کربلا در اسرات می ماند اگر اربعین نبود !
سلام علیکم و عرض تسلیت مجدد .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، یا أَیهَا النَّبِی لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ تَبْتَغِی مَرْضَاتَ أَزْوَاجِکَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ ، قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَکُمْ تَحِلَّةَ أَیمَانِکُمْ وَاللَّهُ مَوْلَاکُمْ وَهُوَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ ، ... .
یادآوری :
قبلا گفتم ، به نقل از شاعری که وقتی خلیفه ی مروانی به مهمون خارجیش گفت :
نمیشناسمش ! (الف)
گفت اونو نمیشناسی ! برات معرفی می کنم ! و در اشعارش اینم گفته :
اون (ب) کسیه که فقط در :"لا اله الّا الله" نَه میگه !
راستی ! :"آمریکا تو چه فکریه !" !؟
اون چی رو تحریم می کنه !؟ و ما از چی محروم شدیم !؟
حالا بمونه فرق تحریم با تحریم !؟ آخه تحریم اون آخرش :"صفر" کردنه مثلا فروش نفته دیگه !
ولی تحریم ما نه تنها آخرش ! بلکه اولشم "صفر" نیست شکر خدا !
و بقول آقا امام علی بن حسین علیه السلام جای :"شکر کامل"م داره ، یعنی :
... ، الحمدلله ربّ العالمین ، ... .
سلام علیکم
صبح جمعه ی شما بخیر و مبارکی .
شهر آرمانی :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَالضُّحَى ، ... .
علاوه بر باب بندی علوم ، که در بحث قبلی گفته شد ، از جمله گفته های معلم ثانی ، یکیم گفته ی :"مدینه ی فاضله" هست ، که از آن به :"آرمان شهر" م تعبیر شده ، در برگردانش به فارسی .
ولی نکته ای که شاید مغفول مانده باشه اینه که این گفته پس از آن گفته ای از ایشونه که در بحث قبلی مطرح شد .
البته همونطور که گفتم با (ماندگاری) اون گفته که گفته ی اصلی ، بنیادی و اساسی منجمله همین بحث مدینه ی فاضله ی یا آرمانشهری ایشونه ، نه صرف نظر از اون ، یا به فراموشی سپردنش .
مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَى ، ... .
مثل به فراموشی سپردن (من ) ، چه من من و چه من شما و چه من دیگری ، که در بحث قبلی گفتم ، در (اقدام) به کار یا (عمل) ی و کار بعدی و کارای بعد اونم ، حالا چه دو کار باشه ، مثل اون دوکاری که گفتم به قول استاد شهید : در همه ی علوم یا دانشها ، کار عبارته از این دو کار ، کاری که مبدع یا ابداع کننده ی اون رو گفته شده که فارابی یا معلم ثانی بود ، و تا الانم دیگران (در همه ی علوم یا دانشها) از اون پیروی کرده ان .
البته این به تعبیر من بود از خلاصه ی فرمایش استاد شهید .
فَأَمَّا الْیتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ ، ... .
اونم نه من معلم و اول و دومشو و پیروانش !
خب برا اینکه فقط معلم ، استاد ووو که نمیگه : من !
یا فقط منکه نمیگم من ، شما و دیگری چی ؟ یا بقول مقام معظم رهبری ، در فرمایشات اخیرشون بمناسبت روز مبعث ، آیا فقط سرمایه دارجهانی ، حالا صهیونیست یا ... بمونه ، و یا فقط آمریکاش ! من داره ؟ و دیگه هیشکی از نعمت من برخوردار نیست !؟
خب همونطور که در پرسش بحث قبلی مطرح شد :
... کی ماندگار نیست !؟
وقتی بجز سرمایه دار دیگری از (سرمایه ی ) من برخوردار نباشه ؟ حالا چه در غرب و آمریکا ، و چه در شرق و بقول مقام معظم رهبری : غرب آسیا .
اونم در جاییکه نه تنها در نماز جمعه ، جماعت و فراداشم گفته میشه : ایاک (ن) عبد ... .
نه ایاک اعبد .
هرچند پرسش روشنه ، ولی برا روشنتر شدن بد نیست اشاره ای بکنم به همون اثر :"خوب" استاد شهید ، یعنی "آشنایی با علوم اسلامی" ایشون .
ایشون در قسمت بعد از نخستین علم یا دانش اسلامی ! و بعدیش ، در آشنایی با علم یا دانش :"فقه" یه گفته ای دارن که به روشنتر شدن پرسشم کمک میکنه ، اونم اینکه ایشون مراجع رو هم مقلد می دونن ، منتها :"مقلدین بزرگ" .
