"فرهنگ و اندیشه" :
... ، وَالَّذِینَ کَفَرُوا وَکَذَّبُوا بِآیاتِنَا أُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ، یا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِی الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیکُمْ وَ ... .
سلام علیکم ، روز اول هفته بخیر و مبارکی .
درستکه در بحث قبلی گفتم اساس مساسو جمع کردیم و می خوایم بریم از :"این ج.ا" به :"اون ج.ا"یی که قولنامشم کردیم ، ولی ضمن اینکه هنوز آماده ی تحویل به ما نشده ، همچینم نیست که مثلا سیم برق تلویزیونم کشیده باشیم ! تلویزیون یکی از اون چیزاس که تا بقولی دقیقه ی نود جمع نمیشه !
ساعتی پیش داشتم با کامپیوتر کار می کردم که صبیه بقول مثلا دختر سعدی گفت :
آقا بیا آقا بیا ، شبکه ی چهار داره از اون حرفا می زنه ! (الف) و (ب)
رفتم و یه خوردشو گوش دادم و دیدم راس میگه ! برگشتم کامپیوترو خاموش کنم و برم بشینم ببینم چی میگه !؟
بحث خوبی بود ! خصوصا که بحث روز بود ! وقتیکه حرف از :"جنگ " و :"جنگ اقتصادی" ه و از طرف دیگه دشمن دعوت به :"مذاکره" هم کرده ، که اگه نگم نظر هردو کارشناس برنامه "مذاکره" با دشمن بود ، یکیشون که نظری جز این نداشته ! اونم بقول دشمن :"بدون قید و شرط" ، نه مثلا با :"فرهنگ و اندیشه" خود ! بلکه با "فرهنگ و اندیشه" ی دشمن ! و ندید گرفتن :"تحریم"اشم ! بلکه بقول دشمن : بشرط تحریم !
برنامه تلویزیون که با شب بخیر گفتنش تموم شد ، آخه باز پخش بود ، نوشت که کار گروه :"فرهنگ و اندیشه"اش بوده ! و این پرسش پیش اومد که :
کدوم فرهنگ و اندیشه !؟
حالا چرا : فرهنگ :"و" اندیشه !؟
ووو !؟ بمونه !
... ، الَّذِینَ یظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَیهِ رَاجِعُونَ ، یا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِی الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیکُمْ وَ ... .
نه اینکه منظورم این باشه که چرا :
"اندیشه و فرهنگ" نه !؟
بلکه آیا ما یه مثلا :"فرهنگ" داریم !؟ و یه :"اندیشه" !؟ خب آنگاه ! :"ما" یعنی چی !؟ جز جمع و جمعی ایندو !؟ یا ما مثلا بقول ملای رومی :
ای برادر تو همه اندیشه ای ، مابقی (چی !؟) تو استخوان و ریشه ای !؟
و یعنی استخوان بندی و ریشه ای داری !؟ یا نه منظور شاعر مثلا سابقه یا بقول اون برنامه :"تاریخ" تو نیس ! خب چیه !؟ مابقی !؟ حالا بقی و باقی و مصارف دیگش بمونه !
ووو !؟
اجازه بدین برگردم به بحث قبلی ! که در برنامه ی :"معرفت" همین شبکه ی تلویزیون گفته شد :
معجزه !
س قرآن ! که گفته : فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ
حالا بقول مثلا استاد شهید مرتضی مطهری در آثار بدون استثناء خوبشونم ، "اندیشه" یا فکر : ذکره یا یاده ! و نوع :"زاینده" ی اونه هم بمونه !
ولی ذکر یا یاد چی !؟ فرهنگ !؟ یا فرهنگ و اندیشه !؟ تمام !؟
حالا از کجاش !؟ م بمونه ! و مثلا :"ایجابی و سلبی" و یا :"صفر و یک" جدیدش !م بمونه ! ولی برا چی !؟ آیا برا اینکه بهش فکر کرد یا اندیشید !؟
منجمله به اندیشه هایی که در طول تاریخ تا امروز شده !؟ و این یعنی : فرهنگ !؟ حالا و تمام!؟شم بمونه !
و اونوقت یعنی : فرهنگ :"و" اندیشه !؟ حالا جفتش ! و ... !؟ بمونه !
