خروج مکتوب :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، یا أَیهَا النَّاسُ (الف) ... .
سلام علیکم .
بازگشت :
باز اول ایام حسینی رو که توش هستیم تسلیت بگم ، و بعدشم :"بازگشت" (ر) ان شاءالله با "بازگشت" خروج :"مکتوب" میگم .
یادآوری :
راستی تا یادم نرفته بگم که مگه ان شاءالله بنا نبود امروز بریم :"سرکار سر ساعت" !؟
خب پس چرا این ساعت از روز دست به قلم (ز) شدم !؟ آیا مثلا بهمین زودی برگشتیم !؟ کجا !؟ خب خونه دیگه ! پس کجا !؟
خب ، دیشب صابکار زنگ زد و گفت داربستی نیومده ، یه فردا رو فرجه بدم ، ان شاءالله فردا میریم !
خب مرقوم نشده بود دیگه ! که امروز بریم .
کجا !؟ خب خارج از خونه دیگه ! برا کار دیگه ! برا کار خارج از خونه دیگه ! همون :"جهان خارج" که تو نوشته ی قبلی گفتم دیگه !
البته نه در محل سکونتمون ! مگه اینکه نه تنها محل و شهرمونم خونه ی ما بحساب بیاد ! بلکه صد کیلومتر (ژ) اونطرفتر از خونه ی ما هم ، که اونجا کاری پیدا کردیمم ، خونه ی ما بحساب بیاد ، حالا اگه استانانمومنم ، کشورمونم و منطقه ی مثلا :"غرب آسیا" مونم و قاره ی آسیامونم و خلاصه کره زمینمونم خونه ی ما بحساب بیاد که برا خروج خب می مونه آسمون ، نه باز آسمونمونم !
خب ! آخه اونوقت :"در" ، یا باب ، و یا بقول یکی از سخنرانان دیروز تلویزیون :"سر فصل" ورود! به آسمون چی !؟ خب "در" که فقط برا خروج نیست ! در بازگشت به زمین ، که شد خونه ! فرودگاه نشستنم هست دیگه !
... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... رَبِّ ... وَرَبُّ ... ، کَ (د) ... ، قُلْ هُوَ اللَّهُ ... ، وَ (ذ) ... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
خب ! خروج مکتوب چیه !؟ هیچی همون خروجه ! و مثلا مانند همون خروج چشمم ! منتها شامل گفتنیا هم میشه ! که قلمی شده ! خب شامل نوشته شده ی گفتنیای از مثلا بوییده شده ، چشیده شده و لمس شده هم میشه و اختصاص به مثلا رسیده به گوشم نداره ! چه رسه به خروج ! گوش ! و گوش شنوا ! مثل چشم بینا ! در خروج !
و :"یادداشت" برداریشم ! مکتوب و یا نوشته شده و خوراک چشم ! که تازه نیازیم به خروج نداره ! البته به جهان خارج ! نه جهان خارجی که در نوشته ی قبلی گفتم ! یعنی خونه ، وَ ... .
چی !؟ اینترنت !؟ اینترنت کیلو چنده !؟
آهان ! برا ارسال ! به جهان خارج ! خارج از خونه !
خب ، موضوع بحث چی شد !؟ منظور از :"خروج مکتوب" رو میگم !؟
تا بعد فعلا خدا نگهدار .
---------------------------------------
یادآوری :
الف :
اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی (ب) ... .
ب :
خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ (پ) ... .
پ :
خَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَ (ت) ... .
ت :
بَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا کَثِیرًا وَنِسَاءً (ث) ... .
ث :
وَاتَّقُوا اللَّهَ (ج) ... .
ج :
الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ (چ) ... .
چ :
وَالْأَرْحَامَ (ح) ... .
ح :
چرا !؟
إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَیکُمْ (خ) رَقِیبًا ، ... .
خ :
نه فقط مثلا :" کَ" ! یا تو ، یا من ! و یا اون ! بلکه :"کُمِ" مایِ من ، تو و اونم ، چه مذکُر و چه مونّثِ ! من ، تو و اون !
د :
لا اله الّا الله حقّ حقّا ، لا اله الّا الله ایمانا و تصدیقا ، لا اله الّا الله عبودیّت و رقّا ، سجّت لک یا ربّ ... .
ذ :
النَّجْمِ ... .
ر :
حالا از کجا !؟ بمونه ! خب خروج تا کجا !؟ تا کربلا !؟ و اونم کربلای :"خامس ال عبا" !؟
تو بگو حتی :"کربلای پنج" م ! و شهدای "کربلای پنج" و گلزار شهدای خوی و تربت شهید کربلای پنج احمدرضالو هم ! بچشم بیاد ! و بعبارت دیگه خروج :"چشم" که در نوشته ی قبلی بعنوان مثال گفته شد ، تا "اون" م بره ! حتی تا :"قاب قوسین او ادنا" شم !
