پایان گام پ :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... ، صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ ... وَهُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ(سبأ/1) ... .
سلام علیکم .
ضمن تبریک امروز خدمت ته تغاری خودمون ، جونم برات بگه تو هفته ای که گذشت یکی دو اتفاق افتاد ، اولیش اینکه داداش میگه دیگه کارخونه هم ردیف بشه دیگه نمیره و قراره که بازم باهم کار کنیم ، ولی همونطور که قبلا هم گفتم ، امیدوارم این در کارت تاثیر نذاره و بچسبی بکارت و ولش نکنی .
میگن ، تخم مرغاتو تو کاری که باهم میکردیم نذار ! ولو اینکه فقط مثلا سنگکاری و نما نبود و علاوه بر نما کف و پله هم می زدیم ، کاشی سرامیک و موزائیک کاریم می کردیم ، اگه بنایی و مثلا دیوار کشی ، جدول کاری ووو هم بود می کردیم ، و خلاصه کار ساختمونیمون خلاصه نمیشد به نماکاری ، و یعنی یه کار که اگه خوابید بیکار بمونیم .
ولی اگه کار ساختمونی می خوابید چی !؟ تخم مرغامون کجا میذاشتیم !؟
البته اینو فقط برا این نگفتم ! اگه من خوابیدم چی !؟ که همش بخوین با من کار کنید !؟ حالا بمونه که تا حالا از کار با من هیچیم گیرتون نیومده باشه ! ولو اینکه مثل داداش بزرگه ، که رو پای خودش ایستاده و دیگه باهامون کار نکرد ، بقول معروف هشتش گرو نهش باشه ! و بمونه که مثلا تو کارخونش گویا یکی :"دست بزنم" داره و کارخونه هم صاحب نداره ! چه رسه به صاحب صاحب کارخونه !
یا مثل صابکار تو که دلش بخواد بگه برو ! در حالیکه اقرارم داره که مثل تو هم گیر نیاره ! ولی به تعبیر معروف نادره ! و روز بروزم از خودت ابتکار نشون میدی براش ، مثل همون که براش چند میلیون سود آوری داشت و بمونه که روز مزد تو هم تاثیر نداشت !
خب چی گفتم !؟ (الف)
خب ! دومیش بمونه برا یه فرصت دیگه ان شاء الله ! که تو این هفته یکیم اومد و کار داشت و خودشم به قیمت روز ! نه زیر قیمت ! علاوه بر این کاری که داریم تمومش میکنیم خدا بخواد ، که نوبت گرفتن و سر اینکه اول کدومشو بزنیم هیچکدومشونم نمی خوان وایستن به نوبت !
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا علیه السلام !
------------------------
زیر نویس :
الف :
اول الدین معرفته ، و کمال معرفته تصدیق ... . (ب)
نگفتم که دو یا چند تا کار داشته باشی که این نشد اون بشه !
بقول آقا امام رضا علیه السلام :
یه کار اصلی داریم ، و این اختصاص نداره به کاری علمی ! البته اگه :"به تعبیر معروف !"م کار :"دانش بنیان" نباشه و :"دانش"م :"اصل" کار نباشه ! و بقول همه که گفته نشه ! بقول بعضیا علم یا "دانش" با معرفت" یا شناخت یکی باشه !
بعنوان مثال ، قبلا گفتم که استاد شهید مرتضی مطهری ، در آثار بدون استثناء خوبشون ، با شاهد آوردن از :"تفسیر کبیر" امام ! فخر رازی ، در تفسیر آیه ای از کتاب خدا دارن که :
وقتی از شکم مادر بدنیا میایم ، چیزی نمی دونیم !
و نتیجه ای که گرفته میشه مثل همونه که مثلا نویسنده ی کتاب :
چرا مسیحی نیستم ؟
گرفته ! که مجموعه ی :"اصل" ی نداریم ! حتی در :
... ، إِیاکَ نَعْبُدُ ... .