یا نه مقصود همونه که استاد شهید تعبیر کردن !؟ به یادآوری زاینده !؟ و زاینده اش یعنی :اندیشه ! بعبارت دیگه : فرهنگ زاینده !؟
نه فرهنگ :"و" زایندشا !؟
خب ! ادامه ی بحث بمونه برا فرصت دیگه ان شاءالله تعالی ، چی گفتم تا :"این ج.ا" !؟
برا کی !؟ خب برا اونی که از نعمت :"گوش" که دیگه برخورداره ! چه برا رسیدن حرفی بهش ، و چه برا مثل همون که به حرفای اون برنامه "گوش" دادم !
راستی تا یادم نرفته دشمن که می خواهد :"مذاکره" کنه ، سرمیز مذاکره ما از نعمت گوشم برخوردار نباشیم !؟ اونوقت چی چی رو می خواد به چی چی ما برسونه !؟ و چی چی ما رو هم می خواد چی چی کنه !؟
یا مثلا فقط :
چرا مسیحی نیستم !؟
رو نمیگه ! که از نعمت دم :"مسیحایی" برخوردار نیست ! حالا برا چی چی ما گفت !؟ بمونه ! خب لابد مام مثل اون : تهی ، خالی و یا صفرکیلومتر بیایم بشینیم سر میز اونم : مذاکره !
و بگوشمون نرسیده باشه فریاد صهیونیستی اون که میگه :
چرا موسویم نیستم !؟
و :"توجّه" ی به گوشی که داره بهش میگه که بمونه ! به فرهنگ گوشی خودشم "توجّه" ی نداره !؟ خب با توجّه به چی !؟ توجّه بی توجّه !؟
فرهنگ بی فرهنگ !؟ اندیشه بی اندیشه !؟ و !؟ و مذاکره با و !؟ یا بقول خودشون : پنج بعلاوه ی یکم نه ! بلکه با یکی به تنهایی : وَ ! ولاغیرم !
--------------------------------
زیرنویس :
الف : البته دختر سعدی گفته :
بابا بیا بابا بیا خواجو زکرمان آمده ، ... .
ب : واین فرق داره با اون که بنده زاده زنگ زد و : بزن ببین !
-------------------------------------
شب نوشت :
... ، وَإِذِ اسْتَسْقَى مُوسَى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصَاکَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَینًا قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ کُلُوا وَاشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ ، ... .
با سلام مجدد و شب بخیر .
خب شب شبِ شهادت آقا امام محمد ثانی علیه السلامه .
ضمن عرض تسلیت بمناسبت شهادت آقا امام محمد بن علی ثالث علیه السلام ، واقعا جای شرمندگی داره که در :"باب" امامت هیچ غلطی نتونستم بکنم ! اونم با داشتن بیست و هفت سال سن در آغاز پیروزی انقلاب و نزدیک به چهل سال و اونم در فضای اسلامی بعد پیروزی انقلاب !
چراکه نهایتش این بوده باشه که مثلا بقول آقا امیرالمومنین علیه السلام : الحواس ائمة الاعضاء ، ... .
و بعنوان مثالم امامت شنوایی ! خب اینو رنسانسی چند قرنه که بعد قرون وسطی گفته ! وقتی که مثلا دکارت فرانسوی دستورات چهارگانه رو صادر کرد و عبارت بود از : مشاهده ، ... .
که مقصود مشاهده ی گوشم بود ، برای شنیدن !
اونوقت یه کودک هشت نه ساله بار امامتو بدوش میگیره ، اونم بعد پدر ، که "عالم ال محمد" گفته شده ! و مثل پدرم خواهر و برادری نداشت ! (پانوشت) حتی مثل آقا علی بن الحسین علیه السلامم همراهی نداشت ، در زمان اسارتم !
