داستان راستان پایانی :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَیلٌ لِ... . (الف)
سلام علیکم ، صبح ! (ب) بخیر .
خب ! (پ) پیش از :
صبح فردا
که نه ! بلکه مدرسه ها تعطیل بشه ! مثلا زنگ آخر :"آموزش و پروش" زده بشه ! اول بگم داستان چیه :
داستان ورود :
چه ربطی داره !؟
به چی !؟ به مثلا "آموزش و پرورش" !؟
یعنی :"خروج آمریکا" ، یا بقولی :"شیطان بزرگ" ربطی نداره !؟
حالا من داستانو میگم ، خودتون ربطش بدین !
داستان خروج آمریکا :
میگن یه پرنده ای نشست رو درختی و وقتی خواست بپره مثلا خدا حافظی کرد !
درخت گفت : مگه سلام تو رو شنیدم که خدا نگهدارتو شنیده باشم !؟
خب ! خروج یعنی چی !؟
حالا کاریم به شکل و شمایلش ندارم ! هنوز خارج نشده به شکلی :"پرچم"شو بلند کرده ! حالا با بقولی :"بِرَند" گاو که نه ! این بنام یکی دیگه از اشکالش به ثبت رسیده ! و دور از جون :"گوساله" ، هم نه ! که یکی دیگه ادعاشو داشته باشه ! ول :"شیرخواره"شم باشه ! ولی بَ بَی چی !؟ البته :"شیرده" !ش ! البته دور از جون گوسفند !
حالا علی ایِّ حال ، بهر شکل ! خروج ! خب خروج مگه بعد ورود نیست !؟ حالا بهر شکل و شمایلشم بمونه ! حتی به شکل مثلا :"جمهوری" شم ! ووو ، خب وقت تنگه و فرصت باز کردنش نیست ! قصه سر دراز داره !
خب داستان ، داستانِ وروده و بعد خروجش !
اما داستان ورود ! :
حالا این :"وسط" بمونه :"خسارت" وارده !
کدوم "وسط" !؟ خب ! وارد نشده که خارج نشده !؟ وارد شده که حرف از خروج زده شده ! همونجا که وارد شده :"و" حرف از خروج از اونجا زده شده ! خب ! برم سر :
یکی بود یکی نبود و غیر از خدا هیشکی نبود :
روزی روزگاری ، یکی نه ! تنهایی که جرآت نداشت ! بلکه با شُرَکا ! (ت) وارد خونه ای شدن !
لا اله الاّ الله !
بگم !؟
بگم !؟ که لای در و دیوار به نیمی از علم یا دانش خسارت وارد شد !؟
:"تعطیل" نه ها ! اونم :"جمعه" ها ! بلکه :"مخفی" شد !
حالا بمونه داستان نیم دیگرش ! که همش "پنهان" شد ! علم یا دانشو میگم ! یا بعبارت دیگه :"بایگانی" شد ! تا یادآورش بیاد ! حالا چه جوریش بمونه ! بقولی :"آرشیو" رو میگم ! بی حکمت نبوده که بعد رنساس در غرب ، اروپا و فرانش ! دنبال این بودن ! و انقلاب صنعتیشون بعد تعیین تکلیف اون ! به اینجا رسیده ! به عصر مثلا :"فناوری اطلاعات" ! و ...
البته به :"مخفیگاه" مثلا "اطلاعات" دست نیافتن ! بعبارت دیگه وارد نشدن ! خب :"ورودی"ش مگه کار حسّه !؟ حالا کار فقط حسّم ! بمونه که قابل :"مشاهده"ی حتی چشم بیناییم باشه !؟
حالا ورود برای :"آباد" کردنشم ! بمونه ! و به عبارت دیگه به معنی کلمه ی :"استعمار" ! چه رسه به :"تخریب" ! و اونم بنام دین و دین : محمّد رسول الله ! هم !
حالا بمونه که در غرب حرف از اینم هست که مثلا :
چرا مسیحی نیستم !؟
اونوقت پرچم :
محمد رسول الله
دادن دست ... !؟
حالا پرچم مثلا :
علمی
م دست یکی دیگه !؟ بمونه ! اونم :
این ج.ا !؟
تو مدارسی که وارد کرده ! بشرح ایضا دانشگاه و ... !
