وَ (الف) :
بِسْمِ اللَّهِ ... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... وَإِیاکَ ... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
سلام علیکم
چه خبر !؟ از سر کار !؟
خب دیروز که تا بعد از ظهر که بری سر کار خونه بودی ، بیرون نرفتی که بگم خودت رفتی .
گفتم شاید سر کار که رفتی خبر داشته باشی ! یعنی با خبر شده باشی ! خب از :
نماینده
ی خودتون دیگه ! شاید هنوز برنگشته باشه ! که :
پیامرسان
ی کنه ! و امروز برگرده ! خب ، فردا خبر می گیریم .
آخه منکه کاری هنوز پیدا نکردم که :"بهار"یم داشته باشم ، گفتم تو که :"کار" می کنی با خبرم کنی !
البته نه مثل این که "بهار"ی داره پیش چشمت ، مثل حرفی که بهارش تو گوشه ، و بهار دیگرایی که تو دیگر اعضای حسی :
پنچگانه
ی ما دارن ، حالا :
بهارستان
حواسم بمونه !
بلکه مثل شما ، که کار پیدا کردین شکر خدا .
و بیکارایی مثل من که نماینده ندارن ! گفتم از تو خبر بگیرم ! امروز نشد ، فردا .
تا فردا یا ...
-----------------------------
زیرنویس :
الف :
بعد دیروز ، امروز ، پنج اردیبهشت (ب) هزار و سیصد و نود و هشت هجری خورشیدی .
ب :
برابر با نوزده شعبان هزار و چهار صد و چهل هجری قمری ، و بیست پنج آوریل دو هزار و نوزده میلادی (پ) .
پ :
میلاد مسیح ، حضرت عیسی بن مریم علیه السلام .
خب ! شاید برا اینکه پیامبر بدنیا اومده ، نه مثلا :"چهل" ساله ، یا بقولی :
چلّه
مثل پیامبر :"ما" صلّی الله علیه و آله و سلّم ، و پیامبران قبل از ایشان حضرت موسی ، ابراهیم و نوح علیه السلام ، نه حضرت آدم علیه السلام ، مگه اینکه قبل از اومدن به زمین "چهل" سال از عمر ایشان نگذشته باشه ، و در زمینم حرفی زده باشن ! مثلا اسمشونو به زبون آورده باشن ، یعنی خودشون معرفی کرده باشن !
حالا به کی !؟ بمونه ! همینقد مسلمه که به فرشتگان نبوده ، به :"استاد"دشونم نبوده ! وَ می مونه یکی ! رو زمین !
البته یه پیامبر دیگه هم :"پیامبر" بدنیا اومده و :
کتاب
م داشته ، همزمان با کتاب :
انجیل
البته پیش از آن ، که :"پایان نامه" ی نوشته پیامبرانی بوده ، و :"انجیل" آغاز نامه ی دیگر از پیامبرانه ، بعلاوه پایان :"نامه" ی پیامبران ! چرا !؟
خب ! برا اینکه بعدش چی !؟ نامه ی
شش
می !؟ هفتمی !؟ ووو !؟ یعنی :
10
میم !؟ یعنی : ده بیست سی چهل !؟ و .... :
100
و ، یعنی هنوزم !؟ :"امروز"م !؟ و فردا هم همینطور !؟ مثل دیروز !؟ اونوقت :
روز
کتاب خوانی کی !؟ همزمان !؟ هر :"روز" ، "روز" :
کتاب وَ کتاب خوانی !؟
حالا بمونه :"کتاب خوان" م نه ! و :
کتاب خوان !
یا مثلا :"نامه خوان" ، یا :"نوشته خوان" ، نه :
نا نوشته خوان !
یا بقولی :"نا نوشته خوانی" ! نامه ی نا نوشته خوانی ، یا کتاب نا نوشته خوانیم !
مانندش مثلا : ناگفته پیداس ! :"بشرح ایضا" از بهارش پیداسم ! :"ایضا" از :"کار"شم !
خب ! برگردم به :"مبدأ" که میلادی بود ، هنوزم هست ! ولی "مبدإ" ما که :"خورشید"ی بود شد شده : هجری خورشیدی .
یعنی مبدأ شد :"هجری" ، نه حتی :"پیامبری" ، چه رسه به :"میلادی" ! یعنی میلاد پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم ، مگه اینکه مقصود :
میلاد پیامبری
باشه و با هجرت از مکّه در پثرب بروز کرد ! و مدینة النّبی متولد شد ! یعنی بدنیا اومد ! بعبارت دیگه :
بهار
ی داشت !؟ یا بقولی :
کار
ی داشت !؟ حالا بعد کار پیامبران !؟ یا بقول :"برنامه" ای در شبکه ی :"چهار" یا :"دانایی" ی سیمای سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران :
قبل
آن :"ها" !؟ بمونه !