چه رسه به :"نَسْتَعِینُ" ، :"إهْدِنَا" و :أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ" ! نه انعمت علیک ! بلکه مثل :"نعبد" ! منجمله خود ایشون ! مگه اینکه نویسنده ی اون کتاب ! بعنوان مثال در نوشتن اون کتابش از هیچ نعمتی برخوردار نبوده باشه ! و اگر و فقط اگر ! از نعمتی برخوردار باشه ! اون :"پارادکس" ی که مطرح کرده ، در برخورداری از اون نعمتم یادش نره ! که از کجا و از کیه !؟
خلاصه ، حالا نمیگم کارش :"شناخت بنیان" ! یا بقول آقا عالم ال محمد علیه السلام :
معرفت بنبان !
که بگن :"باب معرفت" ندارن ! ولی "دانش بنیان" چی ! از بدو تولد از مادر محترمشون !؟ تا قرنی ! که در این دنیا بودن ! و روز بروزم ! ابتکاری داشته اند ! در صحنه ی علم یا دانش ! و گویا :"گنگره ی وین" و :"منطق جدید" زیر سر ایشونم بوده !
خب زیر سر کی !؟
پرسش اول !م اینه ! کی دونست ! بعد اینکه از مادر بدنیا اومد !؟ و هیچی نمی دونست !؟ آیا :
یه مجموعه ی تهی !؟
تهی از علم یا دانش !؟ از معرفت یا شناخت چی !؟ و آیا :"گام" علم یا دانش ، حالا بقولی :"پژوهش" و اونم علمی ! و معرفتیم نه ! "گام" چندم اونه !؟ و بمونه که آیا پایان چی !؟ نداره !؟ گام پایانیست !؟ و نوبت به ما میرسه که تصدیقش بکنیم !؟ حالا :"تکذیب"ش ؟ بمونه !
خب کی !؟ من !؟ من از مادر بدنیا اومده و هیچی نمی دونم !؟ و صفر کیلومتر ! و حتی هیچ شناخت یا معرفتیم ندارم !؟ خب چی دارم ! و حالا بمونه :
... ، وکمال معرفته تصدیق به !؟
بمونه ! فقط ناگفته نمونه که ما وقتی از مادر بدنیا میایم ، تا وقتی که از این دنیا میریم ، بیکار که نیستیم ! بلکه یه کاری می کنیم ! هرچند تخم مرغامونو فقط تو مثلا سبد :"سمع"ی ، یا :"بصر"ی و فقط :"ایندو" هم نمیریزیم !
حالا کار اولی یا اصلی ما چیه !؟ بمونه ! و این اولیم یعنی :"گام اول" ما !؟ و پایانی داره !؟
نه وقتی از این دنیا میریما ! آخه مثلا پیامبر صل الله علیه و اله و سلم فرموده :
از این دنیا برید ! قبل از اینکه از این دنیا برید ! (پ)
ب :
نهج البلاغه ، خطبه ی اول
پ :
موتوا قبل ان تموتوا !
تولیدِ دانش پژوهش :
بِسْمِ اللَّهِ ... ، إِیاکَ نَعْبُدُ وَإِیاکَ نَسْتَعِینُ (الف) ، ... .
سلام علیکم (پ)
توضیح موضوع بحث :
برای توضیح اول یادی بکنم از قرمایشی که نقل شده از مولود سیزده رجب و مولود کعبه که فرموده :
من نقطه ی بِ ی بسم الله ... .
هستم ، خب ، یه وقت این معناش نقطه ای هست که :"ب" داره ، که در رسم الخط این نقطه رو نداشت و بعد گذاشته شد .
یه وقتم بحساب مثلا "أبجَد" معناش نقطه ی دومه ! حالا نقطه ی اول چی !؟ یعنی کیه ؟ بمونه .
فقط باز بد نیست یادآوری کنم اون حرفی رو که در :"باب معرفت" یا شناخت منطق ریاضی ! علیرغم اینکه :"تئوری طبیعی مجموعه" هاشو منطق بحساب نمیاره ! بلکه میگه :"جبر گزاره ها" هاش منطقه ، و اون حرف همونه که :
اگه و فقط اگه دو نقطه داشته باشیم ،آنگاه نقطه ای داریم که آندو نقطه زیر مجموعه اینند ، حالا ! دیگه !
و به همین مناسبت هم معمولا یادی کرده ام اون فرمایش پیامبر صل الله علیه و اله و سلم رو که فرموده :
اگه دو نقطه باشه ، یکی از ایندو :"علی" بر دیگریه !
