خانه ی سوم :
... ، صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ .
سلام علیکم .
روز جمعه ی شما بخیر و مبارکی .
خب امروز چه روزیه !؟ ضمن اینکه مثلا مانند آخر هفته ی بعضیا نیست ، که فعلا کاری باهاشون ندارم ، ولی روز نمازیه بعد نماز جماعت محله ، ولو یه محل .
کارکردش مثل کارایی نماز جماعته ، با این تفاوت که محدود به یه محل و جماعتش نیست ، یعنی اگه (پ) دوتا محل باشن ، حالا مثلا تحت عنوان شهر یا کوچکتر و یا بزرگتر .
خب ، چنین اجتماعی ، نه تنها در علم یا دانش اجتماعی بحساب نیامده ، در حالیکه حداقل یه نمونه تاریخی در یثرب عربستان یا مدینة النبی داشته ، بلکه نمونه ای هم در دانش اجتماعی نداشته و ندارد و نخواهدم داشت !
چراشم روشنه و نیازی به دلیل یا بقولی فکت نداره ، برا اینکه خانه ی دوم دانش اجتماعی چیه ؟! آیا حتی بقولی :
مدرسه
هست ؟ در حالیکه مثلا ما بچه مدرسه نداریم ، مثلا دبیرستانی و دانشگاهیم اگه گفته بشه ، بعلاوه مدرسه و دیگرشم چه کاری داره با خانه ی خانواده ای ؟ اونم در محل سکونتش ؟ که اولین جامعه ی بشری و انسانیست ؟
خب ، فکر نمی کنم که دیگه نیازی باشه به دیگر نهادهای مدنی جامعه ی مدنی دانش اجتماعی بپردازم ، که در قد و اندازه خانه ی دوم باشه تا برم سر خانه ی سوم ما ! آقای درسهایی از قرآن ! شبکه یک سیمای این :
ج.ا
خب ، هنوزم آرزوست برام که نمازی در خانه ی دومم بخونم ، که تاکنون محقق نشده ، حتی در چهار دهه و اندی که بقولی :
امام آمد
و بعدشم :
نایب برحقش
خب برم سر خانه ی اول !
چهارخانه ! :
اجازه بدین برم سر خانه ی هریک از افراد خانواده که مقدمه بر خانه ی خانواده هست ، و ببینیم مثلا شهید مطهری در آثار بدون استثناء خوبشون چی دارن برامون .
چرا ؟! ضمن اینکه اصل و ریشه بحث اینجاس ، خانه ی اولم که خانه ی خانواده باشه اجتماعی از دستکم دو نفره ، اونم وقتی که در نماز میگه :
ایاک نعبد و ...
حالا بمونه سبعا من المثانیش ، و دوتایی خواندنش ! از بسم الله تا ضالینش ! خلاصه نماز دوتایی خونده میشه .
خب ، برم سر نقل شهید مطهری که نقلی دارن از روانپزشکان ، در پاورقیهای اصول فلسفه مرحوم علامه ، و توضیحیش بمونه برا فرصت دیگه آن شاءالله .
نقل اینه که ما حس و حافظه داریم و یادآوریش .
ناگفته نمونه که جمع حواس چی این وسط ؟ ولو اینکه حس دومی هم داشته باشیم و روانشناسان بهش دقت نکرده باشن !
نقطه آغاز :
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، الم ، تَنزِیلُ الْکتَبِ لا رَیْب فِیهِ مِن رَّب الْعَلَمِینَ ، أَمْ یَقُولُونَ افْترَاهُ بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِن رَّبِّک لِتُنذِرَ قَوْماً مَّا أَتَاهُم مِّن نَّذِیرٍ مِّن قَبْلِک لَعَلَّهُمْ یهْتَدُونَ ، اللَّهُ الَّذِى خَلَقَ السمَوَتِ وَ الاَرْض وَ مَا بَیْنَهُمَا فى سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ استَوَى عَلى الْعَرْشِ مَا لَکُم مِّن دُونِهِ مِن وَلىٍّ وَ لا شفِیعٍ أَ فَلا تَتَذَکَّرُونَ ، یُدَبِّرُ الاَمْرَ مِنَ السمَاءِ إِلى الاَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فى یَوْمٍ کانَ مِقْدَارُهُ أَلْف سنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ ، ذَلِک عَلِمُ الْغَیْبِ وَ الشهَدَةِ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ ، ... .
سلام علیکم .
دی سپری شد و بهمن و آمد با کلی خاطره از اولش گرفته تا آخرش ، مثلا ساختمان پلاسکو ، بیست نه بهمن تبریز و ... .
ولی من می خوام اول بقول وزیر امور خارجه ی این :
ج.ا
یادی کرده باشم از بقول ایشون :
فوت طبیعی
یه خانم ، زن و یا ... که بقولی سی چهل کشور مترصدش بودن و بعبارت دیگه برایش فکر کرده بودن ! که رخ داد و این :
ج.ا
بهش فکر نکرده بود ! هنوزم میگه فوت طبیعی مثلا ! در حالیکه هر روزه چند خانم ، زن ویا دختر طبیعی از دنیا میرن و رفته آند اینجوری جریان ساز نشده و اصلا غیر طبیعیاشم ، حتی ، از :
مهسا امینی
هم ، بفکر نینداخته و براش فکرم نشده ، اونم تو اطاق فکر اون سی چهل کشور ! که :
... ، إِنَّهُ فَکَّرَ وَ قَدَّرَ ، ... .
حالا میگم چرا ، هرچند از حافظه ی صفریکشون پیداش وحاجت به بیان نداره .
حالا چه فکر کرده بودن براش و چه مثلا بقول :
علی آقا
ی ما بهش فکر نشده بود و حالا بفکر رسیده که :
وکالت داد
حالا به کی ؟ مسأله این نیست !
پرسش ، پس پرسش نقطه ی آغاز و پایان که بحث قبلی مطرح شد ، اینه که خب حالا از این دو کدوم یکی آغاز کاره ؟
مثلا فکر اینجاش شده بود ؟ یا حالا بفکر افتاده شده که مثلا وکالت داد ؟
حالا بماند خاطرات همین روزا در پنجاه و هفت و پیدا شدن سر کله جمهوری در ایران و ... .
