سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پاس_بان_بیان#نامهی_آیین_نان :

 ... ، الر تِلْکَ آیاتُ الْکِتَابِ الْحَکِیمِ ، أکانَ (#ب) ... .

ابواب مادر :

نیمه دوم باب دانش :

سلام آقا زاده ی موسیِ جعفرِ محمدِ علیِ حسینِ مادر !

سلام علیکم

ضمن روز بخیر می خواستم بپرسم چه خبر !؟ از نون و دون :"تازه" دیگه !؟ از شرق ؟

آخه تو خبرا اومده اونی که گفته بود :

یه وجب

م از :"مام" وطن رو تو چهار دهه ی گذشته از دست نداده ، خودشم :

اولا

داره میره غربا ! ولو :

یه قدم

ا ! حالا اونی که رفته شمال و چند قدمیشم ! و برا نون و آبداری چی چیش !؟ که تو "مام" وطنم نون و آبدداریشم پیدا نکرده !؟ و ... !؟ بمونه !

و گویا :"داور" م :"تماشاگر" ه ، یا اونم زده به دریا ! دریاچش نه ها !

و چی !؟ "به تعبیر معروف" علی مونده و حوضش !

مادر خونه : چی داری میگی با خودت !؟ مگه اینجا "خندوانه"س !؟

دختر خونه : گوشیاتونو بدین بزنم "ویدئو چک" !

اگه بنا بشه بزنیم ، می زنیم :

ستاره9ستاره1مربع

پسر خونه : مگه داریم !؟

ستاره8ستاره2مربع چی ؟

خب :ستاره7ستاره3مربع چطور !؟

...

ستاره5ستاره5مربع هم !؟

ستاره9ستاره1مربع هم که عمرا من بزنم !

خودشم بعد چهار :"دهه" و :"چهل" ساله شدن !

خب چرا من ستاره4 نباشم !؟ و منتخبم ستاره6 نباشه !؟ مگه به اون نمی زنم !؟ نکنه هنوزم :

من_فکر_می_کن_م

او_فکر_می_کن_د

بازم نیست !؟ یا اگه هست تحت فکر منه !؟ ولو :

ستاره4ستاره6مربع !

حتی ستاره49_ستاره51مربع هم ! با من باشه می زنم : ستاره99ستاره1مربع ، هرچند که دوست داشته باشم بزنم :

ستاره59ستاره41مربع؟ و تایید بشه !

به امید آنروز #انشاءالله تعالی ، والسلام علیکم و رحمة الله وبرکاته ، 25/11/1397 هجری شمسی .

------------------------------------

#: در آیین_دانیشم اگه :

... ما لم یعلم ... .

ش داشت :

چه جوری ؟

و در چه جوریاش خورد به اون یادداشت :"خبر گزاری مهر" .

ب : بود ، گذشته ، ماضی و یا ... به تعبیر دیگش :

لِلنَّاسِ ... .

برا مردم :

عَجَبًا ... .

بقول ما : تمام ؟

خب برا اینکه مگه وقتی بدنیا اومدم از شیر مادر خبر داشتم ؟ همینطور از یه یا دو دستیم ؟ برا خبر گرفتن از نون و آب (پ) دارشم ؟ و برا تو دهن گذاشتنشم ؟

خب مکیدنشم ! و ... همینطور دیگه ! که به نقل از آقا امام پنجم علیه السلام تو نوشته ی قبلی گفتم دونستنی بودن خوردنی رو !

پ : خب چه خبر !؟ تو کتابا !؟ از :

بابا آب داد !؟

حالا بمونه :"بنیاد" سازی ! ترش ! (ت) م از :

بابا خون داد

ت : با :

بابا جون داد

نه اون که ملای رومی میگه :

سخت گیری و تعصب خامی است ، تا جنینی کار :"خون" آشامیست !

هنوزم ! و مانند اینا تو کتابا .

دهه ی پنجم ! م .

که دهه ی دوم مرّبی ! مرّبیا و حتی مادرمه ! که قبلا گفتم آقا امام باقر العلوم ال محمّد علیه السلام گفته ، وقتی نون و آبداری بودن یه چیزی رو تو کتاب خدا پیدا نمی کردیم میرفتیم سراغ کتاب مادرمون ! (ث)

ث : حالا چرا :"یکی" نپرسیده اگه اونجام نون و آبداری بودنشو پیدا نمی کردیم بریم ک_جا !؟

این جای سئوال و تعجب داره !؟

السلام علیک یا امام غریب ! در نیشابور :"قلم" بدستان ! به تو چه گذشت !؟ که جوادتم اونجا نبود !؟

ای وای برمن !؟

که بگویم :

من :"مشهدی"م !

حتی اگه یه بارم (ج) به مشهد رفته باشم و مثلا برا رفتن به :"کوه سنگی"م رفته باشم ، چه رسه به :"طرقبه" ووو ، اونم برا گردش رفتن به مشهد و حتی زیارتم !

خب منو بردن ! برا گردشم ! من چرا رفتم !؟ منو دعوت کردن برا شام و حتی اول راه طرقبه ! من چرا :"ج.ا"شو نپرسیدم !؟ (چ)

ج : تو این هشت باری که تا حالا رفتم مشد ، خصوصا تو چهار باری که بعد انقلاب رفتم و علی الخصوص که این آخریش هزینشم برا زیارت داده شده باشه ، نه برا گردش و گردشگری ! و حتی نه برا دیدار فامیل و اقوامش !

تازه نیّتم اگه مثلا صله ی رحمم باشه ، من به نیّت زیارت رفتم ، گفتتم از : باب الجواد ، اولا !

چ : نه :"بنی فاطمیه"ها ! روز اول سرما خوردنما ! که قسمت نشد ادامه ی زیارتمو از باب الکاظمم داشته باشم ! اونم روز دعای ندبه ، بله خوردن شله ! هم ! چه خوشمزه ! چه خوش گوش :

سر ریز ؟

دست فرمونش درد نکنه ژیان ! بقول باجناق ! #انشاءالله که چرخ شاسی بلند چینیش بچرخه که ما رو برد .

خب فقط منکه نمی_گم :

"فاطمی"م !

کیه که نگه !؟

ولو اینکه ندونه که میگه ! (ح)

ح : فبلا گفتم ، حالا شما جوونا ، اصلا برا بچه ها میگم :

یکی بود یکی نبود

اون که نبود و به ابرا میگفت چیه سر صدا راه انداختین ؟ هر ک:"جا" ببارین تو "جا" ی منه !

یه روز به صابجا ، به اون :"یکی" گفت :

میشه این :"حوضچه" ی مادرتو بهت بدم !؟ بری توش شنا کنی و کاری به کار من نداشته باشی !؟

اون گفت : چراکه نه ؟!

اون "یکی" دیگه ! ضمن اینکه باورش نشد و گفت : راس میگی !؟

گفت : خب جاشو بگو تا بدم !

اون یکی گفت : دروغم چیه ؟

بعد شرق و غرب ، شمال و جنوب "حوضچه" رو که گفت ، اگه گفتین چی شد !

اونی که نبود بود شد ! منتها بهش گفته شد :

الان ؟

الان که مثل فرعون غرق شدی !

آخه بچه ها ، حوض و استخر که نه ، دریاچه و دریا هم نه ! اقیانوسشم ! تو حوضچه ی مادر دید !

و با اینکه دید ! ولی امپراطوری آبا رو که نمی تونست از دست بده !

خب چیکار کرد !؟ که :

یکی نبود !

باشه !

یکی بودو انداخت زندون ! حالا تو زندون چی کرد و چی شد ، شاید برا شما بچه ها بد آموزی داشته باشه !

بمونه ! #انشاءالله بزرگتر شدین ، نه دیگه من چرا بگم ! خودتون #انشاءالله میرین مشد و از باب الکاظمم یه زیارتی کردین یادی از منم بکنین !

آجرتون با امام زمان اونوقت ! آخه اونی که میگه :

من مشدیم !

لازم نیست بگه :

من امام زمانیم !

اونم در عصر :

علم

پژوهش #علمیم !

خب پژوهششم :

یکی بود یکی نبود

ندارد ! نه اینکه داستان نداره ها ، داستانش :"به تعبیر معروف" یکی بود یکی نبود نداره ! اونم #یکی_بود_یکی_ن_بود_...


  

سامانه :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، قُلْ أَعُوذُ بِرَب (الف) ... .

سلام علیکم

اشاره :

دیشب ، :"به تعبیر معروف" مرکب یا مثلا جوهر قلمم خشک نشده بود (ب) که ، "به تعبیر معروف" یه :"سامانه" اومد و زمین رو سفید کرد ، البته نه به تعبیر معروف :"در حدِّ تیم ملی" ، ولی صبح نذاشت که با ماشین (پ) خودمون (ت) بتونیم از فاز خودمونم تو شهرمونم در بیایم ، چه رسه راه بیفتیم به طرف بستان آباد ! و از جاده ی آذر شهر به تبریز و بزرگراه کسایی رد بشیم و حالا از جاده ی قدیم یا اتوبان بریم تا اونجا ! ماشین با اینکه روشن شد ! ولی تو فاز خودمونم اینور اونور میرفت و آخرش برگردوندمش خونه و ساعت نزدیک دَه صبح بود و خب نیم ساعته که دیگه نمیشد رفت اونجا ، حتی با "سامانه" تاکسی تلفنیم ! حالا :"هزینه" کرایش بمونه !

خب اینا ربطی به :"داد"گستری قوه ی قضاییه :"این ج.ا" نداره ! که با سامانش ابلاغ کرده بود امروز ، هشت دی هزار و سیصد و نود و هفت ، ساعت ده و نیم در شعبه ی یک "داد"گستری بستان آبادش حاضر بشم ! حالا "هزینه" حضور بهمرسوندنم بمونه ! ولی با کدوم :"سامانه؟"! با همون "سامانه" ای که ابلاغ کرده !؟ یا سامانه ی اون یه طرفه هست !؟ و کاری به سامانه ی ما نداره !؟ و هزینه اش !؟

حیف ! کلی حرف داشتم که تو دادگاه بزنم ! که برف بدادش رسید ! خب بمونه برا جلسه ی بعد که ابلاغ بشه !

روز بخیر .

سامانه ی انسانی :

------------------------------------

زیرنویس :

الف :

که گفتم : یه هفته از زمستون رفت و روسیاهیش به ذغال موند !

که زمستون یه خودی نشون داد ! شاید برا اینکه ببینه :"چند مرده حلّاج"م ! حالا کو :"نَه نِه سرما" و  :"چلّه" کوچیکه ! ، یاد یه شعری افتادم که تو انقلاب و اون اوایل پیروزیش منم ! می خوندم ! ولی بعداش دیگه نمی گفتم :

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند ، روبه صفتان زشت خو را نکشند !

گر عاشق صادقی ز مردن مهراس ، مردار بود هر آنکه او را نکشند !

خب اونوقتا منم فکر می کردم :"عشق" و :"عاشق" ی نه تنها بقول مثلا برنامه ی :"معرفت" دیروز شبکه ی :"دانایی" تلویزیون "این ج.ا" گرما بخش :"عقل" م هست ! بلکه :

... ، عشق آمد و آتش به همه عالم زد !

حالا از کجا آمد !؟ و آتیش بود !؟ یا آتیش بیار !؟ و از کجا !؟ ووو !؟ بمونه ! ولی با کدوم :

سامانه !؟

اومدشم کافیه ! بقولی :"شاسی بلند" شم مانعی نداره ! ما :"کوتاه" میایم ! حافظا !

فقط یادش ! باشه که :"انسانی" باشه ! مانعیم نداره که مثلا :"الهی" م باشه ، کافیه :

... ، إِلَهِ النَّاسِ ، ... .

ی باشه ! یا :"به تعبیر معروف" مردمی باشه ! :"سامانه" رو میگما ! بحث نره جای دیگه ! با سامانه های :

... ، مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ .

و همشم گفتم که :

یه طرفه !

تا :

حافظا !

و خودشم بدون : یادآوریش ! حالا فکر و عقل بمونه ! و بعبارت دیگه :

فَکَّرَ وَ قَدَّرَ !

که بحث اصلی در :"این ج.ا" س ! یعنی در این جا ، و اینجا یعنی این وبلاگ ! منتها بقول ملای رومی ، گویا نه تنها :"شهر" شهر عشقه ! بلکه در :"هفت شهر" شم : اندر خم یک کوچه ایم ! و حالا کو تا :

حافظا !

و خودشم :"حافظ" حتی درک یا دریافت با :"سامانه" فکر و عقل !ش ! که اتوبان یا بزرگراهش بعد فکر و ذکره ! ذکر "حافظ" درک یا دریافت با :"سامانه" ی قلب یا دل ، حس و عضو از دنیا ! یا مثلا بقول مرحوم علامه در :"اصول فلسفه و روش رئالیسم" شون : جهان خارج .

منجمله فرمایشات جناب حافظ که با "سامانه" گوش ما می خوان به ما برسونن ! البته گوش شنوای ما ! نه گوشم : عاشق !

حالا کو تا بزرگراه یا اتوبان مثلا :"دل" ما !؟ و روندن عاشقانه با اون ! تا برسیم به : حافظّیه !

و خودشم بعنوان : پایانه !

گفتم که حتی : بدون یادآوریش !

برا رسیدن به مثلا مدینه ی علم یا شهر دانش ! اونوقت گفته شده :

عقلان نقطه ی پرگار وجودند ولی ، عشق :"داند" که در این دایره سرگردانند !

عشق و :"دانایی" !؟ حالا :"معرفت" یه چیزی !

در مسلخ دانایی جز دانا را نکشند ! ... !

گر دانای صادقی زمردن مهراس ! نادان بود هرآنکه او را نکشند ! 

--------------------------------- 

ادامه ی :"دسته ها ( کلید واژهای موضوعی) : 

باب مدینة العلم  


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :489
بازدید دیروز :97
کل بازدید : 1349354
کل یاداشته ها : 1762


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