خب چقد وقت دارم !؟ تا زنگ بخوره !؟
زنگ :"تعطیلی" !؟ "تعطیلی" مدرسه !؟ نه جای درس خواندن ! بلکه درس دادن ! نه مثلا در :"تلویزیون" ! که شبانه روزیه ! حتی :"ظهر جمعه" هم ... !
کو !؟ :
تعطیلی کو !؟
بقولی :
تعطیلی :"من" کو !؟
به قول طلبه ها بروزن :
پول من کو !؟
یا بقول روزنامه ای :
:"بودجه" ی فرهنگی من کو !؟
و کو !؟ کو !؟ های دیگه ! خودشم :"جنگی" ! و خودشم :"نَرمِ" ش !
راستی پرسشش چی بود !؟
چرا جمعه ها تعطیل !؟
خب ! چی تعطیل !؟ درس دادن !؟ یا درس خواندن !؟ بعبارت دیگه :"تعلیم" !؟ یا :"تعلّم" !؟ و یا ... !؟
و دیگه چه پاسخی داره !؟ یا پرسشی داره !؟ تا :"شفّاف" نه ! "شفافتر" بشه !؟ صورت مسئله !؟
:"تکلیف" نیستا !
شب بخیر ! و تعطیلات آخر هفته ی خوبی داشته باشین ! صبح فردا ان شاء الله !
-----------------------------------
زیرنویس :
الف :
به تعبیر بعد بسم الله بعدیش که رسیدم ، فرق اونو با این رو بیشتر میگم ، فعلا همینقد گفته باشم که اون :"قضیه" ش بقولی مثلا :"اقتصادی"ه !
خب ! یعنی این "اقتصادی" نیست ! ه ؟
نه ! بقول حضرت امام (ره) :
:"این" اقتصادی نیست !
که "قضیه" نیست !
خب ! یعنی "این" قضیه نیست ! ه !
ولش کن این رو ! اول صبحی ! برم سر داستان !
فقط ناگفته نمونه که اینم اقتصادیه !
یعنی اقتصادیم هست ! چرا !؟ خب :
... جَمَعَ ... .
داره ! ولو اینکه بعدشم :
مَالًا وَ ... .
هم نداشت ! که داره .
بعبارت دیگه شامل هر ، یا به عبارت دیگه :
... کُلِّ ... .
شم میشه ! کل :"جمع" کردن ، حالا می خواد بقولی :"مالی" باشه ! یا ... !؟ هرچند "مال" ی یعنی چی !؟
مثلا گفته نشده :
غرب علم یا دانش رو :"مال خود" کرده !؟
حالا بقیه رو چی میگه !؟ بمونه ! ولو اینکه گفته شده باشه :
بقیه برن از چنگش در بیارن !
حالا "مال" خود کنند !؟ یا ... !؟ بمونه !
خب وقت تنگه ! برم سر داستان !
ب :
صبح روز آخر هفته !
خب فردا مگه پنجشنبه نیست !؟ مگه مدرسه ها تعطیل نیستن !؟
چرا !؟
چرا چی !؟ یعنی : چرا پنجشنبه هست !؟
خب منم برا همین گفتم :"روز آخر هفته" رو دیگه !
یا : چرا ... !؟
مثلا : چرا پنجشنبه ها تعطیله !؟
یا : ... !؟
خب بله میشه مطرح کرد ، مانعی نداره ! ولی بمونه سر فرصتش که دست بده ان شاءالله ، امروز تا شبم که نه ! تا صبح فردا هم بخوام :"داستان ..." رو بگم ، باز وقت نمیکنم ! پس برم سر داستان تا فرصت دارم ! ساعت داره میدوه !
پ :
یعنی چی !؟ یعنی صبحونه هم نخورم !؟ گشنه !؟ حالا بمونه که بقول پیامبر صل الله علیه و اله و سلّم :
لقمه ی صبح ، ستون بدنه !
