سفارش تبلیغ
صبا ویژن

داستان تمدن اسلامی ث :

اقْرَأْ بِ ... . ... ، ن وَ ... . ... ، یا ... . ... ، یا ... . ... ، تَبَّتْ ... .

سلام علیکم ، شب بخیر .

اشاره :

در نوشته ی قبلی می خواستم بعد نماز یکی دوتا مطلب رو بگم که نشد .

امشب دیدم وقتشه ! البته بازم نه اونطور که دلم می خواد ! هرچند که در :"گفتگوی خبری" امشب تلویزیون یا سیمای این :

ج.ا

یکی از کارشناسان حاضر در اون :"گفتگو" گفته باشه که آمریکا برا :"امپراطوری"ش در دنیا از جیب مردمش هزینه کرده و میکنه و خواهد کرد ! البته اگه جریانات این روزاشم مثل قبلیاش سرکوب و یا منحرف کنه !

و دیگریم گفته باشه که در این :"ج.ا" مثل آمریکا نیست ! چراکه اونچه که تو :"بالاشهر"ه تو :"پایین شهر"م یافت میشه !

راستی گفتم که ما تلفن نداریم !؟ و اینترنتشم !؟ آخه حرف از مثلا دنیای مجازی زده میشه ، در این "ج.ا" ! و :

تنفس (الف)

ما هم در اون دنیا !

از علائم زنده بودن ما نفس کشیدن ماست ، در مطالب ! ی مثل :"اقتصاد و فرهنگ"م ، که در نوشته ی قبلی بهشون ! اشاره شد ، نیز نفس کشیدن داریم ! که با تفس مصنوعی فرق داره !

مثل چی !؟ مثل همین :"سهام عدالت" ! که صرف نظر از اینکه به همه دمیده نشده ! آیا چه بازدمی می تونه داشته باشه جز اونی که تا حالا داشته در :"اقتصاد" این ج.ا !؟ که حالا با :"آزاد" سازیش داشته باشه !؟ اونم با فروشش !؟ و یه نفسی کشیدن در این اوضاع و احوال "اقتصاد"ی و :"فرهنگ"ش !؟ که اگه بقولی :"کپی پست" فرهنگ سرمایه داری غربی (ب) نباشه ، آموزه ای از اونم نیست !؟

راستی یادم رفت بگم ! آیا فقط آمریکاس که از جیب مردمش هزینه می کنه !؟ برا مثلا :"ابرقدرت" بودنش !؟ یا "ابرقدرت"ای دیگه هم کارشون همینه !؟ یا بقولی ابرقدرت :"دوم"م!؟

آخه ! بقول پدرم :"برادر" حسن رحیم پور ازغدی به نقل از حضرت امام (ره) ، تو سخنرانی هاشون تو تلویزیون بازدم :

ابرقدرت سوم

رو داشتن ! و گویا هنوزم دارن !  

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ، ... .

خب ! بازم ! ان شاءالله اگه فرصت شد این مطلب (پ) رو بیشتر بازمی کنم ، فعلا بهمین بسنده می کنم که :

آیا همه میتونن حرف بزنن !؟

بعبارت دیگه دم و بازدمی داشته باشن !؟ و اگه این قانون داره !؟ همه در مقابلش مساوی هستن !؟ و مثلا سفید و سیاه نداره !؟ یا بقول دیگه : بالاشهری و پایین شهری !؟

خب ! اذان صبح به افق ماست و ... .

... ، وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِی وَقَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیکُمْ فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَاللَّهُ لَا یهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ ، وَإِذْ قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیمَ یا بَنِی إِسْرَائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیکُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَینَ یدَی مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَ ! هُمْ بِالْبَینَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِینٌ ، ... .

بقول پدرم ، در کتاب :"نجم الثاقب" به نقل از آقا امیرالمومنین اومده :

از ما می آید ! کسی که یه اسم آشکار و یه اسم مخفی داره ، اسم مخفیش :"احمد"ه . 


