سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جستجو ، طلب و یا ... :

... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... ، ألرّحمنِ (الف) ... مَنطِقُ (پ) ... وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .

طَلَبُ ال ... . (پ)

بعد مراسم (ت) ویژه ی 9 دی شبکه ی سه (ٍث) و برنامه اوژانس طبیب :

سلام علیکم

خب ، برم (ج) قم ، بعد ختم جلسه و شب بخیر دیشب .

:"مدت" تدریس ، نه تحصیل ، م که در قم تموم کردم (چ) برگشتیم وطن ، نه حسن کندی کنار سد ارس پلدشت ، یا پیش از اون چایپاره و مرکز ش قره ضیاءالدین ، بلکه اونجا که از اونجا بعنوان آموزگار ، معلم و یا ... فرستاده شده بودم به بخش چایپارش ، و بعد مستقل شد ، اداره ی آموزش و پرورشش و کادر ادارشم توسط مدیرکل آموزش و پرورش استان آذربایجان غربی تو خونه ی ما تصمیم گرفت که کی باشه و با تموم فرار کردن من ، منم شدم مسئول کار پردازی اداره ! که زیاد طول نکشید و خواستم برگردم مدرسه ی طالقانی که توش تدریس می کردم ، که اول گفته شد برم :"چورس" و اونم بعنوان دفتر دار ، که نه فقط در قره ضیاءالدین نباشم ، و وقتی بعنوان دفتر دار نرفتم حکم انتقالم به پلدشت صادر شد ، از بالا ! شایدم بالاتر از استان ! آخه داستان ترور رییس اداره ! به بالاترم رسیده بود !

خدا رحمت کنه معاون کمیته ی قره ضیاالدینو که روز آخر دو ماه غیبتم که نه تنها رو انداخت و نتونسم روشو زمین بندازم ، بلکه با جیپ شخصی خودشم منو داشت می برد پلدشت که جاده برفی و لغزنده بود و دوتایی با ماشین رفتیم تو درّه ! که وقتی اونو میاد مینی بوسی برمی داره ببره ، بهوش میاد سراغ منو میگیره و برمی گردن منم ورمی دارن و میاوردن بیمارستان ماکو که تو راه شکر خدا دوباره چشم باز کردم .

البته گوش و چشم ! مثل اول ! چشم گشودن به این دنیا ! و جستجو آغاز شد .

خب زنگ زدن که برم نون بگیرم ، میرم و ان شاءالله برمی گردم .

اظهار نامه ی ب (خ) :

... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... یَحیی (د) ... عیسی (ذ) ... وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .

ناشکری نشه در جستجو ی ایندنیا ، که ناگفته بمونه دو عضو دیگر بدن ، به :"ویژه" بینی یا دماغ ، وگرنه پس از پیدا کردنم در دره ، نمیگم ولم می کردن و می رفتن ، ولی دیگه رو صندلی مینی بوس و کنار مرحوم آقا میرزا علی اکبر نمی ذاشتنم ، یا دیگه عمّامه ی اون روی سر شکافته ی من که دیگه نمی بستن !

که وقتی وارد دره شدیم سرم خورد به دستگیره ی بالای در و وقتی چشم باز کردم که تو مینی بوس بودم و کنار حاج آقا که قبل از من بهوش اومده و شکر خدا وضعشم مثل من نبود ! خونی مالی و عمّامه هم قرمز ! و تا چشش به چشم افتاد که باز شد عضو از اعضای بندش از هم باز شد و دندونشم پیدا شد و تازه بحرف اومد و احوال پرسیم کرد و گفتم : الحمدلله ... ، آب (سلام برحسین) دهنشم قورت داد ! آخه پشت فرمون اون بنده خدا بود و اومده بود که خدمتی به من بکنه که این پیشامد شد ، حالا خسارت ماشینش پیشکش من ! که بهش ندادم ! نداشتم که بدم ! خب دوماه حقوق نگرفته بودم ! خدا رحمتش کنه .

... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... ، ألرّحمنِ (الف) ... هُ (ر) مَنطِقُ ... وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .

خب کجا بودیم !؟

بعد از :"مجله (ز) خبری" خبر ساعت نوزده شبکه یک سیمای جمهوری اسلامی ایران ، خب کجا هستیم !؟

... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... ، ألرّحمنِ الرَّحیمِ ،  ...عَلَّم ... وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .

نیازیم نیست که رفت به سایتش ، چراکه اونجا هم نوشته گفته شده بچشم میاد و وقتی گفته کفایت کنه دیگه چه نیازی به نوشته اش !؟ برای دونستن !؟

تاریخچه ی علم :

علم منطق :

منطق جستجو یا طلب و یا ... :

قال النّبی : طلب ال ... .

در شناخت یا معرفت و یا ... ، ی هر اصغر یا :"صغری" ی اکبر یا :"کبری" ی مطلوب ، طالب یا جوینده کجاس !؟

طالب یا جوینده را هم که خبر اومد گوشه ! و بهتره ! که از چشم دعوت نشه ! که اونم جوینده یا طالب بشه !

