... ، رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَینَهُمَا وَرَبُّ الْمَشَارِقِ ، ... ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ .
سلام علیکم ، شب بخیر .
شکر خدا امروزم رفتیم سر کار و برگشتیم ، هرچند صابکارمون که قرار بود یکشنبه پول بده بازم به فردا موکول کرد ، خب آشناس و نخواستیم مثل غریبه باهاش رفتار کنیم ، از طرف دیگه یکی دوتا کار ، اونم تو فصل که چیزی به زمستون نمونده ، برامون پیدا کرده و مهمتر از اینا نخواستیم از وضعمون باخبر بشه ، خدا کنه که فردا بمقدار خرج روزمره ی خونه هم که شده یه پولی بده .
حالا مثلا داداش محسن که روز تولدش و بهش گفتیم پول کادوی تولدشو براش می فرستیم بمونه ، ولی کرایه رفتن و برگشتن سرکارو که خبر داره ، که ماشین مدتیه تو تعمیرگاه موتورش پیاده شده و دوسه میلیونی خرج داره و ... .
صابکار قبلیم آقا جاوید علیزاده ! که یادتون باشه گفتم خدا کنه که برای چشم وهمچشمی نباشه ، که توش بمونه ، مونده تو پرداخت دستمزد کارمون ، مثل کار مسکن مهر که همونطور مونده و تازه پولم بده ماشین نداریم که اونهمه راهو تا اونجا بریم ، به مهندس برجسته هم که چند ساله نه تنها بابت ساختمون هفت طبقه ی خودش ، بلکه بابت کار :"سپاه" تو پادگان میرآبادم بیش از دو میلیون بدهکاره ، پیامک زدم اگه پول داره یه خورده بده که خبری نشد ، حالا با چه :"فوت و فنی" چراغو روشن نیگر داریم ؟ جای :"پژوهش" داره !
آخه صبح سر صبحونه که تلویزیون رو کانال دو بود و کنترلو ورداشتم ، نه اینکه خاموشش کنم ، بلکه زدم کانال چهار ، مهمون برنامه ی :"طلوع" داشت از فوت و فن کاری می گفت ، که قسمتیش کار دانشگاهاست و قسمت دیگش که وام و تهسیلات بانکی داره کار یکی دیگس !
حالا جدای از بودجه ی ایندوقسمت کار ؟ بمونه ، ولی جالب این بود که مجری برنامه برا این گفته از اون سئوالات :"کلیدی" ش نپرسید !
یادتون میاد اون فیلمی که سه تا فضانوردو بجای اینکه بفرستن به کره ی مریخ ، نه تنها نفرستادن و :"بودجه" اونو بالا کشیدن ، بلکه خبر مرگشونم در بازگشت از مریخ دادن و ... ، البته تو آمریکا ! ولی چرا بانک ؟! و با فوت و فن بانکی ؟! البته بانکا یا بانگها ! نه بانک و بانکی حتی ! که جای "پژوهش" داره ! "روشن" کردن ! و روشن نگیر داشتنشم ! اونم تو "اون" کار ، البته تو قسمتی از اون!
و خدارو شکر که تو قسمتی از کار نقش داره ! وگرنه قسمت دیگشم با فوت وفن اون کار می کرد ! که کاری نداره مثلا وامی که به مهندس برجسته ، آقاجاوید ووو داده به دست کارگرای کارم رسیده ؟ بابت کاری که براش وام گرفته شده ؟
امروز تو خبرای تلویزیون و تو حرفای رییس قوه ی قضاییه حرف از :"اخلاق" بود ، البته برا خلق ، با فتح ، خودش ، حالا چرا ما ؟ خب برا خلق ، با ضم ، و خوی که اختصاص به خلق ، با فتح ، خاصی نداره ، فوت و فن کار فقط قضا نیست ، غذا و غزا هم اخلاق خودشو داره .
فوت و فن وخلق و خوی پژوهش :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، الم ، تِلْکَ آیاتُ الْکِتَابِ الْحَکِیمِ ، هُدًى وَ ... .
خب شب شده و بازم چراغ خونه روش شد ، البته نه مثل صبح کورمال کومال ، چه جوری ؟
با همون فوت وفن صبح دیگه ! با دست ، انگشتش و نوک انگشت ، حالا ماقبل دست بمونه !
البته تو کار آقا جاوید وقتی وارد سرویس پله می شدیم چراغاش روشن میشد ، چه روز و چه شب که بعضا تا دیروقت اونجا بودم ، خونه مهندسم که بعد اتمام کارش رفته بودم برا پول همینطور بود ، پیکوت و پارکینگشم .
ولی خونه ما ، صابخونه تو طبقه ی بالارو خبر ندارم ، هنوزم با کلید روش میشه و آخر شبم همینطور خاموش میشه ، ولی شیرآلات چرا ، فقط طبقه ی پایین هنوز قدیمیه ، نه اینکه طبقه ی بالا مثل شیرایی هس که تا دستتو میبری زیرش وا میشن و دستتم می کشی خاموش میشن .
بعبارت دیگه لازم نیست مثل کلید برقمون لمسی باشه ، بلکه دیدنیه ، و بعیدم نیست که علمی تر از اینم بشه ، بستگی به علم و فناوری بشر داره ، بعبارت دیگه علم و دانش بشر ، به همون قسمتی از کار که گفته شد کار دانشگاهه ، مگر کار اونم به :"دل" خواه قسمت دیگه و به سفارش اون باشه ! ولو با اعطای وام و تهسیلات بانکی و ...
تو خبرای تلویزیون اعطای جوایز به پژوهشگرا هم بود .
البته شکر خدا نه وام و تهسیلات بانکی ، کاریم نداریم که ازاین رهگذر چی عایدشون میشه و صرف پژوهش میشه ؟
آخه مثلا یکی زور میزد ، منجمله پولی ، که مثلا رییس جمهور بشه ، نماینده ی مجلس بشه ووو ، و یکیم نبود بپرسه چه زور می زنی ؟ و جواب بده که مثلا به عشق خدمت ، مثل بقولی :"عشق پژوهش" ، بعد کافی بود مثلا ضامن وامی وتهسیلاتی بشه ، یه موافقت اصولی برای یکی بگیره ووو از این رهگذر !
اصلا بگو یه شرکتی مرکتی :"دانش بنیان" ! به همون اعتبار ! نه به اعتبار دانش بنیان ! اصلا چرا اینم ؟! بگو اهدای نظیر همون جایزه ! خصوصا در پست :"استاد دانشگاه" ی به دانشجویی پژوهش گر ! ووو
و دریغ از یه دانشجوی پژوهشگری که خلق و خو و فوت و فن پژوهش در دستور کارش باشه ! تا وقتی که مثلا فوت و فن روشن خاموش کردن چراغ مشتری داره ، ولو با وام وتهسیلات بانکی ، بانکی که گفتم کاری به این نداره که وام وتهسیلات به دست کارگر کاری که براش داده رسیده یا ... ، مثلا این در خلق خو و فوت فن دستگاه قضاس !؟
و قسمت جالب داستان اونجاس که این دستگاهم یکی از خروجی های همون دانشگاه ها ، یا شبیه اون مثلا حوزه باشه ، یعنی طلبه ای مثل دانشجو باشه ، حالا یکی از علوم انسانی بمونه ! که مثل :"مهندسی" مثلا مهندس برجسته ، علیزاده ووو ، و یا مهندسی :"برق" مشتری نداشته باشه :"پژوهش و فناوری" ش ، و نون توش نداشته باشه ، وام و تهسیلات بانکی نه ها !
در حالیکه فوت وفن کار کار کیه ؟ حتی کار دانشجویی ؟ حالا مثل طلبه جوینده ی دانش بمونه ، که فوت و فنشو داره منجمله برا علم و دانش ، بعبارت دیگه "فناوری علم و دانشو" ، نه "علم و فناوری" مثل :"پژوهش و فناوری" تحت اون ! حالا مثلا بانکی اونم بمونه ! مثل حکومتی ! اون ، که :"بحکم اون" باشه و مثلا بحکم :"عشق" ، نه :"بحکم عقل ... " ، که یادتون باشه در بهارسال هفتادودو برا صدا وسیما هم نوشتم ، حالا مجله ی حوزه ویژه مدارس علوم دینی بمونه ! چراکه از یه جایی گفت ، یعنی نوشت که دیگه براش ننویسم .
خب نگفت که برای اهل بیت و خونواده ی خودمم ننویسم !
... ، وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ یعِظُهُ یا بُنَی لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ ، وَ ... .