سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

خلافت و امامت پ (الف) :

بسم الله الرّحمن الرّحیم ، الحمد لله ربّ العالمین ، الرّحمن الرّحیم ، ... . (ب)

سلام علیکم .

... ، اقْرَأْ کِتَابَکَ کَفَى بِنَفْسِکَ الْیوْمَ عَلَیکَ حَسِیبًا ، ... .

مَن ! :

... ، إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ (پ) ... .

ضمن تبریک باز جمعه ، امروز رفته بودیم پارکی در سرد رود ، که نزدیک تبریزه ، و ساعت شش بعد از ظهر بود که برگشتیم خونه ، برا همین فرصت نشد که بحث رو پیگیر بشم ، و الانم صاحب کامپیوتر با رایانه اش کار داره .

بحث به اینجا رسید که من ، من نَعبُد گو ، یعنی ما مانند حضرت ابراهیم علیه السلام که بعنوان مثال برای امامت مثال زده شد ، پیش از اینکه به امامت برسیم ! از نسل حضرت آدم علیه السلامیم ، که ان شاءالله به نخستین سوره ی مدنی رسیدم بیشتر میگم ، فعلا همینقدر گفتم که بگم امامت من ! پس از خلافت منه !

و اینکه این فرق داره با منی که مثلا میگه :"ریاست جمهوری" ما ! و بشرح ایضا دیگر که گفته شد مثل : شاه ، قیصر، مللک ، امیر و حتی خلیفه هم .

حتی اگه اینا هم انتخابی باشه ، یعنی یکی دیگه هم رای به مثلا شاهی ویا ریاست دیگری داده باشه و صرف نظرم از رای گیری ! یا بقولی بیعت ! و چگونگی اون .

چراکه خلافت ما یه واقعیته ، و مانده به رای یا بیعت یکی دیگه نداره ! بله یکی می تونه خلافتشو به یکی دیگه واگذار کنه ، ولی تحت خلافت اونم باز خلافت داره ! همچین نیست که هیچ خلافتی نداشته باشه ! مثلا درگوش دادن یا خوندن حرف یکی ! آیا گوش دهنده یا خوننده هم خود گوینده یا نویسنده ی !؟ یا ما ! گوش میدیم و یا می خونیم !؟ و میشنویم ویا می بینیم !؟ و بمونه جمعی یا قرآنیشم ! چه رسه به مابعد یا بقولی : ماقبلش !

در برنامه معرفت که شبکه ی چهار تلویزیون جمعه ی گذشته پخش شد گفته شد : فقط خداس که می تونه بگه من منم !

خب بله ! آخه وما ادراک من !؟ من چه درک یا دریافتی از من داره !؟ بقول ملای رومی ما هنوز اندخم کوچه ی مثلا حسّیم و خودشم نه :"قرانی" من !

بد نیست بگم که تو سوره ی حمد حرف از :"ربّ العالمین"ه ، و تو قرآن عظیم حرف از : ربّک !

حالا بمونه که تو نمازه بقول پیامبر صل الله علیه واله و سلم ، که بدون سوره ی توحید نداریم ، حرف از احدی صمدیه که بقول آقا ابا عبدالله علیه السلام یعنی :

... ، لَمْ یلِدْ وَلَمْ یولَدْ ، وَلَمْ یکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ .

-------------------------------------------------

زیرنویس :

الف :

سومین حرف از سی و یک حرف الفبای زبان فارسی .

ب :

سَبْعًا مِنَ الْمَثَانِی

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... ، وَلَقَدْ آتَینَاکَ :"سَبْعًا مِنَ الْمَثَانِی" وَالْقُرْآنَ الْعَظِیمَ ، ... .

پ :

... قُرْآنًا عَرَبِیا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ، ... . سوره ی یوسف

 


  

باز مسجد ! :

وبعد : ... ، إِذْ قَالُوا (الف) ... .

یاد :

م میاد پیش از پیروزی انقلابم ، که میرفتیم مسجد حاج بابای شهرمون ، بعد پیروزی تاریخ مصرفش تموم شد ! و انقلابیون رفتن تو ساختمون شهرداری مستقر شدن و اسمش گذاشتن :

کمیته

البته :"بسیج" که راه افتاد ، باز زمان مصرفش شد ! بعدا هم اسمش شد :

پایگاه

البته :"پایگاه " بسیجیای مثلا :"دریادل" ! نه بی درجه و بی نام و نشانها !