  

اندیشه ی بالا (6) :

خب :

"به ...

اونجا ، میدون ، و یا بقول شبکه پنج سیمای جمهوری اسلامی ایران ، نه پنج خودمون ، یا شبکه تهران ، :

خونه باز می گردیم" .

البته به اینجا در نوشته ی قبلی ، چراکه هنوز از اونجا و راه میون اینجا و اونجا و مثلا پلیس راه ، دکتر یا مهندس راه ووو که خبری نیست ، حتی راهنما هم .

اینجا گفتیم که آقا و خانم در کنار هم بخوبی خوشی زندگی می کنن و ان شاء بچه دارم که بشن گفتیم که بقول طلبه ها ...

فعلا از بچه خبری نیست مثلا ، و مثلا مدرسه رفتنش ، گفتم که به اونجا که برنگشتیم ، به اینجا برگردیم .

پیشرفت علمی :

ینْبِتُ لَکُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَالزَّیتُونَ وَالنَّخِیلَ وَالْأَعْنَابَ وَمِنْ کُلِّ الثَّمَرَاتِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیةً لِقَوْمٍ یتَفَکَّرُونَ(سوره ی نحل)

بِالْبَینَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَیکَ الذِّکْرَ لِتُبَینَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یتَفَکَّرُونَ(سوره ی نحل)

خب ، قبول باشه ، کجاییم ؟ اونجا ، اینجا دیگه ! تومیدون ، خونه .

در کنار هم بخوبی و خوشی زندگی می کنیم ، و هرچی من میگم تو هم میگی ، کمثل من ؟

نه دیگه ، گفتم که هنو تو اینجا ، اونجا دیگه ! از بچه که خبری نیست ، یه خانم و یه آقا اینجا ، اونجا دیگه ! هستن ، حالا کو تا بچه داری بشن و به نفس کشای خونه اضافه بشه ، کمثل خونه ی ما و کمثل ما ، کمثل من و کمثل تو .

خدا رو شکر که اگه اینجا مثل اونجا هم نباشه ولی جا برای نفس کشیدن کمثل ما هم هست و جلوی بازدمشونم ، که بعد نماز برات ، نه تنها گفتم ، بلکه نشونتم دادم ، نمیگیره ، که بقول آقا دکتر :"توانا" ی : "به خانه باز می گردیم " : متوجه نفس کشیدن خودش بشه .

و بخواد از خونه بره بیرون ، پیش دکتر دیگه !؟ نه بابا ، هوا خوری ، بازدمش ، برا اینکه فریادم که داشته باشه ، چرا تو سر یکی دیگه خالی کنه ، هرچی فریاد داره تو خونه هم می تونه بلند بلند خالی کنه ، کی بهتر از من و تو برا شنیدنش ؟

تازه مگه اینجا ، اونجا دیگه ، جز من و تو یکی دیگه هم هست ؟!

دکتر !؟ کی آورد ؟ تو ؟ برا کی ؟ برا چی ؟

آشپز !؟ من ؟ برا چی ؟

پنیر درست کنه ؟! یا سیب زمین تخم مرغو بپزه ؟ یا ... ؟

آهان ! آشپزی ، مثل دکتری دیگه ، یا روانشناسی و همون ، پلیس که نه ، راهنما .

خب چرا تنها تشریف آوردن ؟ خانم بچه ها که هنو نداریم ، آقاشم ، ولی چرا آقا یا خانومشونو نیاوردن ؟

یه وقت یادگیری نکنم تنایی برم جایی . 

مطمئن باش حواسم جمعه ، لازم نیست بگی ، البته گفتیم گفتی ، لازم نیس فرو بدی تو خودت جمع کنی و ... 