یادش بخیر مسجد حاج بابایی خوی ، امیدوارم تو این زلزله ها آسیب ندیده باشه که بازم بشه توش قیام کرد ! مگه اینکه شاهزاده علی آقا بخواد مثل پنجاه هفت کمیته ممیته و سپاه بسیج و... به نهادهای مدنی جامعه ی مدنی غربی اضافه کنه و ...
دور همی مطبوع شورای شهر من ب :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ ، وَ ... ، حِکْمَةٌ بَالِغَةٌ فَمَا تُغْنِ النُّذُرُ ، فَ ... .
سلام علیکم .
درساعات مانده به تحویل سال گفتم که خبری بدم و ناگفته امسال رو پشت سر نذاشته باشین !
دیشب که داشتیم ماهی پلوی پسرا رو که مادرشون براشون پخته بود می بردیم بدیم ، و بزرگه ، یعنی داداش مهدیمون ، بیرون بودن ، رفتیم اونجا که بودن تا بهشون بدیم ، دیدم که یه کامیون داشت میوه توزیع میکرد ، همین ، البته ناگفته نمونه که در فاز دوی شهرمون و فلکه ی جانبازان ، که حسابی شلوغ بود و ترافیک ماشینا ، البته نه برا فقط خرید میوه توزیعی .
بعد راهی خونه ی کوچیکه ، داداش محسن ، تو فاز سه ، شدیم و جاتون خالی شامو ، ماهی پلوی مادرو ، با جفتشون زدیم .
خب ! برگردم به توزیع ، مثل توزیع میوه که بعنوان مثال گفتم ، که گویا دلّالاش ، که میوه رو می خریدن و به فروشنده هاش می فروختن و هنوزمشغول به این کارن و مشتریم دارن ، اونم حتی با تفاوت چندانی که قیمت مثلا آزاد با توزیعی داره ، عوض شده بود ، اینم بگم که مثلا قیمت توزیعی چونه مونه هم نداره ، رقابتم نداره ! که خریدار از دیگری بخره ! سوا موا هم همینطور و درهمه ! ووو که بمونه !
حرفم تقسیم کاره ، و نقش واسطه کاری ، که گفتم عوض شده ! و مسئله اینه که آیا محض رضای خدا !؟ یعنی هیچ هزینه ای نداره و محاسبه هم نشده در قیمت توزیعی !؟ هزینه ی مشتری رو نمیگما ! خصوصا پذیرش کار! حالا گشتن ، مطلع شدن ، انتظارووو بمونه ! خصوصا وقت و زمان هزینه شده !؟ تازه منّتشم بمونه و ادعای خدمتم ! خصوصا تبلیغات و بیلان و نموداد کارم و رسانه ای کردنشم ! خودشم رسانه ی توزیع کننده ! خودشم از تولید تا مصرف ! در حالیکه کشاورز و مصرف کننده شم دست اندارکارن که به تعبیر معروف : نانی بکف آوری و به غفلت نخوری !
البته اگه بیاد بیاد و فراموش نشه ! مثل هرچی که بیاد میاد و گفتم یه شقّش دلآرامیه و شقّ دیگرش منجر به فکر کردن یا بقول خودمون اندیشیدن میشه ! مثل همین توزیع میوه که بهش فکر شده بود ! ولی ...
خب داریم به ساعت تحویل نزدیک میشیم ، با آرزوی دلی آروم و ... براتون ، تا سالی دیگه خدا نگهدار.
اطّلاعات :
بنام پدر :
سلام علیکم پسرم .
بِسْمِ اللَّهِ ... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... . بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَالْفَجْرِ ، وَ ... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
پسرم ، مطمئن هستم ، یعنی یقین دارم ، که تو بیشتر از برادرت که با هم کار می کردیم ، نگران من هستی ، چراکه تو مثل اون نیستی که همسر داره و مسئولیت یه خونه بدوششه .
ولی ، ضمن اینکه لحظه شماری می کنم تو هم مثل اون مستقل بشی ، و امیدوارم که هرچه زودتر سر و سامان بگیری و خونه زندگی مستقلی داشته باشی و انشاءالله پدر هم بشی ، مطمئن باش ، یعنی دل نگران نباش ، که من اگه کار پیدا کردم :"عوامل" کاریم را از دست دادم .
حالا بمونه که چطور اون کارشناس پرونده ما در شعبه ی پنج حلّ اختلاف شهید قدوسی دادگستری تبریز ، که کارشناس ساختمانیم بوده و علاوه بر تعرفه ی قانونی تعیین شده هم حق العمل خواست ! و چند ماهی هم پرونده و معطل نگه داشت ! و هیشکیم بهش اعتراض نکرد ! ووو ! براش :"ابهام" داشت "عوامل" کاریم ! و کجا بچشش خورد که مثلا بنایی بدون کارگر باشه ! که حتی یه کارگرم در خسارت وارده به ما محاسبه نکرده !
ولی ! قاضی پرونده چی !؟ که این "ابهام" به اون واگذار شده بود !؟ و ورداشت به خسارت وارده به من رای داد !؟ حالا بگیمم اینم طبق نظر بوده !؟ ولی رفع ابهام چی !؟ که منو یاد :"حافظه ی موقت" میندازه که کارش فقط :"حمّال"ی نظر کارشناس بوده ! در حالیکه نظر کارشناسم حکم "حافظه ی موقت" رو داره ! چه رسه به :"رفع ابهام" که در نظریه ی کارشناسم تصریح شده به اینکه تا :"قاضی پرونده چه حکمی کنه !؟" و گویا ابهام یعنی :
هیچ !
عاملم ! چه رسه به عوامل ! که در :"قرارداد" مستند دادخواستی آمده ! خب شاید بچشم نیومده که دیده بشه و رفع ابهام بشه دیگه ! و چشم بسته حکم صادره شده ! و فقط :"صد" روز گفته ی کارشناس و اونم برای من فقط ! بچشم اومده ! و منتقل شده به :"حافظه" بعدی و اونم ناقلش به بعدی و حتی :
کربلای پنج
شم ، بلکه :
مترصد !
صدور حکمم ! در حالیکه چه عجله !؟ یکسال :"کِش" داده شده بود پرونده ! مگه ما حرفی زدیم ، که یه ماهم می خواد بره :"تجدید نظر" ی که طرف ما در خواست کرده ! اونم به این حکم صادره ! و گویا :"میزان " خسارتی که زده اینقدم نیست ! البته اگه قبول کرده باشه که خسارتی زده ! و یه چیزیم از ما طلبکار نیست ! البته از من و نه شما ! که منم بخوام در بازپرداختش تقسیم به سه بشه !
