داستان ما ، قسمت پایانی ، پ :
بِ...مِ ، یا أَیهَا الْمُزَّمِّلُ ، قُمِ اللَّیلَ إِلَّا قَلِیلًا ، نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِیلًا ، ... .
سلام علیکم و شب بخیر و تبریک (الف) .
لَحَافِظُونَ ، قَالَ ... غَافِلُونَ ، ... .
عصری فرصتی شد که بحثو پیگیر بشم ، منتها گفتم شاید بخوره به اذان مغرب و بازم برم بیامی و بعد نوشتی و از اینا پیش بیاد و گفتم بذارم بعد اذان و ... ، تا بنویسم (ب) .
خب به کجا رسیده بود داستان !؟ به :"ورود" آقای :
برتراند راسل
حالا چرا !؟ بمونه ! برگردم به :"ناامیدی" ! و سر دادن :"امّن یجیب" ی که گفتم !
بعضیا میگن :"وارد"ه و بلکه :"اصل موضوع" اینه ! و تا "ناامید" نشیم برپایی نداریم ! و ناامیدیه که برپایی بدنبال داره ! خب در مقابلم بعضی میگن به :"امید"ی زنده ایم ! و زندگی برپاس ! و ناامید نیستیم ! و "امّن یجیب" ما معناش اینه که یه روزنه ای از "امید" در ماست ! ولو قدّ سوراخ سوزن (ت) یم که شده !
در حالیکه اون یکی دیگه میگه هرچه که نه ! ناامیدی یعنی برپایی ! حالا جفتشون کجا دارن میگن !؟ زیر آسمون و رو زمینی که روش ایستادن ! و :"برپایی" حرفشونم ؟ بمونه ! که تابع "برپا" بودنشونه ! نه به :"نما"یندگی :"نابرپایی" یکیشون ، یا کور سویی از امید دیگری ! و بقولی : به امید برپایی !
خب بله "برپایی" بستگی داره به زمینش ! که رو اون ایستاد ! و یه وقت زیرپایی زمینیه که روش ایستاده ایم رو پا ! یه وقتم زیرپایی حسِّ پاس ! این دیگه زیرپایی بدن ما نیست ! زیر پایی حسِّ مثلا پای بدنم نیست ! و :"أمّن یجیب" اون فرق داره با حتی "أمّن یجیب" حسِّ مثلا پای بدنم ! چه رسه به أمّن یجیب بدن و پاش که تازه یادشم بیاد رو زمین ایستاده باهاش ! و حتی کیم :"قرارگاه" ی براش کرده !؟ زمین رو ! تا ایستگاهی باشه براش و :"بی قرار" نشه ! و :"بی قرارگاه" هم نباشه !
آخه مقصد قرارگاه :"خاتم الانبیاء" ، بعد قرارگاه در :"گام دوم" برپایشه !
... ، أَوْ زِدْ عَلَیهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا ، إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیکَ قَوْلًا ثَقِیلًا ، إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّیلِ هِی أَشَدُّ وَطْئًا وَأَقْوَمُ قِیلًا ، إِنَّ لَکَ فِی النَّهَارِ سَبْحًا طَوِیلًا ، وَاذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَتَبَتَّلْ إِلَیهِ تَبْتِیلًا ، رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَکِیلًا ، وَاصْبِرْ عَلَى مَا یقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِیلًا ، ... .
خب ! یادم نرفته که آقای :
برتراند راسل
وارد شدن و منتظرن :"گزارش" داشته باشن در باره "اصل موضوع" ! ولی بمونه برا فرصت دیگه ان شاءالله ، فعلا همینقدر گفته باشم که اصل موضوع فراموش نشه ! یه وقت چیز دیگه ای :"نما" یندگی نکنه اونو و :"اصل" بشه :"فرع" بر اون !
که خدا بخواد در فرصت دیگه میگم که شده ، و :"وارد" کردن آقای :
برتراند راسل
برا :"زمین"ه سازی اون بوده !
فعلا شب بخیر .
---------------------------------
زیرنویس :
الف :
به مناسبت امشب ، شب سالگرد تولد آقا علی اکبر علیه السلام .
ب :
خب من دیگه ! ما دیگه ! مگه اینکه نویسنده فقط :"دست" باشه و من یعنی دست ! یا دست یعنی من ! که همینطورم هست ! حالا تو متن میگم چرا !؟ شو ! انشاءالله ! یعنی :
خدا بخواد بنویسم و بخوام دست بنویسه ، که مثلا ملای رومی میگه :
ما رمیت اذا رمیت گفت حق ، کار حق بر کار ها (ب) دارد سبق !