یادته که آقا امام حسن ثانی علیه السلام چی گفته که ؟ 

نگفته که بالاترین تنگ نفس ، تنگ نفس سیاسیه ؟ 

همونطور که بعد نماز یاد کردم ، بیا دعا کنیم و با توسل به همون آقا ، که خدا مادرتو یا عمه جان منم شفا بده ان شاءالله تعالی . 

حالا سیاست یعنی چی ؟ بمونه ، همینقد که به اینجا ، اونجا دیگه ! مربوطه ، به خونه و خونه داری که ماشالله اوستاشی . 


  

یکی بود ، یکی ... :

سلام علیکم ، روز اول هفتت بخیر

درس تفریق :

کتاب :

... وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ ... الرَّحْمَنُ ... عَلَّمَهُ الْبَیانَ ... فَبِأَی آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ، خَلَقَ الْإِنْسَانَ ... .

یادآوری :

درس جمع :

کتاب (پیوست) :

کتاب کلاس اول ابتدایی

خب یکی بود یکی نبودا ی من به کجا رسیده بود ؟

این نبود که یه روزی به آرزوم رسیدم !؟ البته تو همش کنار من بودی و بقولی تحصیل حاصله که بگم !

راستی تا یادم نرفته بپرسم سلاممو به بقول بچه ها مامان بزرگ رسوندی ؟ گفتی که بازم من ، یعنی هنوزم نمی تونم بیام دیدنش ؟ راستی اینجا از صبح داره برف میاد و ... ، اولش کم بود ولی الان که داداش محمد گفت و رفتم از پبجره نیگا کردم تندتر شده و داره بازم زمینو سفید میکنه و ... .

خب گفتم از فرصت استفاده کنم و برات قصه ی دونسته رو بگم ، گفتم که می خوام باهات حرف بزنم .

طرح درس :

طرح بالادستی :

کتاب :

خب بچه ها اگه گفتین این چیه ؟

: کتاب  

شمارش :

خب بازش می کنیم ، خب ببینم اینا کین ؟

راستی بچه ها برا اینکه ببینیم چی داریم ؟

: چش

آفرین ، بله چشم ، خب برا شنیدن حرفای کتاب چی ؟

یکی بود : کتاب که حرف نمی زنه !

خب بله ، حالا اگه یکی تو کتاب بگه :

بسم الله الرّحمن الرّحیم

چی ؟ مثل این ، نیگا کنین ، تو عکس کتاب ، اونکه از دهنش در اومده ، اون که توش اونی که نوشتم نوشته شده ؟ و بقیه هم دارن به اونی که میگه چیکار می کنن ؟

: گوش

آفرین ، آفرین !

مجموعه ی هدف :

حالا به اوناییم که دارن گوش می دنم میرسیم ان شاءالله ، خصوصا اون دوتایی که هدف کتابه ، ( خصوصا اگه مدرسه مدرسه ی دخترانه باشه !) ولی بذار ببینیم بچه ها دیگه چی داریم ؟ آخه تا اینجا چشم داریم برا دیدن ، گوشم داریم برا شنیدن ، بذار این کنار یادداشت کنم رو تخته ، که یادم نره ، برا خودم میگم بچه ها ، برا شما نه ها ، شماها که یادتون نمیره ، خب :

1،2

خب ، خب تا حالا چندتا داشتیم ؟

: دو تا

آفرین ، آفرین ، خب تا زنگ نخورده اینم بگم و بریم تنفس .

بچه ها رفتین خونه از بقیه هم همینا رو بپرسین و ببینین چی میگن ؟ و دیگه چی داریم ؟ چندتا دیگه مثل چشم و گوش داریم ؟ و با اونا هم چیکار می کنیم ؟یادتون می مونه که ؟

: بله 

زنگ تنفس 

------------------------------------------------ 

پیوست : 

                   کتاب ریاضی اول ابتدایی


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :1101
بازدید دیروز :1813
کل بازدید : 1351779
کل یاداشته ها : 1762


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