خب ! گویا هنوز به درخواستش پاسخ داده نشده ! یعنی خبرش که به ما نرسیده تا حالا ! که رفته !؟ به کجا رفته !؟ آخه یه بار رفت !؟ و معلوم نشد به کجا رفت ! تا قاضی دیگری حکم بده ! و برگشت ! در حالیکه :"اخطار" داده شده بود :"اگه حقّ العمل اضافه در خواستی کارشناس رو پرداخت نکنیم ، پرونده مختومه اعلام خواهد شد !" !
بگذریم ! می خواستم بگم که هرچه :"خسارت" داده شود ، تقسیم بر سه خواهد شد و سهم تو هم هست ، حالا کی !؟ دیگه مونده به :"گربه رقصوندن" دستگاه قضایی جمهوری اسلامی ایران ! حتی در زمان ریاست فعلیشم ! که گویا حرف نمی زنه ! چه رسه به پرحرفی ! بلکه وقتی عمل کرد میگه ! مام که جز صبر چاره ی دیگه نداریم ! مثلا به جای دیگه شکایت کنیم و اونجا هم یه مدتی ما رو برقصونه !؟ بعدش چی !؟ یعنی آخرش این که برسه به خدا !؟ هیچی دیگه ! همینمون مونده بود !
اونوقت ! اون آقای :
برتراند راسل ، فیلسوف شهیر انگلیسی
روزنامه ی اون موسسه رو چیکار کنیم !؟ اگه گفته باشه ! نه تنها :
پدر
نداریم ! بلکه :"هیچ" م داریم ! نمونش همین ! با چشم خودتون ببنید ! وگرنه خودتونو به :
احمق
ی زدین ! که گزارش من :
انسان شریف
رو بر اساس دونسته ی خودتون برداشت کردین ! در :
گام دوم
راستی چه خبر پسرم !؟ یکی از مخاطباش تویی ها ! خبر داری !؟ البته اگه مثل اونایی که راه افتادن در :
فراخنای
آن ! و هرکدوم جایی در جایگاهش دارن دست و پا می کنن ! تو هم جایی داشته باشی !؟ تا مخاطبش باشی !؟ خلاصه یه جایی برا خودت :"توش" دست و پا کن که از غافله عقب نمونی ! از من گفتن بود ! فردا نگی پدر نگفت ! و اگه می گفت روزی مثل :"امروز"ت نداشتی ! که من تا حالا در حقّت کوتاهی کردم که به این روز افتادی ! یعنی در :
گام اول
نگفتم ، چه رسه به اینکه مکتوبم بنویسم مثل این که به چشت برسه و بی خبر نمونی ! که امیدوارم نیمه شب که از سر کار برگشتی ، که نه ! فردا که از خواب بلند شدی به چشت بیاد ! وَ گام دومم برداری .
در خاتمه امیدوارم خوشحالی منو از اینکه کاری پیدا کردی و چند روزم هست که با جدیّت میری و ان شاءالله تداوم داشته باشه و موفقم توش باشی ، بپذیری ، همونطور که از کار پیداکردن برادرتم خوشحال شدم ، بازم میگم نگران من نباشین ! مگه دیگران حکما :"عوامل" کاریشون پسراشون هستن !؟ منم مثل اونا ، فقط دعا کنین کار پیدا بشه ! باقیش :"ابهام"می نداره ! که قابل رفع نباشه ! حافظه ی خدا دادی ما که محل عبور اطلاعات نیست ! که بیاد و بره ! حتی مثلا چشم ما هم آسمونا و زمین را تغییری میده برا دیده شدنشون ، چه رسه به حافظه ی : مادر !
تو آسمون هفتم ! وَ عرش خدا !
شب بخیر و خدا نگهدارت پسرم .
بازگشت ب (الف) :
سلام علیکم ، وقت بخیر .
بازگشت به ب :
بِسمِ اللهِ ... رَأَیتُ ... رَأَیتُهُمْ ... .
خدا رو شکر امروز صبح رفتم نون تازه بگیرم برا خونه ، کما فی السابق .
منتها ! کما فی السابق ، نه تنها کلید در ورودی آپارتمان رو برنداشته بود ، بلکه گوشی رو هم با خودم نبرده بودم که وقتی برگشتم زنگ بزنم کلیدو برام بندازن تا وارد آپارتمان بشم .
مدتی قدم زدم تا یکی بیاد بره مثلا نون بگیره ، یا دیر کردم مسئله بشه تو خونه ، که برا همین در جایی قدم می زدم که اگه از پنجره بیرون رو یکی نیگا کرد منو ببینه .
خب هیشکی از اهل آپارتمان که برا کاری بیرون نیومد ، ولی تا یکی از اهل خونه رو پشت پنجره دیدم ، که برام دست تکون میداد ! طوری دستامو تکون دادم که پاسخ دست تکون دادنش نباشه و معنی پشت در موندنمو بده ، که جواب داد و پسر بزرگه (ث) اومد پایین و در رو باز کرد .
---------------------------
زیرنویس :
الف :
قبلا در زیرنویسا گفتم که :"ب" معنی :"دو" بحساب ابجد رو میده .
خب حساب کتاب در قدیم مثل امروز نبود که با نُه رقم (ب) :
1،2،3،4،5،6،7،8،9
و بعد بقولی :"کشف" :
صفر
ده ! رقمی باشه ، مثلا اگه یکی می خواست برا یکی مثلا در شمال یا :"مازندارن " (ت) بنویسه که برام صد و چهل کیسه برنج بفرست و اینو می خواست برقم بنویسه ، می نوشت برام مثلا :
علم
تا بفرست ! یا مثلا :
قم
تا بفرست ! که جفتشون بحساب ابجد میشه : صد و چهل .
البته حساب ابجد کاربردهای دیگه داشت و بیشتر برا اون موارد بکار برده میشد و هنوزم شاید بشه ، مثلا گفتم که آقا امام باقر العلوم ال محمد علیه السلام فرموده ، عین علم یا دانش که با شهید کردن حضرت محسن علیه السلام افتاده بود به :"هفتاد" ، با شهید کردن آقا ابا عبدالله علیه السلام افتاد به : قم .