خب ! دارن اذان مغربو میدن ، ان شاءالله از :"گفتگو" که برگشتم ، به "گفتگو" ادامه میدم .
... ، إِذْ قَالَ یوسُفُ لِأَبِیهِ یا أَبَتِ ... .
رونق :
خب ! کجا بودیم ؟! نه ! آخه حاج خانوم فرمودن شام مهمون پسره هستیم ، پسر وسطی ، و منم که چی !؟ هرچی حاج خانوم بگه ! ولی پیش از رفتن اینم بگم که استاد شهید مرتضی مطهری در آثار بدون استثناء خوبشون دارن که هیشکی :"تا بحال" ، "تا بحال" ! نتونسته :"رونق" ی که شیخ الرییس به منطق ارسطویی داده رو بده !
خب این یعنی چی !؟ یعنی اینکه حالا ما اومدیم و :"شاگرد"ی دنیای غرب ، اروپا و فرانسه ی بعد رنسانسشم کردیم و "شاگرد" نموندیم و :"استاد"م شدیم و "رونق"یم مثل رونق شیخ الرییسم دادیم !
خب ! حالا :"رونق" به چی داده شده !؟ بمونه "استاد" ! ولی آیا این یعنی مثلا :"سرمایه داری اسلامی" !؟ و نداشتن مثلا :"مشکلات" ش !؟ مثل همین :"معیشت"ی که داریم !؟ که نتیجه ی اون "سرمایه داری" ه و "اسلامی" شم !؟
که :"تولید" م داره ! و روز بروزم :"رونق"ش میده ! و :"سود" بیشتریم گیرش میاد ! و مشکلی بنام "معیشت"م نداره :
سرمایه دارش !
حتی زمانیم که ارزش پولم پایین بیاد ! و گرون "تولید" کنه ، گرونم عرضه می کنه ! خودشم با :"مصوبه" ی قانونی ! قانون سرمایه داری ... .
نه قانون معیشتی و حتی غربی و رنسانسی اونم ! که صدای :"جلیقه زرد" ا داره اینو بگوش میرسونه ! که نه تنها در مهد رنسانس ! بلکه در این ج.ا هم گویا بگوش نمیرسه ! و بریم :
شاگرد
ی کنیم ! در شاگردیم نمونیم ! استاد بشیم ! مثل استادی در :
مردم سالاری
ش ! که بعد چهار دهه چنین :"معیشت"ی داره ! ...
مردم سالار دیگه ! سرمایه دارش که نه ! چه پولی و ریالیش و چه بقولی مثلا :"منگوله" دارش ! که نه تنها سال گذشته ! بلکه :"چهل" سال گذشته هم مشکل :"معیشت" نداشت ! که حالا براش موضوعیت داشته باشه :
رونق تولید !
بقولی از غم بی نوایانم که رخش :"زرد"نیست ! "جلیقه زرد" م که به :"تن" کنه ! :"نرم" پوشش پیداست ! در میدان جنگی که ازش گفته میشه !
شب بخیر !
----------------------
زیر نویس :
الف :
إِیاکَ نَعْبُدُ وَإِیاکَ نَسْتَعِینُ (ب) ، ... .
ب :
اگر ارزش گفته به :"دَه" تنزل پیدا کرده ، یا بعبارت دیگه :"پایین" اومده باشه ، بعنوان مثال مانند آنکه گفته شده :
ارزش پول ، مثلا پول ملی ، پایین اومده .
و گرنه بحساب :"ابجد" که رایج بوده ، و ارزش تا :"غ" یعنی هزار هم تنزل پیدا میکنه که سفارش به :"صد" بارم شده :
إِیاکَ نَعْبُدُ وَإِیاکَ نَسْتَعِینُ ، ... .
حالا بمونه که امروز حرف از میلیون ، میلیارد ووو هم زده میشه و حتی "N" تا هم ! و گفته هم نشده چند تا :
إِیاکَ نَعْبُدُ وَإِیاکَ نَسْتَعِینُ ، ... !
پ :
ساعت شش بعد از ظهر اول فروردین هزار و سیصد و نود و هفت هجری خورشیدی .
بوقت شبکه ی خبر سیمای سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران .
ساعتم که قراره امشب جلو کشیده بشه .
معرفت علمی :
سلام علیکم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ ... .
... وَ ... .
... انْشَقَّ الْقَمَرُ، ... .
اشاره :
ضمن عرض تسلیت ، و آرزوی بهبود ، بابت زلزله که تا آخرین خبر(پ) ی که بگوشم رسیده کم تر از 320 کشته و کمتر از 3950 مجروحم نداشته ، که امیدوارم زیاد گسترده تر از این نبوده باشه و تا میشه هم نباشه ، هرچند از آن (پ2) گفته یا نوشته شده و میشه و خواهد شد ، ولی فقط شنیدنی با گوش ، یا خواندنی با چشم نبود !
خب دیشب حسش کردیم ! نه حرکت پرده ها ، چراغای آویزون و .. رو با چشم ، و بعدش :
زلزله
رو با گوش ، بلکه مثلا همون که شبکه ی خبر تلویزیونم بعدش خبر از :"حسّ" ش در تهرانم داد و ... .
و مردم مثلا محل ما هم رفتن بیرون ، و ماشین یا خودرو هاشونم از پارکینگ در ! آوردن ، خب مام اگه داشتیم در میاوردیم دیگه ! خودش که نمی تونست ! حالا نمیگم یه روزی اونقد پیشرفت کنه که تا "حس" کرد ، نه اینکه شنید یا خوندش ! نه تنها خودش بیاد بیرون ، بلکه در پارکینگم باز کنه ! یا بشه براش ! چه رسه به اینکه مثل حیوونی مارم خبر کنه ! که می خواد یه خبری بشه ! و مثلا با بوق زدنش ! یا ... .
شناخت دانشی ! :
یا دانش بنانش ! :
بعد از ظهر :
دیشب که مردم اومده بودن تو کوچه ، چشم به بچه ای نیفتاد ! البته بچه که میگم بچه ای رو میگم که نمی تونسته خودش بیاد .
خب شادید همسایه ها هممثل ما بچه ی کوچیک نداشتن ، ولی اگه داشتن چی ؟ و اگه مادر یا پدرش ، و یا خواهر یا برادری که می تونست بیاد ، اونم بغل نمیکرد بیاره !؟
واگه میاورد در گستره ی کدوم حس بود !؟ حس شنوایی ؟ بیناییش !؟ و یا مثلا همونی که زلزله رو درک کرد !؟ یا با زلزله درکش کرد !؟
باچی !؟ و گستره ی چی !؟ که گستره ی ایندو! حس ، بلکه دوشدن حسم در گستره ی اونه !؟ که گفته میشه : ایندو ، این سه ، ووو حس ! حتی : حس !
مثل همون که گفتم تلویزیون گفت : در تهرانم حس شد ! حتی اگه مقصودم :"لمس" باشه ! بنام "لمس" و قلمی لمسم .
پ – که از تلویزیون ، از شبکه ی خبرسیمای جمهوری اسلامی ایران ، بگوش رسیده .
پ2 – که گویا در عراق به ثبت رسیده بوده ، که ته تغاری رو از تهرون راهی ما کرده بود که خبر از ما بگیره ! و وقتی تونست تماس بگیره احساسشو حس کردم !
حالا بمونه که در گستره ی :"مجازی" در :"کربلا" هم به ثبت رسیده بود !
همینطور ، شبکه خبرم که اول در :"حلبچه" و بعد در :"خانقین" به ثبت رسوند ، که تا خبر از تلفاتی جانی و بدنی در :"قصرشیرین" داد ، دیگه نیازی به مجوز ، :"روادید" و یا ... نداشت ! (پ3)
خب گویا الحمدلله ! که در :"همسایه" گی ما نبوده ! و در آخرین خبری که بگوشم رسیده ، در :"سرپل ذهان" ثبت شده !
