مسجد نخستین (مرحله ی پایانی) بخش میانی :
... ، وَالشُّعَرَاءُ یتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ ، أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وَادٍ یهِیمُونَ ؟ وَأَنَّهُمْ یقُولُونَ مَا لَا یفْعَلُونَ ؟ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیرًا وَانْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَیعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَی مُنْقَلَبٍ ینْقَلِبُونَ . بِسْمِ اللَّهِ ... الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... .
اشاره :
اول ماه رجب تولد امامی بود که اولین امامیه که همنام پیامبره ، چراکه دو امام دیگه هم به همین نامن ، قبلا گفتم ، در اینجا هم نوشته ام که امامان :"شش ، 6 " نام دارن ، اینو پیامبر خبر داده ، و امشب که شب سوم ماهه شب شهادت امامیه که مثل آقا امام رضا علیه السلام و آقا امام سجاد علیه السلام همنام اولین امامن ، بهمین مناسبت تسلیت میگم .
در ضمن فردا که سوم ماهه روز امامت فرزند ایشونه که همنام آقا امام حسن علیه السلامه ، بهمین مناسبت تبریک میگم .
ناگفته نمونه که آقا امام حسن ثانی ، دوم ، فرزندشان هم امام و آخرین امام هم هستن ، ولی برادر امام دوم آقا امام حسین علیه السلام امام شدن و "نه ، 9 " بعدی از نسل ایشون هستن .
خب ، نام امامان تا اینجا شد علی ، حسن ، حسین و محمد ، و دو نام دیگه جعفر و موسی ، به ترتیب نام امام ششم علیه السلام و امام هفتم علیه السلامه ، که بعضی بنا بر اون خبری که پیامبر داده در ایشون توقف کرده و هفت امامین ، از این برداشتا تا امام هفتم بوده ، ولی گفتم ، در اینجا هم نوشتم که بعد ایشون دیگه شیعه ی هشت ، نه ، ده و یازده امامی پیدا نشده ، چرا ! مثلا برادر آقا امام حسن ثانی علیه السلام می خواست بر برادرش نماز بخونه ، ولی فرزند " پنج ، 5" ساله امام ایشونو کنار زد و بر پدر نماز خواند ، مثل نمازی که در مثل فردایی امامی بر امام قبلی خوانده .
أَلَّا تَعْلُوا عَلَی وَأْتُونِی مُسْلِمِینَ ، ... .
باز سر شب شبکه ی خبر همون نموداررو خبر داد ، منجمله :"رتبه" ی جمهوری اسلامی ایرانو در دنیا ، دنیایی که آمریکا ، همون که گفته ام می ترسه (1) ، تو همه ی علوم یا دانشهایی که نمودارش نشون داده می شد ، اگه شاگرد اول که نه ! چراکه شاگرد کی !؟ استاد اول نباشه ، جزو اساتید درجه اوله !
فکر می کنم به نقل از استاد (2) مطهری گفته باشم که همزمان با :
فکر می کنم (3)
در کوههای کهکم پایه گذاری میشد ، منتها فرق این دو رو استاد روشن نفرمودن که یکی در رابطه با فکر یا اندیشه بود ، و دیگری با همان فکر یا اندیشه ی معلم اول ، که بقول استاد معلم ثانی اونو باب باب کرده به دوباب :"معرفت و حجت" .
خب برا اینکه ، استادم به همین اشاره دارن ، انقلابیون یا رنسانسیون با منطق قرون وسطایی مشکل داشتن ، ولی مسئله در کوههای کهک قم فلسفی بود که فلسفه یا حکمت :"متعالیه" پاسخگو شد ، نه مثل دستورات چهارگانه ی دکارتی .
امروزه حکمت متعالیه بقوت خود باقیه ، ولی دستورات نخستین همراه با تغییر بوده و بجایی رسیده که قبلا گفتم که راسل انگلیسی رو به آرزوش رسونده ، یعنی دستورات به دستورات ریاضی در اومده .
