوز جای پایی تو برفا نبود .
خب ! چه خبر !؟
چی !؟
خب میون "اون ج.ا" و "این" ش ، یا "این و اون" ش دیگه !؟ پس کُ "ج.ا" !؟
مثلا :"امارات" !؟ راستی یادم رفت تبریک بگم ! پیروزی :"قطر" رو !
و خوشحالی از اینکه بچه ها افتادن با :"عمان" ! آخه یادم نمیره ! که با پرچم :"عربستان سعودی" دور میدون زدنشونو ! حیف که می خوام بچه ها صعود کنن ! آخه می خواستم ببینم هنوزم زیر پرچم "عربستان سعودی" هستن !؟
هرچند گفتم که ، تو نوشته ی قبلی ! که عربستان سعودیم ، مثل :"بنام خدا و بنام خلق قهرمان" ه ! یعنی خودشم زیر پرچم یکی دیگس ! وگرنه ...
راستی قطریا هنوز عربی حرف می زنن !؟
چی !؟
هیچی بابا ! منظورم این بود که دیگه :"آمریکایی" ، نه :"انگلیسی"! ، حرف نمی زنن !؟
خب ! بگذریم ! چه خبر !؟
چی !؟
ای بابا ! اون و این :"وسط" دیگه !؟
چی !؟
خب مثلا هنوز :"دلار" حکم می کنه !؟ اون یا این میون !؟
کدوم میون !؟
نه دیگه ! حالا من :
چی !؟
مثل اینکه :"یاد"مون رفته :"یارانه" رو از :"ک.ج.ا" !؟ گرفتیم ! ولو به ریال !؟ یا بدون صفراش تومان !؟ م ، منکه یادم نرفته !
چی !؟
خب بله ! از :
کُ :"ج.ا" !؟ اصلاح می کنم ! نه می کنم ! کردم .
خب ! پیش از خدا حافظی اینم بپرسم که اگه مثلا :"استانی" بشه هم فرقی می کنه !؟ یا اینکه مثلا شهری ، محله ای و مثلا مجتمی مثل بلوک ما هم بشه !؟
حالا گیریم که فرستاده ای نیاورده باشه جمعه ، جماعت و ... رو ! حالا حجّ رو هم بگیم که دست یکی از بچه های شیطونه ! ولی ! جمعه ، جماعت ما :
چی !؟
:"برپا" شم بمونه ! برگذاریشم !؟
------------------------------
زیرنویس :
یا سین .
بقول امام جمعه ای : نه :"یِس" بقول بعضیا ! مثلا !
مثلا از من بود !
خب ! چرا !؟
خدا رفتگان همه رو بیامرزه ، منجمله ابوی ما رو .
ایشون ما رو ، که بچه بودیم ! یادم میاد حتی پیش از مثلا رفتن به مثلا :"دبستان" ! حالا :"مکتب" رو یادم نمیاد ! یا بقولی :"کودکستان" ، یا :"مَهد" ش ، وادار میکرد که روز :"جمعه" بعد نماز صبح ، علاوه بر سوره ی :"وزّاریات" سوره ی :"یاسین" رو هم بخونیم !
یادم میاد کار بجایی رسیده بود که من قرآن رو که فکر می کردم ! :"حکما" می بایست پیش رو می گرفتم ، دیگه نیگا نمی کردم ! خب برا اینکه حفظ شده بودم !
چی !؟
حالا میگم .
چی داشتم می گفتم !؟ اینو می خواستم بگم که ، البته با اجازه ی آقای امام جمعه ! خب اون بنده خدا تو خونه بهش گفته نشده : یا سین !
تو :"خونه" ی :"ثانی" یا دوّمشم نه !؟ بمونه ! ولی چرا : yes !؟
شو پیگیری نمی کنی !؟ که کی ! و کُ :"ج.ا" بگوشش رسیده !؟ چهل سال پیش !؟ یا بقول مثلا صدا و سیمای :"این ج.ا" در این : شکوه چهل سالگی !؟ م !؟
م از من بود .
چی !؟
نه یادم نرفته ، شب "جمعه" هم علاوه بر سوره ی :"اذا واقعه" سوره ی : الرّحمن
چی !؟
خب بله : علّم القرآن ، ... .
چی !؟
نه دیگه ! بهش که رسیدم میگم ! ان شاءالله تعالی .
چی !؟
ای بابا ! فردا ! خوبه !؟
روز بخیر .
فرهنگِ اندیشه :
سلام علیکم ، شب بخیر .
یادآوری :
... ، وَإِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا "هَذِهِ الْقَرْیةَ" (الف) ... .
بحث اون جا بود که گفتم :"قَرْیة" یعنی جای جمع شدن مردمه .
خب کدوم مردم !؟ جز مردمی که مثلا گوش دارن برا شنیدن !؟ یا عضو دیگری برای بوییدن !؟ و دیگر اعضای حسی !؟ حالا کدومیکی رو اول دارن !؟ و آخریش کدومه !؟ اینم محل بحثه ! که ان شاءالله فرصت بشه اینم بگم ، ولی همونطور که گفتم بحث در جای جمع شدن مردم بود و مثلا مردم شنوا ! خب آیا "قَرْیة" یا جای جمع شدن فقط جای جمع شدن مردم شنواس !؟ و بعبارتی :"قبله" ی مردم شنوا "قبله" ی مردم مثلا :"بینا" هم هست !؟
و دیگه اینکه قبله ی مردم دیگه هم هست !؟
منظورم مردمی با احساس نیستا ! مثلا مردم بویا و دیگر حس داران ! یعنی دارای چشایی و لامسه هم .
بلکه مردم مثلا :"دل" (ب) دار !؟ حالا ذاکر یا یادآور و بقول مثلا استاد شهید مرتضی مطهری ، در آثار بدون استثناء خوبشون :"زاینده" ، یعنی دارای ذکر یا "یاد زاینده" ، و بقول ایشون دارای :"فکر" یا اندیشه هم بمونه ! همچنین مردمی که علاوه بر فکر یا اندیشه هم چیز دیگریم داشته باشن ، مثلا :"عقل" ! و حالا اینم ، مثل همون که گفتم :"آخریش کدومه !؟" آخرشه !؟ یا مثلا بقول حماسه سرای طوس :
بنام خداوند "جان" و (پ) خرد ، کزین برتر اندیشه برنگذرد (ت)
ناگفته نمونه که مقصود از "آخریش کدومه!؟" مانند مثلا خشت آخر "هَذِهِ الْقَرْیةَ" یا جای جمع شدنِ مردمه ! که با اون :"ج.ا" جا میشه ! مانند مثلا :"قبله ی اول مسلمین" یا :"بیت (ث) المقدّس" که جای جمع شدن پیروان فقط حضرت موسی علیه السلام نیست و نبوده ، بلکه جای جمع شدن پیروان حضرت عیسی بن مریم علیه السلامم هست و بوده ، بلکه همونطور که گفته شده "قبله ی اول مسلمانان" پیرو خاتم الانبیاء صل الله علیه و اله و سلمم بوده !
... ، وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَیتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا وَ ... .
خب ، هرچند هنوز :"ج.ا" به "ج.ا" نشدیم ، مثلا همین امروز بود که بعد پنج شیش روز رفتن به اداره ی برق تونستم فیشی ازش بگیرم که بدم به صابخونه ی :"اون ج.ا" که بقیه ی پول پیش رِ بده تا بدم به صابخونه ی :"این ج.ا" ، که در پاسخ به پیامکم پیام داد هشت شب میاد ، ولی ساعت نه که بهش زنگ زدم گفت داره دنبال دسته چکش میگرده ! و پیدا شد امشب (تا الان که خبری نشده) یا فردا میاد !
دروغ بزرگ نقدینگی :
ساعت نه که خبر شبکه ی یک سیمای سازمان صدا و سیمای :"این ج.ا" رو گوش می دادم یه خبر جالب داشت ! اونم اینکه نقدینگی رو تقسیم کنن به هر نفر :"نوزده میلیون" حالا تومن یا ریالش یادم نیست ، میرسه !
در حالیکه ما دو تومن پیش صابخونه ی قبلی داشتیم ! و نصفشو از اون گرفتیم دادیم به صابخونه ی فعلی ! که مسئله ی ماست ! هروقتی که سال اجاره خونه بسر برسه و نتونیم مثلا روی پول پیش و کرایه خونه ی درخواستی صابخونه بذاریم و مجبور باشیم یه :"ج.ا" ی دیگه پیدا کنیم با توجه به :"نقدینگی" مون ! و توان کرایه خونه !
که قبلی تا تخلیه نکنی "نقدینگی" ما رو :"نقد" نمیکنه ! و بعدیم تا "نقد" نکنه کلیدو نمیده ! حالا این وسط پیدا کنیم :"ج.ا" ی تخلیه شده از :"اون ج.ا" رو :"و" تخلیه نشده در :"این ج.ا" رو !؟
چرا !؟ خب نفری "نوزده میلیون" که نه ! خانواده ای :"نوزده میلیون" م دروغه ! حتی ریالیشم ! چرا !؟ خب فقط اداره ی برق یه فیش 2300000 ریالی داده دستمون ! که بدیم به صابخونه ی قبلی و اونم از نصف نقدینگی ما ! که نه ! نقدینگی نزدش کم کنه و الباقیم چک بکشه ! چک بانکی ! دیگه ! تا از نقدینگیش ! (بانک) بده بدیم به صابخونه ی بعدی تا ... مثلا بحساب بانکیش ، یا نقدینگی بانکیش بذاره ! بعبارت دیگه : بخوابونه !
شب بخیر !
--------------------------------------
زیرنویس :
الف : ... "این ج.ا" ... .
ب : یا قلب ، و یا ... به زیون دیگه .
پ : مثل :"فرهنگ (و) اندیشه" مثلا ! نه مثلا "جانِ خرد" !
بلکه بقولی : اگه و فقط اگه یه جان و یه خرد داشته باشیم ، آنگاه خداوندی دارن ایندو !
در حالیکه بقول پیامبر صل الله علیه و اله و سلم : اگه و فقط اگه یه جان و یه خرد باشه ! آنگاه یکی از این دو "امام" دیگریه .
ت : یا مثل خردِ جان ، اندیشه هم رهبرد با خرد !؟
حالا اندیشه یا فکر یعنی چی !؟ بمونه ! تعریف اندیشه رو میگم ، که گفتم استاد شهید اونو یادی :"زاینده" تعریف کرده اند .
حالا آیا مثل "جانِ خرد" و "خردِ اندیشه" ، آیا "اندیشه ی یاد" م داریم !؟ بمونه ! ان شاءالله اگه بحثی هم تحت عنوان " اندیشه ی فرهنگ" داشتم !
ث : خانه ! که در بحث قبلی گفتم از مصادیق :"قریه" یعنی جای جمع شده مردمه ! اونم اولین یا نخستین جای جمع شدن مردم !
البته گفتم که مردم مثلا شنوا هستن ! بینا هستن و :"بینا و شنوا" یا :"شنوا و بینا" هم هستن مردم ! البته مقصود مانند:"فرهنگ و اندیشه" و همینطور :"اندیشه و فرهنگ" نیست ! مگه اینکه بقول حکیم فردوسی :"خداوند" ی داشته باشه ایندو .
مسجد حاج بابا :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ... ، ... ، هُوَ الَّذِی ینَزِّلُ عَلَى عَبْدِهِ آیاتٍ بَینَاتٍ لِیخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَإِنَّ اللَّهَ بِکُمْ لَرَءُوفٌ رَحِیمٌ ، وَمَا لَکُمْ أَلَّا تُنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلِلَّهِ مِیرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا یسْتَوِی مِنْکُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَقَاتَلَ أُولَئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذِینَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَقَاتَلُوا وَکُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ ، ... .
:"تغییر" !؟
سلام علیکم
سلام علیکم
چی ؟ قبض برق ؟
اول اینکه تا پول "توجیبی" تو جیب نباشه نمیشه حسابی براش باز کنه ، سازمان برنامه بودجه ی خونه رو میگم ، در ثانی "فوری" تر چی ؟ برا :"مقاومت" :
ما در نخستین بار که چشم ما ...
یا :
من در نخستین بار که چشم من ...
نه ، بلکه تا :
... افتاد ...
نش به پول بعدی رو میگم ، البته توجیب .
رو هیچ و پوچ که نمیشه حساب باز کرد ! تو هیچ و پوچم همینطور ! پس بمونه تا ... ، تا بعدشم ببینیم فوریتر چیه ؟ نهایتش چی میشه مگه ؟ تلویزونو نمیشه روشن کرد ؟ کامپیوتر و اینترنتشم نخواهیم داشت ؟ ووو ؟ با قطع برق ؟
ما ...
و :
من ...
م ؟ تغییر می کنه ؟ تا وقتی که ما زنده ایم ؟ و بعنوان مثال چشم از این دنیا نبستیم ؟ و بازم بعنوان مثال :
... بر اندام جهان خارج ...
نیفتاد ؟! مثل :
... افتاد ... !؟
البته :"بعد" :
... افتاد ...
نه :"قبل" ش !؟ چراکه :
... افتاد ...
البته توجیب !
فرهنگخانه :
سلام علیکم
بازم مثل دیروز اسم این نوشته رو من گذاشتم فرهنگخانه ، شما اسمشو می تونین مثلا بذارین بانک ! بانک اطلاعاتی ! ووو
البته ما در فرهنگمون فرهنگ که داریم ، آخه گفتیم فرهنگمون ! خانه هم داریم ، ولی بانک چطور ؟ خب بله از وقتی که بانک شاهی ، بانک رضا شاهی ووو تاسیس شد داریم ، ولی پیش از اون چطور ؟ اونوقتا اگه یکی می گفت : "بانک" برای اولین بار به گوش رسیده بود .
البته فرهنگ و فرهنگخونه هم همینطوره ، یه اولین باری داره ، ولی مقصودم اینه که بانک خارجیه ، از غرب وارد فرهنگمون شده ، مثل همین "کلیشه" ای که در باره زن میگه ، که مقام معظم رهبری در دیدار امروزشون با زنان نخبه یا فرهیخته ، بقول خبر ساعت چهارده تلویزیون ، به آن اشاره داشتن .
پس منظورم این بود که بانکم مانند مثلا جمهوریست ، که قبلن تو فرهنگمون نبود ، زمان شاهنشاهی رو میگم ، البته حرفش بود تو فرهنگنامه ها ... ، که از این حرفای "کلیشه" ای توش ثبت شده .
... یبَینُ اللَّهُ لَکُمْ أَنْ تَضِلُّوا وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... ، فَمَنْ یعْمَلْ ... یرَهُ ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ...
که مثل "کلیشه" ای بنام عدده ! که تو ده روز گذشته شاهد آن بوده ایم ، مثلا از تلویزیون ، برای مطلع شدن از متقاضیان یارانه ، که بجای رقم اول گفتن ، می گفت : عدد اول .
حالا گیریمم که عدد اول ، بازم ما که تو فرهنگمون عدد "صفر" نداشتیم ! حالا کاری نداریم که میگن یه دانشمند هندی اونو کشف کرده و اسم خودشم رو کشفش گذاشته یا گذاشتن ، ولی مثل بانک ، جمهوری ووو بعدش وارد فرهنگخونه ، بانک و بانک اطلاعاتی ما شده !
پس فرق داره با مثلا زمین لرزه تو فرهنگ ما ، ولو اینکه اینم اول داشته و اسم یه چیزی رو خودمون گذاشتیم زلزله .
مثلا فرض کنیم شب آخر وقت تو خونه نشستی پشت رایانه ، کامپیوتر ... ، خونه یه تکونی می خوره ، مثلا دختر خونه میگه : زلزله و اهل خونه ...
خب این حرکت زمینو اگه قبلن حس نکرده باشی ، تو فرهنگخونه ات اسم زلزله رو روش نذاشته باشی ، چرا اهل خونه ... ؟
البته نه اینکه تا یکی گفت زلزله تو هم مثل اهل خونه ...
مثلا فرض کنیم تو خونه کنار سفره و داری صبحونه می خوری که بری سرکار ، در همین حال مثلا گوینده ی خبر شبکه ی یکم میگه : تو مکزیک زلزله اومده ...
و تو داری به خوردن نون تازه ادامه میدی
إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ ...
یاد حرفی از حضرت امام ، رهبر انقلاب ، در رابطه با دادن آزادی به زنان در زمان شاه ، افتادم که : مگر مردان آزادن !؟ که حالا زنان باشن ، که حالا غرب زن را فهمیده یا درست فهمیده باشه ؟
حالا بمونه "فهم" درست و غلط ، یا درست و نادرستش ، و بقول ما ترکها راه دور نریم و سابقه آشنایی مرد و زنو پیش از بدنیا آمدنشون پیگیری کنیم ، که کی و کجا ایندو با هم آشنا شدن و نخستین برخورد ، رویارویی ، گفتگوی ایندو تمدن اتفاق افتاده ؟ ولی شما ، مثل هربنی آدمی ، وقتی وارد این دنیا شدین ، برای آشنایی با اون کاربلدش بدنتون بود ، و با لرزشی که فضای جدید بر اندامتون انداخت اول از خودتون باخبر شدین ، چراکه لمس کردین اونی رو واردش شدین و بعدهم همونطور که در نوشته ی دیروز گفتم کار افتاد دست کاربلدی که گفتم کارش خوندنه ، خوندن فرهنگخونه لامسه ی لمسی که با بدن از این دنیا داشت .
حالا کاری ندارم که در این فرقی ندارید شما دوتا باهم ، چراکه بحث ما شروع بکارتون تواین دنیاست و ادامه اش تا در این دنیا هستین ، و گفتم که در آغاز با خودتون آشنا شدین وقتی تنتون به تن این دنیا خورد ، نه اینکه در فضایی خالی ، صفر و تهی قرار گرفته باشین ، حالا می خواد قد دنیای خانه باشد یا سقفش آسمون و فرشش زمین .
کاریم ندارم به کشف اون فضا در دنیا ! چراکه مکشوف از مقوله ادامه ی کاره ! مثل مفهوم ، و کشف هم مثل فهمه .
عمل و کاری ما بعد فرهنگخانه سازی کاشفانی مثل بَدَنِتون ، که خودش مکشوفه ! مکشوف حسش ، در لرزه ای که در ارتباطش با جرمی در این دنیا در اون می افته ، و متقابلا هم لرزه بر اندام طرف مقابلش میندازه و اونم ...
که گفتیم این عمل و کار پیش از بدنیا اومدن فعلیت یافته و به انجام رسیده و اختصاص به این دنیا نداره ، و اختصاصم به بنی آدم و حتی حضرت آدم ابوالبشر علیه السلامم نداره .
حالا کاری به اینم ندارم که تا این بدن رو در دنیا داره ماوقع همینه ، چراکه موضوع بحث فرهنگنامه ی حضرت آدم نبی علیه السلامه و فرهنگخانه ی همین اتفاق تکراری ! در این دنیا ، تا اینکه برخورد کنیم با اونو ولرزه ی بر ما افتد و ...
برخورد با فرهنگنامه ای در فرهنگخانه ای ، برای باز خواندن ! تا ان شاءالله برسیم به کتاب مادر و بازخونی اون !
خب تا یادم نرفته پیشاپیش فردا رو که روز تولد خانم حضرت فاطمه سلام الله است و روز مادر نامگذاری شده رو بهتون تبریک میگم ، همچنین روز درست نیمه ی دیگررو ! نه غلط و نادرست نیمه دیگه ! مثل نامکشوف ، نامفهوم ووو