اطلاعات بروز :
بِسْمِ اللَّهِ ... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... فَاللَّهُ خَیرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ ، ... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
سلام علیکم
بِسْمِ ... الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... ، إِنَّ إِلَهَکُمْ لَوَاحِدٌ ، رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَینَهُمَا وَ ... .
یاد :
م میاد یه زمانی شبهای ماه رمضان ، بعد افطار تا سهری که می خوردیم ، نمی خوابیدم ، نه اینکه هیچکاری نمی کردم و مثلا چشامو نمی بستم ، بلکه نیگا می کردم ! مطالعه می کردم و از :"اطلاعات" م یاداشت برداری می کردم .
حالا چند ماه !؟ بمونه ! شاید کم و زیاد بگم ، حالا پنج سالشو مطمئن هستم ، خلاصه بگم چند ماه ؟ یادم نمیاد ! خب ! اینکه تعجب نداره ! مثلا حتی :
آقای برتراند راسل ، فیلسوف شهیر انگلیسیم ، که قرنی رو :"پشت سر" گذاشته بود ، با کوله باری از :"دانش پژوهش" م ، تا جاییکه من یادم میاد ، تا آخر عمرشونم بیاد نیاورد که :"مجموعه ی جامع" داریم !
خب ! اینو از کجا میگم !؟ پرسش خوبیه .
خب ! بازم جای تعجب نداره ! خب ! اگه می خواست بیاد بیاره ، از کجا بیاد می آورد !؟ مثلا من از کجا بیاد میارم اون شبها رو !؟
اصلا بگو یه شب ! شبی رو که نخوابیده باشی و مثلا :"احیا" نگه داشته باشی ! ولو اینکه مثلا مطالعه نکرده باشی ! بالاخره که چشت باز بوده ! نیگا چی !؟ به چی !؟ به مثلا :
مجموعه ی جامع !؟
خودشم فقط دیدنی با چشم !؟ حتی تو خونه !؟ اصلا به خودت ! و اونم نه "پشت سر"ت ! اونی که از خودت بچشم میادم ! خب ! بعنوان مثال چند مو رو مچ دستت بچشم اومدم نه ! چین و چروک ، پستی بلندی روشم نه ! ووو هم نه ! ولی مچو چی !؟
خب کدومشو !؟ جفتش !؟ کجا !؟
اصلا یکیشم ! باز کجا !؟
پشت سرشو میگم !؟ که پس از اون بچشم میاد ! و :
... رَبُّ الْمَشَارِقِ ، ... .
دیگه بمونه ! و مثلا :
"پشت گوش" اندازیا ! و خودشم بعنوان : شنیدنیا !
نه شنیدنی ! و بعدشم :
جامع
دیدنی و شنیدنی !
شب جمعه ای که پیش روست ، تو :
یاربِّ ، یاربِّ یارب
که داشتی ! منم از یادت نره ، محتاج دعا .
نکته ای ظریف در آموزش (پایانی) :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... .
سلام علیکم ، شب بخیر .
اشاره :
در دوره ی قبل گفتم که نقله سوره "تَبَّت یَدا" یا بقولی سوره ی :"مَسَد" در قرآنی که آقا امیرالمومنین علیه السلام گردآوری کردن و عرضه داشتن ، و مورد قبول واقع نشد ! آورده نشده .
خب نبوّت با امامت فرق داره ! پیامبر رسالت ابلاغ داره ، ولی در مقام امامت فقط ابلاغ نمیکنه ! علاوه بر ابلاغ مجریم هست .
خب برای اجرا فقط خودش مجری نیست ، دیگری ، ولو یه نفرم که باشه ، اگه بهش هیچ امکان اجرا داده نشه که نمی تونه مجری ابلاغیه باشه ! مثل این می مونه که به :"دست" بسته ای گفته بشه که "دست" بکار بشه ! حالا هرکاری که از دست بربیاد .
مثلا :"آموزش " که محل بحثه .
هزینه ی آموزش :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... ، إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعَالَمِینَ ، لِمَنْ شَاءَ مِنْکُمْ أَنْ یسْتَقِیمَ ، ... .
پیشگفتار :
قبلا گفتم که استاد شهید مرتضی مطهری ، در آثار بدون استثناء خوبشون ، در تعریف فکر یا بقول خودمون اندیشه ، گفته ان که فکر قسمی از یاد آوریست ، نوع :"زاینده" ی اون .
و اینم گفتم که استاد شهید در مورد یادآوری گفته ای دارن به این معنا که یه وقت یکی از یه چیزی خبری نداره و ما بهش یادآوری می کنیم ، و یه وقتم نه ، خبر داره ! منتها فراموش کرده ، حالا به تعبیر من شایدم خودشو به فراموشی زده ! حالا چرا !؟ بمونه !
مثلا می خواد بهش فکر! نکنه ! بعبارت دیگه براش هزینه ای پرداخت نکنه ! حالا این هزینه می خواد مثلا چشم ، گوش و یا اعضای حسی دیگه باشه ! یا همین که گفتم ، فکر یا اندیشه رو میگم ! و خودشو راحت کنه و مثلا بگه :
نمی دونم
و خلاص ! مثل :"ندیدم" ، :"نشنیدم" و ... خلاص !
و اینم بمونه که اگه گوینده هم ادعای اینو داشته باشه که مثلا :
بگوش من میرسه !
یا :
از ... خبر دارم و بی خبر نیستم !
و این منم دعوی جانشینی نه تنها پیامبر ! بلکه امامم داشته باشه ! امامت ولو یه نفرم ! ولی بی خبر از اونم باشه !
خب ! محل بحث گفتم آموزشه ! پس حرف از مثلا استاد ، معلم و یا به تعبیر دیگری مثلا آموزگاریه که خبر از دانش آموز یا دانشجوش نداشته باشه ! در حالی که ادعای استادی ، معلمی و یا مثلا آموزگاری داره !
اونم از :"هزینه " ای که شاگرد ، و یا مثلا دانش آموزش داره میکنه ! و بعبارت دیگه همون :"تبت یدا"! یا دسته بسته بودنش در آموزش !
خب ! برا اینکه ، هرچند گفته شده مثلا :"معلمی شغل انبیاء" ست ، ولی نبوت بدون امامت معنی نداره ! که معلم کارش ابلاغ باشه و بره دنبال کارش ! کدوم پیامبر اومده گفته و رفته پی کار خودش !؟
ان شاءالله در این :"دوره" هم که رسیدم به سوره :"مائده" ! بیشتر خواهم گفت که رسول خدا صل الله علیه و اله و سلمم ! اگه "اینو" ابلاغ نمی کرد ، رسالتشو ابلاغ نکرده بود !
خب ! چی گفتم امشب !؟ گفتم که این فقط استاد و یا به تعبیرات دیگش نیست که در "آموزش" هزینه میکنه ! بلکه شاگردشم "هزینه" می کنه ! ولو اینکه استاد بخواد یه چیزی رو مثلا به :"گوش" ش برسونه ! همونطور که استاد استادم به "گوش" اون رسونده !
مگه اینکه بازم مثلا سروکلّه ی :"راسل" ی پیدا بشه و بگه :"دور تسلسل باطله" ! و نه تنها :
عَلَّمَ آدَمَ
، بلکه :"آدم" م نداریم (زیرنویس) !
پس : کَمَثَلِ آدَم
م نداریم ! و بعبارت دیگه :
چرا مسیحی نیستم !؟
شب بخیر .
--------------------------------
زیر نویس :
مثلا در کتاب :"تئوری طبیعی مجموعه ها "
که قبلا گفتم به کوشش :"ستاد انقلاب فرهنگی" و یا بعبارت دیگه :"شورای انقلاب فرهنگی" سابق ! به فارسی برگردان و چاپ و منتشر شده ! اونم برا تدریس در :"دانشگاه" !
بعبارت دیگه رسوندش به مثلا :"گوش" دانشجو ! دستکم ! حالا مابعد ! یا بقول ما قبلش حس ، ووو ش بمونه !
چرا مسیحی نیستم ؟ (4) :
... ، هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِکُلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ ، وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً ... .