مثل حرف "ها" ! و در :"عصر" کتاب یا بقول خودمون :"نوشته" هم : نوشته ها !
نه بقولی : نوشته ی نوشته ها !
که :"نوشته" ای بحساب بیاد و مثلا :
شش
می اونا ! که بعدشم هفت ، هشتم ، نهی داشته باشه و بعدشم : 10 !
نه حتی مثل ابجدش : ی !
چه رسه به : 1، 2 و ... ی :"یک" رقمی سابق ! وقتی که هنوز :"صفر" بدنیا نیومده بود ! و بهار ی نداشت ! و بقولی :"کار" کردیم نداشت ، چه رسه به "کار"بردش و کاراییش ! البته نه در زبان ، بلکه در "عصر" قلم و آنچه می نویسد ! عصر :
نوشتن
که نه تنها جایی برا نوشته شدن باز کرد ! بلکه :"نقطه" ی آغاز :"بِ" بسم اللهم شد ! بلکه :
میدان
دارم ! میدان دار قبل و بعدشم ! در :"حیطه" ی علم یا دانشم ! بقول همون :
فیلسوف شهیر
اون روزنامه ی اون موسسه ! حالا بمونه درجاتی که از مثلا :
آموزش و پرورش
ش گرفته بود ! مثلا در کتاب ! منطق ریاضی سال اول دبیرستان نظام قدیمش ! یعنی نظام فرانسویش ! و بقولی :
"به وقت" فرانسه !
که ابتدایی و دبیرستانی نداشت !
مثل نظام آموزشی قبلش :
به وقت آمریکا !
و یادگار بعد پنج کلاسه شدن ربع پهلوی بود ! که به کلاس ششم نرفت ! بلکه به دوره ی :
راهنمایی
رفت ! و َ ... ! بمونه ! :"راهنمایی" ! که بعد انقلابم بود ! پیش از بازگشت ! به نظام آموزشی قبلیش ! و اون فرمایش :"فیلسوف شهیرِ ...
تو همین ایام بعد انقلابش ! گل کرد ! غنچه کرد و مثل گیاهان بهاری داشت ! کاری داشت کاری ! با :
میدون کار !
میدون کار دانش آموز و خودشم ابتدایی و خودشم پایه ی اولی :
شش ساله !
وَ ... ! بماند ! در :"گام دوم"شون ! بعد گامی که در :"خانه" ی خانواده ی خود برداشته بودن ! خودشم در به عنوان :"خانه ی دوم" شون !
وَ ... ! بماند ! "خانه ی دوم" شون !
السّلام علیک یا مدینة النّبی !
داستان ما ، قسمت پایانی ، ث :
... . (الف)
سلام علیکم ، خوش آمدید و وقت بخیر .
... ، فَلَمَّا ذَهَبُوا بِهِ وَأَجْمَعُوا أَنْ یجْعَلُوهُ فِی غَیابَتِ الْجُبِّ وَأَوْحَینَا إِلَیهِ لَتُنَبِّئَنَّهُمْ بِأَمْرِهِمْ هَذَا وَهُمْ لَا یشْعُرُونَ ، ... .
همین ! گفتم سر صبحی یه عرض ادب و سلامی داشته باشم .
یادم نرفته ! و #یادمان_می_ماند که جناب آقای :
برتراند راسل
وارد شده اند که گزارشی داشته باشن از :
ما
منجمله از من و مثل :
منی
ولی بازم بمونه برا فرصت دیگه ان شاءالله و برا خالی نبودن عریضه هم ، بعد از :
... ، قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلَامٌ عَلَى ... .
در میان :"پنج" :
... ، أَمَّنْ ... .
بخونیم :
... ، أَمَّنْ یجِیبُ ... .
رو ، که اگه شما هم مثل من ! :"قرار گاه" ی ! نه در :"دهکده ی جهانی" ! بلکه در این :"ج.ا"شم ! ندارین که از :"اون" جا ، همونطور که در قسمت قبلی گفتم ، به "قرارگاه"هی برید ، که به مثلا گزارشی که در اونجا داده بشه گوش بدین ، نگران نباشین ! من همونطور که قبلا :"یاد" آورش بودم ، باز خدا بخواد در فرصت بعدیم به سمع نظر شما میرسونم ان شاءالله .
