پیدایش پدیده 17 :
سلام علیکم ، شب بخیر
گزینه ی پدیده ی ... :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَ ... ، فَوَرَبِّ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ مَا أَنَّکُمْ تَنْطِقُونَ ، هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ ضَیفِ إِبْرَاهِیمَ ... ؟ إِذْ دَخَلُوا عَلَیهِ فَقَالُوا سَلَامًا ... ، ... وَبَشَّرُوهُ بِغُلَامٍ عَلِیمٍ ، ... ، قَالُوا کَذَلِکِ قَالَ رَبُّکِ إِنَّهُ هُوَ الْحَکِیمُ الْعَلِیمُ ، ... .
امشب شب نوزدهم ماه رمضان و یکی از سه شب قدری که گفته شده : "تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَةُ وَالرُّوحُ " در اونه ، و : " سَلَامٌ " در اون تا سپیده دم .
ساعت ... :
سپیده دمش فرق مولود کعبه در مسجد بهنگام سجده شکافته شده ، توسط یکی از اونایی که شبیه داعشی های امروزین ، با این فرق که اگه نگیم جای مهر که نه ! بلکه اثر سجود بر پیشانیشون پیدا بود ! و حرفشون حرف خدا بود ! ولی برعکس امروزیهاشون فقط با حکم و حکومت علی که کار نداشتنن ! که امروزیهاشون با فرمان و فرمانروایی معاویه ها و عمرعاص های امروزی کار ندارن ؟!
و حالا عشق که نه ! محبت قلبیشون به پول یا ریال دوستی شونم بمونه ! برعکس اونا که زهدشون از ظاهرشون که پیدا بود !
بگذریم ، گزینه ی روی میز چی باشه ؟
حالا روی میز مثلا چشم ؟ یا رو میز حس ، قلب و بقول خودمون دل و بعبارت دیگه مرکز بینایی ؟ بمونه ، بشرح ایضا دیگر میزها ... ؟
بعد نماز مغرب برا یه مطلبی رفته بودم به سایتی دیدم که در پاسخ به پرسشی گفته : قلب در قرآن یعنی روح !
یاد یکی از استادام در زمان دانشجویی افتادم که سر کلاس یکی از درسهایی که با ما داشت وقتی گفت : اونی که عالم با حسش میگه ، عارف با دلش میگه و فیلسوفم با عقلش ! گفتم اونی که با فکر و اندیشش میگه کیه ؟
نمی خواد بقول ما ترکها زیاد راه دور برید ، باغچه نزدیک ! قرآنو از رو طاقچه بردارین ببینین چند جاش عقلو فکر ترجمه شده و چن جاش برگردون اندیشه خرده ؟
حالا برا نمونه بمونه تفسیری که همشو یه کاسه کرده و گفته : روح ، عقل ، فکر ، قلب و حس همش یکیست " تو قرآن " !
تو اون سایت که امشب رفته بودم یه سایت : " اندیشه " هم بود اسمش ، یه چیزی پرسیدم مثل این که : آیا مثل امشب ، یعنی شب قدر روح برا روح پیدا میشه ؟ یا قلب برا قلب ؟ ووو ؟
خب بله : " إنّا " یا بقول خودمون : " ما " برا ما پیدا میشه ، ولی ما یه بدن داریم که روح داره ، بدنی که روح در اون دمیده شده ، حالا چقد ؟ بمونه ، بشرح ایضا اینکه بدنم سر و دست و پا داره ، چشم ، گوش ووو
و همون بدنی که بمونه که اگه دماغشو بگیره ، اگه لباش باز نشه جونش در میاد ، ولی دستشو بهش بزنه هردوش ! یه حس دارن ! دوتایی ! جمعی ، یا قرآنی ، یکی از همون پنج حس اعضای پنجگانشو .
بِ ... ، هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ الْغَاشِیةِ ؟ ... .
پیدایش پدیده 8 :
سلام علیکم
... إسمِ ... ، کَلّا ... ب .
شب آخر : شب میزبانی !
خب برزیل کلمبیا رو هم برد و در مرحله یک چهارم هم فقط میزبان نیس ، ووو
البته خبرا حکایت از این دارن که بدون "فوق ستاره" ی جانشین "مریخی" و یا بقول ایرونیا "جادوگر" شون ، که فقط میزبان می تونه باشه مثلا باچشم .