راستی از عراق چه خبر!؟ حس کردن ! و ... !؟
راستی از داعش چه خبر !؟ به :"گردن" نگرفته !؟ خب معلومه که نه ! :"طبیعی" رو هم به گردن بگیره !؟ اونم زیرزمینیشو!؟ بقولی :"بابا تو دیگه کی هستی!؟" ، یا :"به تعبیر معروف " دیگه :"جلل الخالق!؟" چی آفریده یا خلق کرده ! خدا دیگه ! پس کی !؟ طبیعت مثلا !؟ خب بله گفتم طبیعیه ! ولی طبیعت رو چی !؟ مثل "خودرو" !؟ یا ماشین رو چی !؟ ماشین یا خودرو آفرید !؟ یا خلق کرد !؟
پ3 – مثلا :
زلزله زلزله ما داریم میاییم ، ... .
سلام علیکم
ضمن تسلیت بمناسبت نیمه این ماه ، اول بگم که در بحث قبلی از (مولود نیمه ی این ماه ) گفته بودم ، که اصلاح کردم ، برا اینکه روز وفاته نه تولد ، روز وفات حضرت زینب سلام الله ، که اون گفته ی معروف ایشونو گفتم ، که در مقابل اونهمه مصیبت فرموده ان : ما رایت الا جمیلا .
خب مقصودم همین فرمایش ایشون بود و بجای روز وفات ، تولدو گفتم .
دیروز مقام معظم رهبری جمهوری اسلامی ایران در دیداری که با جوانان ، جوانان انجمن اسلامی ، که داشتن ، که قسمتی از فرمایشات ایشونو شنیدم ، بازم مردم ( منجمله جوانان) ایرانو زشت و زیبا یا زیبا و زشت دیدن !
البته تعبیر زشت و زیبا از منه ، ایشون دو :"تعریف" رو در فرمایشات خود داشتن ، یه تعریفی که دشمن ، آمریکا از جوان داره ، و یه تعریفی که جمهوری اسلامی ایران ! داره .
حالا مقصود ایشون از :" جمهوری اسلامی ایران " چیه ؟ بمونه ، مگه اینکه بعنوان مثال مقصودشون از "جمهوری اسلامی ایران" خودشون باشه ! برا اینکه بعنوان مثال رییس جمهوری جمهوری اسلامی ایران ، یا رییس قوه ی مجریه ، یا روسای قوای دیگه ، حالا سه قوه یا بیشترشم بمونه ، نمیتونن باشن !
نه اینکه نمی تونن باشن ! چرا می تونن ، حتی هر یک از جمهوری اسلامی ایرانم می تونه باشه ، ولی تنها خودش ایشونو می توان گفت : " جمهوری اسلامی ایران " و دیگران ، حتی به شخص دوم مملکت ، رسمی و غیررسمیشم بعد ایشون میشه گفت :"جمهوری اسلامی ایران " .
شناخت یا معرفت علمی :
بسم الله الرّحمن الرّحیم ، ... ، مالک یوم الدّین ، ایّاک نعبد و ... .
سلام علیکم ، شب بخیر .
... ، وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى ، ... .
پیش از اینکه سر بحث جدیدو باز کنم ، آل سعود ، پس از سفر اونی که می خواست ، یا هروقت بخواد تو یه هفته یه جایی رو بگیره ، امروز چی کرد ؟ آخه تو خبرا اومده بود که چهل و هفت نفرو اعدام کرده ، آیا اعدامیا که تو بندش بودنو با رهبرشون اونقد بودن ؟ یا چهل و شش نفرو با رهبرشون که در بند بودن اعدام کرد ؟ ونه در میدون و رو در روش ، مثلا با یمنیا ، اونم با پشتبان و رفقایی مثل پشتیبانان و رفقای آل سعود .
البته یمن تنها نیست ! ولی فکر نمی کنم تو میدون رو در رو مثل آل سعود باشه ! یعنی منکه فکر نمی کنم آل سعود غیر یمنی رو کشته یا اسیر و در بند کرده باشه ، بگوش منکه نرسیده از رسانه ای ! حالا اگه رسانه ای که ما خبرا رو از اون می گیریم نرسونده باشه یه بحث دیگس ، اونم در حالیکه اگه خبری بود بی خبر نمی موندیم در این عصر رسانه و پنهون نمی موند ، خصوصا وقتی که طرف مقابل کشته ها و اسرای غیر عربستانی رو میگه .
خب ، در قسمت پایانی بحث "بابا آب داد" یه تعبیری داشتم به این صورت :
... (پنج ) حسم (شش) ی داره ... .
