دورهمی پایانی من شش یا پایانی :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... .
سلام علیکم ، روز بخیر .
هرچند امروز (الف) لازم نبود شال و کلاه کنی بری تبریز ، خیابون فردوسی و پاساژ فردوسی ، که فرزسنگبریروبدی تعمیر (پ) ، ولی خب زمستونه و دور ازچشم هواشناسی یهو یه سامانه اومد چی !؟ حالا :
... رَسُول ... .
کی !؟ بمونه !
از آقا امیرالمومنین علیه السلام پرسیدن چرا خدا یکیه !؟ پاسخ چی باشه خوبه !؟ پاسخ اینه که اگه خدای دیگه هم بود ! خب پیام آورش کو !؟ بعبارت دیگه : از کجا که یکی دیگه هم هست ؟! کی یا چی گفته ؟!
... شَمس ... ؟
... ضُحَاهَا ؟ وَ ... ؟
خب ! پس لازم نیست که نازله (ت) حرف و سخن یه نفر و خودشم یه بشر یا انسان و حتی آدمشم باشه و نه مثلا :"شتر" که سر و صدایی داشته باشه تا بگوش برسه ! دنیا (ث) ی چشم ، گوش و اعضای حسّی دیگه (ج) بی حرف که نیست ! کافیه یه دورهمی باهاش داشت ! و دنیایی دیگر داشت ! از دنیای حسّیش گرفته تا دنیای عقلی !
ناگفته نمونه که درستکه به عقل یا بقول خودمون خرد گفته شده :"رسول الله" ، ولی "رسول الله" چی !؟ آیا رسول الله فکر یا اندیشه ؟ که مثلا استاد شهید مرتضی مطهری ، در آثار بدون استثناء خوبشون ، از اون تعبیر کردن به :"یادآوری زاینده" ؟
خب ، رسول یادآوری یا ذکر و :"نازاش" چی !؟ حالا قلب یا دل ، حسّ و عضو حسّی در دورهمیش با :"دنیا" بمونه !؟
و دورهمی این دو ! منِ بیرونی و درونی بمونه برا فرصت دیگه انشاء الله ! و محل یا خونه و یا بقولی بیت این دورهمی شش نفره !
البته نه مثلا :"سیلا"ی بقول سریال :"فرار از زندان" یا ... !
آخه یاد شورای شش نفره ای هم افتادم که بر خلاف "سیره"ی بعد :"سیره" ی پیامبر سیره شد ! و توش به یکی پیشنهاد شد که اگه به کتاب خدا و این سه سیره عمل کنه باهش بیعت می کنن ! و به این :"سیره"ی خوشون پی نبردن ! با اینکه در پاسخ به این پیشنهادشون بهشونم یادآوری شد ! ولی گویا بقول استاد شهید "زاینده" نبود ! و فکرکردن پیشنهادشون رد شده ! و رفتن سراغ یکی دیگه از اون شش نفر ! و اونم :"به تعبیرمعروف" انگار شتر دیدی ندیدی ! و قبول کرد ! و ... !
تا فرصتی دیگه ان شاءالله ، فعلا خدا ! نگهدار .
---------------------------------
زیرنویس :
الف :
یاد زمستونی افتادم که یکی از شعارش این بود :
بکوری چشم شاه زمستونم بهاره !
حالا بمونه که فقط چشم !؟ نه اینکه گویا گوششم کر بود ! و بقولی :"بی محلّی" به دنیا می کرد و اونم بقولی :"درحدّ صفر" !
آخه دنیاش یا بقولی :"قبله" ی آمالش آمریکا وغرب بود ! نه خونه خدا ! اونم درونیش ! که خدا هیشکی رو ازش محروم نکرده ! حتی صهیونیست بین المللی ! چه رسه به مثلا رییس جمهور آمریکاشو ! و روسای جمهور اروپاشو! و ... ! خلاصه دنیاشو ! مگه اینکه از دنیا حرف و سخنی بجز حرف اون بگوش برسه ! وحتی رسولشم یکی مثل من نباشه ! آسمونیم نباشه ! زمینی و خاکم که باشه کافیه ! که بخدا ! حرف داره ! و بقول پیامبر صل الله علیه و اله و سلم خاک دنیا هم :"مزرعه ی آخرت"ه ! اونم نه فقط در ساخت و ساز بدن خاکی !