سلام علیکم
نیمه ی دوم :
ضمن تبریک بمناسبت نیمه ی ماه مبارک و تولد آقا امام حسن مجتبی علیه السلام ، و قبولی نماز روزه هاتون ، بحث رسید به اینجا که نویسنده ی کتاب "چرا مسیحی نیستم؟" کاری به این نداشته باشه که مسیح و مسیحیت ، یا اینکه دین ، یعنی پیامبر و پیام آوری از طرف خدا راسته یا دروغه ، بلکه دین رو علمی ندونسته و برا همین گفته باشه که :
چرا دیندار نیست ؟
که من با این کار دارم ، یعنی آیا دین یا اسلام (1) علمی نیست ؟ چراکه گفتم اگه نویسنده ی کتاب "چرا مسیحی نیستم ؟ " اگه مثلا در ایران بود و شیعه هم بود بجای اینکه بگه چرا مسیحی نیستم ؟ می گفت چرا مسلمان نیستم ؟ و نه تنها اسلامو علمی نمی دونست ، بلکه مذهب شیعه رو هم علمی نمی دونه !
خب ، چرا دین علمی (3) نیست ؟
خب گفتم که من این کتابو حتی ندیدم ، چه رسه به اینکه خونده باشم ، استاد شهید در یکی از آثارشون به نقل از اون کتاب دارن که نویسنده ی اون کتاب مثلا پرسیده :
معلم یا آموزگار من کیه ؟ و پاسخ مثلا این بوده که پدرم .
خب قبلی ، یعنی معلم پدرم کی بوده ؟ و پاسخ باز مثل قبلی ، که پدرش باشه .
خب این تا کجا ادامه داره ؟ و پاسخ مثلا مسیحیت این باشه که پدر اولیه و آدم .
خب معلم اون کی بوده ؟ و پاسخ این باشه که : خدا .
خب اونوقت معلم خدا کی بوده !؟
و در نتیجه به جایی می رسیم که مسیحیت پاسخی براش نداره ، پاسخ علمی ، چرا ؟ برا اینکه :
دور تسلسل باطله
در علم یا دانش !
خب چرا !؟ چرا دور تسلسل باطله ؟ و نویسنده چرا اینو علمی گرفته ؟ و سنگ بنای علم یا دانشو بر اون گذاشته ؟
دوم ، یا نیمه دومش اینکه این با چی علمی گرفته !؟ و مسئله ی اصلی اینه !
یعنی بقول آقا امیرالمومنین علیه السلام از دوحال خارج نیست ، یا این بگوش رسیده ، یا خونده ، و حالا شنیده رو هم بحافظه سپرده باشه ! خب بعدش چی ؟
و یا اینکه رفته باشه ، مثلا مانند یه دانشجو ، یا بقول پیامبر مسلمان ! که در طلب علم یا جستجوی دانشه ! البته نه دروغکی ! ولو در یه تشکلی و انقلابیم ! و این بچشم دیده یا بگوش شنیده ! نه اینکه مثل قبلی شنیده یا دیده ای بهش رسیده و حالا بیاد بیاره ، بهش فکر کنه یا بیندیشه و بعد حکم کنه که چیه ؟! علمیه یا بقولی علمی نیست !
چراکه مسلمان طالب علم یا جوینده ی دانش ، رفته دنبال علم یا دانش ! نه اینکه مثلا یونسکو بهش بگه این علمه یا دانشه !
یا مثل جمهوری اسلامی ایران ! خودش مستقلم بره دنبال علم یا دانشی که گفته میشه ! مثل اونچه که در مثلا کتاب :"تئوری طبیعی مجموعه ها " اومده بعنوان علم یا دانش ! یا حرف عالم ! یا دانشمندی مثل همین که نوشته :
چرامسیحی نیستم ؟
چراکه مسلمان می دونه که در طلب چی و یا در جستجوی چیه ! و گفتم که فرق می کنه افتادن مثلا چشم به یه چیزی بقول مرحوم علامه ، با یه چیزی که به چشم بیاد و مثلا اسم خودشم گذاشته باشه : علم یا دانش .
زیرنویس :
1 – قبلا گفتم که ما دینی بنام اسلام که حضرت محمدبن عبدالله صل الله علیه و اله و سلم پیامبر اون باشه ، و پیامبر قبلی ، یعنی حضرت عیسی بن مریم علیه السلام ، حضرت موسی علیه السلام ، حضرت ابراهیم علیه السلام ، حضرت نوح علیه السلام و حضرت آدم نبی علیه السلام پیامبر اون نباشن (2) و این پنج پیامبر یه دینی که اسلام باشه نیاورده باشن ، نداریم .