تازه این کجا و "اون" کجا !؟ بقولی میون ماه من تا ماه گردن چی !؟ تفاوت از زمین ، که خونه شد! تا آسمونه !
"بازگشت" شم همینطور !
خب فرق داره بازگشت از محله ، شهر و مثلا "بستان آباد" در استان ، با اینکه تا مثلا استان زنجانم رفته باشیم ! و در بازگشت "بستان آباد" م سر راه باشه !
مثل همون که :"چشم" ی :"خارجی" ! که خروجی داشت در نوشته ی قبلی تا :"بینایی" ذهنی ! که در برگشت سراه راهش بود "چشم"ی که از اون رد شده بود و رسیده بود به "بینایی" !
خب در بازگشت که :"بینا" بود ! اگه خروجی "بینا" نداشت !؟
ز :
البته بقول امروزیش مثلا صفحه کلید یا کیبورد .
ژ :
که تاکسی تلفنی دیروز کلیومتر زد و گفت کلیومتر پونصد تومن ، رفت و برگشتمون میشه صد تومن ، و چون مشتریش بودیم تخفیف داد و شد هشتاد تومن و منم گفتم همونطور که صابکار متری سی تومنو کرد بیست و پنج تومن ، در حالیکه سی پنج تومنو من کرده بودم سی ، گفتم هفتاد و خدا بده برکت و اونم فبول کرد بیاد ببره و بیاره ان شاءالله .
مرکز مراکز داده یا دیتا سنتر مقدس :
سلام علیکم
خب گفتم که ماه آمد و ماه آمد ، ربیع آمد !
لبخند بزن ... :
راستی چرا اون کودکی که در قسمت قبلی به اون :"اشاره" شد ، به خلیفه نگفت که چطور فرزند ولیعهد خودتو نمی شناسی !؟
یه چیز دیگه هم می خواستم برا لبخند بگم که گفتم شاید موجبات لبخندو فراهم نیاره ! حالا میگم ! شایدم بیاره !
همه رفتن بیرون و حتی حاج خانومم نهاری بار نکردن که منتظر زنگ کنترل از راه دورشون باشم ! شاید همونطور که دفعه ی قبل گفتم برا اون باشه که اومد و دید آبگوشت آبشو کشیده و ...
راستی حالا نهار چی می خوریم !؟ خب به من ربطی نداره ! مادر خونه می دونه ! فقط اینقد می دونم که امروز آبگوشت نمی خوریم ! البته ان شاءالله
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ طه ، ... ، وَأَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِمَا یوحَى ، ... ، إِنَّ السَّاعَةَ آتِیةٌ أَکَادُ أُخْفِیهَا لِتُجْزَى کُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَى ، ... .
اشاره :
حرف از مبدا تاریخ ، تاریخ علم یا دانش بود ، که گفته شد برمی گرده به آدم ، انسان و یا بشر ، که درسته و در این شکی نیست ! (پ) ولی حرف چیز دیگه بود ! این حرف که بعنوان مثال رنساس غرب در اروپا و فرانسه در مقابل دین یا اسلامم بوده ! و بعنوان مثال :
چرا مسیحی نیستم !؟
فقط برا مسیحیت گفته نشده ! حتی برا شیعه ی هشت امامی (پ2) م ظرفیت طرحشو داره !
خب ، هرچند فریادش بلنده ! ولی بنشینیم تا بیاد دم گوشمون گفته بشه !؟
اما بعد :
ضمن شب بخیر ، خب بازم اول یادی بکنم و بعد پیگیر بحث ، یادشون بخیر حضرت امام رحمت الله علیه فرموده اند ، اسلام اگه این بار سیلی بخوره ، دیگه نمی تونه سر بلند بکنه .
خب سیلی ظاهرش حکایت از :"گزینه" ی بدنی یا فیزیکی و یا :" سخت" اون داره ، ولی مقصود این و یا فقط اینه !؟ و یا اینکه :"نرم" م داره و از "سخت" اونم سخت تره !؟ و این اونیه که منظور نظر ایشونه ! وگرنه با اون "گزینه" که عاشورا نشون داد که اسلام زنده شد و بلکه جون تازه گرفت .
نقله که خلیفه ی چهارم یه روزی منبر رفته بودن ، در میان سخنرانی یه سیلی بخودشون زدن و گویا صداش موجب بیدارشدن پامنبریای خواب شد ! البته بیداری بدن ! و برا مثلا حسش که سیلی بود ! که دردشو فقط خودشون حس کردن ! و اهل درد ! و حتی اهل در خلیقه ! حالا اهل درد امام و اونم امیرالمومنین علیه السلام بمونه !