بعنوان مثال مانند همون بدنی که در نمایش فیزیکی کوانتومی تو تلویزیون ، که در نوشته ی قبلی گفته شد ، دو دست داشت ! و این دو دست بقول شیخ اجل :"اعضای یک پیکر" بچشم من اومد ! نه جدا از هم و مثلا مرتبط باهم ! اونم نه حتی رو زمینی مثل بدنشون ! چه رسه به آسمون !
چراکه بقول دعای کمیل :"لا یمکن الفرار" از زندان ! دنیا هم ! و بعبارت دیگه دنیای بیرون یا بقولی خارجم ! چه رسه به دنیای درون که حرف :"علمی"م توش زده میشه ! ولو اینکه مراد از علم یا دانشم بقولی :"حسّی" باشه ! که حرف دنیای حتی دانش ریاضیم فراتر از این نیست ! چه رسه به حتی :"ریاضی فیزیک"ش !
چراکه بقول یکی از شاگردان آقا امام ششم علیه السلام (ب) ، حالا جمع حواس پنجگانه ی مختلف پیشکش ! جمع بعنوان مثال همون دو دست نمایش دهنده اش چی !؟ بعبارت دیگه هیچ دورهمی اون دو دستش ندارن !؟ حتی حسّی !؟ هم نه ! فیزیکیم نه !؟ و هیج جا !؟ مگه اینکه جا مثل این :
ج.ا
باشه ! که بی ارتباط باهمی داشته باشه !
ب :
نه بقول پیامبر صل الله علیه و اله وسلم ، ششمین نام از شش نام امامان ، بلکه آقا امام اباعبدالله ثانی علیه السلام .
پ :
همین چهار پنج سال پیش بود که تو ارومیه آلمیچرسوخته ی فرز با هشتاد تومن بسر اومد ، ولی امروز شد ششصد وپنجاه تومن ! که با این مبلغ میشد اونوقتا مثل فرز ما نوشو خرید ، که الان شده شش میلیون ! و ارزونترینش که ایرانی بود دو و نیم میلیون و ولو اینکه مثل فرز ما کارکر و عمرم نداشته باشه !
ت :
مراجعه شود به نوشته ی قبلی !
ث :
مراجعه شود به نوشته ی ماقبل قبلی ! و بی محلیم نه ، کم محلی به دنیا !
ج :
مگه اینکه گفته بشه دنیایی علاوه بر اینکه به چشم ، گوش و دیگر اعضای حسّی پنجگانه میاد ، هست و من ازش خبر ندارم ! البته نه با علاوه بر حواس پنجگانه ! حتی قلب یا دلم ! که باهاش دنیا دوستی داشته باشم یا بقولی :"عشق"م باشه ! چه رسه به یاد ، فکر و تعقلش !
البته دور از چشم دورهمی های مثلا بقولی : عرفانی !
به اصطلاح :"فلسفی"م همینطور ! مخلص کلام :"علمی"م ! چه قدیم و چه جدید ، یا دانشگاهی ! حتی در این :
ج.ا
طرحی برای فردا (1) :
سلام علیکم
شکرخدا دیروز رفتیم سرکار و از کار که در اومده بودم یه حرفی من زدم ، یه حرفم صابکار ، راستی تا یادم نرفته امروزو تبریک بگم .
آخه صابکار گفت فردا میاین !؟ اونیم که من بهش گفتم این بود که یه سفته بده ، نه چک و سفته و از این چیزا ، بلکه روز اولی یه دشتی کرده باشیم ، که گفت ندارم و مثلا دیوار حیاط که تموم شد متر کنم و بده ، و اضافه کرد نگران پول نباشم ، که من نگران پول نبودم ، برا رفتن سرکار لازم داشتم دیروز !
