ای کاش من یه مدرِّس بودم پایانی 3 :
نوش جان ، البته من الحمد الله ربّ العالمین ، بقول پیامبر لقمه ای زده بودم ، ولی گفتم صبحونه رو باهم بخوریم و بعد برات جرف بزنم ، مثل یه رفیق :
بسم الله الرّحمن الرّحیم ، إقرأ بسم ربّک الّذی خلق ، خلق الانسان من ... .
خانه :
در خاطره ای که برات گفتم ، که تحصیل حاصل بود برات ، شاید اینم برات همونطور باشه ، ولی یادآوریش که ضرر نداره ، تازه فرض کن می خوام باهات حرف بزنم ، هرچندم که همش تحصیل حاصل باشه ، باشه ؟ خب تو اون خاطره چی گفتم ؟ که الان می خوام بگم ؟
شش جهت اصلی :
آخه حرف از باغچه رو زمین بود ، صرف نظر اونم که سر و صدایی از آسمونم فراروی گوش باشه ! وگرنه از سر گرفته تا زیر پای اییستاده رو زمینم جغرافی خواه باغچه هم تحصیل حاصل برات و عیانه و حاجت به بیان نداشت که برات نگفته باشم .
چهار جهت اصلی :
خب برگردم سر همون چهار جهت اصلی ، که وقتی دست راستمون به طرف شرق باشه ، سمت چپمونم میشه غرب ، روبرومونم شماله و پشتمونم جنوبه ، رو زمین ، حالا بالاش بمونه .
خب ، اگه خونه ی ما دیوار شرقی غربیش یکی باشه ، شمالی جنوبشم یکی ، اونوقت ، چفت پا که نه ، کجای کره ی زمینه که ما روش نه ایستاده باشیم ؟ و خونه ی ما نباشه ؟
ولی اگه یه چهاردیواری کشیدیم و اون شد خونه ما ، اونوقت :"سه" همسایه داریم در چهار جهتش ، در فراروی جهات اصلی ، مگه اینکه تو خونه زندونی شده باشیم و چهار طرفم دیوار باشه .
حالا چه خودمون یه جایی رو دور تا دورش دیوار کشیده باشیم ، و چه دورمون دیوار کشیده شده باشه ! از بیرون و دریم برا فرارویمون نداشته باشه به بیرون ، حالا کی ؟ هرکی که بیرون و بیرونیه .
خب باشه ، اونم فراروی درونی رو دیوار کشیده و از ما خودشو محروم کرده ، اونم در درون خودش ! در میون چهار جهت اصلی ، نه شش جهت که از رودیواری که کشیده بپره بیاد تو ، یا نقب و تونل بزنه برا رفع تحریم .
چرا ؟
---------------------------------------
مرتبط : وبلاگ سلمان علی علیه السلام ، مطلب : تکذیب اظهارات ...