مرکز ... مرکزی :
بقولی :"حالا" ما با :"پلت فرم" دم بدم بازدم که نه ! بقولی :"کلمه" بازدم یا موجی که گوینده ی :
فکر می کنم ، پس هستم .
که "حالا" دینداربودنم ربطی نداره به این گفته ، و اونوقتم مثل "حالا" گفته شده :
چرا مسیحی نیستم !؟
خب حالا چی !؟ آیا :
...فَاسْتَمِعْ ... !؟
بازدم یا موج فرستاده رو !؟ یا :"داده" رو !؟ مرکز این داده !؟ یا بازگشت :
چرا مسیحی نیستم :
می اندیشم ، پس هستم !؟
پس از رسیدنش به گوش یا سخت افزار آن مرکزداده !
عصر جمعه ی آخر ماه صفر ، در برنامه ای بهمین عنوان که شبکه ی یک سیمای جمهوری اسلامی ایران عصر جمعه ها داره ، گفته شد پشت پرده :"25" نفرن که پرده گردانی می کنن ! و هیشکیم از اون "25" نفر خبری نداره که کیا هستن !
خب واحد شمارش حکایت از این داره که ، اگه گیاهی و حیوونی اونو نگیم ، بشرن ! حالا انسانم ! و که بقولی : آنم آرزوست !
و بمونه که حضرت امام (ره) فرمودن : آدم شدن محاله !
حالا ! میگیم آدم ! خب مام تو نوشته ای که در :"دست" داریم 25 :"آدَم" داریم ! اونم نه ناشناخته ! پشت پرده ! و ...
خب شما از کجا می دونید ، یعنی علم یا دانششو دارین که میگین :
شاید بفرمایین که مکتوب یا :"نوشته" شده و گفته نشده :
چرا موسی نیستم :
چرا مسیحی نیستم :
می اندیشم ، پس هستم !؟
خب مثل اینکه نوشته های قبلی منو نخوندین و :
... ، إقرأ ... !؟
حالا :
... ، إقرأ و ... .
بمونه ! که :
... ، عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ یعْلَمْ ، ... .
تا فرصتی دیگه ان شاءالله تعالی ، شب بخیر
پ – خب بله بنا بر قول :
العلم علمان ، ... .
کافیه یکیش علم یا دانش :"دین" یا اسلام باشه ! چه رسه به اینکه دومیشم باشه !
پ2 – با اینکه قبلا یادآور شده ام ، ولی بازم بد نیست ذکرش ، که شیعه ی هشت امامی ، دوازده امامیم هست .
طرحی برای فردا (1) :
سلام علیکم
شکرخدا دیروز رفتیم سرکار و از کار که در اومده بودم یه حرفی من زدم ، یه حرفم صابکار ، راستی تا یادم نرفته امروزو تبریک بگم .
آخه صابکار گفت فردا میاین !؟ اونیم که من بهش گفتم این بود که یه سفته بده ، نه چک و سفته و از این چیزا ، بلکه روز اولی یه دشتی کرده باشیم ، که گفت ندارم و مثلا دیوار حیاط که تموم شد متر کنم و بده ، و اضافه کرد نگران پول نباشم ، که من نگران پول نبودم ، برا رفتن سرکار لازم داشتم دیروز !
طرح درس :
خب ، برمی گردیم به مدرسه ، که مطرح شده باشه ، برا خونه ، گفتم که برا خونه که گفته میشه یعنی برا نه تنها مثل من که پدر خونه باشم ، بلکه برا مادر خونه هم مطرحه و فقط شامل شما بچه ها نمیشه .
بِسْمِ اللَّهِ ... ، إِذْ قَالَ یوسُفُ لِأَبِیهِ ... رَأَیتُ ... رَأَیتُهُمْ لِی سَاجِدِینَ ، قَالَ (2) ... .
زیر نویس :
1 – فرادا برا امروز گفته میشه ، ولی همونطور که شامل روزهای پس از امروزم میشه ، تا لحظه ی بعد مطرح کردن ، یعنی گفتنشم میشه ، بعبارت دیگه معناش از الان به بعده ، خب الانم یعنی میون یا وسط قبلی و بعدش ، مثل امروز که روزیست بعد روز پنجشنبه ، یعنی دیروز ، و فردا که روز اول هفته هم هست ، یعنی امروز روز آخر هفته هم بحساب میاد و فقط می مونه وسط این دو هفته !؟ نه دو هفته ! که هفته ای میون یا وسط اوندو رو پرسیده باشم و کار بکشه به ماه ، سال ووو !؟
بلکه میون یا وسط امروزو میگم !؟
2 – یادآوری : فسجدوا الا ابلیس .