طرح درس :
خب ، برمی گردیم به مدرسه ، که مطرح شده باشه ، برا خونه ، گفتم که برا خونه که گفته میشه یعنی برا نه تنها مثل من که پدر خونه باشم ، بلکه برا مادر خونه هم مطرحه و فقط شامل شما بچه ها نمیشه .
بِسْمِ اللَّهِ ... ، إِذْ قَالَ یوسُفُ لِأَبِیهِ ... رَأَیتُ ... رَأَیتُهُمْ لِی سَاجِدِینَ ، قَالَ (2) ... .
زیر نویس :
1 – فرادا برا امروز گفته میشه ، ولی همونطور که شامل روزهای پس از امروزم میشه ، تا لحظه ی بعد مطرح کردن ، یعنی گفتنشم میشه ، بعبارت دیگه معناش از الان به بعده ، خب الانم یعنی میون یا وسط قبلی و بعدش ، مثل امروز که روزیست بعد روز پنجشنبه ، یعنی دیروز ، و فردا که روز اول هفته هم هست ، یعنی امروز روز آخر هفته هم بحساب میاد و فقط می مونه وسط این دو هفته !؟ نه دو هفته ! که هفته ای میون یا وسط اوندو رو پرسیده باشم و کار بکشه به ماه ، سال ووو !؟
بلکه میون یا وسط امروزو میگم !؟
2 – یادآوری : فسجدوا الا ابلیس .
قسمت بعدی ماندگاری معرفت یا شناخت ... :
... بِ ... وعلّم آدم ... ؟ ... ولا... بَ ... .
امیدوارم در مقدمه ، قسمت قبلی رو میگم ، بقدر کافی موضوع بحثو رسونده باشم ان شاءالله .
خب ، اگه حافظه یاری کنه و بیاد بیاد فکر می کنم بعد گردشی که در قرآن داشتیم ، چراکه بقول معروف رطب ، یعنی خرما خورده که نمی تونه بگه : ممنوع !
در گردشم به آیه ای رسیدم که برگشتم از سر ، از اول و خاطره ای رو گفتم .
چی ؟ ماندگار و ماندگاری !؟ مرگ بر ... ؟
ای بابا ! خب ، موندگاره دیگه ! : مرگ بر ... ، کیه که خبر نداشته باشه ؟ که من "دومیش" باشم ؟ شما ؟!
خب بله اگه خبر نداشته باشین ، چراکه نه ؟ حق مسلم شماست ، دونستن ، ولی من فکر نمی کنم ، مگه اینکه چی ؟
من زکاة دونستنیممو بحساب شما واریز نکرده باشم ، اونم کتبا ، حالا انفاق ازاونچه دونستم بمونه .
خب اینکه کاری نداره ، کافیه برین از مادرتون بگیرین ، طلبتونو .
از مثلا مادرآسمونی ووو نه ها ، یا از :
... مَلَائِکَةِ ... .
اوناکه خبر ندارن ، یا بعد :
... أَنْبَأَهُمْ ... .
بلکه بعد :
... یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَکُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَیثُ شِئْتُمَا ... .
آخه مگه من تک خوری کردم ؟ چی خوردم که با مادرتون نباشه ؟ و بچه هاش ؟ حتی :
... لا ... .
مگه چیزی مونده که حالا مثلا اسرائیل که نه ، گفتم که قابل درج در مرگ بر ... م نیس ، بلکه حتی شیطون بزرگم بخواد بخورد من بده !؟ شکر خدا ؟
فرشته ی ماده شنیده بودم ، نرش دیگه نوبره اگه بگین مثل شما نمی خورم ! یا یکی هست که نمی خوره و منم دومیش باشم !
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته ، پدر .
-----------------------------
ان شاءالله ، یعنی خدا بخواد ، فرصت بده ، حالا بقولی :"برابر" م نه ، بقول آقا امیرالمومین :
بِ ... الّذین آمنوا ... .
به :"دو قرص " م کفایت می کنن ، برا بحث بعدی :
دونستن معرفت یا شناخت ...