یکی دوتا تلفن دیشب و امروز داشتیم که اولیش خدای نخواسته دعا دعا می کرد :"دست" چهارم ایران ببازه ! شاید شبکه ی سه بقیه ی فوتبالو پخش کنه و میزبانی جام جهانی باشه ، چشش !
آخه بنده خدا ماهواره که نه ، دیجیتال ایرونیشو هم نداره ، که شبکه ی ورزشو داشته باشه ! که فوتبال داره ! با چشمی "ویژه" به ورزش ، حالا بمونه هنوزم مثل تبلیغات فوتبالی ، نه والیبالی شبکه ها ، اونم برا جذب مشتری که نه ، برا :"رزومه" ، معرفی و نشون دادنم ، به میزبانشون ، چشم میزبان .
خانه ی دوست :
... ، طسم ، تِلْکَ آیاتُ الْکِتَابِ الْمُبِینِ ، لَ ... .
بگذریم ، گفته ی : " فعلا مسجد خونه باشه بهتره " مثلا برای اینم بود بیرون از خونه خبر نداره از دل ما و منجمله شما دوتا تو خونه هم که بیاد ، و میزبانی دلمون از اون ، نهایتش حسی داشته باشه از بازخورد ورودش به دلمون ، مثلا ببینه ازش تو خونه پذیرایی می کنیم و نهایتشم مهمونم حبیب خداس ، حبیب خداش .
بعیارت دیگه منکه گفتم با ناپیدا کاری نداریم ، پس با پیشفرض نظیر اون مثلا "دوست و دشمن" ، یا بقول جدیدش "دشمن و دوست" و یا جدید "میدون دار" ایندو که نمی خوایم در خونه رو بروی بیرونی باز کنیم ، که ببینیم چی داره که ما ازش کم داریم ؟ یا حرفی علاوه بر حرفمون داره برامون ؟ که میزبانش باشیم ؟ میزبان حرف ؟
البته گفتم که ما راضی به زحمت ایشون نیستیم ، کافیه نشونی بدن خدمتشون برسیم و گوش بحرفشون بدیم و ببینیم چی دارن برامون بگن ؟
خب برا اینم از کجا می فرمایند راه بیفتیم بریم بیرون ؟ برا اینم بود که گفته ی : " فعلا مسجد خونه باشه بهتره " .
برا اینکه گفتم تو "سرازیری تند سربالایی" داده شده ، نه تنها تا شهر ، استان ، کشور و کره ی زمین ، بلکه تا فضا و مثلا ماهم که زیر پا بذاریم ، فتوحات ایشون "حد یقف" نداره و کره مثلا مریخ که نه ، چشم اندازی تا ثریا هم دارن !
پشت سرشم نگاه نمیکنه که یکی :
... ، قَالَتْ : یا أَیهَا الْمَلَأُ إِنِّی أُلْقِی إِلَی کِتَابٌ کَرِیمٌ ، إِنَّهُ مِنْ سُلَیمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، أَلَّا تَعْلُوا عَلَی وَأْتُونِی مُسْلِمِینَ ، ...
چی میگه ؟
بگذریم ، نگفتم تلفن امروزو ! کار فرمای کار جدید زنگ زد که چرا امروز نرفتیم سر کار ؟ نگفتم که بعد نماز صبح جون کار نداشتم ، ماشینو بهونه کردم و ضمن اینکه گفتم راه کوتاه هم نیست که بشه پیاده اومد ، و نگفتم که با ماشین کرایه هم که کلی کرایه ماشین داره ، گفتم ان شاء الله سحر میایم ، و پذیرفت ! با چی ؟
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، طسم ، تِلْکَ آیاتُ الْکِتَابِ الْمُبِینِ ، نَتْلُو عَلَیکَ مِنْ نَبَإِ مُوسَى ... .
--------------------------
تا نخوندین و غلط گیری نشده ، بگم که برزیل به نیمه نهایی صعود کرده ، بعد آلمان و الانم که آرژانتین صعود کرد و موند یکی از دو تیم کاستاریکا و هلند .
پیدایش ماه :
بِ ... .
... ، ن ... .
... ، وَ ... .
... ، ... هُ ... .
سلام علیکم
ضمن تبریک امروز جمعه ، که اگه شب که شد ماه پیدا بشه امروز روز آخر ماهه ، واگه یادتون بیاد در این روز ، پیش از ورود به ماهی که پیش رو داریم ، قرار شد که یه چیزی براتون بگم .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا ، ... .