اینم بگم و برم سر اصل مطلب ، اونم اینکه چنین نیست که در شرق و خصوصا ایران ، علاوه بر باب بندی کار دیگه ای صورت نگرفته ، چراکه بعنوان مثال بقول استاد در پاورقیهای اصول فلسفه و رولش رئالیسم مرحوم علامه ، نظریه ی نوی در بابی از ابواب منطق داده شده ، در باب تصور ، که عبارته از علم یا دانشی که همراه با باب دیگر منطق نیست ! (4)
ناگفته نمونه که استاد در اثر :"نقدی بر مارکسیسم" نظریه ی حضرت امام رحمة الله علیه رو هم دارن و گفتن که آقای خمینی یه حرف خوبی دارن ، اونم اینکه قضیه سالبه که قضیه نیست ، برا اینکه :" وقوع و لاوقوع" نداره .
و این کمتر از نظریه ی مرحوم علامه بحساب نمیاد .
ولی در غرب حرف از تسخیر حافظه هست ، چیزی که در شرق و حتی ایران و حتی جمهوری اسلامی ایرانم به اون نظر نداشته ! تا نموداری برا نشون دادن رتبه اش داشت !
البته گفتم که غرب ، خصوصا آمریکا دلش آروم و مطمئن نیست ! و دل یا قلب فرق داره با حافظه ! بعبارت دیگه حرفی که می زنه در رابطه با دل یا قلبه ، نه حافظه ! چراکه حرف از دل یا قلبی خالی از محسوساته ! نه :"صفریک" محسوساتم !
شاید ، شاید که نه ، فکر می کنم در شرق و حتی ایران و حتی جمهوری اسلامی ایرانم مطلب هنوز مجموعه ی جامعه محسوساته ! نه حافظه ی مقلوبم ! البته نیاز به فکر کردنم نداره ! همین که :"کالای" ، اونم کالای اصلی ! و اونم اصل نخستین ! رو وارد کرده حاکیه !
خب ، تا :"سنگینتر" نشده ، شب بخیر تا فرصتی دیگه ان شاءالله .
زیرنویس :
1 – گفتم که ، برا اینکه دل داره ، و حالا میگم چرا دل !؟ البته قبلا گفتم برا اینکه این دل که می ترسه ، شاید نگفته باشم که نمی ترسه هم داره ، یعنی دل آرامم می تونه باشه ، یا مثلا قلب مطمئن ، و شایدم ضمیر ... ، ولی اینی که می خوام بگم در رابطه با حافظه هست ! که با دل ، قلب و شایدم ضمیر به معنی اوندو فرق داره !
2 – شهید .
3 – که بقول استاد در کوههای فلاند پایه های علوم یا دانشهای جدید گذاشته می شد .
4 – علم یا دانش ، اگر همراه با نسبت باشه تصدیقه ، والّا (5) تصوره .
5 – وان لم یکن اذعانا بالنسبة ( حاشیه ملا عبدالله بر منطق تفتازانی) .
انقلاب ، قیام یا برپایی اندیشه (1) :
وَ :
: ... یسْأَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیسِرِ قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ کَبِیرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا وَیسْأَلُونَکَ مَاذَا ینْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ کَذَلِکَ یبَینُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ
: ... إِنَّهُ فَکَّرَ وَقَدَّرَ
سلام علیکم
روانشاسی :
امروز فکر می کردم (2) ، حتی وقتیم که گفتی : آبی که تو حیاط پشتی گذاشته بودم یخ نزده .
و بعد اینم که خودم رفتم دید (3) م .
ووو
تا اینکه دید ( 5) م .
وَ :
: ... إِنَّهُ فَکَّرَ وَ ... .
یادآوری :
در نوشته ی پیشین ، نوشته ی "استقلال اندیشه" گفتم :
گفتم من انقلاب کردم ؟ یا اینکه : ... ؟ (6)
-----------------------------------------------
(1) مثل استقلال و آزادی اندیشه
(2) خب با خودم دیگه ، خب بقول مقام معظم رهبری که همین تو دهه ی فجرم از تلویزیون جمهوری اسلامی ایران پخش شد : تو زندان آهسته حرف می زدن دیگه
(3) نه اینکه به حرف تو اطمینان نداشت (4) م
(4) خب قلب یا دلم دیگه
(5) ... ؟
(6) و "نوزده دی" یا قیام مردم قم ، در نوشته های پیشین ، و یا نوشته ی برگزیده ای تحت عنوان :"قیام مردم تبریز" از طرف مجله ی پارسی نامه ی اینجا ، یعنی:پارسی بلاک.com ، والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته .
پیدایش ماه :
بِ ... .
... ، ن ... .
... ، وَ ... .
... ، ... هُ ... .
سلام علیکم
ضمن تبریک امروز جمعه ، که اگه شب که شد ماه پیدا بشه امروز روز آخر ماهه ، واگه یادتون بیاد در این روز ، پیش از ورود به ماهی که پیش رو داریم ، قرار شد که یه چیزی براتون بگم .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا ، ... .
می دونید که ماه با برج فرق داره ، ماه سی و یک روز نداریم ، ولی شش برج سی و یک روز داریم ، پس اگه امروز روز آخر ماه نباشه ، فردا آخر ماهه و یکشنبه میشه اول ماه .
برجو میشه محاسبه کرد و تقویمشم چاپ کرد و مورد استفاده قرار داد و به استناد اون گفت امروز چندم برجه و برج بعدیم از چه روزی شروع میشه و کیم تموم میشه .
نه اینکه ماه حساب کتاب نداره و تقویم براش نمیشه درست کرد ، بلکه بحرف تقویم نمیشه امروزو آخر ماه بحساب نیاورد و فردا شنبه رو بحساب تقویم روز آخر دونست .
نکته ای که امروز می خواستم به اون اشاره کنم مثل همینه ، همینکه امروز آخر ماهه و فردا اول ماه ، یا فردا و پس فردا ؟ مثل پیدایش ماه ، یعنی پیدایش حرف که در قسمت قبلی به اون اشاره شد .
چراکه پیدایش ماه هم مثل پیدایش حرفه ، مثلا برا چشم ، که گفتم چشم بدن ، نه بقولی چشم فضایی ، یا بقولی چشم "فاقد" حس ، که بدون جونش بمونه که به آسمون دوخته شده باشه و مهتابی هم به اون تابیده باشه .
چراکه بشر عصر حاضر فقط منکر کلمه ی جامعه اعضای بدن که نیس ، و انسان بسان غربی در داخلم فقط کلمه ی جامع حواس رو مهجور نداشته ، بلکه کلمه ی جامعه روح ، جان ووو هم مطرحه ، برا مجموعه ی بعد اون که به آرشیو ، بایگانی ، حافظه و سپرده میشه ، تازه مسموعش ! حالا کو تا مطبوع بعد ذکر و یادآوریش لز حافظه و روش فکر کرد و اندیشید و بعقل و خرد درک و دریافتش ، دریافت حتی افتادن چشم به ماه ، حس و دیدنش پیشکش ! و دم از : دیدمش !
در کجا ؟ آسمون ؟ یا خود ؟ و یا در فضا ؟ فضایی صفر ، خالی و تهی ؟ و بشرح ایضا "فاقد" !؟
پیشواز ماه رفته هم چی ؟ مثل پیشواز حرف رفته ! حالا حرف هرکی باشه ! و بهار هر حرفی که باشه ! اونم حرف خود ! خود تهی و از حرف هم تهی !
... ، وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا ، ... .
همونطور که برای پیدایش ماه ، ماهی تو آسمونه ، پیداس برای پیدایش روزم زمینی پیداس ، حالا نقشش برای "شکل" ماه تو آسمون بمونه .
مثل نقش امروز در "شکل" گیری "مردم" ، که بحثمون این بود " نظریه ی مردم" ، و حرفی براش در دین ، اونم کلمه ی جامعی مثل جماعت ، جمعه و حج جهانی نداشت ! حضرت آیة الله ... ! در : "نظریه سیاسی اسلام / کشورداری" خود !