و مقصود همین بود که قسمت پایانی بحث قبلیم اومده ، منتها بصورت یه پنج ، که یکو بجای شش بکار بردم .
و مقدم بر پنچم ، که این شاید مسئله ساز باشه ، خصوصا وقتی که گفتم ملای رومی گفته :
مر رسن را جرمی نیست ای عنود ، چون ترا سودای سر بالا نبود .
چرا ؟ خب برا اینکه ما وقتی مثلا با چشمون به یه چیزی نیگا می کنیم ، نیگا به پشتوانه یا پشت سرشم داره چش ؟ بقول ملای رومی نیگا به بالا هم داره ؟ منتها حالا میگم چه فرقی داره حرف من با حرف مولانا .
موضوع بحثم اینه که ، همونطور که گفتم بعنوان مثال چشم وقتی میفته به یه چیزی و شناخت و معرفتی به اون چیز پیدا میشه ، آیا با شناخت و معرفتی از بالاست ؟ بقول مولانا .
حالا میون ایندو ، یعنی سومش بمونه ! و شناخت و معرفتش به طرفین پنجاه پنجاه ! که ان شاءالله فرصت بشه به اینم می پردازم ، اونم در حالیکه بهش گفته شده باشه شناخت خود یا : عرف نفسه ... .
شب بخیر .
----------------------------------------------------------------------
مکتوبی از خبر که صبح دیدم ، تحت عنوان
دهداری ، زیر ساخت (4 – 2 ) :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ تُلْقُونَ إِلَیهِمْ بِالْمَوَدَّةِ ... .
صبح بخیر ، با سلام به آقا اباعبدالله علیه السلام ، که نه تنها از خانه و شهرش ، بلکه از خانه ی خدا و اونم در ایام حج بیرون کردن حالا به کجا !؟ بمونه !
آخه شاید تو ! هرچند که تو بگی من نمی گم ، خب یکی مثل تو بگه که تو رو سَنَ نَ ؟ بقول ما ترکا
تو ، یعنی من ، قد این حرفا نیستی ! ووو ، که نه تنها از مثلا (سازمان) ملل جهانی ، بلکه کشوری ، شهریشم بگی !
نه اینکه بخوام بگم خب از (ده) ، روستا ووو ش چطور ؟! خانه ی خود چطور ؟
بلکه اگه بقولی بخوام بگم : "کارت شناساسی " چی !؟ چطور !
یعنی بخوام خودشو ، گوینده ، (معرفی) کنه چی ؟ که اونو بشناسه قد :"منی" بقول آفا اباعبدالله علیه السلام .
حتی اگه (یه) رقمی از معرفت و شناختم بقول علم و دانشی که معرفت و شناختشم (دو) رقمیست ، رقم منفی اون باشه ! یعنی : (نتوان) شناخت !
چراکه همونطور که درقسمت قبلی گفته شد ! دستکم (منکر) من نشده ، ولو بعنوان : (ناتوان) از شناختش ! حالا چه بعنوان (قد) جهان ، یا کوتوله تر بقول اون ، یعنی علم و دانش اون ! در حالیکه به نقل از (باب) علم و دانش علیه السلام گفته شد که قد شهر بلندتره ، و (در) و پیکر خونه هم بلندتر از شهر ، (مدینه) ووو .
خب ، تا صابکار (مون) خبر بده ، به (ما) ، که بریم سرکار ، فرصت دارم برات بگم ، آخه نه تنها (چارچوب) ، فِرِم ووو ی پنجره های طبقه ی آخرو نذاره ، بلکه داربستم که میخوره به ستونهای نما عقب نکشه که نمیشه کارو ادامه بده !
یا بخواد ادامه بدیم ، (ما) ، یکی از چهار نفرمونم !
آخه دیروز خانم صابخونه اومده بود خونه ی (خودشون ) یا ما و می گفت یه در از زمین خالی بغل خونه وا کنن که نه تنها چهار تایی از در حیاط خونه نریم سرکار و برگردیم ، بلکه از اونجا رفت و اومد کنیم !