ب :
که بعضیا بجای :"رقم" بهشون میگن :
عدد !
و حتی به :"صفر" م !
و لابد در مثلا عدد ! :
یازده
دو عدد :"یک" بکار رفته ! نه "یک" یک و :"یک" :
دَه !
البته بعد "کشف" عدد ! صفر ! نه حتی کشف رقم :
صفر !
و دَه رقمی شدن نوشتن حساب کتاب ! که قبلش نُه رقمی بود و قبلشم همونطور که گفتم :
ابجد
ی بود ، بعبارت دیگه حروفی بود ! نه بحروف یک ، دو ، سه ووو ، که محدود به مثلا حروف ابجدم نبود و هنوزم کاربرد داره !
خب ! بد نیست اینجا یادی کنم از نهج البلاغه و خطبه ی اولش که تو اون اومده :
حدّه عدّه
که در این صورت دیگه شامل :"صفر" نمیشه ! البته نه :
صفریک
ی که در منطق ریاضی فیزیک ، شایدم حتی :"علوم انسانی"م ! گفته میشه ! شاید که نه ! گفته میشه !
چون وقتی گفته میشه :
حافظه ی :"صفر یک" !
فقط برا :"ریاضی فیزیک" که گفته نمیشه !
خب ! این بمونه برا :"بازگشت" به بحث :
گام دانش پژوش
فعلا بحث بحث بقول :"علوم تجربی" و :
مشاهده
شه ! مثلا با چشم ، که هرچند گفته شده :
من فکر می کنم ، پس هستم
ولی گویا :"فکر"ی برا :"بازگشت"ش نکرده شده بود ! که خب :"مشاهده" شده رو کجا بذاره !؟ که کارش کشید به مثلا :"گنگره ی وین" و قرار شد بذاره تو :
صفریک !
یعنی مثلا بقول مرحوم علامه ، که گفتم در :"اصول فلسفه و روش رئالیسم" شون فرمودن :
برا نخستین بار که چشم ما به :"اندام" جهان خارج افتاد
خب در :"بازگشت" اون "اندام" و حتی :
یک سیاهی
یِ اونو هم کجا گذاشته بشه !
البته در :"پاورقی" ها گفته شده که در همون :"بایگانی" مرحوم علامه ، منتها :
خالی ، تهی و بعبارت دیگه صفر !
حالا اینو داشتیم !؟ داریم !؟ و یا خواهیم داشتم !؟ یا :
فاقد
اینم بودیم (پ) ، هستیم و مثلا با :"بازگشت" نخستین رفتن به :"جهان خارج" ساخته و پرداخته میشه !؟ بمونه ، برا بازگشت به بحث :
گام دانش پژوهش
ان شاءالله .
پ :
مثلا بقول مرحوم علامه تو همون جا که :"چشم بعنوان مثال" فرمودن ، و گرنه پیش از آن :
به ویژه از راه لمس
پیموده شده ، حالا در :"جهان خارج" مثل چشیدن ، بوییدن و شنیدنِ ! مانند دیدن مثلا :"اندام" جهان خارج و مثلا :"سیاهی" اون !؟
یا نه ! در مثلا :"بطن" مادر !؟ و ...
که در :"پاورقیها" یادی شده از :"تفسیر" کبیری در "تفسیر" آیه ای گفته مادر زاد :
فاقد بایگانی ، حافظه و یا بقولی آرشیویم بوده ایم ! حتی در :"رفت" ن به جهان خارج و مثلا دیدن سیاهی اندامش ، چه رسه که به :"بازگشت" و بقول :"مفسّر" که امروز صبح تو تلویزیون گفت :
مرگ اگر مرد است
بیاد پیش من !
تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ !
منتها نگفت که :
یه دستی ؟
و مثلا با :
دست :"دوم" فارابی ؟
و یا : دو دستی !؟
حالا :"یَدا"ن علوم غربی و رایج در اینجا هم بمونه !
خودشم برا خاک کردن ! یا دفن :"مرگ" ! بقول ایشون !
مگه اینکه در "جهان خارج" نباشه و اندامیم نداشته باشه ! حالا چه :"سیاه" و چه "سفید" و چه :
سفید و سیاه
و چه بقول منطق فازی :
خاکستری
بلکه در جهان :"داخل" باشه و اندامیم چون اندام :"داخلی" مام نداشته باشه و رنگها !
خلاصه چی !؟ هرچی که باشه ! ولی بشه در :
آغوش
ش گرفت ! یعنی :
دفنش کرد !
که گفتم : کجا !؟
حالا رفتن سر خاک و یا :
یاد
شم بمونه ! و :"بشرح ایضا" بقول استاد شهید در آثار بدون استثناء خوبشون :
زاینده
یا فکرشم ! که تازه ، همونطور که قبلا گفتم ، تفکرش با تعقلش فرق داره ! و با خاک سپاری اندیشه اش هم باز جای یادآوریش باقیست ! مگه اینکه تعقلشم بخاک سپره بشه ! پیش از اینکه سراغ عقل یا بقول خودمون خردم بیاد و جونشو بگیره ! و بایگانیش کنه ! نه:"یه" جایی که بشه رفت سرخاکش و زیارتی داشت !
بلکه در جا!یی که یادیم ازش نشه ! تا حتی بهش فکر کرد ! حالا کُ :
جا !؟
بمونه برا :"بازگشت" به بحث :
قدم دانش پژوهش
ان شاءالله .
ت :
که شامل نه تنها :"گلستان" امروزی ، بلکه :"گیلان" م میشد .
ث :
که دیروز ، پس اینکه از مشهد برگشته بودن شهرشون ، اومدن شهر ما و دیدن ما ، و منم نوه ی گلم :"فاطمه" رو دیدم شکر خدا .
بیداری علمی :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... .
سلام علیکم و تبریک !
تبریک به چه مناسبت !؟ البته همین که هنوز بیداریم ! جای تبریک داره ! بعبارت دیگه زنده هستیم و مثلا چشممون در کاره ، یا گوشمون و یا یکی از اعضای بدنمون داره کار می کنه و بعبارت دیگه بیکار نیستیم تو دنیا ، نه تنها جای شکر داره ، بلکه خب مناسبتی برا تبریک گفتن داره .