چراکه به ما ربطی نداره و بخودشان مربوطه ، به کوچه ، خیابان ، شهر ، استان و کشورشان ایران ، جمهوری اسلامی ایران .
که بقول امام جمعه امروز مرکز و پایتخت اون در "پیشانی" ش آفتاب "جمهوری" ، بقول سردار نقدی "تابلو" ست ، و مهتابش "اسلامی" ست که برسرزمین "ایران" تابیده ! در ماه رمضانم ! که بقول ایشان "سیما" ی دیگر خواهد داشت !
حالا چطور می خواهن از چشم : "فرهیختگان" مخفی و پوشیده بماند ؟ از چشم من که نمی توانن ! حالا از آسمانی ترش حس ، یا زمینی تر پنج عضو بدنم !؟ بمونه ، همینطور مابعد یا ماقبلش ؟ که گفتم کلمه ی جامعش روح و جانه .
البته اگر بقول مثلا استاد شهید "فاقد" ماه و زمینی برای تابش فرمایش ایشان نباشیم ، یا بقول ماه رمضان مهمان حرفشان !
ولو بقول باب دانش علیه السلام "مسموع" ش ، که نفعی هم بحال ما نداشته باشه ، حتی در ماه رمضان ، چه رسد از باب "مطبوع" اون .
دین و آیین علم و دانش (قسمت دوم) :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ(القمر/1) وَإِنْ یرَوْا آیةً یعْرِضُوا وَیقُولُوا ... وَلَقَدْ تَرَکْنَاهَا آیةً فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ(القمر/15)... .
دین و آیین اطلاع رسانی :
سلام علیکم
اول دهه ی فاطمیه ی اولو که در آستانه ی آن هستیم پیشاپیش تسلیت میگم با سلام درودی بر خانم فاطمه ی زهرا که درود خدا براو و پدر و همسر و فرزندانشان ، بعد هم جونم براتون بگه بازم کما فی السابق ، مثلا از طریق رادیوی خونمون که صبح امروز رو موج رایوجوان بود ، مطلع شدیم که تا آخر امسال که یه هفته ای مونده به سال نو ، نقشه راه اقتصاد مقاومتی رو خواهیم داشت .
البته اگه مثلا رادیو داشته باشیم ! یا مانند اونو که وسیله ی اطلاع رسانی باشه ! و ...
نقشه ی راه : پیش فرضها
اللهم صل علی محمد و ال محمد
خب صرف نظر از پیش فرضی که گفته شد ، یعنی مثل رادیو داشتن ما ، که در بحث قبل از این بحثی که داریم از استاد حسن رحیم پور ازغدی پرسشی در این زمینه داشتیم ، چراکه در فرمایشاتشان اثبات پیش فرضها را داشتن ، و صرف نظر از سرآغاز اطلاع رسانی رادیو جوان که از کجا سرریز شده ؟ پیش فرضی هم داشتیم بنام گوش که زمین بارش خبری بود که رادیو جوان بر آن بارید و فرضم این باشه که همه مثل مثلا رادیو مثل گوش هم برای مطلع شدن از مراحل اقتصاد مقاومتی داشته باشن که در مرحله نقشه ی راه است هنوز ، وان شاءالله خدا بخواهد تا سال نو آنرا خواهند داشت !
تازه مثلا شما خانواده ی منم دلتون بخواد گوش بدین بحرف من ! همون که قبلا گفته شد به قول یکی از شاگردان آقا صادق ال محمد علیه السلام ، که حواس مختلف پنجگانه ی ما که نه ! بلکه مثلا همین حس شنوایی گوشی که گفتیم نیز ، پس از پیش فرض حس ، پیش فرض دل یا قلب را هم دارد که دل بخواد حسی داشته باشه !
و همینجا بود که در مباحث امسال تا بحث فعلی گفتیم راهمون با راه علما و داننشمندان از هم جدا میشه ! چراکه گفتیم اونا مثلا میگن بعد حس وهم و توهم داریم ! که مثلا مطلع شدیم از اقتصاد مقاومتی که در مرحله ی نقشه ی راهه هنوز و خدا بخواد تا سال نو اونو خواهیم داشت !