چراکه اونوقت نمیشه :"جمع " ایندو رو جمع و جور کرد ! با منطقی :"جامع" منطق ایندو !

از من گفتن بود ! :"سازمان" صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران خودش می دونه ! که بازم بگه :

کار خودشو می کنه !

یا "سازمان" صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران ، مثل اون :"مجله ی خبری" فقط صدا و نهایتشم مثلا نوشته داشته باشه ، نوشته ی گفته هاشو .

مگر اینکه به "مجله ی خبری" ش بگه خبرشو مثل :"سیما" ش نشون بده !

ناگفته نمونه که تازه صورت مسئله ی :

جوینده ، طالب و یا ... کجاست !؟

بجای خود باقیه ! چه اون مجله نشون بده و چه بازم حرف بزنه و نهایتشم بنویسه و نوشته ی گفته ای  رو تحویل چشم بده !

شب بخیر .

تا چشم (ژ) بینا !

-------------------------------------------------------

الف : مراجعه شود به (الف) نوشته ی قبلی .

ب : نوشته ی قبل از :

... مَنطِقُ ... .

پ : ... علم ... : پیامبر صلّ الله علیه و اله و سلّم .

ت : بگوش و چشمم رسیده ی .

ث : ی سیمای جمهوری اسلامی ایران .

ج : دنبال کار خودم ، و بقول مثلا رییس سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در بهار هزار و سیصد و هفتاد و دو ی هجری شمسی که :"داریم کار خودمونو می کنیم" ، همراه با صدای دو دلبندشون که بگوش می رسید .

چ : که نه تنها :"مدت" تدریس ، و سه سال (ح) در این "مدت" م ، بلکه هرچه مدتم دفتر داری و خدمتگذاریم ، حتی در زمان شاهنشاهی رو هم که کرده بودمو ، با دوسال سابقه خدمت نظامم در اون زمان ، فروختم به دولت :"جامعه ی مدنی" جمهوری اسلامی ایران و از قم شبانه خارج شدیم .

ح : ی هم که در زمان دولت :"سازندگی" جمهوری اسلامی ایران ، اونور اتوبان یا کمربندی انتهای خیابون باجک قم ، که فرماندار قم خارج از محدوده ی طرح جامع جدیدش اعلام کرده بود ، "سازندگی" کردم ، با ساختن خانه برای فرهنگیان قم ، که هرچند نیمه کاره ماند ! ساخت و سازم ، ولی با تمام مخالفتها ، در خارج از طرح جامع شهر قم ، تا توانستم ساختم و سالها بعد که رفته بودم دیدم برا خودش یه شهری شده کنار شهر قم ! و مسجدشم ساخته شده بود ، در همونجایی که در نقشه اش کشیده بودم .

که در نقشه ی قبلی جایی براش گذاشته نشده بود ! اونم توسط شرکتی با مهندسانی دانشگاهی ! در همان دوران "سازنگی" جمهوری اسلامی ایران ! اونم در مقابل چند میلیونی که هیئت مدیره ی قبلی بهشون داده بود و تازه مورد :"تایید" واقع نشده بود و برای اصلاحشم پنج میلیونی می خواست و نشستم شبها خودم اصلاحش کردم با هفت هزار تومن هزینه ای که برد ! و به مورد "تایید" شهرسازی استان تهرانم نه تنها رسید ! بلکه بعدها مثلا شهردار قم ، آقای پیروی تازه متوجه شد که من کشیده ام و اونیم نیست که مهندسش کشیده بود و صد و پنجاه هرار تومانم بابتش گرفته بود و حالا بمونه که مثلا یه خونه توش بود که راه ورودی بهش نداشت ! و در میون خانه های اطرافش مونده بود ! بلکه بازم بدون در نظر گرفتن جایی برای مسجد هزار و سیصد خانه ی خانواده ی ایرانی مسلمان !

خ : دو .

د : شهید .

ذ : بر صلیب .

ر : هُوَ ، او ، و یا ... .

همو که نوشته اش در کتاب الله یا نوشته ی خدا اومده :

... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ (الف) ، ... وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .

ز : یِ .

ژ : ولو یکی ، حالا چه بقول آقا امام باقرالعلوم ال محمد علیه السلام ! و چه :"تنور" یش بقول آقا امام صادق ال محمد علیه السلام ، و چه بقول آقا امام عالم ال محمد علیه السلام : أنا (س) .

س : من ، حتی خود مثلا همون گوینده ی خبر :"مجله ی خبری" خبر شبکه ی یک سیمای جمهوری اسلامی ایران .  

 ... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی خَلَقَ ... ؟وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... . 


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :1278
بازدید دیروز :76
کل بازدید : 1339816
کل یاداشته ها : 1761


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