و کاری میکنه که مثل پدر برا خاموش کردنش مجبور به کشتنش میشن ! کاری علمی ! هرچند بقول مرحوم علامه محمد تقی جعفری ، که به نقل از ایشان قبلا هم گفته ام ، آیا در :"تاریخ" علم و حتی ! مثلا :"فرهنگ" نامه ی بشری از اون ! یادی شده ! حتی در کتب درسی بعد پیروزی انقلاب در :"این ج.ا" هم !؟
در حالیکه حتی مثلا نویسنده ی کتاب :" چرا مسیحی نیستم !؟" در کتب درسی نظام آموزشی "این ج.ا" ، اونم در کتابی بعنوان :"منطق!" یعنی :"منطق ریاضی" با عناوینی چون : دانشمند ، فیلسوف و ... ! نامبرده شده !
جالب اینه که دعای فرج امام ... ثالثم نُقلِ زبونه در : این ج.ا !؟
------------------
پانوشت :
آقا امام علی بن موسی الرضا علیه السلام ، یکی از فرزندان امامی هستن که در میان امامان ، البته تا امام دوازدهم ! بیشترین فرزند را داشتن ! بقولی سی و هفت فرزند داشتن ، اونم درحالیکه بقولی هفت و بقولیم چهارده سال از دوران حیاتشان را ، که در دوران امامتشان بوده ، در حبس بوده اند ! و آقا امام محمد تقی علیه السلام تک فرزند پدر بودن ! و از این بابتم تنها بودن ! ولی در همان دوران کوتاه ! امامتشان هم لقب :"جواد" و اونم :"جواد الائمه" را دارن ! اونم در چی !؟
السلام علیک یا حجت بن علی بن موسی ! صل الله علیه و علی ... .
فرهنگنامه :
سلام علیکم
صبح آخرین جمعه فروردین 1393 ی شما بخیر و مبارکی
خواستم اسم این نوشته رو بذارم "آشنایی با کتاب مادر2" ، شایدم "فرهنگ کاریا عمل" ، ولی دیدم فرهنگنامه بهتره .
خب تا نون تازه برسه و ... ، فرصت دارم کمی توضیح بدم ، چراکه درستکه جمعه روز تعطیله ، ولی نون خوردن که تعطیلی نداره ، ما از وقتی که بدنیا اومدیم یکی از کارامون همین خوردنه .
فرهنگ کار :
آشنایی با کتاب مادر 2 :
حالا دیگه چیکاره ایم تو این دنیا ؟ و اگه دنبال کار گشتنم مثل دنبال یه حرف باشه ؟ خب لابد به یه چیزی مثل فرهنگ لغت نیازه دیگه .
مثلا در نوشته ی دیشب یه حرفی داشتیم که عبارت بود از " أُمُّ الْکِتَابِ " ، وقتی جستجو یا سرچ کردم تو نرم افزار همون سایت المبین ، این آیه هم اومد :
یمْحُو اللَّهُ مَا یشَاءُ وَیثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْکِتَابِ(الرعد/39)
خداوند هر چه را بخواهد محو، و هر چه را بخواهد اثبات میکند؛ و «ام الکتاب» [= لوح محفوظ] نزد اوست!
قبلی رو که یادتونه ؟ همینطور برگردونش ؟
خب صداتون دراومد ، آقا آقا تون ، شنیدم الان میام سر سفره و مشغول کار می شم .
خب :بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... (الممتحنة/1) ...
... : ... ؟ ادامه ی کار ، مثل حرف زدن :
یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا ... (الممتحنة/1) ... ، یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا ... (الممتحنة/13) بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ یا أَیهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی ...
خب چیکاره ایم ؟ در حال نامگذاری این نوشته و سرچ و بومی شده ی آن در داخل جستجوش که نامش فرهنگنامه شد ، خب ؟
هیچی دیگه ! آهان نگفتم جستجومو و سرچ درخارجشو :
... کِتَابٌ ، یمْحُو اللَّهُ مَا یشَاءُ وَیثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْکِتَابِ ، وَ...
جستجوی نام مادر کتابو ؟ در کتاب ؟
پایانه ، مثل پایان کار ؟ و ... :
همونطور امروز و این جمعه اش داره غروب می کنه و به پایانش نزدیک می شویم ، آنچه در مانند این در دنیاست پایان و پایانه ای داره ، منتها همونطور که نون تازهرو وقتی می خوردیم یه راه دانایی در پیش گرفت و رفت که گوشت و استخون بشه ، همونوقتم مزه ی اونو زیر دندون و با زبونم راه دیگه ای رو پیش گرفت ، پایانه ایندو با هم فرق داره ، بدن داره میره به سمت آرامگاهش ، و مزه ی نون میره به فرهنگنامه ، مثل کارکرد چشم و گوش و دوتا دیگه از اعضای حسی ، منتها ادامه اش فرق داره !