مگه اینکه در عین اینکه گفته بشه به این دنیا اومدیم ، ولی گفته بشه چشم ، گوش و خلاصه عضوی نداریم ! مثل :"انسان" ی گفته میشه شیخ الرّییس ابوعلی سینا گفته ! که نه تنها حتی چشم ، گوش ووو نداره ! بلکه جایگاهی هم داره بنام : خلأ !
حالا چرا :"نظریه" ی :"مجموعه ی تهی" رو به صاحب نظریه :"تئوری مجموعه ها" و در قرن نوزدهم میلادی نسبت میدن !؟ و یا :"کشف" نه تنها رقم ، بلکه عدد :"صفر" رو هم به یه دانشمند هندی در قرن شانزدهم میلادی !؟ در حالیکه صاحب "نظریه" و "کاشف" شم یه ایرانی ، البته ایرانی که بلخ ، بخرا و سمرقندم جزوش بود ، و پیش از :"رنساس" یا انقلاب صنعتی غرب ، اروپا و فرانسه ی پسا قرون :"وسطی" س !؟ این نظریه و کشفشم !؟
خب خیلی چیزا به :"حافظه" ی مثلا غرب ، اروپا و فرانسشم سپرده نشده ! اصلا "حافظه" ای غرب و دنباله روهاش در شرقم ، گفته میشه به :"گرد" پای حافظه ای که دین میگه نمیرسه ! نهایتش گردآوری یا بقولی :"جمع آوری" محسوس ، و با چشم پوشی محسوساته ! در حالیکه دین حرف از :
... مدینه ...
یا شهر :"علم" یا دانش داره ! و خودشم :
أنا ... .
نه إنّا ! یی مثل :"شوری" یا مثلا :"مجمع" خودشم :"حواس" ! حتی اگه :"شش" میم داشته باشه و عهده دار ریاستم باشه ! چه رسه به اینکه یکی از اعضای مثلا "شوری" هم باشه و :"سیستم عامل" شوری هم :"دمکراسی" یا بقول ما : مردم سالاری !
حالا :"تعیین" اعضاشم بمونه ! بعبارت دیگه :"چینش"ش ! که هم :"به تعبیر معروف" هیچکدوم ، حتی "شش"میم :"تنها نماند" ، و هم :"رای" نیاره !
خب ! به چه مناسبت !؟ مثلا به مناسبت روز تولد ته تغاری ما !؟ که براش جشن تولدم گرفتیم ! البته چشم پرسشگری که بپرسه :
از کجا آوردیم !؟
هزینشو !؟ دور !
چند روز پیش یه روزنامه ای چی میگن !؟ :"تیتر" زده بود :
جلوی چشم ... خودرو سازان مردم را زیر گرفتن !
خب ! صرف نظر ای مثلا اینکه به تعبیر معروف :
دیدی ! قبول نیست !
از کجا آوردی !؟
از مثلا : آرشیوت !؟
یا بعبارت دیگش :
بایگانیت !؟
خب ! قبول ! هرچند کافیه مثلا گفته شده باشه :
فاقدشی ! یا داشته هم باشی صفر ، خالی و یا تهیست !
ولی ! قبول ! ولی کافیه :
که :"ت" گویند !
آورنده رو میگم !
نه "آرشیو" کننده ، مثلا ! که حسی باشه یا شوری ، یا مجمع و یا ... ی حواس ! بلکه از بایگانی ، مثلا !
تا بعد بریم سر :"علمی" شدنش ! از بایگانی ، آرشیو و یا ... ، پیش کشیده رو میگم ! مثلا :
همونی که پیش چشم شما هم مردم رو زیر گرفت !
حالا بماند شکر "ت" !
... ، إِنَّ الْإِنْسَانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ ، ... .
اونم در حالیکه :
وَإِنَّهُ عَلَى ذَلِکَ لَشَهِیدٌ ، ... .
شب بخیر .
نقش چهار گانه ی فعّالیّت ذهنی :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ (الف) ... .
سلام علیکم
شکر خدا دنبال کار رفتنا نتیجه داد و یه کاری پیدا شد (ب) و خدا بخواد از فردا بقولی :"میریم سر کار سر ساعت" (پ) .
خروج :
از کجا !؟ منظورم از کجا میریمه ؟ خب از خونه دیگه ! خب برا کار از خونه بیرون رفتن داره دیگه ، با تو خونه نشستن یا بیرون نرفتن که نمیشه رفت سر کار !
خب بله :"کار در خانه" داریم ، که نیازی :"خروج" یا بیرون رفتن نداره ! البته بیرون از خونه ، مثل همون که در بحث قبلی گفتم یکی از بچه ها مشغولشه و از طریق اینترنت براش مشتری پیدا می کنه ، و منم از اینترنتش استفاده می کنم برا این کار ! خب ارسال نوشته دیگه !
حالا بمونه که اونم برا ارسال "خروج" ی داره ! یعنی پست خونه ! نه اینکه مثل من نوشته هاشو ارسال یا پست کنه ! بعبارت دیگه خروجی اینترنتی داشته باشه ، و اگه اینترنت نداشته باشه مثل من خروج بی خروج !
جهان خارج :
خب پس خونه هم میشه که :"جهان خارج" باشه ! برا کار ، منتها اونوقت :"خروج" از کجا !؟ منظورم اینه که از کجا به خونه !؟ حالا برا هرکاری که تو خونه باشه هم !؟ از اول صب که مثلا :"چشم" باز میشه تا شبم که بر هم گذاشته میشه !؟ روزم هیچ چرتیم زده نشه و دائمم "چشم" مشغول کار باشه و پلکم زده نشه ! یا بقولی نفسم نگیره ! و یا بقول مثلا ملای رومی که گفته :
هرنفس نو می شود دنیا و ما ، بی خبر از نو شدن اندر بقا
همشم :"دم" باشه و مجال :"بازدمی"م بهش داده نشه ! البته به نفس کش ! که برا کار زده بیرون ! نه چشم ، که سروکارش با یه چیز دیگس !
خب ! حالا اگه مثلا سر و کله ی مثلا :"دور تسلسل" ی پیدا شه چی !؟ اصلا چرا "دور تسلسل" ی !؟ همون :"راسخ" ی که در بحث قبلی گفته شدم !؟ راسخ در :"علم" یا دانش !