ب :
کار ما دیگه ! نگفته که :
... ، کار حق بر کار من ! دارد سبق !
بلکه مثلا :
پیر منم جوان منم ، تیر منم کمان منم
این نه منم ، نه من منم
من شمس شکر ریزم ، من خطّه ی تبریزم !
فاش بگویم این سخن ! شمس من و خدای من !
خب ما بگیم : شمس ما و خدای ما !؟
اونوقت این ، خدا ها بمونه ! شمسا چی ؟ بقولی :"شمس الشموس" دارن !؟
و اینم بمونه که :"صفحه" ی مهتابش چی !؟ مثلا :"لوح سفید" !؟ یا بقولی :"ساده لوح"ی برا پذیرش آفتابه !؟
و فقط آسمونه که حرفی برا گفتن داره !؟ خودشم با آفتاباش !؟ و نه به :"نما"یندگی خورشید !؟ و خودشم :
... دارد سبق !؟
و نه در مقابل حرف زمین ! و در پاسخ بحرفش ! که مثلا نیاز به :"آب" ، سلام برحسین ، و یا نور خورشید داره ، آخه مواد :"معدن"یشو می خواد بده به دونه ای که در اون کاشته شده ! تا سر بیاره ازش و به :"آسمون" بره !
حالا تو "دل" ش چی چیا برا گفتن داره برا گفتن بمونه تا معدنش دهن باز کنه و بگه نگفتنی رو که تا حالا نگفته ! علاوه بر اونی که بقولی :
خوشتر آن باشه که سرّ دلبران ، گفته آید در حدیث دیگران
که انواع گوناگون گیاهان گفته و میگن برای نه تنها حیوانات ، بلکه برای ما و منجمله "فضا"ی محیط زیست ما هم ! رو زمین و زیر آسمون ! در "آب" رو زمینم ! خاموش نیستن گیاهان و حیواناتش ! اگر زمینم :"خاموش" باشه ! و مثلا بگوش نرسه ، که برا دیگر اعضای حسیم عیانه ! و حاجت به بیان نداره که دستکمش قابل لمس زیر پای ماست ! که روش ایستاده ایم ! حالا بمونه که :"نما"ینده کی !؟
ت :
بعبارت دیگه :"سَمِّ الْخِیاطِ" !
چی دارم میگم !؟ دارم میگم بلند شده ، برپایی و بقولی قیام ما از زمینه ! و امّن یجیب میگه رو زمینیم ! و کم یادآورش هستیم ! و کیم روش :"قرار"مون داده !؟ و برا چی !؟ زمین :"قرارگاه" نخستین ماست !؟
آیا برا رفتن به "قرارگاه" دوم نیست !؟ و :
أَمَّنْ یَهْدِی ... !؟
آشنایی با علوم اسلامی ، منطق :
... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ...مَنْطِقَ (الف) ... وَالاَرضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
سلام علیکم
امروز ، که پس اذان ظهر به افق تهران (ب) دست به قلم شدم ، فرصتی چندانی ندارم تا اذانش به افق ما ، برا همین بحثو مطرح کردم و برم آماده بشم برا نماز ، ان شاءالله که برگشتم ببین ! م چی می تونم بگم که بدرد گوشی بخوره ان شاءالله تعالی .
البته نوشته ی اونم بدر چشمی ان شاءالله تعالی .
اما بعد :
در اومدن ستاره ، ولو یه ستاره ، تو آسمون برام (چ) .
و بعد :
گرفتن نون ، نون شب ، یکی و پنیر برا شام .
... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ...مَنْطِقَ ؟ ... وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
... : چی !؟ داداش !
... : دایی !
... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ...مَنْطِقَ ؟ ... ((خَلَقَ ... ) وَ (جَعَلَ ...)) ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
چشم ، بله :
ممّد نبودی ببینی ! شهر آزاد کشته !
جونم برا دادش (ح) بگه ، داداش علی تنها نیست ! تا خواهر داداشو داره !
امروز هوای اونجا به سرش زده بود ! نه تو :"مرکز" (خ) !
پس چی !؟
هیچی داداش گفتم که ! نگران داداش نباش ! شهر امن و امونه !
زمینش یه چیزای میگه ! که تن آدمو می لرزونه ، مثلا تو کرمانشاه که گفت ، مارم تو سهند ، نه تو تبریز ، لرزوند ، حتی بغل گوش تهرونم گفت و همه ی شهرو هم ترسوند ! ولی هنوزم بالا شهریا بحرف پایین شهریا گوش نمیدن !
کاش فقط گوش نمیدادن ! امروز ! اونم :"موثّق" ش بگوش رسید که علاوه بر صهیونیسم ، آمریکا و اسرائیلش تو منطقه ! و عربستان سعودی اینم ! اونی که با :"سه سوت" از روی زمین برداشته شده بود ، تو پایین شهریاس ! حالا چه جوری از :"مرزبانی" زمینی یا هوایی و یا دریایی اومدن تو شهر !؟ بمونه !
مگه اینکه گفته بشه تو شهر ، نه تو منطقه ، بودن ! و پایین شهریم بودن ! ولی بالا شهریا نه تنها پاک پاک ! بلکه همشونم حسینی ! و خدا کنه که پایین شهریا ، بازم ، دیگه با حسین کاری نداشته باشن ! آخه با این دیگه :"مماشات" نمیشه !
نگران داداش که نشدی !؟
از اینم که الان میگمم نگران نشیا !
چی !؟
هیچی داداش ! زیادم آسمونی نیست که ازش برنیام ! کافیه که حتی گوشم شنوا باشه ! چه رسه به چشم بینا و :"ماوراء" ایندو هم !
اونوقت ببینم "ماوراء" ترشو کدوم بالاشهری می تونه رو کنه !؟ برا پایین شهریا ! ی :"بینا و شنوا" ! اونم :"منطق" ی شو !
خلاصه داداش راحت بخواب ! داداش بیداره و قرارمون سرجاشه ! رمینش (د) و تو کردی و آسمونی و :"حالا" ماوراییشم که گردن داداش انداختی و رفتی !
داداشتم که شکر خدا گوش شنوا داره و بی جواب نمیذاره درخواستا رو ! ولو اینکه آسمونی ، ماورایی و حالا "سایبری" م باشه .
فقط یه چیز بگم !؟ نگم !؟
:"آتش به اختیار" بذار بگم !
نگم !؟ از :"راه" هش بگم !؟
راه جمهوری !؟ جامعه ی مدنی!؟ و یا شهروندی !؟
همونطور که یادت میاد تو چایپاره گفتم ، از رییس اداره آموزش و پرورشش و بخشدارشو و ... ، عودت داه شد به ... بخشدار و رییس اداره و نشونم داد که : ببین ! از من نوشتی و دادن به من که رسیدگی کنم !
میشه راه و رسمشو بگی بگم !؟
-------------------------------------------
الف : مابعد زمینی ، یا :"ماوراء" ش (پ)
ب : که در فضای سایبری :"تلویزیون" (ت) داده شد .
پ : یا :"به تعبیرمعروف" :
ماروای طبیعی
که گویا در فضای :"سایبری" خبرش پخش شده !
ت : از شبکه ی سه ی سیمای جمهوری اسلامی ایران .
بعد برنامه ای که گروه :"بسیج" (ث) تهیه کرده بود تحت عنوان :
همایش "پدافند سایبری"
ث : سپاه پاسدارانِ (ج) انقلاب اسلامیِ جمهوریِ اسلامیِ ایران .
ج : زمینی و مابعد یا ماروای زمینی .
"به تعبرمعروف" دیگر همین :"فضا" ی سایبری .
چ : بقول آقا عالم ال محمد علیه السلام .
ح : احمد ، پاره ی تن ، تو گلزار شهدای شلمچه ی کربلای پنج خ ... .
خ : بقول :"سایبری" ! با گوشی اون و من نه ها ! گوشی ما :"هوشمند" نیس ! نه اینکه بی هوشه ! باهاش زنگ می زنیم و پیامک میدیم و همینم خدا رو شکر داره ، ولی به بچه ها که نمی تونیم بگیم خدا رو شکر کنن ! نه اینکه شکر گذار نیستنا ! خدا رو شکر شاکرن ! و اگه چیزیم بگوش و چشمشون برسه با ما درمیون میذارن ، مثل همین "مرکز" که آبجی گفت : داداش .
----------------------------------------------
در ادامه ی :"دسته ها (کلیدواژه های موضوعی) :
ی + مابعد الطبیعی + ماورایی + در کجا !؟ پایگاه پدافند !؟ + در زمین !؟یا آسمون !؟ + یا بقولی :"بینابینی" !؟ مثل پرسش نوشته ی قبلی !؟ یا علی اکبر حسین !+ یا علی اصغر حسین! + و یا علی اوسط حسین ! + آتش به اختیار :"به تعبیر معروف"