آموزش برنامه :
بسم ... الرّحمن الرحیم ، الحمد لله ربّ العالمین ، الرّحمن الرّحیم ، ... .
سلام علیکم .
بِسْمِ اللَّهِ ... ،ألْحَمْدُ لِلَّهِ ... ، إِذْ قَالَ یوسُفُ لِأَبِیهِ یا أَبَتِ إِنِّی رَأَیتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَبًا وَالشَّمْسَ ... ، قَالَ یا بُنَی لَا تَقْصُصْ ... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
ضمن تبریک بمناسبت نیمه ی ماه مبارک رمضان ، شاید نیازی نباشه که از صلح آقا امام حسن علیه السلام با معاویه گفت ، ولی در مورد جنگ یزید با آقا امام حسین علیه السلام چطور !؟ آخه حرف شاید این باشه :
جنگ امام حسین علیه السلام با یزید !
این با اونکه گفتم فرق داره ! البته نا گفته نمونه که آقا امیرالمومنین علیه السلام فرموده با دو نفر سر :"جنگ" داره ! یکی اونکه ادعای دروغ داره ، یکیم اونی که در امانت خیانت کنه !
ادعای دروغ مثل ادعایی که معاویه داشت ، و یکی از سه "جنگ" خلیفه ی چهارم ، که در این یکی آغازگرش بود ، جنگ با دم و دستگاه :"خلافت" در شام بود ، که معاویه راه انداخته بود ، و شام تحت فرمان خلفای راشدین بود !
ادعای خلافت معاویه مستند به مثلا :"سقیفه" ای نبود ، از طرف خلیفه ی قبلیم :"منصوب" نشده بود ، منتخب :"شورایی" هم نبود و به :"اقبال"ی از طرف مردمم نبود ، و صلح امام حسن علیه السلامم بعد ادامه ی جنگ خلیفه ی چهارم بود ، که ایشان را جانشین خود کرده بود ، ولی یزید از طرف خلیفه ! ای که خلافت به او واگذار شده بود ، بعنوان جانشینش گمراده شده بود ، هرچند که این بر خلاف صلحنامه بود .
بعلاوه یزید بیعت می خواست بگیره ، مانند مثلا آمریکا ! یا جامعه ی جهانی ! که هرچند مستند به سازمانی جهانی باشه ، و بنا بر مثلا :"دمکراسی" ذیحق باشه ، ولی ، صرف نظر از همون "دمکراسی" ، نهایتش حق عدم مخالفت داره ، نه موافقت !
خصوصا که حرف از :"آموزش" ، همینطور پرورشم ، باشه ! که محل بحث من اینجاس .
بعنوان مثال همین سند(آموزشی) 2030 ، که بر فرض اینکه سندیّتیم داشته باشه ، یعنی مستند به چیزی باشه که با استناد به اون لازم الاجراء باشه ، برای جامعه ی جهانی ، که خود این جامعه هم مستند باشه ! باز یه برنامه ی جهانی آموزشی هست !
خب برنامه ی آموزشی یعنی چی !؟ یعنی در آموزشش پای آموزش دهنده و آموزش گیرنده ، در میانه ! یعنی یه برنامه ی آموزشی بدون ایندو معنی آموزشی نداره !
قبلا گفتم ، اینو که این اختصاص به مثلا سند 2030 ، نداره ، مشابه داخلی اون ، و همینطور برنامه ی آموزشی داخلی ، و مشابه خارجی اونو هم شامل میشه ! یعنی اگه ما ! یه برنامه ی آموزشی داشته باشیم ، که گفتم تا کنون نداشتیم ! و تا حالا دیگری داشته و یا بعبارت دیگه مثلا :"آموزگار اول" ش یکی دیگه بوده و مثلا :"آموزگار ثانی"شم که ما بودیم ، در مقام خلافت ! یا جانشین آموزشی اون بوده ! ، حالا برفرض که ما یه برنامه ی آموزشی و مثلا برا جهانم داشته باشیم ، باز خارج مثل دانش آموز ماست ! همونطور که تا کنون ما دانش آموز خارج بودیم ! و هنوزم هستیم ! ولو اینکه همنوطور که قبلا هم گفتم ، مانند مثلا :"شیخ الرییس" م ، نه تنها در آموخته های دیگری به آموزگاری هم رسیده باشیم ، بلکه احدی مثل ما آموخته را :"رونق"م نداده باشه تا الان !
خب ! تا اینجا حرف از یه برنامه ی آموزشی هست ، یه آموزگارش و یه دانش آموزش !
