سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تمدن اسلامی ث پ :

... خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا کَثِیرًا وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَ ... .

سلام علیکم .

بِ ... یرَهُ ، وَ ... یرَهُ .

روز اول هفته (الف) برا چی زدم بیرون !؟

دیروز تلویزیون چن تا از سخنرانیهای بقول پدرم :"برادر" آقای حسن رحیم پور ازغدی رو پخش کرد !

:"زنده" نبود ! نه اینکه چن تا بود ! بلکه مثل همونایی بود که بعنوان :"کالاهای اساسی" تو :"گمرک"ه که پخش میشه ان شاءالله ، بیاری خدا و مدد الهی ، که خدا کنه پخش کننده "گمرک"ی از چشش دور نمونه ! که از اونم جریانش ادامه داشته باشه !

حالا بمونه که الانم مثلا گوجه فرنگی و بقول ما ترکا :"بامادر، یا قرمزی بادمجان" ، پخشه ، منتها مثلا یه کیلوی اون ، یعنی هفتاش هشت هزار تومن خریده شده ! البته توسط اونی که توان خریدشو داشته !

البته یادش بخیر ! خدا رحمت کنه اونی رو که تو همین تلویزیون گفت :

ما انقلاب نکردیم که پیاز ارزون بشه !

یا مثلا اونی که گفت ! خودشم تو :"درسهایی از قرآن"ش :

چند روز :"گوجه فرنگی" نخوریم چی میشه ؟  

بگذرم ! آخه تو یکی از اون سخنرانی ها حرف حرف دین و علم ، شایدم علم و دین بود و مربوط به تمدن دینی بود که زدم بیرون ، خب تمدن دینی یعنی :

تمدن اسلامی

دیگه ! حالا در پاسخ به یکی از اون سخنرانی ها ! مثلا :

جمهوری اسلامی

بمونه ! یعنی جمهوری دینی بمونه ! ولی بقول پدرم :

علوم اسلامی

چی ؟! که بعد انقلابم چهار دهه ، کما فی السابقش ادامه داره و در کنارشم مثلا علوم دانشگاهی همینطور ! یعنی کما فی السلابقش ! خصوصا :

علوم انسانی

ش ! نه اینکه :"علوم اسلامی" زیر شاخه ی اونه ! حتی اسلامیشم ! حتی در حوزه یا بقول دیگه :

مدارس ویژه علوم دینی

البته اگه از چشتون دور نمونده باشه ! البته تا الان که چشتون بهش افتاد ! و در گمرکشم انبار شد و ان شاءالله ، بیاری خدا و مدد الهیم پخش بشه ! (ب)

وبقولی :"علی برکت الله"ان شاءالله

-------------------------------------

زیرنویس :

الف :

یعنی شنبه ، نه بقولی دو شنبه ، بلکه اسلامیش ! حالا میگم ! ان شاءالله و همونطور که گفتم ، تو نوشته ی قبلی ، بقولی :"به یاری خدا" و :"مدد الهی" .  

ب :

رسول الله : زکاة العلم نشره

ناگفته نمونه که پیامبر صل الله علیه و اله وسلم اینم فرموده که :

زکات داده بشه ، فقیر نمی مونه . 

که بقول نزدیک بینی ! نیاز به عینک :"خیّر"م داشت ! که از چشم دور نمونه ! حالا اگه اونم نزدیک بین نباشه ! و نیاز به دوربین داشته باشه ! حالا دینی یا اسلامی اینم بمونه ! و در کنارشم علمیش و ... ! یا دانشگاهیش و ... ! 

 


  

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ ، ... .

سلام علیکم

در گفتگویی که مدیرمان داشته اند و در این چیه وبلاگشان آورده اند می بینیم ابزاری مثل این چیه پارسی بلاگ تشبیه شده به ماشین یا خودرویی که افرادی را سوار می کند ، منتها وارد شبکه یا این چیه نت می کند و به این افراد امکان فارسی نوشتن را می دهد ، حالا اینکه چه بنویسند دیگر مانده به خود این افراد ، البته چنین هم نیست که هرچه دلشان خواست بگویند ! یعنی یک حساب و کتابی هم دارد و در صورت تخلف پیاده خواهند شد !

ضمن اینکه نمی شود منکر زحمات و تلاشهایی که امکان را فراهم کرده شد و همینکه خط و زبان فارسی هم در شبکه فعال است کار کوچکی نیست و جای قدر دانی از دست اندرکارانش را دارد و اینکه اگر چنین امکانی فراهم نمی شد لازم بود که به زبانی دیگر نوشت و زودتر از اینها مثلا وزیر آموزش و پرورشمان لازم می دانستند که بچه ها از این چیه کلاس ! اول انگلیسی یاد بگیرند و صدای مدیرمان هم در آمده بود که : " ای علمای اسلام بداد زبان فارسی برسید " ، ولی حالا کو تا سواری یا خودروی فارسی ؟!

در اوایل دهه ی شصت یک روزی که از دانشگاه بیرون می آمدم دم در دیدم که یکی دو تا این چیه اتوبوس ایستاد و تعدادی ملبس به لباس روحانی از آن خارج می شدند و وارد دانشگاه می شدند ، وقتی جویا شدم گفته شد که از حوزه آمده اند و این چیه کلاس زبان دارند ، خب من هم از قم می آمدم تهران ! ولی چند واحد بیشتر زبان خارجی نداشتیم ، آن روزها از این چیه کامپیوتر و فارسی آن رایانه هم خبری نداشتم ، چه رسد به شبکه و این چیه نت ، ولی گویا علمای اسلام هم بفکر زبان خارجی برای طلاب هم بودند آن روزها !

اخیرا در یکی از سخنرانی های برادر حسن رحیم پور ازغدی که عصر جمعه ها از شبکه ی یک سیما پخش می شود شنیدم که پرسیدن علوم انسانی کی و چه وقت مثل علوم دیگر موشک هوا می کند ؟

حالا کاری ندارم که آیا آن علوم عهدار دانش ساخت این موشک هم بوده اند ؟! و کاری هم ندارم که موشک هم موشک فارسی ساخته شده !؟ یا یک موشکی مثل موشکهای خارجی ؟! که ساخت ایرانست مثل همین خوروی ملی که در کوی و برزن در رفت و آمد هستند ؟!

چراکه یک وقت ما حرف از شبکه و این چیه نت می زنیم و مراد ساخت ایران آنست مثل ساخت موشک و خودروی ملی ، و بی نیاز از سوار شدن به وسیله ی آنها و اوامر و نواهی آنها که نتوانند هروقت خواستند پیاده کنند ما را ، و خلاصه ما هم مثل آنها دارای وسیله و ابزار ارتباط ، یعنی می خواهیم مثل دیگران با هم و با دیگران هم ارتباط داشته باشیم و مورد نیاز ابزار این کار است و دانش این ابزار ، یک وقت هم دانش ارتباط .

دانستن ساخت وسیله و ابزار کاری بعد از دانستن آن کار است همچنانکه دانستن ساخت هر چیزی هم پیش از ساختن آنست .

در این دو دانستنی فعلا قلم در دست دیگریست و هرچه او می نویسد ما مشق می کنیم ولو اینکه در دانستن وسیله ی کار آنها هم پیشرفتی کرده باشیم مثل همین این چیه سرویس وبلاگ فارسی نویسی هم که امکان ارتباط ما را با دیگران فراهم آورده .

در حالیکه ما اگر حرفی هم در دانستن ساخت وسیله یا ابزار کار نداشته باشیم که داریم ! در کار حرف داریم و بلکه حرف این کار را هم داریم ، دانستن ارتباط را عرض می کنم .

در هردو بیشتر حرف خواهیم زد ان شاء الله تعالی .