خلاصه این شد که علاوه بر داشتن مثلا رادیو برای مطلع شدن ، و عضوحسی ، دلمون بخواد به مثلا رادیو جوانم گوش بدیم ، بعد اینکه راهمون با اونی که به مثلا ماهواره و رادیوهای خارجی گوش میده برای مطلع شدن جدا شده باشه ، و ادامه راه و بقیه ی نقشه ی راهمون بمونه برای فرصتی دیگه ان شاءالله
کَلَّا بَلْ تُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ ، وَتَذَرُونَ الْآخِرَةَ ، ... ، أَیحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَنْ یتْرَکَ سُدًى ، أَلَمْ یکُ نُطْفَةً مِنْ مَنِی یمْنَى ، ثُمَّ کَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى ، فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَینِ الذَّکَرَ وَالْأُنْثَى ، أَلَیسَ ذَلِکَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ یحْیی الْمَوْتَى .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَیلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ ، الَّذِی جَمَعَ مَالًا وَعَدَّدَهُ ، یحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ ، کَلَّا لَینْبَذَنَّ فِی الْحُطَمَةِ ، وَمَا أَدْرَاکَ مَا الْحُطَمَةُ ، نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ ، الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ ، إِنَّهَا عَلَیهِمْ مُؤْصَدَةٌ ، فِی عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ .
ادامه ی قسمت قبل :
پ – پیشنهاد صلح و تسلیم خواندن و نوشتن و مدیریت آنهم : زبانی و مکانی
1 – پیشنهاد پدری :
با کلمه ی کلید پدرخانه ، که تا آنزمان نوشته و خوانده بودیم ، کافی بود که کلمه ی کلید مدرسه را هم دست ما خوانده باشند تا با کلمه ی کلیدی " پدر مدرسه" جمع معلم و شاگرد را داشته باشند و حتی فراموش کنیم که گفته شده : ام المومنین
خب درست که ما آنوقتها بچه بودیم ، ولی اینقدر سواد خواندن و نوشتن نظامی را هم داشتیم که ایندوپدر یا درجه دار هم پدری دارند بنام دستکم جناب سروان ، و خانه ی ایندو بعلاوه مدرسه ی ما هم در منطقه ای نظامی بود ، که با نه تنها شهرها ، بلکه با مکانهای مسکونی قبلی ما حتی با گروهبان محله ی محل سکونت ما در شهر گرگان نیز فرق دارد .
2- پیشنهاد خدایی :
بعلاوه کدامیک از این سه پدر نامبرده خبر دارد که ما بچه ها هم دل داریم ؟ و دلخواه ما هم چیست ؟ البته اگر از ما بچه ها دلگیر شده باشند و معنایش این باشد که مثل ما بچه ها ، پدران هم دل دارند ! و اگر دل دارند ، اصلا چرا بقول ما ترکها راه دور برویم ، باغچه نزدیک ، دیدن ، شنیدن ووو که مثل ما دارند ، خب ما بچه ها آیا به حرف پدر مثلا چشم گوش بدیم ؟ یا ببینیم پدر مثلا گوش چی میگه ؟ حالا بابا های دیگه بمونه ! و بابا یا جناب سروان همین دوتا بابا هم ، دیدن و شنیدن را عرض می کنم ؟
تازه ما بچه ها از کجا بدونیم این پیشنهاد صلح است ؟ آخه ما تا حالا تسلیم امر و دستور شما بودیم ! حتی بیرون از پادگان !
وبعلاوه بقول امام علی بن ابی طالب علیه السلام ، آیا مراد مهر باطل شد بر خواندن و نوشتن ما بچه ها نیست ؟ و یا بعبارت دیگر مراد عدم مدیریت نه تنها خواندن و نوشتن ما ، بلکه عدم فرمانروایی وحکمرانی ما هم نیست ؟
آیا این درست است که ما بچه ایم و مثلا عقل نداریم یا به تصویب شما داشته باشیم هم از سراحساسی است و توسری بخورد بچه ؟ آنهم بحکم و فرمان خدا !؟
یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام