سلام علیکم
... بسم الله الرّحمن الرّحیم ... .
تا اطلّاع ثانوی
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
مرتبط :
استاد شهید مرتضی مطهری در یکی از آثار بدون استثناء خوبشون که باعنوان "آشنایی با قرآن" منتشر شده ، در "آشنایی با قرآن 1" در تفسیر سوره ی حمد دارن :
تفسیر سوره ی حمد
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ. اَلرَّحْمنِ الرَّحیمِ. مالِکِ یَوْمِ الدّینِ. اِیّاکَ نَعْبُدُ وَ اِیّاکَ نَسْتَعینُ. اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ. صِراطَ الَّذینَ اَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَاالضّالّینَ. (1)
در قرآن مکتوب، از همان آغاز که قرآن به کتابت درآمده است، در اول هر سوره ای به استثنای سوره ی برائت «بسم اللّه الرحمن الرحیم» است؛ یعنی سوره با بسم اللّه آغاز می شود. ولی دیرزمانی است که بین شیعه و سنی بر سر اینکه آیا این آیه جزء هر سوره است یا نه، اختلاف عظیمی وجود دارد. اهل تسنن آن را جزء هیچ سوره ای نمی دانند و شروع هر سوره را با بسم اللّه از قبیل شروع هر کار دیگر با بسم اللّه می شمارند که بسم اللّه جزء آن کار نیست بلکه در عمل گاهی سوره ها را بدون بسم اللّه آغاز می کنند. در نماز، حمد و یا هر سوره ای را که احیاناً بخواهند بعد از حمد بخوانند بدون بسم اللّه می خوانند.
شیعه به پیروی از ائمه ی اطهار علیهم السلام به شدت با این مسئله مخالفت دارند، تا آنجا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 80
که ائمه ی اطهار فرموده اند خدای بکشد کسانی را که بزرگترین آیه از آیات قرآن را از قرآن حذف کرده اند. اگر بسم اللّه را از اول سوره ها برداریم، دیگر این آیه را ما در قرآن نداریم جز در سوره ی نمل که آن هم در ضمن نقل قولی است که قرآن از ملکه ی سبا می کند، که هنگامی که نامه ی سلیمان را قرائت کرد گفت: اِنَّهُ مِنْ سُلَیْمانَ وَ اِنَّهُ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ این نامه از سلیمان است و این گونه آغاز می گردد: بسم اللّه. . .
در هر حال شیعه آن را مسلّم جزء قرآن می داند، نه اینکه آن را جدای از قرآن محسوب کند و مانند آنکه در آغاز هر امری بسم اللّه را می افزاید، در قرائت قرآن هم این آیه را از خارج بر آن اضافه کند. (2)
-------------------------------------------------------------- زیر نویس صفحه ی بالا :
(1) . سوره ی حمد.
(2) . شیعیان در مسئله ی فوق اتفاق نظر دارند ولی میان اهل تسنن اختلاف نظر است؛ بعضی با نظر شیعه موافق اند و بعضی سخت مخالف و بعضی قائل به تفصیل هستند.
ابن عباس، ابن مبارک، عاصم، کسائی، ابن عمر، ابن زبیر، ابن هریره، عطاء، طاوس و نیز امام فخر رازی در تفسیر کبیر و جلال الدین سیوطی در اتقان که مدعی تواتر روایات هستند، از طرفداران نظریه ی جزئیت می باشند.
بعضی مانند مالک و ابوعمرو و یعقوب می گویند که جزء هیچ سوره ای نیست و تنها برای اوایل سوره ها تیمّناً نازل گشته و نیز برای فواصل سوره ها می باشد.
ولی بعضی از پیروان مسلک شافعی و حمزه قائل به تفصیل اند که می گویند تنها در سوره ی حمد جزء سوره است ولی در سوره های دیگر نیست.
به احمد بن حنبل بعضی قول اول را نسبت داده اند (تفسیر ابن کثیر ج 1، ص 16) و بعضی قول تفصیل را (تفسیر آلوسی ج 1، ص 39) .
اما راجع به قرائت آن در نماز از نظر فقهای عامه:
1. الحنفیة قالوا یسمی الامام و المنفرد سراً.
2. المالکیة قالوا یکره الاتیان بالتسمیة فی الصلوة المفروضة.
3. الشافعیة قالوا البسمله آیة من الفاتحة فالاتیان بها فرض.
4. الحنابلة قالوا التسمیة سنة و لیست آیة من الفاتحة.
(نقل با تلخیص از کتاب الفقه علی المذاهب الاربعه)
ولی شیعه به دلیل روایاتی که از اهل بیت نقل شده و اینکه به سیره ی مسلمین تمسک کرده است همگی فتوا به جزئیت و وجوب قرائت داده اند. روایات را می توانید در کتابهای فروع کافی باب «قرائة القرآن» ص 86 و استبصار باب «الجهر بالبسمله» ج 1، ص 311 و تهذیب باب «کیفیة الصلوة و صفتها» ص 152 و وسائل الشیعه باب «ان البسمله آیة من الفاتحه» ج 1، ص 352 ملاحظه فرمایید.