که ، خب وقتی "جهان خارج" شد خونه ! و این جوری که پیش بره مثلا چشمم بشه جهان خارج ! سلسله ی جهان خارج پایانی داره !؟ یا سر نوشتی داره مثل اونی که در بحث قبلی گفته شد !؟ و مثلا :"مسیحی" پاسخی علمی براش نداره و آخرش میشه : خدای خروج کننده ! و ... !؟
خب ! امیدوارم چشمتون روز :"بد" نبینه ! با :"بین"ی که خروج کرده برا کار در اون ! و ان شاء الله و بقول :"ما رأیت الا جمیلا" چشم انداز زیبایی رو پیشرو داشته باشه چشم :"بین"اتون ! بینای خودتون !
تا "بینا"ییم جهان خارج نشده ! و محل کار یا فعالیتی ! (ت)فعلا خدا نگهدار !
نقله که خادمه ی :"خونه" خبر آورد که : بچه ها ، برادر(ث) و خواهر (بزرگه) نشستن رو برو و چشم در چشم و ... !
:"صاب" خونه گفت نگران نباش ! این کارشونه ! کاری به کارشون نداشته باش و ... .
----------------------------------------
زیر نویس :
الف :
عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ ... لَا تَتَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَیهِمْ قَدْ یئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ کَمَا یئِسَ الْکُفَّارُ مِنْ أَصْحَابِ الْقُبُورِ .
ب :
پ :
ت :
فعالیت :"ذهنی" که ... :"ورودی" و :"ورودی قبول" داشته باشه به :"جهان داخل" که بهش گفته شده :
ذهن
و در بحث قبلی گفتم که استاد شهید مرتضی مطهری ، در آثار بدون استثناء خوبشون ، از اون تعبیر به :
حافظه
هم کرده اند .
حالا جهان ذهن یا حافظه ای که از اون تعبیر به مثلا :
لوح سفید
ی شده ! حالا بمونه که اصلا چنین جهان خارجیم پیش رو نداره :"ذهنی" ! :"حافظه" ای ! و یا :"لوح سفیدی " م !؟ اونم برا :
خروج ! برا کار و یا فعالیت ! و :
فعالیت ذهنی !
ث :
برادر وسطی ! برادر کوچیکه که چشم به این دنیا باز نکرد ! و در اون لای در و دیوار ! ... .
ویروسِ مِنها قسمت دوّم :
... إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیمًا حَکِیمًا ، وَاتَّبِعْ ... إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا ، وَ ... .
سلام علیکم
یادآوری :
در قسمت قبلی گفتم که :"یاداشت روز" نویس (الف) ی پس از مثلا گوش دادن ، یا خوندن (ب) فرمایشی از مقام معظم رهبری اقدام به نوشتن آن :"یادداشت" کرده اند و گفته اند :
1 – "بدبینی" یک فعالیت ذهنی است که ... .
و گفته اند که :"ذهن" (پ) ورودی :"ها" یی داره و :"ورودی قبول" رو مطرح کردن و ... .
... إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیمًا حَکِیمًا ، وَاتَّبِعْ ... إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا ، وَ ... .
خب ، :"ورودی" مورد :"قبول" یکیم "ورود" به :"حافظه" برای یادآوری محفوظ یا حفظ شده هست ، که از :"طریق" مثلا عضو ، یکی از :"پنج" عضو اعضای حسی :"پنجگانه" (ت) وارد شده .
که اون می تونه :"فرما" یش :"دانا"ییم بوده باشه ، مثل همون که مقام معظم رهبری فرمودند .
خب ! برا کی ؟! و چی ؟! خب ! برا :"دونستن" دیگه !؟ و :"فرمودن" دیگه !؟ یعنی چی ؟!
خب ، آیا برا تبعیت ؟ مثل بعضی :"روزنامه ها" که نقل به قول کردن ؟ فقط !
یا مثلا بقول استاد شهید مرتضی مطهری (ج) در آثار بدون استثناء خوب (چ) شون ، با :"ورود" ، ورود به حافظه ، برا یادآوری ، این ورود ، ورودی :"زاینده" هم می تونه باشه ! یعنی به بقول استاد شهید ، منجر به :"فکر" یا اندیشه هم داره !؟ حالا :"مورد قبول" شم بمونه ! و ... .
-------------------------------------------
زیرنویس :
الف :
روزنامه ای .
ب :
خواندنِ چشمی ، بعبارت دیگه :"خروج !" یا :"قیام !" ش ، بعبارت دیگه مثلا :"اقدام" ش ، برا خوانده ! شدن مثلا مکتوب یا نوشته شده ای .
پ :
استاد شهید ، در همون اثری که در قسمت قبل گفتم که فرموده :
ما تا ذهن رو نشناسیم علم یا دانش ، حالا هرچه که علم یا دانش گفته بشه ، نخواهیم داشت .
از "ذهن" تعبیر به :"حافظه" هم کرده اند .
با این حساب وقتی از مثلا ورودی ، همینطور خروجی ذهن گفته بشه ، میشه گفت :
ورودی و خروجی حافظه .
که در این قسمت از بحث یا کاوش به ایندو اشاره شده .
ت :
پنج عضوی که به آن :"بَدَن" ، و :"تَن" (ث) هم گفته میشه ، همینطور :"اندام" و البته اندام مثلا :"ظاهری" ، که حالا :"باطنی" هم داره بمونه ! البته ناگفته نمونه که :"اندام باطنی" ، حتی ذهن یا بقول استاد شهید :"حافظه" هم ، چه رسه به : عقل ، فکر و یادش ! و قلب ، حس و عضوش !
ث :
مثلا : تن آدمی شریف است بجان آدمییّت ، ... . (سعدی)
ج :
اونم نه نزدیک به جهار دهه یا چهل سال پیش ! بلکه پیش از پیروزی انقلاب ! نه بعد پیروزی انقلاب ! که مدت کمی بعد آن به شهادت رسیدن ، حالا بدست گروهی که نام خودشون :"فرقان" ! هم گذاشته بودن بمونه ! ولی به چه جرمی !؟ به جرم مثلا :"شرک" ! مثل جرم :"کفر" که مثلا :"داعش" می زنه و ... ! و در تاریخ مانند اینا رو حتی به آقا امیرالمومنین علیه السلامم زده اند ! مانند :"خوارج"!
البته نه اینکه :"خروجی" کرده باشن مانند آقا اباعبدالله علیه السلام ! و به ایشونم گفته شده : خارجی !