خب وقتی (گفته) میشد مثلا :"فرزند کمتر زندگی بهتر" لابد برا همین روزا بوده دیگه ! که هرکجا بری خونه بگیری پرسیده میشه
و نوشته میشه : چند نفرین ؟ که یه حرف دیگه خانم صابخونه بود که تو قرارداد اجاره نوشته شده چهار نفر و زیادتریم ، که مادرتونم گفت یکیمون مهمونه و منم یادآوری کردیم که گفته شده یکیمون زن قاطی مرغا شده و ان شاءالله میره سر خونه زندگی خودشون ، حالا پول آب مشترک تو همون قراردام بجای نصف نصف گفتم یک و دو ، بمونه ، ووو
خب مثلا :"کنترل جمعیت) برا مثلا اعزام به خدمت (مقدس) سربازی ، یا مثلا همین کارکردن برای بساز بفروشی مثل صابکارمون ووو که گفته نشده ! چراکه جهان دار ، کشوردار ، شهردار ، دهدار و هر کارداری کارگر از کجا بیاره ؟
یعنی کار(فرما) پیمانکاری داره ؟ که به او ب(فرم)اید ؟ حالا (توانا) و رقم دیگرش (ناتوان) بمونه ! و فرمایش اونم هرچی که باشه !
مثل فرمایش تو ، ولو اینکه تو (بگی) من نمیگم ، چراکه (من) که دارم میگم !
مثل (اون) که داره میگه ، حالا بهر طریق ، (زبون) ، ی ، مثلا با تلویزیون ، اینترنت ووو ، خب به کی میگه ؟
کارت شناساییم ازش نمی خوایم که خودشو معرفی کنه ! در حالیکه خدا هم نه تنها خودشو معرفی می کنه : بسم الله الرحمن الرحیم ، الحمدلله رب العالمین ، الرحمن الرحیم ، مالک یوم الدین ، بلکه به کی معرفی میکنه ؟ به : ... نعبد ... نستعین ... ، نه معضوب علیهم و ضالین !
مگه اینکه گفته بشه ! طرف حرف (توان) معرفت و شناختم نداره ! نه تنها گوش شنواییم نداره ، بلکه گوشم نداره ! که حرفی به گوشش بخوره ! البته کی !؟ (طرف) حرفو میگم !
که بقول تو : مگه میشه !؟ مگه داریم !؟ (بی طرف) و میگم ! که علما و دانشمندا یی ! میگن این (رقم) یشم داریم !
در چه روزی ؟! در روزی مثل امروز ! روز معرفت و شناخت ! نه شب و حتی شب قدر ! که نه تنها بقول آقا امیرال(مومن)ین علیه السلام (اول) دینه ، بلکه بقول آقا عالم ال محمد علیه السلام در خطبه ی توحیدیه ! :"اصل" ، پایه وووی همون :" ... نعبد ... " گو هم هست ، چه رسه به مثلا (نحکم نعلم ) ی که در نوشته قبلی گفته شد ، یا : ... می توان ...
چه بعنوان (کارفرما ) و چه پیمانکارش .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، یا أَیهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ (مِنْهَا) زَوْجَهَا وَبَثَّ (مِنْهُمَا) رِجَالًا کَثِیرًا وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَیکُمْ رَقِیبًا ، ... .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّ ... .
سلام علیکم
نمی دانم فرصتش را داشتید که نگاهی به گفتگویی که مدیرمان داشتند بیندازید ؟ اگر کلمات کلیدی آن را هم نگاهی بیندازید یکی از آنها خود شناسی است ، بلکه گام نخست هم همین است .
خب خود می تواند خود همین محیط تحت مدیریت ایشان یعنی پارسی این چیه بلاگ هم باشد ، و همچنین خود محیط این چیه وب که برای دانستنش گام اول شناخت آنست .