می دونید که ماه با برج فرق داره ، ماه سی و یک روز نداریم ، ولی شش برج سی و یک روز داریم ، پس اگه امروز روز آخر ماه نباشه ، فردا آخر ماهه و یکشنبه میشه اول ماه .
برجو میشه محاسبه کرد و تقویمشم چاپ کرد و مورد استفاده قرار داد و به استناد اون گفت امروز چندم برجه و برج بعدیم از چه روزی شروع میشه و کیم تموم میشه .
نه اینکه ماه حساب کتاب نداره و تقویم براش نمیشه درست کرد ، بلکه بحرف تقویم نمیشه امروزو آخر ماه بحساب نیاورد و فردا شنبه رو بحساب تقویم روز آخر دونست .
نکته ای که امروز می خواستم به اون اشاره کنم مثل همینه ، همینکه امروز آخر ماهه و فردا اول ماه ، یا فردا و پس فردا ؟ مثل پیدایش ماه ، یعنی پیدایش حرف که در قسمت قبلی به اون اشاره شد .
چراکه پیدایش ماه هم مثل پیدایش حرفه ، مثلا برا چشم ، که گفتم چشم بدن ، نه بقولی چشم فضایی ، یا بقولی چشم "فاقد" حس ، که بدون جونش بمونه که به آسمون دوخته شده باشه و مهتابی هم به اون تابیده باشه .
چراکه بشر عصر حاضر فقط منکر کلمه ی جامعه اعضای بدن که نیس ، و انسان بسان غربی در داخلم فقط کلمه ی جامع حواس رو مهجور نداشته ، بلکه کلمه ی جامعه روح ، جان ووو هم مطرحه ، برا مجموعه ی بعد اون که به آرشیو ، بایگانی ، حافظه و سپرده میشه ، تازه مسموعش ! حالا کو تا مطبوع بعد ذکر و یادآوریش لز حافظه و روش فکر کرد و اندیشید و بعقل و خرد درک و دریافتش ، دریافت حتی افتادن چشم به ماه ، حس و دیدنش پیشکش ! و دم از : دیدمش !
در کجا ؟ آسمون ؟ یا خود ؟ و یا در فضا ؟ فضایی صفر ، خالی و تهی ؟ و بشرح ایضا "فاقد" !؟
پیشواز ماه رفته هم چی ؟ مثل پیشواز حرف رفته ! حالا حرف هرکی باشه ! و بهار هر حرفی که باشه ! اونم حرف خود ! خود تهی و از حرف هم تهی !
... ، وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا ، ... .
همونطور که برای پیدایش ماه ، ماهی تو آسمونه ، پیداس برای پیدایش روزم زمینی پیداس ، حالا نقشش برای "شکل" ماه تو آسمون بمونه .
مثل نقش امروز در "شکل" گیری "مردم" ، که بحثمون این بود " نظریه ی مردم" ، و حرفی براش در دین ، اونم کلمه ی جامعی مثل جماعت ، جمعه و حج جهانی نداشت ! حضرت آیة الله ... ! در : "نظریه سیاسی اسلام / کشورداری" خود !
چراکه به ما ربطی نداره و بخودشان مربوطه ، به کوچه ، خیابان ، شهر ، استان و کشورشان ایران ، جمهوری اسلامی ایران .
که بقول امام جمعه امروز مرکز و پایتخت اون در "پیشانی" ش آفتاب "جمهوری" ، بقول سردار نقدی "تابلو" ست ، و مهتابش "اسلامی" ست که برسرزمین "ایران" تابیده ! در ماه رمضانم ! که بقول ایشان "سیما" ی دیگر خواهد داشت !
حالا چطور می خواهن از چشم : "فرهیختگان" مخفی و پوشیده بماند ؟ از چشم من که نمی توانن ! حالا از آسمانی ترش حس ، یا زمینی تر پنج عضو بدنم !؟ بمونه ، همینطور مابعد یا ماقبلش ؟ که گفتم کلمه ی جامعش روح و جانه .
البته اگر بقول مثلا استاد شهید "فاقد" ماه و زمینی برای تابش فرمایش ایشان نباشیم ، یا بقول ماه رمضان مهمان حرفشان !
ولو بقول باب دانش علیه السلام "مسموع" ش ، که نفعی هم بحال ما نداشته باشه ، حتی در ماه رمضان ، چه رسد از باب "مطبوع" اون .