راستی تا یادم نرفته فرارسیدن سال نو هجری قمری رو تبریک بگم !
یادم میاد قبل از انقلاب و زمان شاه یه همچین وقتایی رفته بودم خونه خواهرم در اهواز ، از اونجا تلویزیون :"بصره" گرفته میشد و برنامه هایی داشت بمناسبت سال نو ! خلاصه :"چراگاه"ی بود برنامه هاش ! اونی که در قسمت قبلی به نقل از آقا امام علی ثانی ، علی بن الحسین علیه السلام گفتم ، خب شامل "چراگاه" نکردن برنامه ها هم میشه دیگه .
راستی جند وقته که "بصره" که گفتم باز چراگاهه ! منتها مدل مثلا "داعش" اون ! البته آمریکایی داعشی ! خب خود آقای رییس جمهورش گفت : M USA ست !
چ :
نه دیگه این بعد پیروزی انقلاب و شهادت استاد گفته شده ! ولی داره چهل سال یا جهار دهه ازش میگذره ها !
در حالیکه چند وقته که در این :"ج.ا" ، اونم در سطحی فراگیر ! و فراگیرتر از اون ! خارج و وارد شده :
حافظه ی دورقمی (صفر یک) اونم غربی ! و از چریدنشم میگذره !؟ و یه رقمشم محل بحثه !؟
بحث : ویروس مِنها !؟
خب ! وارد روز آخر سال هجری قمری شدیم و فردا :"باز" محرمه ! و ماه :"تحریم" و حتی آب (ح) ! حتی برا طفل شیرخوار ! و نه فقطم "تحریم" ! بلکه :"خروج" تیری سه شعبه برا اون گلوی کوچیک ! ...
ح :
نه مثلا هواپیما و مثلا بوئینگ ، ایرباس و ... ، یا ماشین آنچنانی و مانند اینا ! آره ! آب (خ) !
خ :
السلام علی الحسین ، و علی علی بن الحسن و ... و یا لیتنی کنا معک !؟ ...
نقدینگیِ (الف) اندیشه (ب) :
... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ (پ) وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ (ت) ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
سلام علیکم .
اول شب بخیر بگم ، جمع شبو .
این دومین جمعه شبه که در :"این ج.ا" هستیم ! و مثلا تلویزیونم برقراره ! همین عصر بود که وقتی مشتری نداشت زدم شبکه ی چهارش و داشت برنامه ی :"معرفت" رو پخش می کرد .
داشت از :"ظرفیت" ما حرف می زد ! شایدم :"ظرف" ما ! "ظرف" وجه اللهی ! که یکی از وجوهش موضوع بحثه ! ان شاءالله !
حالا بعد :"نقدِ" عقل یا خرد ، یا بقول مثلا حماسه سرای طوس :
بنام خداوند جان و خرد (عقل) ، کزین برتر اندیشه (فکر) برنگذرد ؟
یا مثلا :"اول ما خلق الله" بقول خواجه ی شیراز :
سالها دل (قلبه ؟) طلب جام جم از ما می کرد ، آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد !
و یا بقول مثلا رنسانسی "ما خلق الله" که نه ! :"نقدینگی" حسه !؟ و مثلا :
من فکر می کنم ، ... .
یعنی :"مشاهده ، ووو" ی حسیه !؟ و حالا "نقدِ" شم از کجا!؟ بمونه ! یا نقد:"کننده"ش !؟
البته رنسانسی امروزی نه ها ! امروزه حرف از نه تنها حس ! و دلم ! بلکه فکر و عقلم نیست ! نقدینگی :"حفظ" ه ! و گفته میشه : من حفظ می کنم !
حالا کی حفظ می کنه !؟ خب لابد :"حافظ" دیگه !
یادش بخیر !
کی !؟
ان شاءالله میگم ! فعلا اندرخم :"کوچه" فکر یا اندیشه هستیم ! البته اگه :"ج.ا" به "ج.ا" شده باشیم ! خب طبق قولنامه هنوز سه دهم از نیمه پول پیشو که ندادیم ! که بخوایم در :"این ج.ا" جابجا بشیم ! هر آنه که صابخونه بخوادش و عند المطالبه هم حق دریافتشو داشته باشه و عند الاستطاعت ما که نیست !
شب بخیر فعلا .
--------------------------
زیرنویس :
الف : می خواستم بنویسم :"وجه" اندیشه ، بمناسبت بحث قبلی !
که کارشناس اون برنامه ی زنده ی تلویزیونی ، که در بحث قبلی گفتم ، از :"وجه الله" می گفت ! و گویا همش آسمونی و دست نیافتی بود ! حالا تاریکش بمونه !
خب ! لابد نیاز به مثلا :"کارشناس" داره ! اونم آسمونیش ! و ... !
یا بقول لسان الغیب :
قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن !
چرا !؟
خب برا اینکه :
ظلمات است بترس از خطر گمراهی !
ب : البته وجه اندیشه وجه الف یا اولی نیست که در وجه ! ما واریز شده ! وجه آخرم نیست !
:"نقدینگی" علاوه بر اینه ! چراشم روشنه !
یادآوری :
یادم میاد در بهار هزار و سیصد و هفتاد و دو بود که برا :"مجلّه حوزه" و :"سازمان صدا و سیمای این ج.ا" هم نوشتم ، تحت عنوان :
بحکم عقل بفکر علم
که یکی جواب داد ! ولی پاسخ این بود که دیگه براش ننویسم ! و یکیم گویا هنوزم منتظره که براش بنویسم !
پ : وَالْأَرْضَ ... .
ت : وَالنُّورَ ... .
فرهنگِ اندیشه :
سلام علیکم ، شب بخیر .
یادآوری :
... ، وَإِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا "هَذِهِ الْقَرْیةَ" (الف) ... .
بحث اون جا بود که گفتم :"قَرْیة" یعنی جای جمع شدن مردمه .