خودشم نون تازه !؟ که رفتم گرفتم ، خودشم با خونواده !؟ سر یه سفره !؟
درستکه گفتم روز آخرهفته هست ! و آخرین روز فرصته ! ولی نه دیگه همش داستان یا مثلا قصّه گویی که ! اونوقت گوش چی !؟ همش مثلا :
بخور ، بخور ... ؟
حالا بقولی :"تعطیل"!؟ بمونه ! خب اووقت :"قصه گو" کیه !؟ سنخگوی :"بخور بخور" کیه !؟ "قصه گو" ی شنوایی نباشه ! قصه گوی مثلا چشم :"بینایی" ه !؟ یا ... !؟
و ! بمونه قصه گوی ایندو هم ! که استاد شهید مرتضی مطهری در اثری از آثار بدون استثناء خوبشون :"داستان" شو آورده ! و استادش ! یعنی آقا امام ششم علیه السلامم ، ضمن تاییدش ! اشاره ای هم داشته اند براش ! از کتاب خدا که :
این اختصاص به :"قلب" یا دل نداره ! که محل نزول :"قرآن عظیم" م هست ! بلکه :
... ، إِنَّ هَذَا لَفِی الصُّحُفِ الْأُولَى ، صُحُفِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى .
خب ! خوب شد اینو گفتم ! حالا برم سر داستان ! تا فرصت از دست نرفته !
ت :
خودشم با :"پرچم" دینی و اونم آخرین "پرچم" دینی و مورد :"رضا" ی خدا !
ای کاش من یه مدرِّس بودم 3 :
شبت بخیر
بسم الله ... إق ... إق ... .
امروز چه روزی بود ؟
گفتم می تونه روزی مثل روز رفتن شاه باشه ، حالا کاری ندارم که بقول مقام معظم رهبری :"تصادفی" م می تونسته روز مثلا رفع تحریمم باشه ، که گویا هنوز در حال انجامه ، یعنی خبرش که تا خبر ساعت هفت شب شبکه ی یک سیمای جمهوری اسلامی ایران که من دیدم بگوشم نرسید .
خب امشب چه شبیست ؟
مثلا می تونه مصادف باشه با پیوستن تصادفا :"چهار" نفرم ، ولو :"دومیلیتی" به جمع یکی از اون دو ملیت ، و بازم تصادفا :"هفت" نفرم به ملیتی .
و تصادفیم نخواد بود که شبی بینابینی بشه میون روزی که :"دیو" رفت تا روزی که :"فرشته" در آید ، تا مثلا تصادفانم در این مدت یه کاری یا عملی صورت بگیره ، اونم اصولی مثل یکی دو عمل جمع و تفریق چهار عمل اصلی ، شاید تصادقا :"رویش" و "ریزش" صورت بگیره ، البته همونطور که گفتی نه حتی : ریزش رویش استغفرالله ربّی و ... ، چه رسه به ریزش و رویش !
که من با اینا کار ندارم و با یکی از دوکار یا عمل اصلی چهار عمل اصلی کار دارم ، با جمع تفریقش .
که گفتم از قضا تو مدرسه هم به بچه مدرسه ای گویا پس از اون تفریش گفته میشه ! نه اینکه پس از تفریق ازجمع و جمع آوری یا گردآوری حرفی زده شده باشه تصادفیم !
اونم پیش از مثلا رفتن شاه ، یا تفریق دیو بعنوان مثال ، و جمع و تفریق پیش از اون موندگاری تا الانم نداشته باشه ، و فردا صبحم در مدرسه خبری از اون نباشه ! البته در اونجاهایی که فردا جمعه ی اونا نباشه و مدرسه هاش تعطیل نباشه ، که فردای ما بشه دو شنبه ی اونا .
برا اینکه جمع و تفریق ما رو ، شایدم اونا رو ماهم داریم و بقولی جمع و تفریق اینجا و اونجا نداره ، همونطور که مثلا پیشا تحریم و پسا تحریمم نخواهد داشت !
بعبارت دیگه تا بوده این دوکار چهار عمل اصلی بوده و پس از اینم اون دو کار چهار عمل اصلی خواهد بود ! الانم که بینابینی بوده و خواهد بوده ، کاری جز دو کاری چهار عمل اصلی در حال انجام نیست !
پس فقط می مونه همون که گفتم ، که یه وقت خدای نخواسته تفریق و جمعم در حال انجام گفته نشه ! که گویا گفته میشه ! اونم نعوذ بالله : تفریق جمع ! چهار عمل اصلی و دیگر اعمال یا کارها !
و حرف از مثلا :"جمع آوری اطلاعات" ی که گفته میشه ! نیست ! از :"فنّاوری" شم !