کلمه ها (3) :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ق وَالْقُرْآنِ الْمَجِیدِ ، بل ! ... .
سلام علیکم
سازه ی در :
در آغاز نوشته ی قبلی کاربرد یه کلمه رو به نقل از تلویزیون داشتیم ، کلمه ی ساختنو میگم ، مسلح ساختن و یهودی ساختنو میگم ، حالا می خوام اینو بگم که همین یه کلمه هم کاربرای مختلف داره ، یعنی علاوه بر مثلا ساختن مثلا یه جایی بعنوان مثلا سر زمین دینی و اسلامی ، مثلا سوریه ، عراق و شاید مثل نیل تا فرات یهودی سازی ، علاوه بر ایندو هم در دستور کار مثلا داعشی ها باشه ، همین کلمه ی دینی و اسلامی ساختن اونا با دینی و اسلامی ساختن شیعه سنی فرق داره .
خب تا کجا ؟ چراکه این مثلا فقط شاعر نیست که میگه :
حافظ از جور تو حاشا که بگرداند روی ، من از آن روز که در بند توام آزادم
بلکه مثلا متفکر و اندیشمندم ، عالم و دانشمندم ، حالا هفتاد دوملت یا نه اصلا دوملتم که عالم و دانشمند داشته باشیم و یکی از ایندو هم عارف نه که رقم دیگه ی بقول یادخدای امروز شبکه ی قرآن تلویزیون :"آگاهی" یکیشم علم و دانش باشه ، بلکه مثلا رقم علوم جدید و دانشهای نو ، که در هر چند دقیقه ، ثانیه ووو هم در حال نو شدنه و موندن توش ... ، خصوصا تو ... ، ثانیه و دقیقه ووو ی مدیریتش ، نه ! درک و دریافتش ، حالا معروف و معلومش بمونه ! بله عالم و دانشمندم در بند و ول نمیکنه بره دنبال یه چیز دیگه جز علم و دانش ، اونم مثل حافظش میگه : من از جور تو ...
پس حرف آخر یه حرفه ، البته حرف اول ، مثل همون اصل و پی و شناژی که در نوشته ی قبلی گفته شد ، مثل همون که هردو گفتن : من از جور تو ...
حالا اگه هم گفته باشن : من از مثلا عشق تو ... ، گفتم مانعی نداره بین خودشون ... ، بعبارت دیگه اگه : عشق آسان نمود اول ، خب هرچه آسونتر معقولتر ! و بقول عقل : بهتر ، که در کتاب خدا آمده بقول آقا امام کاظم علیه السلام .
ضمن قبولی نماز ظهرتون ، خب چرا ؟
چراکه عاقل و بقول خودمون خردمند که دربند حسن ، به و نیک نیست ! چه رسه به مثلا سره و ناسره ، وبازم بعنوان مثال خوب و بد ، بلکه از دربندانیه که در پی احسن ، بهتر و نیکتره ، و خوبتر .
در حالیکه حتی عالم و دانشمندم اگر "دربند"عقل و خردش نباشه ، دربند معلوم و دانسته شده هس ، حالا می خواد بفکر و اندیشه ی مسلح کردن شیعه سنی باشه ، یا مسلح کردن مثلا داعش .
تازه کدوم عقل و خردم ؟! بقول آقا امیرالمومنین علیه السلام : مسموع و نقلی اون ؟ حتی بقول آقا موسی بن اباعبدالله ، صادق ال محمد ، علیه السلامم ؟ و حتی به نقل از کتاب خدا هم ؟! یا بشرط همون من منم ؟! و مطبوعش ؟ نه حتی مطبوع دیگری ، ولو اینکه بجای :
(من) از جور تو ...
هم گفته باشه : من ندیدم جز زیبایی
و عقلیه هم باشه .
مگر اینکه زیباتر نداشته باشه ، برا منم ، که موضوع بحث ما اینه ، یه چیز ، حالا جمیل و زیبا ، یا مثلا همون یه کلمه ی ساختن ووو ، و مثلا کلمه ی "در" در داستان پدر و پسری که براتون گفتم ، که پسر یادش نمی اومد از همون در اتاق پدر وارد غار شده بود و خواست ببینه ، خودش ببینه ، و از اون در بیرون رفت ، به حرف پدر اکتفا و بسنده نکرد .
چرا ؟ خب برا اینکه نه تنها حرف پدر ، بلکه حرف چشمشم پیش بینایی افول می کنه و دوست نداشت افول کننده ها رو !
حالا حرف بینایی کجا افول میکنه ؟ حافظه هم که باشه ، حافظه ای مخصوص بیناییست ، و من فقط بینا نیست ، هرچه هم که سلطان بدن باشه چشمش ، که سازه ی ورود و خروج من بینایی باشه ، چه رسه به چشماش !
بله برای انس با بیرون امامه ، فرمانده و مدیره برا چهار عضو دیگه ، حتی گوش موسی ، که شنیدشم موسوی سازی باشه ، از یهودی سازی ، بشرح ایضا ساخت و سازهای دیگه و مثلا همون مسلح سازی .