خب به اذان مغرب داریم نزدیک میشیم ...
خب چی داشتم می گفتم ؟ می گفتم که تا حالا مثلا عضو چشایی داشت بار خودشو از دنیا می بست ، و بارش فرهنگ چشیدنیا بود ، و حتی عضو شنواییم که برا خودش بروبیایی داشت و شون به شونه ی بینایی می سایید ، چراکه اگر اون نوشته ی حرفو بارگیری می کرد ، اینم شفاهی اون بار می زد از دنیا ، ولی حالا فرهنگنامه دارن حواس ، مکتوب و نوشتنی و خوندنیه ، شنیدنی ، بو کردنی ، چشیدنی و لمس کردنی نیست ، حالا نوشته و کتابه و کار کاری مثل کار چشم بیناییه که فرهنگنامه و خواندنیها رو بار بزنه برای پایانه ی بعدی !
خب فرهنگ خوندنم که داره ، وقتی داشت کتبی شنیدنی های گوشو ، با چشمش می خوند ، شنیدنیهایی مثل آسمون و زمین ، روز و شب ووو که در دنیا نوشته شده بود ! بعنوان مثال مانند نوشته ی خورشید که در آسمون خونده می شد با چشم ، همینطور ماه و ستاره ، و رو زمیننم کوه و دشت وجنگل و دریا ووو ، و تو مثلا صفحه ی دریا شم ماهی و ...
پس تا اینجا یه فرهنگنامه داریم و کاربلدشم حس بیناییست ، همونطور که خودش از دنیا بارشو می بست ، با فرهنگنامه ای که به اون خوندن میگیم ، مثل همینکه در صفحه خوانده میشه ، که قبلش شنیدنی با گوش بود براتون و الان دیدنیس با چشم ابراهیمی .
قَدْ کَانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْرَاهِیمَ ...
فرهنگ گفتگو3 :
سلام علیکم
... ، فِی أَدْنَى الْأَرْضِ ...
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، الم ، ... حَسِبَ ؟ ...
یادم رفت که بگم در گفتگویی که با کاشیکار داشتم چه گذشت ، چراکه هرچند که کور نبودم و دیدم که طبقه سوم و دوم دارن کار می کنن ، ولی گفت امروزو که به بندکشی پله و بالکن طبقه سه رسیده ایم بذاریم برای فردا و همون پس فردایی که گفت ، برا همین گفتم حالا که بیکارم حرف بزنیم .
خب ، حالا فرض کنیم حق تقدم با دنیاس و اول ، همون نخستم اون سر حرف و گفتگو رو باز می کنه ، و : ... علی (برتر) بابها (باب گفتگورو) ، مثل همون که یادم اومد وجواب پاسخ منم در اون باشه بود .
حالا چی میگه ؟ اول و نخستم چی ؟ بمونه که میگه مثلا سیاهه ، یا اولش سفیده ، ویا رنگیه ! بقول تلویزیون رنگی ، نه سیاه و سفیدش که رنگی گفتگو نداره باما ! و ...
خب تمومی نداره ؟ که گفتگویی صورت بگیره ؟ چیزی جز آوا و صدایی برای گوش داره ؟ اونم آوایی مثل الله اکبر اذان و اقامه ای که برا گوشتون گفتم ؟ یا بقول پدر انقلاب که گفتم ، مثل هواپیما های عراقی ، یه حرفی انداخت و رفت ؟
نصب شد در گوش ؟ فعال چطور ؟ یا نیازی به اذان و اقامه نداره !؟
اینا همش بمونه ! گوش داره برا حرف گوش ؟ مثل شما ؟ مثل من که الان گوش می دم به رادیومحلی خودمون که الانه بگه : داریم به لحظات ملکوتی اذان ظهر نزدیک میشیم !؟
که الان گفتگو داره با حاج آقا خلیلپور و ... ، و طرفین گوش دارن ، ولی رادیو چی ؟ بله صدا داره وحتی بانگ اذانم ، ولی گوش چطور ؟ قاری آیاتی از سوره ی انشقاق و اذان گوی اعلامی رو نمیگما ! اونا مثل ما هستن .
بی روخوانی که داره میگه گوش بدم برم ...
دررادیو و نظایرش مثل تلویزیون ووو ، یه وقت مثل همین گفتگوییه که ما داریم ، یه وقتم حرفی مثل حرف یکی از ماست ، در دومی گفتم که ما گوش داریم و اون چی ؟
در اولی هم ما گوش داریم ، ولو اینکه هریک از طرفین گفتگوش بخواهد نمایندگی کنه گوش مارو ، چه رسه به اینکه به حساب نیاره ! و بخواهد حرف خودش یا طرف مقابل خودشو بگوش ما برسونه مثل فرض دوم .
که من با این کاردارم ، که حرف ، فرهنگ ، فرهنگ گفت گوی من بشه و گفتگو بشه و فرهنگ گفتگو .
بعبارت دیگر حرف من جانشین حرف اون بشه ، فرهنگ من فرهنگ اون ، فرهنگ گفتگوی من فرهنگ گفتتگوی اون و فرهنگ گفتگو داشت ! قبلش فرهنگ داشت ! بعدش هم گفتگو داشت !
مثل گفتگویی که ما داریم ، در حافظه ! در خانه هم با همان فرهنگ ، حالا بیرون از خانه و مثلا خانه ی ما ایران هم همینطور ، البته اگر ایران خانه ی ما بحساب بیاد ! که بماند .
فرهنگ گفتگو :
سلام علیکم ، وقت بخیر
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ إِذَا السَّمَاءُ ... ، وَإِذَا الْأَرْضُ ... ، وَأَذِنَتْ لِرَبِّهَا وَحُقَّتْ ، ...
خب بوقت محلی نماز مغربو خوندم و تا عشا وقت داریم که با هم حرف بزنیم ان شاءالله ، چرا ؟
بعد نماز که از رادیو محلی زدم به رادیو معارف ، گفتگویی داشت و الان تموم شد و حالا تفسیر قرآن داره میگه .
حالا کاری نداریم از چی حرف می زدن ، طرفین گفتگو مثل ما بودن ، مثل من و شما ، پس کی باکی هم بمونه .
ووو
مثلا وقت و زمان گفتگو ، مثل همین الان که داریم با هم حرف می زنیم ، و می خوایم از وقت طرفین حرف بزنیم ، چراکه زمان آن که همش مال من نیست و شما همش چشم ! وقتی که این نوشته داره باشما حرف می زنه .
اگه تمام وقتش من بخوانم بنویسم ، اینکه همش شد من ! نوبت شما چی ؟ مثل زمانیکه تو نمازمغرب گفته شد : ایاک نعبد ...
یا مثل وقتیکه پیش از این شام خوردیم ، و بعد حرف زدن شام ! نوبت جویدن ووو ی ما رسید .
پس از وقتی که به دنیا اومدیم همش که دنیا حرف نمی زنه ! ما هم بحرفش گوش میدیم ، حس شنوایی میدیم ووو
حالا ما بدنیا میایم یا اول اون سر گفتگو رو باز می کنه ؟ بمونه ، ما بهش وقت ، زمان و عمر میدیم ؟ یا صاحب زمان اونه ؟ بمونه .
مثل امروز که آفتابش غروب کرد و الان شبه برای چشم ، در حالیکه چشم بخواب نرفته ! حالا وقت خواب خواب می بینیم و ... بمونه .
سرپرست ... (قسمت پایانی) :
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
یاد آوری :
یوْمَ یقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلَائِکَةُ صَفًّا لَا یتَکَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَقَالَ صَوَابًا ، ...
بسم الله ...
سلام علیکم ، صبح بخیر
بنام گوش ... :
بِسْمِ اللَّهِ ... ، سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ ، لِلْکَافِرِینَ لَیسَ لَهُ دَافِعٌ ، مِنَ اللَّهِ ذِی الْمَعَارِجِ ، ...
پیش از رفتن سر کار گفتم یادی کنم ، ببخشین کنیم از بحث دیروزمون که رسید به چیزی بنام گوش ...
ان شاء الله رفتیم سرکار و برگشتیم ، بیکارم شدم بازم حرف می زنم برا ...
خب نون تازه رسید بریم صبحونه رو بزنیم و بریم سر کار
خب عصر بخیر
فرهنگ برتر :
یوْمَ یقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلَائِکَةُ صَفًّا لَا یتَکَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَقَالَ صَوَابًا ، ...
جونم براتون بگه از وقتی مادرتون شما دوتا را دست من داد حرف زدنم با شما شروع شده .
باخواهر و برادر بزرگتر و کوچکترتونم همینطور .
براتون اذان گفتم ، در مرحله دوم اقامه ، حالا با فرهنگ برتر و مسموع و مطبوعش بمونه ، ولی مثل پدرم وقتی بدنیا اومدم و ...
خب رادیو محلیمون الان گفت که داریم به لحظات ملکوتی اذان مغرب نزدیک میشیم ، پس ...
فرهنگ اصلی و پایه :
بِ ... ، وَالنَّازِعَاتِ غَرْقًا ، ... ، کَأَنَّهُمْ یوْمَ یرَوْنَهَا لَمْ یلْبَثُوا إِلَّا عَشِیةً أَوْ ضُحَاهَا .
خب شما هم همینطور ، خب کور که نبودم ! چشمم می گفت که یه چیزی دارین بنام گوش ، که براتون حرف بزنم ، مثل الان که براتون می نویسم ، چراکه بلدین ، پیش از مدرسه و دبستان رفتن یاد گرفتین ، نه تو مهد کودک و کودکستان ، توخونه .
یادتون که میاد ؟ یادمه یکیتونو که با خودم برده بودم مدرسه ، مدرسه شهید سید مصطفی خمینی تو شاه ابراهیم قم ، وقتی وارد اتاق درس شدم و بعد سلام و احوال پرسی پرسیدم : اول کارها ؟
بلافاصله بلند گفت : بسم الله الرحمن الرحیم ، و چشم بچه های کلاس پنجمم افتاد بهش !
منم طبق معمول رو تخته نوشتم و درس آغاز شد .
خب نماز عشاروهم که خوندم ، کم کم جمع کنم برم بخوابم ، که ان شاء الله فردا بریم ببینیم این بند کشی کی تموم میشه !؟ که بریم دنبال یه کار دیگه ، شب بخیر .
فرهنگ زبان و نامگذاری :
سلام علیکم
بحث امروزمون در ادامه ی بحث قبلیست ، حالا شاید بپرسین چرا امروز ؟ چراکه اون (شب آخر) و برای شب جمعه نوشته بودم و برای شب نیمه فروردین وامروز دوشنبه دوازدهم هنوز !؟
جونم براتون بگه وقتی شما بدنیا اومدین و بقول "مسافرزمان" گرامی که ذکر خیرشو در بحث قبلی داشتیم : " گریه" سر دادین ، حالا بقول ایشون از سر : "زخم" یا چیز دیگه ، بازدم نفسی بود که کشیده بودین ، برا اولین بار تو این دنیا و توخونه ، یا اونجاییکه زایشگاهتون بود تو قم ، آخه هردوتون قمی هستین .
در حالیکه دماغ و بینی رو داشتین ، مثل چشم و گوش دیگر سرمایه ی کارو ، ولی مثل اونا بکار نینداخته بودین ، زبونم داشتین برای مثلا گریه کردن ، خب چرا از اون دیدنیها ، شنیدنیها ووو ، و اولشم لمسی بدنتونو که شروع بکار کرده بود با "گریه" به زبون آوردین ؟
خب منم لابد چیزی لمس کردم که این بحثو نذاشتم بوقتش !؟ که بعد شب جمعه ی این هفته براتون بگم ، روزش امروزه لابد !
حم(فصلت/1) تَنْزِیلٌ مِنَ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ(فصلت/2)...
سرمایه زبان و نامگذاری :
وجه و پول رایج :
بله ؟ چشم میام ، ان شاءالله بعد صبحونه براتون میگم ، البته یکی دولقمه رو قبلا زدم ... لقمه ی صبح رو ...
پیش فرضارم بگم برم تا ... : آری نه
لقمه ی اول :
این بود : بسم الله ... (غافر) ...
که یادم رفت براتون بگم : حم(غافر/1)تَنْزِیلُ الْکِتَابِ مِنَ اللَّهِ ... .
خب گفتم که آدمیزاده دیگه ، بخدای غافر ببخشین
نه بدم نشد ! تا جایی که بگوش من رسیده مقام معظم رهبری در سخنرانی روز اول سال هم همینو گفتن ، و اختصاص نداره به فضای هنر و مثلا شعر، یعنی گوش من که میگه محدود به این فضا ها نکرده ان ، بلکه مثلا در خانواده هم اگر من پدر حرفی بزنم و فضای فرهنگی رو برای شما بازکنم ، یا ببندم ، نیز مشمول سنخی میشه که ایشون در اون سخنرانی بروی ما باز کردن ، یا بستن .
پس بااینکه هنوزم میشه این نوشته رو از نو بنویسم براتون ، و اول سوره ی غافر و بعد سوره ی فصلت باشه ، همونطور که در قرآنهایی که چاپ شده و دسترس مردم گذاشته میشه باشه نیز چنین ترتیبی داره ، ولی حالا هم اینو براتون گفتم ، و هم اینکه من بعدم گوشتون تیزتر میشه وقتی بخوام با حرفام فضا سازی کنم براتون ، یا بقول مقام معظم رهبری "نفس کشیدن" و براتون تنگ کنم .
خب دیدم که یکی دوتا نظر دیگه داده شده ، برم ببینم ان شاءالله برمی گردم
له داشتم می گفتم ، بعبارت دیگه فضا سازی می کردم ، یا می بستم ! تازه این فضا و تنفس در اون ، که گفتم بچه ی آدم که بدنیا میاد شروع به این کار میکنه تا وقتی نفس میکشه ، تا اونجا که گوش من تنفس کرده ، اختصاص به فرهنگ نداره ، مثلا فضا ی اقتصادیم داریم و تنفس تو اون ، و اختصاص به گروهی بنام خانواده ی یه خونه هم نداره ، در فضای باز و بسته تر از اینم همینه ، مثلا در فضای جماعت محل تنفس خونه واده و در خونه هم مثل نفس کشیدن شما از وقتیکه خدا شما رو بما داده .
خب داریم به فضای اذان مغرب به افق خودمون نزدیک میشیم ، برم یه نفسی بکشم ان شاءالله برمی گردم
الله اکبر ، جاشون خالی ! بی نیازان به فضای بازتر رو میگم ، البته بقول مثلا استاد محمد تقی مصباح یزدی ، که گفتیم ، در مباحث سال گذشته ، که برای علم و دانش نیازمند مثلا دانشگاه و دیگر مراکز علمی مثل فضای حوزه ی ایشون هستند ، بقول ایشون : بی نیاز از فضای "عبودیت" !
و در اون فضا ها هم در فضایی که معلم اول و ثانی باز کرده اند نفس می کشن ، فضای تصدیق و تصور و حتی تصورو تصدیق که گفته باشن نه ها ! فضای ایجاب و سلب و سلب و ایجاب جدیدش ، و خاکستری ایندو !
یاد فضای مثلا شورایی برای مدیریت جامعه بعد خلیفه ی دوم هم افتادم ، که به عضوی از این شورا پیشنهاد شد که در فضای خدا ، رسول و شیخین مدیریت کنه ، و بسته تر یا بازترشو بگوش رسوند ، آخه گفت : در فضای خدا ، رسول و خودم .
آخه پیشنهاد تنفس در فضای : خدا ، رسول ، شیخین و اونا بگوش می رسید ! ولی نه بگوش "خود" شون ! که بگوش رساند " خود" مو ! فضای تنفس خود رو
حالا در فضای پیشنهادی فضای سلبی هم بگوش می رسید ؟ مثل کلمه ی حق " حکم فقط حکم خدا " یی که از آن عدم حکمرانی علی بگوش می رسید ! بمونه ، می ترسم بازم طولانی شده باشه و در اظهار نظرات نوشته ی قبلی داشتیم که طولانی نشه .