سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بفکر یا اندیشه ی کار 2 :

الحمدلله زمستون که نه ، هنوز یه ماش مونده ، ولی برف وسرماو یخبندونش رفت ، سختر از اینشم رفته ، همین پارسال که موتور ماشین سوخته بود و حتی عیدم بی ماشین بودیم چی ؟ نرفت ؟ که با تاکسی میرفتیم سرکار و ابزار کار بدست ؟ نهارم نون و فقط یه کنسرو لوبیا دونفری می خوردیم ؟ ووو ؟

بازم خدا رو شکر که امروز ماشینو از تعمیرگاه گرفتیم و از فردا ان شاءالله با تاکسی تلفنی دیگه نمیریم سرکار ، البته اگه آسته بریم آسته بیایم و خدا بخواد دیده نشیم ، وگرنه گیریم که دو میلیون بیمه ی عقب افتاده و پول از پارکینگ درآوردنشم برفرض محال بتونیم بدیم ، خب برگ خلافیشو چجوری بگیریم تا از پارگینگ در بیاریمش ؟

قبلا گفتم که پلیس کاری به این حرفا نداره ، راستم میگه :"باید" قانونی بریم سرکار دیگه ، قانون که این حرفاسرش نمیشه .

اما بد نبودا ! چی ؟ خب دیروز دیگه ، همینکه تاکسی تلفنی روشن کرد راه بیفته دیگه ، که ماشین حرف زد دیگه ، گفت :

کیسه ی هوا باید تعویض شود .

حالا کاری ندارم که راننده شنید و راه افتاد ؟ یا اونم مثل ما ؟ که پیاده نشدیم و ... ، البته که پلیس و مثلا راهنماییش نیستیم معاینه ی فنی ماشینم بما مربوط باشه و کاریم به حرفای اون بنده خدا نداشته باشیم .

ولی برام تازگی داشت ، قبلا ماشینی سوار شده بودم که حرف می زد ، و در حد مثلا درب ماشین بازه و نه اینکه از تعویض کیسه هوا هم بگه .

حرف زدن :

اولش ، اول ماشینیای امروزی که حرف می زنن ، نه اول اولش ، مگه اینکه مثلا گاری و درشگه های قدیمو ماشین بحساب نیاریم ، مثلا بعد قرون وسطا در اروپا ، بعد کنار گذاشتن ، یا در حاشیه قرار دادن ، نه حذف حذف تعلیمات دینی کلیسا ، کی فکر می کرد علم و دانش به جایی برسه که ماشینم حرف بزنه ؟

به همون چیزی که امروز وقتی ماشینو از تعمیرکار تحویل گرفتم ، که تا یادم نرفته بگم خدا پدرشو بیامرزه که یه جوری راهش انداخت که تو این وضع نتونیم ازش تحویل بگیریم ، و اومدم خونه نهار بخورم ، مجری برنامه ای (2) اونو مطرح کرد، ولی یکی از کارشناسای دعوت شده در بحت گفت که پرداختن به اون ما رو از بحث "فکر و تفکر" پرت می کنه ، در حالیکه همینو گفت !

حالا کاری ندارم به اینکه خاتم پیامبران با تمام معجزات شگفت انگیزی که داشتن ، معجزه اش همونه !  

خلیفه ، جانشین یا نماینده ی آدم :

وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِکَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ ، قَالُوا سُبْحَانَکَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ (1)

اولش ، اول همون علم و دانشی که امروز ماشینش حرف می زنه دیگه ، اصلا کی بفکر این بود که یه روزی ماشین نه تنها حرف بزنه ، بلکه مثل آدم حرف بزنه ؟

ولو اینکه اونیم که بگه بهش گفته شده بگه ؟ حالا کی مثل آدم ؟ بمونه ، همینقدشم خیلی حرفه ، منکه اگه نگم شگفت زده شدم ، وقتی اون حرفو زد ، ولی برام جالب بود . چرا ؟

خب همینکه هنوزم بشر نه تنها به خودش توجه داره ، ولو علما و دانشمنداش ، بلکه اینکه می خواد مثل خودشو بسازه نه تنها برام جالبه ، بلکه امیدوارکننده هم هست ، ولو ماشینشم .  

منتها جالبه که چرا بشر ، البته علما و دانشمنداشو میگم ، یکی مثل خودشو مثل خودش نمی سازه !؟

البته اینکه این سختره قبول دارم ! برا اینکه گفتم ماشین هرچی بهش بگی همونو میگه ، نه یه کلمه کمش و نه  یه کلمه زیادشو ، حتی اگه همه چیم بتوان بهش گفت ! و به مثل خود ، یعنی یه آدمی به آدم دیگه ، نشه گفت ! ولی به اون ، اون آدم میشه یه حرفی زد که به ماشین نمیشه گفت ! که مثل آدم نیاز نباشه خُورد خُوردشم نگفت ، بلکه یه چیزم ازش کم بهش گفته بشه اونم بهمون اندازه کم تحویل میده ، نه همشو .

ولی آیا آدم ، انسان یا بشرم همینطوره ؟ یا میشه همه چیو یهو ، یه دفعه بقولی :"دفعی" بهش گفت ؟ ولی حتی به فرشته ها هم نمیشه گفت ! چه رسه به ماشین !  

--------------------------------------------------------------------------------------------

(1)     قرآن مکتوب : سوره ی دوم

(2)    شبکه چهار سیمای جمهوری اسلامی ایران 


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :2000
بازدید دیروز :76
کل بازدید : 1340538
کل یاداشته ها : 1761


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