خب برا اینکه با :"چشم" خود "دیدم" ، همونطور که شما هم با "چشم" خود "می بینید" این نوشته رو ، و :
تردید نکنیم
که ان شاءالله در فرصت بعد هم همینطور خواهیم دید با چشم خودمون بحمد الله ، که :"قرار" داده برای :"دیدن" ما و امیدوارم که :"کم" نگیریم و با :"یاد" آوریش خدا هم :"رونق" بهتر و بیشتری بهش بده ان شاءالله (ب) .
تا بعد یا ...
--------------------------------
زیرنویس :
الف :
قبلا گفتم ، در این دوره هم ، در میان :"این" گفتم که از باب یادآوری ناگفته نمونه ، که نقل شده آقا امیرالمومنین علیه السلام :
شش
ماه تو خونه نشستن و کتاب خدا رو جمع کردن و عرضه داشتن ، ولی پذیرفته نشد ، از طرف خلیفه ی وقت ، در حالیکه نقله سوره ی :
... ، تَبَّتْ یدَا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّ ، تَبَّتْ یدَا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّ ، سَیصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ ، ... .
رو که بر پیامبر صل الله علیه و اله و سلم نازل شده بود و داشتن در قنوت نماز می خوندن و همسر عمویشان گوش ایستاده بودن و خبر بردن و بعد نازل شد :
... ، وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ ، فِی جِیدِهَا حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ .
در جمع سور یا سوره های نازل شده نیاورده اند !
ب :
تازه این عضوی از اعضای حسی ماست ، که خدا :"قرار" داده برای :"دیدن" جهان خارج ، و برا خروج بقولی :"جمهور"شان هم ، که "قرار" شد مثلا :"تن"، یا :"بدن" و یا ... ، مثلا :"اندام" خود رو :"حس" کنیم ، یعنی :"قرار گاه" شد "حس" یعنی حواس نیز ، که مثل "قرارگاه" مثلا "اندام" حسیمون :"خاتم"ه داده شد با حسشون ، خدا نیز :"قرارگاه خاتم"ی :"قرار" داده و همچین نیست که باز مثلا "جمهور" حواسم :"خاتم" ی نداشته باشه ! خدا که آفریده هاشو نیافریده و رها کرده باشه و ...
مگه اینکه :"گزارش" این باشه که خدا ما رو نیافریده ! خب کی آفریده !؟ شاید "گزارش" اینه که ما آفریده نیستیم ! و اصلا آفرینشی در کار نیست ! خب این گفته چه بود !؟ آفریننده اش کی بود !؟
و از این دست گفته ها و نوشته هاش ! که پیداس و حاجت به بیان نداره ، خصوصا وقتی :"قرار"م باشه که :"گزارش" ی باشه برا مثلا گوش و یا چشم ما و خودشم بافرمان مثلا :
بخوانید !
خب : بخونیم
ما که بحول و قوه ی الهی آماده ایم برا :"خوندن" ! بحمدالله برا این دیگه بی :"قرارگاه" نیستیم ! و :
گزارش گزارش ما داریم میاییم !
آخه ! گزارش گزارش :
حسین
ه ! و بی :
علی
نیست ! و :
اکبر :"و" اصغر
داره ! حالا بمونه "
عباس (پ) ، قاسم ...
پ :
خودشم برا تمام :"دوران" ، دیروز "و" فرداشم ! امروز ! بروز !
راستی از یزید و شمر وووش چه خبر !؟ امروز !؟
آخه بعضیا گزارششون یزید و یزید زمانم داره ! و در :"ثانی" :
حسین وارد می شود !
خودشم برا :"مقابله" با یزید ! و بقولی برا اقدام :"متقابل"! خودشم با عنوان :
ابا عبدالله !
و انگار مثلا شمرم بنده ی خدا نیست ! و مثلا میگه :
چرا بنده ی خدا نیستم !؟
خب ! اینکه از زیر:"زبون"ش :"پیدا" نشده :"بنده" ی کیه !؟ یا چیه !؟ فقط :"دلیل" برا :"نیست" ش آورده ! در حالیکه :"هست" ! و از :"دلیل آورنده" پیداس ! که بنده ی دلیله ! دربند دلیله ! دلیلش ! و نیازمند به رهایی ازش ! نه از :"دلیل" ! شاید بقولی : دلیل "نما"ش ! که :"بماند" ! تا فرصتی دیگه ان شاءالله !