خب ! دانشِ دانش آموز ، فقط اونی نیست که در برنامه ی آموزشی اومده ! مگه اینکه در برنامه نه تنها آموزگارش ، بلکه دانش اموزشم اومده باشه !
البته برنامه ریز می تونه آموزگار هم باشه ، البته نه در سند 2030 ! چرا ! خب برا اینکه این برنامه برای اجرا صادر شده ! و این یعنی مجری می خواد ! حالا بمونه که اجراش در مقابل چی !؟
استاد شهید مرتضی مطهری ، در آثار بدون استثناء خوبشون ، در یکی از :"گفتار"اشون یه مقایسه ای دارن میون روحانیت شیعه و در ایران و روحانیت اهل سنت و در مثلا مصر ، و در تفاوت میون ایندو دارن که ، یکی در مقابل دولت آزاده و دیگری در مقابل مردم ! چرا !؟ برا اینکه نون یکی رو مردم میدن و نون دیگری رو دولت !
خب ! اینو برا این گفتم که موضوع بحثم شامل آموزش دینی هم میشه ! و یه برنامه ی آموزشی دینی هم یه آموزگار داره و یه دانش آموز .
خب ! مطلبی که امشب ! می خوام بگم اینه که این وسط آموزگار :"محور" کاره ! کاره آموزشی ، و محور تقارن دانش و دانش آموز یه برنامه ی آموزشی !
همین ادعایی که امروزه مثلا آمریکا ! داره ! و مشابه های داخلیش در کشورای دیگه ! البته آمریکایی که در :"برجام" بود ! که حق داشته باشه برنامه ی اموزشی سند 2030 رو هم گره بزنه به "برجام" !
مشابه های داخلیشم همینطور ! که ادعای :"آموزگار" داشته باشن ! چراکه "آموزگار" چه !؟ خودشم :"دین" !؟ و آموزگار که !؟ من !؟خودشم من مسلمان !؟ حالا شیعه ی دوازده امامیشم ! بمونه !
خب ! امشب شب نیمه ی ماهه ! مثل شب نیمه ی یازده ماه سالی که در ماه مبارک رمضانش هستیم ! شب تولد ماهی ! که در نیمه ی دوم این ماه ، جانشین خورشیدی میشه که نیمی از پرتو اون پرتو مولود نیمه ی ماه مبارک رمضانه ! به تنهایی ! و دانش آموز دیگرش آقا امام حسین علیه السلام و نه امام دیگر از نسل ایشون هستن !
السلام علیک یا کریم اهل بیت ...
به امید برنامه ی جهانی آموزشی ان شاءالله تعالی .
اللهم عجل لولیک الفرج و ...
ویروسِ مِنها قسمت پایانی :
... تَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ (الف) ... .
سلام علیکم .
یادآوری :
اول تا یادم نرفته این ایام حسینی رو تسلیت بگم ، و باز تا یادم نرفته امروز جمعه رو ، حالا اولین جمعه ی سال نو هجری قمری رو تبریک بگم (پ) ، بعد برم دنبال جمع و جور کردن بحث .
راستی :
باز تا یادم نرفته اینم بگم که چرا این بحث بقولی :"تا مدتی تعطیل شد" !؟ (ت)
ختم بحث :
صرف نظر از آنچه که در قسمتای قبلی گفته شد (ث) ، حالا فرض می کنیم که اون :"یادداشت روز" در بیان :
نقش سه گانه در بدبین کردن مردم !
:"نقش" نخست رو که چنین :
1 – بدبینی یک فعالیت ذهنی است که ... .
بیان کرده ، وارد باشه ! مثل :"ورودی" و :"ورودی قبول" ش ! خب : قبول .
یعنی ورودی داشته باشه به ذهن و فعّالشم ، کاریم به فعّالیّتش نداشته باشیم ! که نقل کلام بشه به :"بد" در بَدوِ بینی فعّال و فعالیتم فعالیت ذهنی ، و ورودی ذهنی و مورد قبولشم !
که بقولی :"قبول" چی !؟ پاسخش که شد :"ذهنی" ، نقل پرسش بشه :"ذهنی فعال" و فعالم بشه :"فعال بین" ! نه فعال بدبین ! و مورد قبول !
اونم نه اینکه خب بحث تموم شد و بقولی :"نخود نخود ، هرکه رود خانه خود" ! بلکه : کجا !؟ قبول !؟
قبول :"بدبینی" ! یا قبول :"بد" ش !؟ دیگه !؟ لابد بقول مثلا مسیحی : قبول خدای بدِ ...