متفکر انقلاب شهید مطهری که معتقدند در هر علم یا دانشی دو کار است یکی تعریف کردن و یکی هم برایش استدلال آوردن ، و این اختصاص به علوم قدیم با منطق قدیم ارسطویی ندارد که بقول استاد شهید فارابی این منطق را باب باب کرد ، که یکی باب معرف شد که چگونگی تعریف در این باب گفته می شود و باب دیگرش هم شد باب حجت که در این از چگونگی استدلال گفته می شود ، بلکه بقول استاد شهید این قاعده ی هرعلمی است ، و حتی پیروان منطق جدید ریاضی هم که باب تعریفات ارسطویی را زیر سوال برده اند که نمی توان جزء منطق بحساب آورد ، خود منطق ریاضی هم در باب مجموعه ها کارش همین چگونگی تعریف کردن است و جبر گزاره های ژرژ بول بدون تئوری مجموعه های ژرژ کانتور کارش مثل باب حجت منطق ارسطویی بدون باب معرفت می شود ، چراکه حرف از احکام جبری گزاره ها که نیست که در مقابل احکام قضایای منطق قدیم آورده شده باشد ، بلکه حرف در گزاره است در مقابل قضیه که در پیشتر تعریف شده ، یعنی در باب مجموعه ها .
اول الدین معرفته ، و ... .
از قضا منطق دینی ما هم بنایش بر معرفت یا شناخت است ، هرچند که بازهم بقول مرحوم علامه محمد تقی جعفری تاریخ نویسان تاریخ علم و منطقش هم از یونان باستان که مهد علم یا دانش گفته شده تا عصر حاضر حرفی از این منطق نزده باشند .
البته نه اینکه این منطق هم مثل دیگر منطقها مثلا بقول فارابی دو باب دارد و باب اولش معرفت یا شناخت است ، بلکه فعلا حرف اینست که بنای کار بر معرفت یا شناخت گذاشته شده ، حالا چه کار بزرگ و چه کوچکترش و یا کار کوچک و بزرگترش مثل مثلا کاری که پارسی این چیه بلاگ دارد و بزرگترش را مثلا گوگل در این چیه نت یا شبکه .
و باز هم بقول مرحوم علامه جعفری بماند که چطور در به اصطلاح مهد علم هم حرفی از منطق اسلام نداریم !؟ در حالیکه به تحقیق مثلا حضرت امام خمینی (ره) که در اثر کشف الاسرار ایشان آمده استاتید ارسطو ، افلاطون و حتی سقراط هم در نهایت شاگردان سلیمان نبی علیه السلام بوده اند که برای ملکه سبا منطقش را نوشته !؟ و از این منطق سلیمانی هم لازم نیست که ما اسلام سلمانی هم داشته باشیم تا مثل سلمان فارسی علیه السلام خبر داشته باشیم ، بلکه اگر کتاب دینی ما در مقدمه اش هم سوره ی حمدی داشته باشد که مثلا در تفسیر نمونه ای دیدم آیه ی آخرش را دو قسمت کرده تا سبعا من المثانی یعنی سوره ی حمدی با هفت آیه را داشته باشد ، بازهم نوشته ای در دست است که سوره نملی داشته باشد که حتی بسم الله الرحمن الرحیم هم اولین آیه اش بحساب نیامده باشد !
بِسْمِ اللّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا ...
در گام نخست که وارد باب معرفت یا شناخت شده ایم ، چراکه می خواهیم این چیه نت ، نتورک یا شبکه را بشناسیم ، و با هرعنوانی دیگری که از آن نام برده شود ، در معرفی آن مثلا گفته شده : " به اتصال رایانه ها به یکدیگر و تبادل اطلاعات و پردازش شبکه گویند . " .
خب بقول ما ترکها اللهم بیر بیر ، یعنی یکی یکی ، یعنی قرار نیست که گفته شود و ما هم بقول مثلا مرحوم علامه محمد حسین طباطبایی در اصول این چیه فلسفه و روش این چیه رئالیسم ایشان : بعد از افتادن مثلا چشم ما به این گفته ، دیدنش ووو در نهایت به بایگانی بسپاریم و باز روز از نو روزی از نو ! یعنی بار دیگر گوش بسپاریم به گفته ی دیگر ! چراکه حالا حرف از اتصال ، رایانه ها ، به یکدیگر ، تبادل ، اطلاعات و پردازش به میان آمده !
مثلا همین اولی که اتصال نامبرده شده ؟ و اتصال چی با چی ؟
خب ، بازهم تا یادم نرفته امروز جمعه را خدمت شما تبریک عرض کنم و ادامه ی مطلب را بگذارم تا فرصت بعدی ان شاءالله تعالی ، فعلا خدا نگهدار