چراش لطیفتره ! می فرمایند : برا اینکه بعد شیخ انصاری ، که حدود سیصد سال میگذره ، مراجع پیرو ایشون بوده ان .
خب ، حالا پرسش اینکه که کدوم معلم ، استاد ووو پیدا میشه که معلم ، استاد ووو نداشته باشه ؟ صرف نظر از اینم که اصلا معلم ، استاد ووو یعنی چی !؟ یعنی معلم ، استاد ووو ی کی ؟!
آیا همونی که از نعمت گفتن (من) و مثلا من طلبه ، دانشجو ، دانش آموز ووو ی شاگرد همون استاد محرومه !؟
مثل (سقراط ) در پرسش بحث قبلی ؟!
و در مدینه ی فاضله ، یا آرمانشهر یه نفره ؟! اونم نه اونی که حتی نماز فراداشم میگه : ایاک نعبد !
نه : ایاک اعبد !
خانه ی اول :
... ، وَإِنْ یکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ ، وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعَالَمِینَ . بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، یا أَیهَا الْمُزَّمِّلُ ، قُمِ اللَّیلَ إِلَّا ... .
سلام علیکم بچه های گلم .
امروز خونه هستم ، حالا فرصت شد میگم چرا نمی زنم بیرون ، خب اول جمعه ی بین العیدین ، عید قربان و غدیرو بهتون تبریک بگم ، بعدشم تولد آخرین آقا امام علی علیه السلامو .
خوشبحال حاجیا و حاجیه های مدینه بعدی که به عتبات و مثلا بین الحرمین می رن و خدا سامرا رو هم قسمتشون کنه .
خب چی گفتم ؟
چن روز پیش که دم غروبی از کار برگشته بودم خونه و بعد ... تلویزیون نیگا می کردم ، برنامه ی معرفت شبکه ی چهارو ، یه حرف خوبی زده شد ، منتها "حیات خلوت " ی که گفته شد به "جلوت" کشید و اونم چهار خونه ! مثل امامتی که شبکه ی قرآن می گفت ، که گفته شد امام به حرف خدا و رسول چیزی اضافه نمیکنه ، و ناگفته هم نموند که چهارمی هم هکذا ، و بشرح ایضا منی که گوش می دادم به حرف ، که در این میان از طرف ایشون صادر می شد ، حالا به کجا ؟
در برنامه ی معرفت شبکه ی چهار حرف خوب این بود که به جایی صادر میشد که غریبه با حرف نبود ، یعنی نه تنها وقتی از خدا حرف زده میشه برا شنونده عجیب غریب و نا آشنا نیست ، بلکه وقتیم گفته میشه رسول ، امام و بشرح ایضا وقی بدنبالش "ولی فقیه" م که گفته بشه ، حالا "جانشین رسول الله " ؟ یا امامی که چیزی به حرف خدا و رسول اضافه نمی کنه ؟ نه تنها گوینده ی این حرف ، بلکه شنونده هم ، حالا در حیاط خلوت ؟ یا جلوتش !؟ یه خبری از حرف داره .
مثل همونا که براتون گفتم ، که شما هم در حیاط خلوتتون حرف دارین ، حالا صادره از خدا و رسول ، یا ... ؟
وگرنه مثل همون می مونه که یکی به ما بگه : رسول خدا ، حالا خدای حق ، خیر و زیبا ی برنامه ی معرفت بمونه ، ولی براما هنوز خدا مسئله باشه !
یاد شورای شش نفره ای افتادم که به آقا امام علی علیه السلام ، در اون شورا ! گفته شد اگه بحرف خدا ، رسول و خلفا ی قبلی گوش بدی باهات بیت می کنیم ، و آقا چهارمی رو هم بیادشون آورد ! وقتی بر حرف خدا و رسولش ، حرف خودشم اضافه کرد ! مثل همون حرف اونا !
راستی صادرات و واردات یعنی چی ؟ حالا هرچی ؟ که گفته ! بشه ؟ یعنی یه چیزی صادر بشه ، و همون در وارد بشه ، و بین الصادر و وارد هم داریم ؟
آخه در بحث امامت شبکه ی قرآن اینم گفته شد که حرف که دوتاس ، حرف خدا و رسول ، حرف ! امام جمع ایندوس ! و بعبارت دیگه حرف دیگه نداره ! جزاین !؟
حالا برو تو حیات خلوت برنامه ی معرفت شبکه چهار و بگرد دنبالش ، دنبال بین ! رو ، مثل بین العیدین ، بین الحرمین ووو ، مثل بین الدو حرف ، مثل همون حرف خدا و رسول شبکه ی قرآن و بقول ایشون حرف امام ، لابد بعدشم حرف ولی فقیه و نقطه تمام !
و نقطه ی ب بسم الله ... ! و نقطه ی آغاز حرف ! پیدا شد !
حالا در خلوتِ جلوت ؟ یا جلوتِ خلوت ؟ و اونم مابین حقیقت و خیر مثلا ، یا جمع ایندو با زیبایی ، ووو ؟ بمونه .
چراکه گویا ظاهرا امام وسط میدونه ! با این حساب ! میدون حرف !
راستی
هیچی ، قبلا پرسیدم ، آخه اگه در خلوت گشتی و پیدا نشد این بین ، وسط و میدون ، پرسیدن که عیب نیست !
آخه پرسیده بودم : از کی بپرسم ؟ و براش : به کی مراجعه کنم ؟
فقط یادتون نره که بقول باب دانش علیه السلام مسموع مطبوع نشده نمونه ، یا نقلی عقلی نشده نمونه .
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
در رابطه با مطلب قسمت پایانی بحث قبلی برادر عزیزم آقا نادر چهاردهی ( باغبان ) در پیامشان فرموده اند که علوم غربی فرقهایی دارند ، در حالیکه بنده فکر نمی کنم اصولا فرق چندانی داشته باشند ، یعنی در اصل و بنایشان فرق چندانی مشاهده نمی شود ، بعلاوه برای ما این علوم هم نقلی بحساب می آید ، همانطور که آنچه را هم که مثلا از مرحوم علامه نقل شد نیز نقلی است .
توضیح اینکه وقتی ما علوم را تقسیم کرده باشیم به علوم عقلی و نقلی ، که نقل است فارابی چنین تقسیمی را بنا نهاده ، همانطور که بقول شهید مطهری مثلا در مقدمه ی اثر خوب آشنایی با علوم اسلامی خود فارابی هم بوده که منطق قدیم را تقسیم کرده به دو باب معرفت و حجت ، که خواهیم دید این با آن تقسیم علوم به نقلی و عقلی همخوانی دارد ، خب حالا هر آنچه که برای نقل کنند ، چه غربیان و چه مثلا مرحوم علامه و هر کس دیگری که مطلبی را بعنوان مطلب علمی برایمان بگوید دانسته ی ما بر این اساس نقلی بحساب می آید .
حالا علم یا دانش عقلی ما کدام علم و دانشی بحساب می آید ؟ این مطلبی است که در این بحث از آن خواهیم گفت ، فعلا همینقدر عرض کرده باشم که آنچه که برای ما گفته می شود نقلی بحساب می آید حتی همین تقیسم علوم به عقلی و نقلی هم که از فارابی نقل می شود .
یعنی چنین نیست که یک علومی را که عقلی نامیده می شود برایمان نقل کنند و برای ما عقلی بحساب بیاید ، البته موضوع اصلی بحث ما چیز دیگریست یعنی عبارتست از دانش اندیشه ، ولی بد نیست توضیحی در رابطه با این نکته ای که بعرض رسید داده شود .
اول عرض کنم که این تقسیم علوم به عقلی و نقلی یا نقلی و عقلی جای حرف دارد ، چراکه نقل است امام علی علیه السلام فرموده : " العلم علمان ، علم مسموع و علم مطبوع ، و ... . " ، واین تقسیم علم به مسموع و مطبوع یک فرقی دارد با آن تقسیم علم به نقلی و عقلی هم چه رسد به عقلی و نقلی !
اول این توضیح را بدهم که مسموع عبارتست از آنچه که ما از دیگری شنیده باشیم یا مثلا خوانده باشیم یعنی مخصوص شنیدنی نیست ، در ثانی مسموع ابتدا گفته شده و بعد مطبوع ، دیگر اینکه که مقصود نظر می باشد اینست که امام علیه السلام در ادامه فرموده اند : " ... ، ولا ینفع المسموع اذا لم یکن المطبوع . " ، در حالیکه چنین مطلبی را ما در تقسیم علم به نقلی و عقلی هم نداریم که مثلا گفته شده باشد علم نقلی نفعی بحال ما ندارد تا زمانیکه عقلی نشده باشد .
یعنی از فارابی و بعد او هم آیا چنین نقلی شده ، که علوم نقلی نفعی بحال ما ندارد تا زمانیکه عقلی نشده باشد ؟
حالا چه زمانی دانسته ی نقلی ما عقلی می شود ؟ بماند تا فرصت بعدی ان شاءالله تعالی