خب کدوم مردم !؟ جز مردمی که مثلا گوش دارن برا شنیدن !؟ یا عضو دیگری برای بوییدن !؟ و دیگر اعضای حسی !؟ حالا کدومیکی رو اول دارن !؟ و آخریش کدومه !؟ اینم محل بحثه ! که ان شاءالله فرصت بشه اینم بگم ، ولی همونطور که گفتم بحث در جای جمع شدن مردم بود و مثلا مردم شنوا ! خب آیا "قَرْیة" یا جای جمع شدن فقط جای جمع شدن مردم شنواس !؟ و بعبارتی :"قبله" ی مردم شنوا "قبله" ی مردم مثلا :"بینا" هم هست !؟
و دیگه اینکه قبله ی مردم دیگه هم هست !؟
منظورم مردمی با احساس نیستا ! مثلا مردم بویا و دیگر حس داران ! یعنی دارای چشایی و لامسه هم .
بلکه مردم مثلا :"دل" (ب) دار !؟ حالا ذاکر یا یادآور و بقول مثلا استاد شهید مرتضی مطهری ، در آثار بدون استثناء خوبشون :"زاینده" ، یعنی دارای ذکر یا "یاد زاینده" ، و بقول ایشون دارای :"فکر" یا اندیشه هم بمونه ! همچنین مردمی که علاوه بر فکر یا اندیشه هم چیز دیگریم داشته باشن ، مثلا :"عقل" ! و حالا اینم ، مثل همون که گفتم :"آخریش کدومه !؟" آخرشه !؟ یا مثلا بقول حماسه سرای طوس :
بنام خداوند "جان" و (پ) خرد ، کزین برتر اندیشه برنگذرد (ت)
ناگفته نمونه که مقصود از "آخریش کدومه!؟" مانند مثلا خشت آخر "هَذِهِ الْقَرْیةَ" یا جای جمع شدنِ مردمه ! که با اون :"ج.ا" جا میشه ! مانند مثلا :"قبله ی اول مسلمین" یا :"بیت (ث) المقدّس" که جای جمع شدن پیروان فقط حضرت موسی علیه السلام نیست و نبوده ، بلکه جای جمع شدن پیروان حضرت عیسی بن مریم علیه السلامم هست و بوده ، بلکه همونطور که گفته شده "قبله ی اول مسلمانان" پیرو خاتم الانبیاء صل الله علیه و اله و سلمم بوده !
... ، وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَیتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا وَ ... .
خب ، هرچند هنوز :"ج.ا" به "ج.ا" نشدیم ، مثلا همین امروز بود که بعد پنج شیش روز رفتن به اداره ی برق تونستم فیشی ازش بگیرم که بدم به صابخونه ی :"اون ج.ا" که بقیه ی پول پیش رِ بده تا بدم به صابخونه ی :"این ج.ا" ، که در پاسخ به پیامکم پیام داد هشت شب میاد ، ولی ساعت نه که بهش زنگ زدم گفت داره دنبال دسته چکش میگرده ! و پیدا شد امشب (تا الان که خبری نشده) یا فردا میاد !
دروغ بزرگ نقدینگی :
ساعت نه که خبر شبکه ی یک سیمای سازمان صدا و سیمای :"این ج.ا" رو گوش می دادم یه خبر جالب داشت ! اونم اینکه نقدینگی رو تقسیم کنن به هر نفر :"نوزده میلیون" حالا تومن یا ریالش یادم نیست ، میرسه !
در حالیکه ما دو تومن پیش صابخونه ی قبلی داشتیم ! و نصفشو از اون گرفتیم دادیم به صابخونه ی فعلی ! که مسئله ی ماست ! هروقتی که سال اجاره خونه بسر برسه و نتونیم مثلا روی پول پیش و کرایه خونه ی درخواستی صابخونه بذاریم و مجبور باشیم یه :"ج.ا" ی دیگه پیدا کنیم با توجه به :"نقدینگی" مون ! و توان کرایه خونه !
که قبلی تا تخلیه نکنی "نقدینگی" ما رو :"نقد" نمیکنه ! و بعدیم تا "نقد" نکنه کلیدو نمیده ! حالا این وسط پیدا کنیم :"ج.ا" ی تخلیه شده از :"اون ج.ا" رو :"و" تخلیه نشده در :"این ج.ا" رو !؟
چرا !؟ خب نفری "نوزده میلیون" که نه ! خانواده ای :"نوزده میلیون" م دروغه ! حتی ریالیشم ! چرا !؟ خب فقط اداره ی برق یه فیش 2300000 ریالی داده دستمون ! که بدیم به صابخونه ی قبلی و اونم از نصف نقدینگی ما ! که نه ! نقدینگی نزدش کم کنه و الباقیم چک بکشه ! چک بانکی ! دیگه ! تا از نقدینگیش ! (بانک) بده بدیم به صابخونه ی بعدی تا ... مثلا بحساب بانکیش ، یا نقدینگی بانکیش بذاره ! بعبارت دیگه : بخوابونه !
شب بخیر !
--------------------------------------
زیرنویس :
الف : ... "این ج.ا" ... .
ب : یا قلب ، و یا ... به زیون دیگه .
پ : مثل :"فرهنگ (و) اندیشه" مثلا ! نه مثلا "جانِ خرد" !
بلکه بقولی : اگه و فقط اگه یه جان و یه خرد داشته باشیم ، آنگاه خداوندی دارن ایندو !
در حالیکه بقول پیامبر صل الله علیه و اله و سلم : اگه و فقط اگه یه جان و یه خرد باشه ! آنگاه یکی از این دو "امام" دیگریه .
ت : یا مثل خردِ جان ، اندیشه هم رهبرد با خرد !؟
حالا اندیشه یا فکر یعنی چی !؟ بمونه ! تعریف اندیشه رو میگم ، که گفتم استاد شهید اونو یادی :"زاینده" تعریف کرده اند .
حالا آیا مثل "جانِ خرد" و "خردِ اندیشه" ، آیا "اندیشه ی یاد" م داریم !؟ بمونه ! ان شاءالله اگه بحثی هم تحت عنوان " اندیشه ی فرهنگ" داشتم !
ث : خانه ! که در بحث قبلی گفتم از مصادیق :"قریه" یعنی جای جمع شده مردمه ! اونم اولین یا نخستین جای جمع شدن مردم !
البته گفتم که مردم مثلا شنوا هستن ! بینا هستن و :"بینا و شنوا" یا :"شنوا و بینا" هم هستن مردم ! البته مقصود مانند:"فرهنگ و اندیشه" و همینطور :"اندیشه و فرهنگ" نیست ! مگه اینکه بقول حکیم فردوسی :"خداوند" ی داشته باشه ایندو .