یا بقولی :"بیعت" ! که این روزا یادآور اونه ! که نه تنها حسین با یزید "بیعت" نکرد ! بلکه قیامم کرد ! و کشته که نه ! بلکه شهیدم شد و خلاصه داستان کربلا و عاشورا و ...
در حالیکه آیا داستان این بود ! با مثلا بدبینی !؟ حالا بمونه : ما رأیت الا جمیلا !
آیا داستان کربلا و عاشورا با :"بدبین کردن " آغاز شد !؟ چه رسه با :"بدبین نکردن" !
--------------------------------
زیرنویس :
الف :
کَفَى بِاللَّهِ وَکِیلًا ، (ب) ... .
ب :
مَا ... .
پ :
که :"امید" وارم سال خوبی آغاز کرده و پیشرو داشته باشیم ان شاءالله .
ان شاءالله که سال حسینی رو ! نه حسینی که نه تنها :"قبول" نکرد حتی یزید رو ! بلکه قیامم کرد بر علیه اون !
خب یه نظریه اینه که مثلا :"قبول نکردن" یا بیعت نکردن یه کار یا :"فعالیت" ه ! مثل بقولی :
گناه نکردن !
در حالیکه آقا اباعبدالله علیه السلام یه کاری کرده ! نه اینکه یه کاری نکرده ! خب چیکار کرد !؟
آیا مثل مثلا مادرشان از خانه ، یعنی مدینه خارج نشد !؟ و مثل مادرشان به مسجد ، مسجدالحرام نرفت !؟
و آیا مثل جدّشان هجرت نکرد ! وقتیکه قصد جانش را داشتن !؟
و آیا مثل پدرشان ، که خلافت را قبول کرد ، امامت را قبول نکرد !؟
یا :"سیره" ی دیگری داشتن !؟ و به سبک جدّ ، أب خود خارج نشد!؟ فرزند زهرا علیه السلام !؟
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی ... و یا لیتنی کنا معک ... .
ت :
خب فقط نوشتنش که کافی نبود ! ارسالش چی !؟ چند روزی بود که بچه ها ، مثلا یکیشون برا فروش کتابی که نوشته ، از اینترنت استفاده می کرد ، اینترنتش تموم شده بود و نمی تونست بخره که منم ازش استفاده کنم .
ث :
مثل بقول استاد شهید مرتضی مطهری :"شناخت" یا تعریف ذهن ، معّرفی ذهن بدبین ، و یا :" بدبینی ذهنی" .
پس بمونه که مثلا ذهنی بدبین ، با بدبینی ذهن فرق داره ، چراکه همونطور که ذهن می تونه بدبین و مثلا خوشبینم باشه ، بدبینیم همونطوره ! مگه اینکه :"بدبین" ی یه کلمه نباشه و نقل کلام بشه به :"بد" و علاوه بر این :"بینِ"شم اختصاص به مثلا :"فعالییّتِ" مثلا :"ذهن" و :"ذهنی" م نداشته باشه ! مثلا ذهن "مَن" ! مگه اینکه ذهن :"من و تو" یا "تو و من" نداشته باشه ! (ج) مثل همون اولیش ! که نقل کلام شد به اون ! و اون دیگه :"دوبین" نبود ! بلکه "بد" بین بود !
مثل همون که مفسرین در تفسیر :
إیّاکَ نَعبُد و َ ...
گفتن و بعنوان مثال گفته شده : تو را دوست دارم با دوست دارم تو را ، فرق داره ، چراکه تو را دوست دارم مانعی نداره ( مثل نَستَعین) شامل چیز دیگری هم بشه ، بعبارت دیگه مانعی نداره که گفته بشه :
تو را دوست دارم و مثلا بیادتم هستم ، و دیگر و مثلا بفکرتم هستم ، ووو
ولی آیا میشه گفت :"تو" رو دوست دارم ولو یکی :"دیگه " رو هم :"دوست" دارم !؟ گفتن نه ! خب بله ! منتها چه مانعی هم داره که فقط شامل قدو بالای "تو" نشه ! شامل مثلا :"بینِ"شَتم بشه !؟ خب نه ! اینم مانعی نداره تا وقتی که حرف از :"تو"س ! حتی اگه مثلا گفته بشه : پدر تو ، مادر تو ، برادر تو ، خواهر تو ، همسر تو ، فرزند تو ووو ی تو رو دوست دارم !
خب ، دوست دارم تو را هم همینطوره ! تا وقتی که حرف از :"دوست داشتن" ه ! مثل :"تو" در : تو را دوست دارم .