  
سلام علیکم
در مقوله ی علم یا بقول خودمان دانش صرف نظر از اینکه بقول پیامبراعظم علم بدن باشد و یا علم دین و یا بقول امروزه اش دانش سخت افزاری باشد و یا دانش نرم افزار، گفتیم که در آثار علما و دانشمندان ما هم  دو نکته ی اساسی و بنیادی روشن نیست ، یکی همان نظم ترتیبی که عرض شد و یکی هم تقوی که سفارش امام است .
تقوای علمی هم مثل تقوای الهیست ، فرقش موضوع تقوی است ، یعنی همانطور که خدا را در نظر داریم ، در مقوله ی علم یا دانش هم موضوع چیز دیگری نیست جز همین که به آن علم یا دانش گفته می شود ، بنا براین می خواهیم ببینیم در این زمینه چه گفته شده تاکنون ، یعنی علما و دانشمندان ما در این رابطه چه گفته اند ؟
چراکه موضوع بحث ما دانش اندیشه است ونه دانش مثلا چشم ما که بقول مرحوم علامه افتاده باشد به یک چیزی در جهان خارج و با این افتادن ما نسبت به آن چیز علم یا دانش پیدا کرده باشیم ، یا بعد این افتادن مثلا بقول مرحوم مطهری که در قسمت قبلی نقل شد از ایشان مثلا دیدن آن چیز را دانستن بنامیم ، ویا ...
چراکه مقصود علم یا دانش است و دانستن فرق دارد با مثلا کشف چیزی با عضوی از اعضاء حسی ما و همینطورهم هدایتش بوسیله ی حسی از حواس ما تا برسد به حافظه یا بقول مرحوم علامه بایگانی که تازه نامش محفوظ است ! ویادآوریش هم هنوز فرق دارد با دانستنش .
پس علاوه بر روشن نبودن نظم و ترتیب این هم روشن نیست که چه فرقی دارد مثلا دیدن با دانستن ؟ یا مثلا حفظ کردن با دانستن ؟ بشرح ایضا یادآوری با دانستن ، ووو ؟
شما می توانید در همان پاورقیهای اصول فلسفه ی مرحوم علامه از مرحوم مطهری ببینید که به مکرر تاکید داشته اند که ( ما تا ذهن را نشناسیم ) علم هم نداریم ! در حالیکه صرف نظر از نظم و ترتیب این ذهن که هرگز روشن نشده ، مثلا همانطور که پیش از این مبحث در مباحث قبلی از ایشان نقل شده می بینیم که ایشان بین ذهن و حافظه تمیز قایل نشده اند و ایندو را یکی گرفته اند ، یا در همین که در قسمت قبلی از ایشان نقل شد دیدیم که صورتی نزد عقل را صورتی نزد ذهن هم فرموده اند .
با این حساب ما در آثار علما و دانشمندان خود راه بجایی نخواهیم برد ، چراکه مقصود ما اینست که بحث ما در این نیست که مثلا چشم ما افتاده به فرمایشات ایشان ، دیده ایم ، و بقول مرحوم علامه هم بعدش مجرد از حس را به بایگانی سپرده اید ، بلکه بعد اینهم که یادآوری کرده ایم حالا می خواهیم بدانیم که چه فرموده اند ؟
خب مسئله اینست که برای دانستن حالا چه بکنیم ؟ یعنی بعد ذکر و یا بقول خودمان یادآوری فرمایش ایشان چه بکنیم که بدانیم ؟
 آیا بمحض اینکه مثلا چشممان افتاد به چیزی می توان گفت مثلا : آن یک سیاهی است ؟ و یا حتی بعد یادآوریش هم ؟ در این قضیه حکم به سیاهی بودن چیزی شده و اینکه کار مثلا چشم ، حسش و همینطور حافظه و یادآوری که نیست ، این پس از معلوم شدن قضیه صورت می گیرد در حالیکه تا یادآوری آن چیز چنین اتفاقی هنوز نیفتاده که ما می خواهیم بدانیم این چیزی راکه ایشان فرمودند !
یعنی حتی علم مسموع هم اتفاق نیفتاده چه رسد به مطبوعش که امام فرمود : نفعی بحال ما ندارد مسموع تا مطبوع نشده باشد .
خب فکر می کنم مسئله روشن است ، که عبارتست است از اینکه برای دانستن چه می کنیم ؟ ونه مثلا برای دیدن ، یا کار دیگری از به کار های به اصطلاح ذهن ما .


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :596
بازدید دیروز :128
کل بازدید : 1342957
کل یاداشته ها : 1761


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