سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سلام علیکم ، صبح بخیر 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، الم ، ... . (قرآن عظیم ، نخستین سوره ی مدنی) 

نه تنها امروز ، که روز اول هفته هست ، بلکه تا فرجام کار ما با صابکارمون روشن نشه ، حالا پنج روز دیگه ؟ یا آخر هفته ، که بقول خودش گفته پنجشنبه برمی گرده ، نه تنها نمی تونیم بریم براش کار بکنیم ، چراکه در بحث قبلی اینو نگفتم ، در اینجا ، که فقط نگفت تا آخر کار ! حالا تا کی ؟ بمونه ! یه ماه ؟ دوماه ؟ و یا بیشتر ؟ از پول خبری نیست ، بلکه گفت اگه نمی تونیم بریم کارو تموم کنیم و بعدش پول بگیریم ، بده به یکی دیگه ! حالا چطورش ؟ بمونه . 

نه اینکه بقول تو مگه میشه ؟! مگه داریم ؟! که یکی بیاد ، اونم در اصلاح ما "روکاریکی دیگه " کار کنه ؟ اونم بدون اینکه تا آخر کار پولی نگیره ؟ ووو ؟ بلکه آیا بدون تسویه حساب با ما ؟ لابد : میشه و داریم دیگه ! 

خب ، پس حالا که سرکار نرفیم گفتم از فرصت استفاده کنم و در رابطه با "زیرساخت" ی که در بحث قبلی حرفش زده شد کمی حرف بزنم . 

پاسخ پرسش : 

اول در پاسخ پرسشی که برات (پیش) اومده یا (پیش) بیاد یه کمی بگم ، مثل (پیش) اومدن همون پرسشهایی که در اون جلسه ی تلویزیونی در بحث قبلی (پیش) اومد ، چراکه نه تنها پرسشگراش ، بلکه تلویزیونم داشت به من بیننده اش (یادآوری) می کرد از یه "جا" یی ، حتی اگه پخششم به اصطلاح "زنده" بود ، چراکه اونم با چشش ، همون که باهاش تصویر یا صورت برداری کرده بود و بعدشم حالا اونم "دیده" بود و بعدشم مثلا بقول مرحوم علامه "مجرد از حس" به "بایگانی" سپرده بود ، از اون "جا" پیش کشیده بود ، حالا بقول استاد شهید که در بحث قبلیم یادآور شدم ، برای دونستن چش من بیننده ووو ؟ یا قسم دیگرش بقول استاد شهید ؟ بمونه . 


  

 

ساختار ادراک :

سلام علیکم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، أَرَأَیتَ ؟ ... .

اشاره :

مطلبی رو که امروز از دهه ی فجر می خوام پیش از رفتن سر کار مطرح کنم ، و ان شاءالله از سر کار که برگشتم پیگیرش بشم ، همونطور که می بینین اسمشو گذاشتم ساختار ادراک .

حالا شما اسمشو هرچی بذارین اشکالی نداره ، مثلا شاید برنامه ی طلوع امروز شبکه ی چهار اسموشو بذاره ساختار دانش هوانوردی عمومی ، و یکی دیگه مثلا در به اصطلاح علوم انسانیش بذاره ساختار ذهن نوردی عمومی مثلا ، و یا بازم بعنوان مثال در به اصطلاح علوم دینی ساختار ...

پس هیچ مانعی نداره که شما تو خونه ، خونه ی خودتونم هرنامی براش بذارین و مقصود ساختار همون خونتونم باشه ، یا ساختار خونه ی ما هم بعنوان خونه ی یه خونواده ، یا حتی محله ، شهر و کشور و کره ی زمینم تو هوا ، هوای عمومی رو میگم و منجمله هوای منم . 

هوای اطراف بدنمو میگم ، مثل هوای اطراف کره ی زمین در هوانوردی ، نه فقط بالای سرم ، و مثلا : بالاتر از نه تنها زمین ، بلکه مثل سر من ، بالاتر از سرشم ! بقولی ، اگه گفته شده باشه ، خصوصا اگه نشون دادنی هم باشه ! که بشه دید . 

جمعه 17 بهمن 1393 ساعت 11 و 10 دقیقه

سلام علیکم

امروز اتفاق جالبی افتاد ! براتون میگم ! کمی صبر داشته باشین میگم ، اول جمعه رو تبریک میگم . 

مگه اینکه بقول معروف مثل بعضیا شیش ماهه بدنیا اومده باشین (لبخند) ، منکه نه تنها ندیدم ، بلکه نشنیدمم یکی ده ماهه بدنیا اومده باشه .

نه اینکه فقط مادرش بدنیا آورده باشه ! آخه شاید اگه ندیده باشین ، ولی شنیده باشین که بعضی مادرا با عمل جراحی فرزندشونو بدنیا میارن ! دکترا و پزشکارو میگم ، خدا بیامرزه مادربزرگم ، مادر خدا بیامرز پدرمو میگم ، تو این کار اوستا بود و منو اون بدنیا آورده ، با اینکه بچه بودم ولی یادم میاد اونو سر هر مادری که فرزندشو نمی تونست بدنیا بیاره می بردن ، بدون عمل بچه رو که نمی خواست بدنیا بیاد بدنیا میاوردش .

آخه بچه بقول مادرتون از یعد چهار ماهگی رو پای خودش وامیسته و جون میگیره . 