ج :
که ذهن کی !؟
آیا بقول استاد شهید ذهن مثلا نویسنده ی کتاب :"چرا مسیحی نیستم؟" !؟ که در احولات یه دانشمندی خونده اون دانشمند از پدرش پرسیده :
کی منو :"فعّال" کرد !؟ پدر در پاسخ گفته من ! و پسر پرسیده خب تو رو کی !؟ حالا پدر پاسخ داده پدرمن، یا همینجا خاتمه داده به :"فعالییت" !؟ فرقی نمیکنه ! چرا !؟
خب برا اینکه :"مسیحی" آخرش میگه : خدا ! دیگه !
بعبارت دیگه این ذهن مسیحی هست که فعال نیست ! اونم فعال علمی ! شایدم : راسخ ! ش !
چراکه نمی تونه بگه : خب خدا رو کی :"فعال" کرد !؟ ذهنشو !؟ اونم ذهن متناقضشو ! در حالیکه پارادوکس ذهنی رو هم میشه رفع تناقض کرد ! که پیشتر بحثش شده ! و نتیجه این بوده که : مجموعه ی جامع نداریم !
حالا چیکار کنیم !؟ (چ) یعنی : چی داریم !؟ رو هم رها نمی کنیم که فعالیتی نداشته باشیم مثل : مسیحی !
چ :
پاسخ اینم داده شده ! منتها از کجا !؟ بمونه ! خروج پاسخ رو میگم !؟ خب برا ورودش دیگه !؟ برا همون :"قبول" ش دیگه ! در :"ورودی قبول" دیگه !؟
خب ! پاسخ چی داده شده !؟
: هیچی !
البته :"داریم" ش ! نه :"نداریم" ش ! مثل مجموعه یا ذهن :"جامع" !
خب حالا بریم سر :"ورود"ی :"ها" ! ش ! و خودشم :"قبول" ش ! قبول :"ذهنی" که خالی ، صفر و یا تهیست ! از هرچی ! بعبارت دیگه : مِنهای هرچیه !
ولی ! مِنهای هیچی نیست ! یعنی ! بعلاوه ی :"یک" چی هست ! و اونم هیچیه !
خب آماده ی چی !؟ هرچی ! چه خوب ! و چه بد ! یا چه بد ! و چه خوب !
چی !؟ پارادکس راسل !؟ نه دیگه این برا :"نقطه ی آغاز بود !" و حل شد ! نه :"نقطه ی آغاز ب !" و مثلا :"خوب و بد" یا "بد و خوب " بینی مثلا ! و مثلا :"بدبین" کردنم ! و شدنشم ! همینطور مثلا :"خوب بین" کردن و شدنشم ! و این مثلا :"ثانوی" ه و نه :"اولی" ! و به تعبیر مثلا برنامه ی :"حالا خورشید" تلویزیون :
اصلی !
میدون اصلی ! میدون اصلی شهر ! ...
میدون اصلی شهر بنا شد که :"هیچی" باشه ! و مثلا توش :"دعوا" نشه ! مثل دعوای :"هابیل و قابیل" یا :"قابیل و هابیل" ! صرف نظر از اینم که هابیل گفته باشه : برادر من باهات دعوا ندارم ! چه رسه به اینکه سرتم زیر خاک کنم ! و تازه بلدم نباشم و آقا یا خانوم کلاغه نشونم بده ! تا :"نه بینَ"مِت ! و "نه بینَ"نِت ! و خلاصه :"نه بین" بشی ! مِنهای بین ! تازه :"بشی" ! نه نشی !
خب ! چی نشی !؟ ذهنی !؟ یا مثلا :
عینی !؟
یا بیرونی و یا خارجی، و یا تعبیرات دیگش !؟ خب ! اگه یکی پرسید : قابیل کو !؟
چی !؟ که رو زمین بود !؟ آسمون رفته !؟ یا زیر زمین !؟ :"یاد"ش ! چی !؟ :"یادداشت"ش !؟ "یادداشت روز"ش !؟
مگه اینکه :"فعّال" نباشه ! :"فعالییّت" ی نداشته باشه ! بنام :"یاد" آوری ! ذهن ! یا :"حافظه" ! و تو خودش :"دفن" کنه ! دفن کردنشم "یاد"ش نیاد ! نه اینکه هیچی یادش نیاد ! بلکه :"هیچی" یاد!ش باشه ! بقول ... ! نه همه چی ! و حتی یه چیزم ! و حتی :"یک صفر" م ! بلکه :
صفر یک !