ادامه ی داستان :
سلام علیکم
داستان دانش و پژوهش :
جیپ :
اول بگم که دیشب ، وقتی نزدیکای ساعت دوی بعداز ظهر دیروز ، رفتم سراغ تلویزیون ، که ببینم چه خبره !؟ داشتم میرفتم شبکه یک که سر راه اون برنامه رو دیدم ، که داشت از یکی می گفت ، که هفته ی گذشته روزنامه ها هم بهش گفته بودن : بمان .
که دیدم تلویزیونم همینو گفت ! منتها همونطور که گفتم مثل یکی از روزنامه ها ! نه اون یکی که امروز عکس العمل نشون داده به گفته ی تلویزیون ! حالا شایدم تلویزیون یه :"دومینو" نشون بده ، یا روزنامش و بحث این هفته هم همون بحث هفته ی قبلی باشه !
که یکی بگه :"بمون" ، ولی مثلا هنوز تو :"شوک" شده باشه که اگه نمی موند چی میشد !؟
خب هیچی ! مگه قحط الرجاله ! حتی :"جوان" ش !؟ یادم میاد که گفته میشد :
آمریکا تو چه فکریه !؟ ایران پر از ... ه !
خب برم سر داستان این هفته ی خودمون !
تا حالا دیدین که یکی رو سوار گاری که نه ! اون مال قدیما بود ! الان ، سوار ماشین کنن !؟
من دیدم ! خودشم قبل از اینکه مشد برم و مشهدیم بشم ! اگه :"جالب" شد !؟ براتون بگم .
یه آدمو میگم ! "جالب" شد !؟ بگردوننش چی !؟ برا اینکه نشونش بدنم نه !؟
فکر بد نکنین ! بذارین بگم تا ببینین چه فکر خوبیه ! که می کنن !
اصلا ! اگه بگم باور کنین قصد :"خیر" دارم چی !؟
خب بذارین :"رای" گیری کنم ! کیا میگن " :
آری ؟
کیا میگن :
"خیر" ؟
خب ! :"درست" شد ! بسم الله ... :
حالا اوناییم که گفتن :
خیر
نگران نباشن ، حتی اگه :
انوری
باشن ! مگه نود و نزدیک به شش در مثلا :"صد" م کاری جز این دارن که :"انوری" رو بیارن اینور و بقولی :
ماه
کامل بشه ! ولو در پرتو :"نگاه" خودشون ! خب "نگاه" اونام :"خیر" ه دیگه ! مگه اینکه اونام :"اینوری" باشن !
یعنی مثل "این وری"ا منظورشون از "خیر" مثلا :"شر" باشه ! خودشم : شرّ خیر ! نه :
خیر شر !
راستی اگه گفتین تو نظر خواهی اون برنامه یک زدم یا دو !؟
امیدوارم که فکر دیگه ای نکرده باشه ! آخه خیرشونو می خواستم ! و می خوام و ان شاءالله هم که بخوام ، خصوصا بقول میهمان برنامه که صداشو داشتم و گفت :
مگه اونوریا چی می خوان !؟
جز :"محله" ای پاک !؟
نون دونی مثل :"دریا" !؟
و یه :"سقف" !؟
که بقول حضرت آقا :"خانواده" داشته باشیم !؟
حالا هرکی رو هم بخوان سوار هرچی بکنند و حتی بیارن تو : خونه !
اونم :"خونه" ای که :"دیده بان"ی مثل :"چشم" داشته باشه ! حتی رو :"زمین" ! چه رسه به :"ثریّا"ش !
خب ! برم سر داستان ! جیپ دیگه ! پس چی !؟ علم و پژوهش !؟ اونم تو عصر : ماشین !؟
می خوام بگم اونوقتیم که دیدم یه :"دلاور" از خطه ی مازندران رو سوار جیپی کرده بودن و تو خیابونای شهر بابل می گردوندنم ، من می دیدم ! چشمم دید داشت ! با اینکه پایه ی اول ابتدایی یا بقولی :"کلاس" اول بودم ! ، چه رسه به الان که نزدیک به هفتاد سالمه ! و تازه ! با :"عینک"م می بینم !
حالا این چه تاثیری گذاشت رو من !؟ اونوقتا !؟ بمونه ، ان شاءالله برا فرصت دیگه ، روز بخیر و بقول مثلا :"مرد هزار چهره" : دید :"عالی" تونم :"مستدام" .
----------------------------------
زیر نویس :
خب ! تا این جا چی شد !؟
الف :
این یا اون وری
ب :
اون یا این وری
ج :
شاید : هردو
د :
نشاید : هردو
إنّالله و إنّاالیه راجعون .