بعبارت دیگه وقتی که گفته میشه :
چرا مسیحی نیستم ؟
معناش اینه که :
چرا مسلمان نیستم ؟
منتها مسلمانی که پیرو حضرت عیسی بن مریم علیه السلامه .
2 – در آغازین این سوره اومده بود :
... ، وَالَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیکَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ ... .
یعنی ایمان به پیامبری حضرت محمد صل الله علیه و اله و سلم و قبل از ایشون ، یعنی حضرت عیسی بن مریم علیه السلام و قبل از ایشونم .
3 – حالا کاری ندارم به اینکه علمی یعنی چی ؟ مگه اینکه بنا باشه وقتی گفته میشه علمی مثلا بقول علم یا دانش ریاضی فیزیک که در نوشته ی قبلی گفتم ، مقصود و منظور از علمی دقیق و مشخص ! باشه ، نه بقول این دانش مثل خدا ، پیامبر و امام باشه !
یا بقول علوم یا دانشهای دیگه ، که در مراکز علمی دنیا و منجمله ایران و بعد انقلابم در جمهوری اسلامی ایرانم ، مقصود و منظور علم یا دانش خاص و تعریف شده ای باشه جدا از علوم دیگه و مستقل (4) از اونا !
4 – مقصود و منظور از مستقل همون که در سخنرانی اخیر مقام معظم رهبری برا جمعی (5) از دانشجویان اومده بود که :
مثلا هندوستان مستقل از انگلیس شد ، ولی فرهنگش مستقل نشد !
ولی جمهوری اسلامی ایران گویا نه تنها مستقل بود ! زمان شاه ! ولی فرهنگشم بعد انقلاب مستقل شد ! و برا همین :
معنا نداره که مثلا یونسکو براش نظام آموزشی تعریف کنه !
خودش ، همونطور که در نظام سیاسی مستقل شد ! در نظام آموزشیم مستقله ! یعنی در علم و دانشم مستقله و چنین نیست که مثلا نویسنده ی کتاب :
چرا مسیحی نیستم ؟
براش علم یا دانشو تعریف کنه و بهش بگه علمی یعنی این که مثلا :
اجتماع نقیضین محاله (6)
یا مثلا :
دور تسلسل باطله
که بنا بر نقل استاد شهید مرتضی مطهری از کتاب :"چرا مسیحی نیستم؟ " این اصل علمی گرفته شده و بنا بر این اصل استدلال شده که دین یا اسلام علمی نیست .
5 – که خود ایشان در سخنرانی فرمودن ، نه تنها دانشجویان ، بلکه تشکل های دانشجویی رو هم این جمع نمایندگی نمیکنه !
و من یاد نمیاد که در دیدار های قبلی ، تا کنون هم نمایندگان دانشجویان با ایشون دیدار داشته باشن ! و مثلا بقول این سوره دانشجویان انقلابی ، انقلابی دروغی و کافر . (7)
6 – بعنوان مثال سنگ بنای علم یا دانش بقول مرحوم علامه ، که ذیل آیات نخستین همین سوره ، در تفسیر شریف المیزان اومده .
یا مثلا سنگ بنای علم یا دانش که در کتاب :"تئوری طبیعی مجموعه ها " اومده و در همون جا :"پارادوکس" یا تناقض نمای نویسنده کتاب :"چرا مسیحی نیستم؟" م مبنای کار قرار گرفته و نتیجه گیری شده که ابولبشری بنام آدم نداریم ! و بعبارت دیگه : چرا فرزند و اونم پسر آدم نیستم ؟!
ولی بی پدری داریم ! و اونم بی چون و چرا و اونم در کشوری بنام :"جمهوری اسلامی ایران" مستقل !
7 – فرق کافر با انقلابی دروغی یا بقول قرآن انقلابی منافق اینه که مثلا بدروغ گفته نمیشه : چرا مسیحی هستم ؟ بلکه گفته میشه :
چرا مسیحی نیستم ؟