رویارویی نرم و سخت 2 :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، المر تِلْکَ آیاتُ الْکِتَابِ وَالَّذِی أُنْزِلَ إِلَیکَ مِنْ رَبِّکَ الْحَقُّ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یؤْمِنُونَ ، ... .
نرم افزار و سخت افزار رویارویی :
در رویارویی ارسطویی (1) گفتم که بسنده نشده به اینکه برو مثلا ببین ، بشنو ووو ، و چشم ، گوش ووو هم که داری ، اونم بقول سقراط : دوست داری برو ... .
یا بیا بشنو از من و گوشم که داری ، اونم دوست داری بیا ... .
چراکه اونوقت در همون غرب و همون اروپا انقلاب صنعتی یا رنسانسی رخ نمی داد !
بلکه بحث من بحث در شهر یا مدینه بود و هنوزم هست ! و نخستن آیه و نشانه ی شهر یا مدینه رویارویی یکی با یکی دیگس !
حالا چه ایندو آدم و زوجش باشه ، و بنی آدمی با بنی آدم دیگه ، چه در خانه و چه در شهر یا مدینه .
خب ، وقتی گفته بشه برو ببین ، کجا بره !؟ پس در واقع حرف اینه که بیا ببین .
اینجاس که انقلاب صنعتی و رنساس در همون غرب و اروپا رخ میده ! که مثلا خوب چرا من بیام ؟ اونم دلبخواه ! و دیگه چی ؟ علاوه بر دل یا قلب ؟! که منم نداشته باشم ؟ و روی میز معامله (2) ؟ باشه ؟
مگر اینکه همون که گفتم ! گفته بشه برو ... ، ولی ... !
آیا در شهر ؟ یا مدینه ؟
یا به تعبیر معروف نخود نخود هرکه رود خانه ی خود !؟ مثلا ، مثلا دو شهر ؟ یا دو مدینه ؟ اونوقت اونجا چی ؟ حالا دهکده ی این دو هم بمونه !
رویارویی در اونجا ، یعنی اینجا (ی همون من که گفت : خوب چرا ...) چی ؟
اینجاس که گفتم در رویارویی ارسطویی فقط بسنده نشده به اینکه علم یا دانش فراگرفتنیه ، بلکه برا فراگرفتنم نه تنها سخت افزارشو ، بلکه نرم افزارشم گفته ، و اگرم ، اگرم ، بازم میگم اگرم مثل استادش و استاد استادشم (3) ناگفته مونده باشه ، شاگرداش منسوب به او کرده ان که : فاقد حس فاقد علم یا دانشه .
خب عضو حسیم که عیانه و حاجت به بیان نداشته ، فقط موند دلخواه ! نه مثلا دستورالعمل ! که کار به انقلاب صنعتی و رنسانس کشیده بشه و مثلا دستورات دیگه ای پیدا بشه .
البته ربط به من نداره ! :"به تعبیر معروف " صلاح مملکت خویش خسروان دانند " ، فعلا کاریم به این ندارم که دهکده ی خسرو فراگیر کوخ منم هست ؟ و ایا فراگیریشم ارسطوییه ؟ یا افلاطونی ؟ و یا ... ؟
بلکه فعلا حرف همونه که گفتم ! چی !؟
خب گفتم که اینا در غرب و اروپاس ! تو شرق و ایران و اونم اسلامی چی گفته میشه ؟ حالا حرف مسلمان شیعه و اونم دوازده امامیم بمونه !
همینطور بازم بقول مرحوم علامه محمد تقی جعفری ، البته به تعبیر من ! تو خاور میانه یا بقولی :"غرب آسیا" (4) چه خبر !؟ حالا :"نه شرقی و نه غربی " ؟ یا منسوب به عوامش :"هم شرقی و هم غربی" ؟ شم بمونه !
ان شاءالله (5) تا فرصتی دیگه فعلا خدا نگهدار .
زیر نویس :
1 - که گفتم علم یا دانشو فراگرفتنی خوانده ! پس از مذاکره خواندن استادش افلاطون ، پس از دوست داشتنی خواندن استادش سقراط حکیم .
2 – بقول طلبه ها بر وزن باب تفاعل ، که قبلا بحثش شد ، مثلا در بحث گفتگو .
3 – که در نوشته ی قبلی گفتم که بنا بر تحقیقی سلسله ی اساتید میرسه به کی ؟ و چه گفته ای ؟ اونم مکتوب یا نوشته شده .
4 - مقام معظم رهبری جمهوری اسلامی ایران .
5 - هم ارسطویی و هم افلاطونی ، و منسوب به خواصش دیگه ! در خاور میانه ی ایندو دیگه ! شایدم هم افلاطونی و هم ارسطوییش ! و خاصشم !