چرا علوم انسانی ؟
... ، الحمدلله رب العالمین ، ... .
اگه پرسیده شود که چرا علوم انسانی ؟ :«دلیل»ش اینه که در اون برنامه ی شبکه سه سیمای این :«ج.ا» یه پرسشی مطرح شد که :
چرا یه حرف رو در جایی دیگر به زبونی زده میشه که ما ( جناب مصباح) نمی فهمیم ؟
خب ! در کجا ؟
در ثانی جای جنابعالی (جناب مصباح) کجاس ؟
توضیح اینکه :«جا» مگه جز علوم انسانی ، ریاضی فیزیک ، و تجربی و بحساب هنره ؟
که در به اصطلاح :«متدولوژی» زبونشون مشخصه ؟
و در ثانی زبان جنابعالی هم جز زبون علوم انسانیه ؟ همینطور زبون حوزه ی علمیه ی شما ؟
که در نوشته ی قبلی گفته شد زبونش غریبه !
همین بازی :
طرح ولایت
هم که راه انداختید و صرف نظر از بودجه اش در وضع اقتصادی مردم ! عده ای جوان را ببازی گرفته إید و کاریم ندارم که چه بهره ای می خواهید ببرید ! ووو
خب ، زیر مجموعه ی چه علمی هست ؟ وقتی کل علوم اسلامی شما زیر شاخه ی علوم انسانی بحساب میاد !؟
و زبانش جز زبون علوم انسانیه ؟! که گفته شد غریبه ، چه ارسطویی اون و چه جدیدش که خودشو بعنوان :
«زبان علم»
می دونه ! نه فقط بقول متدولوژی علوم ، زبان علم ریاضی فیزیک ، فقط !
نکته ی جالب اینه جناب مصباح ، و مداحان مرحوم مصباح ، شما هم همزبونید با زبون علم قدیم و جدیدش و حتی :«فازی» ی ایندو هم !
یادتونه که گفتین :
ما دربست حرف افلاطون ، ارسطو ووو رو قبول نکنیم ؟ ببینیم درست یا نادرست گفته أند ؟؟!!
حالا بماند لکنت زبونتون ! آخه چرا دربست قبول نکنیم !!؟؟ علی القاعده ی زبونتون این بود که فرموده شود :
قبول یا رد نکنیم !
که امیدوارم جوونا و خصوصا در :«طرح ولایت» متوجه زبون ایشون و بزرگ کنندگانش بشن که فرقی با زبون علوم انسانی غربی قدیم و جدیدش و فازیشم نداره .
به وقت نماز (پایانی) :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَکِّرٌ ، ... .
سلام علیکم (الف) ، صبح بخیر .
امروز ، که گویا اتوبوسا کار نمی کنن ، خب وسیله ی شخصیم که دیگه نداریم بریم سر کار ، گفتم ضمن عرض تسلیت مجدد بمناسبت امروز ، بحثو به جایی برسونم !
خب این رسوندن می تونه معناش اینم باشه که مثلا بگوشی ، و نوشتشو به چشمی برسونم ! و والسلام !
خب سلام در زبون قرآن ، که به :"زبان عربی" نازل شده ، معنی ختم کلامم داره ! # و ختم کلامم می تونه رسیدنش به گوشیم باشه !
البته نه :"گوشی" ایی که پیامرسونا حرفشونو به اونا میرسوننا ! چه خارجیش و مثلا همین :"تلگرامی" که ... ، و چه داخلیش و مثلا :"سروش" .
خب برا اینکه اینام نیاز به گوشی دارن که به اون برسونن ! حالا چی !؟ بمونه ! فقط :"والسلام" و اونم :"والسلام علیکم" یادشون نره (ت) .
------------------------
الف :
... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... ، وَالْقُرْآنِ الْحَکِیمِ (ب) ، ... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
یه حرفی که زده میشه ، خب برا یکی زده میشه ، وگرنه معنا نداره حرف زدن ! همینطورم مثلا گوشی که حرفی براش زده نشه !
و این در بقولی :" مابعدالطبیعه" ی گوشم جریان داره ، که حسی برا شنیدن نداشته باشه !
ناگفته نمونه که این در قضیه جریان ... حس ، عضو و مثلا حرفی که به اون گوش داده میشه هم برقراره ، و اینم نمونه که در هردو سر چه از مثلا طرف حس ، و چه از طرف اونچه که به عضو حسی میرسه ، مثلا حرفی که بگوش میرسه ، و گفتم که این فرق داره با گوش دادن به حرف ، هرچند به اصطلاح یه :"الخوارزمی" یا بقولی :"الگوریتمی" داره ، ولی آغاز و انجامی :"صفر" نداره ! که ان شاءالله فرصت بشه بیشتر میگم ، و :"فعلا" اینو خواستم گفته باشم که یکی از طرفین قضیه "صفر" یا خالی و یا تهی ، بعبارت دیگه عدمی نیست !
یعنی بعنوان مثال یکی حرفی نزده باشه و بگوشی نرسیده باشه و شنیدنی اتفاق افتاده باشه ! همینطور در مسیر نزولشم ، یعنی شنیدنی در کار نباشه و گوش داده بشه به حرفی ! که زده بشه !
نه نزولی ! مثل نزول مثلا حرف خدای رحمانِ رحیم ! که اینم بمونه سر فرصتش ان شاءالله ، "فعلا" همین :"قدر" گفته باشم که بعنوان مثال وقتی حرف یه عالم یا دانشمندم که به گوشی میرسه ، که تا اون وقت ! بهش نرسیده ، هرچند اون گوش یه پای قضیه هست ، که گفتم ، ولی گوشی در اندازه ی اون حرفیه که بهش رسیده ، همینطور حسشم # و ما بعد اونم !
همینطورم # و ما بعد نزول مثلا حتی حسی (پ) که برای مثلا گوشی گفته بشه ! مگه اینکه قضیه بقولی پنجاه پنجاه باشه بحساب ! البته نه بحساب علم یا دانش ریاضی رایج در مراکز علمی دنیا و منجمله ایران و بعد جمهوری اسلامیم !
ب :
إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ ، عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ ، تَنْزِیلَ الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ ، ... .
پ :
که گفتم نهایت حرف بشر تا این زمانم همینقدر یا اندازه هست ! که بعد رنساس یا انقلاب صنعتی در اروپا و غرب و دنیا ، منجمله در ایران و بعد جمهوری اسلامی ایران به صراحت به زبونم آورده میشه ! اونم نه به :"زبان علم" یا دانش ! بلکه به :"زبان قرآن" م مثلا !
ت :
چراکه واجبه ! وگرنه نمازم تمومی نداشت ! بدون سلام !
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته .