نکته ای ظریف در آموزش (پایانی) :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... .
سلام علیکم ، شب بخیر .
اشاره :
در دوره ی قبل گفتم که نقله سوره "تَبَّت یَدا" یا بقولی سوره ی :"مَسَد" در قرآنی که آقا امیرالمومنین علیه السلام گردآوری کردن و عرضه داشتن ، و مورد قبول واقع نشد ! آورده نشده .
خب نبوّت با امامت فرق داره ! پیامبر رسالت ابلاغ داره ، ولی در مقام امامت فقط ابلاغ نمیکنه ! علاوه بر ابلاغ مجریم هست .
خب برای اجرا فقط خودش مجری نیست ، دیگری ، ولو یه نفرم که باشه ، اگه بهش هیچ امکان اجرا داده نشه که نمی تونه مجری ابلاغیه باشه ! مثل این می مونه که به :"دست" بسته ای گفته بشه که "دست" بکار بشه ! حالا هرکاری که از دست بربیاد .
مثلا :"آموزش " که محل بحثه .
هزینه ی آموزش :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... ، إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعَالَمِینَ ، لِمَنْ شَاءَ مِنْکُمْ أَنْ یسْتَقِیمَ ، ... .
پیشگفتار :
قبلا گفتم که استاد شهید مرتضی مطهری ، در آثار بدون استثناء خوبشون ، در تعریف فکر یا بقول خودمون اندیشه ، گفته ان که فکر قسمی از یاد آوریست ، نوع :"زاینده" ی اون .
و اینم گفتم که استاد شهید در مورد یادآوری گفته ای دارن به این معنا که یه وقت یکی از یه چیزی خبری نداره و ما بهش یادآوری می کنیم ، و یه وقتم نه ، خبر داره ! منتها فراموش کرده ، حالا به تعبیر من شایدم خودشو به فراموشی زده ! حالا چرا !؟ بمونه !
مثلا می خواد بهش فکر! نکنه ! بعبارت دیگه براش هزینه ای پرداخت نکنه ! حالا این هزینه می خواد مثلا چشم ، گوش و یا اعضای حسی دیگه باشه ! یا همین که گفتم ، فکر یا اندیشه رو میگم ! و خودشو راحت کنه و مثلا بگه :
نمی دونم
و خلاص ! مثل :"ندیدم" ، :"نشنیدم" و ... خلاص !
و اینم بمونه که اگه گوینده هم ادعای اینو داشته باشه که مثلا :
بگوش من میرسه !
یا :
از ... خبر دارم و بی خبر نیستم !
و این منم دعوی جانشینی نه تنها پیامبر ! بلکه امامم داشته باشه ! امامت ولو یه نفرم ! ولی بی خبر از اونم باشه !
خب ! محل بحث گفتم آموزشه ! پس حرف از مثلا استاد ، معلم و یا به تعبیر دیگری مثلا آموزگاریه که خبر از دانش آموز یا دانشجوش نداشته باشه ! در حالی که ادعای استادی ، معلمی و یا مثلا آموزگاری داره !
اونم از :"هزینه " ای که شاگرد ، و یا مثلا دانش آموزش داره میکنه ! و بعبارت دیگه همون :"تبت یدا"! یا دسته بسته بودنش در آموزش !
خب ! برا اینکه ، هرچند گفته شده مثلا :"معلمی شغل انبیاء" ست ، ولی نبوت بدون امامت معنی نداره ! که معلم کارش ابلاغ باشه و بره دنبال کارش ! کدوم پیامبر اومده گفته و رفته پی کار خودش !؟
ان شاءالله در این :"دوره" هم که رسیدم به سوره :"مائده" ! بیشتر خواهم گفت که رسول خدا صل الله علیه و اله و سلمم ! اگه "اینو" ابلاغ نمی کرد ، رسالتشو ابلاغ نکرده بود !
خب ! چی گفتم امشب !؟ گفتم که این فقط استاد و یا به تعبیرات دیگش نیست که در "آموزش" هزینه میکنه ! بلکه شاگردشم "هزینه" می کنه ! ولو اینکه استاد بخواد یه چیزی رو مثلا به :"گوش" ش برسونه ! همونطور که استاد استادم به "گوش" اون رسونده !
مگه اینکه بازم مثلا سروکلّه ی :"راسل" ی پیدا بشه و بگه :"دور تسلسل باطله" ! و نه تنها :
عَلَّمَ آدَمَ
، بلکه :"آدم" م نداریم (زیرنویس) !
پس : کَمَثَلِ آدَم
م نداریم ! و بعبارت دیگه :
چرا مسیحی نیستم !؟
شب بخیر .
--------------------------------
زیر نویس :
مثلا در کتاب :"تئوری طبیعی مجموعه ها "
که قبلا گفتم به کوشش :"ستاد انقلاب فرهنگی" و یا بعبارت دیگه :"شورای انقلاب فرهنگی" سابق ! به فارسی برگردان و چاپ و منتشر شده ! اونم برا تدریس در :"دانشگاه" !
بعبارت دیگه رسوندش به مثلا :"گوش" دانشجو ! دستکم ! حالا مابعد ! یا بقول ما قبلش حس ، ووو ش بمونه !
چرا نماز ... !؟ (1)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ، ... ، لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ یحْیی وَیمِیتُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ ، هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِکُلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ ، هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ یعْلَمُ مَا یلِجُ فِی الْأَرْضِ وَمَا یخْرُجُ مِنْهَا وَمَا ینْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا یعْرُجُ فِیهَا وَهُوَ مَعَ (3) کُمْ أَینَ مَا کُنْتُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ ، ... .
سلام علیکم ، نخستین جمعه ی سال نو مبارک .
اشاره :
گفتمان (5) :
بعد : ... ، قَالَ یا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ ... .
... ، وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ ... .
: چرا !؟
خب اون از خاکه !
: اون !؟ یا ما !؟ اونوقت تو چی !؟ ما !؟ و :"غیر" خاکی !؟ و بمزایله !؟
گولم زدی !؟ باشه گولشون می زنم !
: گولشون !؟ یا گولش !؟ "کلّ" شونو نمی تونی .
زیر نویس :
1 – در مباحث گذشته گفته شد ، به نقل از پاورقی های استاد شهید به اصول فلسفه و روش رئالیسم مرحوم علامه ، که مرحوم علامه در مورد قضیه ، که بازم به نقل از استاد شهید :"آقای خمینی" قضیه ی سالبه رو قضیه بحساب نمیارن ، یه نظریه ی جدید ، نو و بدیعی دارن .
مثلا اگه قضیه این باشه :
چرا نماز نه ؟
که سالبه ی :
چرا نماز آری ؟
بحساب بیاد ، بقول استاد شهید مثلا به نظر :"آقای بروجردی" .
نظر مرحوم علامه اینه :
چرا نماز ؟
و معنای اون اینه که در سالبه ی قضیه ی :
چرا نماز آری ؟
بعد "چرا نماز" آری گفته که نشه ، این عدم آری , نه پنداشته شده ، و این پندار معنی قضیه ی سالبه "هست ! " .
بعبارت ساده در قضیه ی "نماز" ، سالبه ی اون پنداری از عدم اونه .
ناگفته نمونه که این نظریه جدید ، نو و بدیع از قضیه ی سالبه ، نیاز به معنایی از :"پندار" داره که :"پنداری" نداشته باشه !
چراکه آنگاه :"نظریه ای جدید ، نو و بدیعی " پنداری خواهیم داشت .
که بعنوان مثال طبق نظریه حضرت امام (ره) : وقوع و لاوقوع نداره ، در حالیکه قضیه ی مثلا نماز :" وقوع و لاوقوع" داره ! و فقط عدمش نیست که وقوع و لاوقوع نداره ! بلکه بچه های اونم (2) ، مثلا پنداریشم وقوع و لاوقوع نداره ! بقول ایشون .
2 – مادر ، مادر قضیه نه ، مادرقضیه ی موجبه (و) سالبه .
3 – مع کل شیئی (و لاشیئی !؟ لاوقوع !؟) لا بمقارنه و غیر کل شیئی لا بمزایله (4) .
4 – پیام حضرت امام (1) به نخستین گنگره ی بنیاد نهج البلاغه : هان ای علما ، عرفا ، ... ، به منم بگین ، و فقط همینو بگین که اینو که فرزند وحی در تفسیر :"مع" گفته یعنی چی ؟
5 – اظهار نظرم به نوشته ای در قضیه ی گفتمان ، البته نه بعنوان گفتمان ! بلکه با عنوان ...