قبل اینکه اتفاقی رو که امروز افتاد بگم ، اتفاقی رو که دیروز افتادو بگم !(لبخند) ، قبل اونم یه اتفاقی افتاد که اول اونو بگم !! (لبخند) ، اونم اینکه چند روز پیش صابخونه زنگ زد و وقتی گفتم هنوز از صابکار پول نگرفتیم ، بازم یادآور شد که داره یه پولی رو با این کرایه که از ما میگیره میده و بابت دیرکردش جریمه میشه و خواست که جریمه رو گردن بگیریم ، خب حق داشت بنده خدا ، گردن گرفتم .

جاتون خالی دیروز نهار مرغ خوردیم ! البته پسر خونه که نه ، واسه اینکه اونم خورد ، نهارو صابکار گرفت آورد سر کار ، وقتی بهش زنگ زدم و بازم گفتم پول نداریم ، مثلا برا گرفتن نهار ، و پرسیدم چیکار کنیم ، بمونیم سرکار ؟ یا بریم خونه ؟

امروز صبح هم پول کرایه ماشین نداشتم که برم سر وعده ، آخه صابکار قبلی که هنوز بما بدهکاره زنگ و اس ام اس و ... زد که بیا سرامیکا همش داره میریزه !

رفتم ، پیاده ، و دیدم چهار پنج تاشو خودش ریخته ! سلام دادم و گفتم ما که قبلا گفتیم این چندتا ، نه همه ، که ول کرده ، صرف نظر از ضربه زننده بهشونو ! داربست ببند بیام درست کنیم .

وقتی گفتم اون فرضو که گفتی بدم ببری تعمیرکنن ، بده لازمه ، بازم مثل سابق گفت بیا اینارو درست کن بدم ! گفتم طلبمون چی ؟ که کار به ترک اونجا کشید ، آخه گفت ، همونطور که پیامک زده بود ، گریه میندازمت ، در حالیکه نمیدید همون موقعم دارم گریه می کنم ! ولی یه حرف جالبم زد ! گفت ده (10) سال زندان میندازمت !

خب اینم راست می گفت بعید نبود ، برا همین میگم این خونه دیگه امن نیست ، ای کاش می تونستم شما رو وردارم ببرم یه خونه دیگه ، و چه بهتر یه شهر دیگه ، و بهتر از اون یه ... دیگه ، استان دیگه رو نمیگما . 

ولی حیف که کرایه ماشین سر کار رفتنم نداریم ، البته صابکار فعلیمون فکر نمی کنم زنگ بزنه و بازم مثلا بگه : سر ساختمونید ؟ 

بعد از نماز ظهر و اخبار شبکه یک سیمای جمهوری اسلامی ایران ، ساعت 15 و 16 دقیقه 

حالا کجا ؟ برا مادرتون که فرقی نمیکنه ، هرکجا من باشم ، ولی شما جوونا ترجیحا آمریکای شمالی ، خصوصا اروپا ، علی الخصوص فرانسه و مناسبترش نوفل لوشاتو .

چرا ؟ خب مگه تو خبر ندیدین که جدای از پدر و مادر ، و فارق از خورد و خوراک و کرایه ماشین مثل شما جوونا اومده بودن اونجا ؟ و از قانون و پلیس فرانسه هم مانعی براشون نشون داده نشد ، اونم تو خبر ساعت 14 شبکه ی یک سیمای جمهوری اسلامی ایران !

حال بعدش این تجمع ، که کاریم به ساختارش نداشته باشیم ، چه پیامدی خواهد داشت ؟ بمونه ، که مثل دیگر تجمعات نظیرش برخوردی قانونی و پلیسی رو پیشرو خواهد داشت ؟ که در اخبار بعدی نشون داده بشه مثلا نه ، بلکه چه پیامدی در ساختار ادراک شما داره دیدنش که در رابطه با بحث منه که اونو دیروز مطرح کردم . 

چراکه اون جوونا نه تنها پی برخورد قانون و پلیسو به تنشون مالیده باشن ، ونهایتشم خودشون میرن سرکار و خرجشونو در میارن ، مثل خرج همین سفرشونو به نوفل لوشاتو ، مگه اینکه اهل همونجا باشن ، در رابطه خرج اومد و رفتشونو میگم ، که در این صورت تو ببین چقدر میشن تو فرانسه و اروپا فقط ، حالا آمریکای شمالی که خبرش هنوز بدست من نرسیده ، اونم فقط جوون ، حالا با پدر مادر چقد ؟ مثل شما ؟ که الله اعلم ، بلکه یه درک و دریافتی از مثلا جمع کردشون که دارن ، ولو اینکه اونو دیده باشن ، پس میشه از شما بپرسم : 

... ، أَرَأَیتَ الَّذِی ؟ ... . 

چراکه گویا دین یعنی اسلام قراره با خورد و خوراک شما نه تنها ، بلکه با خرج سفرتون به نوفل لوشاتو هم کاری نداشته باشه و فرض کنیم امروز شما اونجا بودین ! حالا به فراخوانتونم کاری نداره ! دین و اسلامو میگم ، که ربطیم به نه تنها مادرتون ، بلکه منم نداشته باشه .  

فرقی نمیکنه هردوتونو میگم ، ولی خصوصا تو رو میگم دختر خونه ؟ 


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :18
بازدید دیروز :596
کل بازدید : 1345732
کل یاداشته ها : 1762


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