خب ! خدا رو شکر که باز تاریخ مصرفش رسید و اومد :

پای کار

در :"کنار" قوای سه گانه ی :"پای کار" و دیگر قوا و بسیجیانش ، و نیرو ! های مردمی ! و جهادی و بیسجیان بی نام و نشانشان ! نه :"پایگاهی" ! یا :

مسجدی !

و مثل بسیجیان ادارات ، سازمانها و موسسات جامعه ی مدنی ! نه :"نبوی" !

خب جمهوری اسلامیه دیگه ، نمیشه که :"مسجد" نداشته باشه ! منتها چرا مثل :"جمهوری" ای دیگه !؟

یعنی در "کنار" نهادهای مدنیشون !؟ خب اونام "مسجد" دارن ! و مثل عیسی بدین خود و موسی بدین خود ، محمدم بدین خودش مشغول !؟

بله اونجام مسجد یافت میشه ، ولی نه مسجدِ محل ! محلِ خانه ی خانواده ها ! مثل این :

ج.ا

که خانه ها رو بیاره :

پای کار

راستی ! کی ! مساجد ! رو آورد :

پای کار !؟

کی !؟ یا کیا !؟ گفتن بیاد :

پای کار !؟

:"فرمانده" شونو میگم !؟ مثل "فرمانده" خونه ، خونه ی خانواده !؟ نه مثلا :

شهروند

ای این :

ج.ا

هم ! که ...

و میگن :

... إِنَّ أَبَانَا لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ ! ... .

شب بخیر .

----------------------------------

زیرنویس :

الف :

یعنی گفتن ، و ناگفته نمونه که هرچند در مثلا زبان فارسی :"دو"نفر رو هم شامل میشه ، ولی در زبان عربی چنین نیست ، بلکه شامل :"سه" و بیشتر هم میشه .

و اینکه در هیچ زبانی شامل :"یه" نفر نمیشه ، یعنی برا "یه" نفر :

گفت

یا :"قالَ" (ب) و یا به تعبیر دیگرش در زبانی دیگر بکار برده میشه .

ب :

مثل : إِذْ قَالَ یوسُفُ لِأَبِیهِ ... .  

یا بعدش : قَالَ یا بُنَی ... .

نکته :

هرچند پیش از آن گفته شده :

... یوسُفَ وَإِخْوَتِهِ ... .

و گویندگان :"مشخّص"ه که کیا هستن ، ولی در :"وحدت کلمه" ندارن که یه حرف زده باشه ، که ان شاءالله به بحث :

گام دانشِ پژوهش

که بازگشتم ، بیشتر میگم ، فعلا همینقدر گفته باشم که مثلا :"دو" تا حرف زدن که گفتن :

لَیوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِینَا مِنَّا ... .

در حالیکه این در :

لَیوسُفُ وَأَخُوهُ ... .

هم اومده ! و اختصاص به این :"دو" و :"اونا" نداره ! یعنی بین اون "دو" هم چنین نبوده که تفاوتی نبوده باشه ! در :"محبّت" یا دوست داشتن ، که یکی :"أحَب" نباشه از دیگری ، با اینکه کوچکترم بوده ، و دیگری با اینکه بزرگترم بوده ، این تفاوت را مایه ی استدلال قرار نداده که مثلا من قوی ترم و یا تواناتر و کمک حالتر پدر ! چه رسه به اینکه بگوید من مثلا :"کمک حال" هستم و اون :"نیست!" ! که این مبنای استدلال اوناست ! نه اینکه :

لَیوسُفُ وَأَخُوهُ :"أَحَبُّ" إِلَى أَبِینَا مِنَّا ... .

بلکه پس از :"حکم" به اینکه چون :"اوندو رو دوست داره" ، نه دوست تر از مثلا :"شما" داره ، و بقولی :"عدم الحکم" چون :"مارو دوست نداره !" در حالیکه مگه "شما" رو هم به یه اندازه دوست داره !؟ و شما :"یکی" هستین و هیچ تفاوتیم با هم ندارین !؟ و "وحدت کلمه" ای بر قراره بینتون که گفتین :

وَنَحْنُ عُصْبَةٌ !؟ ... .

در حالیکه :"باز" در همینم همون :"دوگانه"گی :"حاکمه" ! با مثلا بقولی :

پای کار

نبودن آندو ! ، :"بشرح ایضا" در نتیجه ی این به اصطلاح :"صغری کبری" هم :

إِنَّ أَبَانَا لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ ! ... . 


  

به وقت وداعِ ب :

سلام علیکم و تبریک (الف)

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... ، تَنْزِیلُ الْکِتَابِ مِنَ ... ؟

خب ! حالا :"حرف" خدا چی !؟ که مثلا :

عارف سالک به کس نگفت !

که مثلا :

باده فروش

ی داره اونو میزنه !؟ حالا در :"وداع" با :"باده فروش" م بمونه ! که مثلا :

روزنامه فروشی

اونم ... !

که داره برا :"کیهان" م میزنه (ب) ، البته گفتم که ، در نوشته ی قبلی ، مثل امروزا تعطیله !

خب ! آیا "وداع" با اونم داریم !؟ ما !؟ إنّا !؟ و یا ... !؟

مگه اینکه حرف یا بقولی "سِرِّ" خدا یه چیز دیگه باشه و :

... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... ، إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ ... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .

نباشه !

برا :"ما" ! و یا مثل :"کارگر" در :"جمهوری اسلامی ایران" که در مباحث قبلی گفتم ، "ما" هم در اون مثلا :"کیهان" ی اون باشه و به مثلا گوش مثلا :"زنجیره" ای نرسه ! حرف خدا یا بقولی :"سِرّ خدا" !

حتی در روز ! چه رسه به :

... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... ، إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیلَةِ ... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .

در حالیکه :

... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... ، تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا (پ) بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ ، ... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .

حالا بمونه اونم که :

... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... ، إِنَّهُ فَکَّرَ وَقَدَّرَ ، ... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .

مانند مثلا :"اموی" ها نگفت که حرف خدا بگوشش نرسیده ! بلکه به :"قدر" یا اندازه ی خودش گرفت حرف یا :"سِرّ" خدا رو !

حالا چقد ؟ مانده به اندازه ی درک یا دریافتش در شب قدر اون سالش ! از :"ما" ش !

---------------------

حاشیه :

الف : به مناسبت حلول ماه مبارک رمضان ، و امروز ، جمعه ، روزی از "ما" ، مای بعد :"وداع" با مای جماعت ! که بعد "وداع" با مای خانواده و بعد وداع با مای ماست !

چراکه ما که فقط مثلا گوش نداریم برا رسیدن حرف خدا به اون ! بلکه علاوه بر فقط گوشم قلب یا مرکز شنوایی هم داریم برا :"شنید" نش ! حالا وداع کننده با شنواییم فقط ! بمونه !

همون که قرآن بر اون نازل شده و می شود ! در شب قدر و ان شاءالله در این ماهی هم که درک یا دریافتش کرده یا وارد اون شدیم شکر خدا .

ب : بقولی :"بخوانید" میرسونه ! حرف یا پیام خدا رو ! بعبارت دیگه :"پیامرسان" ی می کنه !

پ : شب قدر ، و :

... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... مَا أَدْرَاکَ مَا لَیلَةُ الْقَدْرِ ؟ ... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .

... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... ، :"إِنَّا" أَنْزَلْنَاهُ !؟ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ ، ... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .  

-----------------------

کلمه ها و ترکیبهای تازه ، به ترتیب :

حرف + حرف خدا + فرشته ی وحی + پیامبر + امام + ما + ماه خدا + ماه پیامبر + ماه امام + ماه ما + عید فطر 


  

مدیریت بحران علمی دینی 2 :

... بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ،أَلَّا تَعْلُوا عَلَی وَأْتُونِی (پ)، ... .

سلام علیکم ، صبح بخیر

اشاره :

ضمن عرض تسلیت و تبریک ، در یکی (پ2) از خبرا گفتم :

... ، به شما دوتا هم دیگه ربطی نداره ! ... .

چرا !؟ یعنی اگه پرسیده بشه ، حالا من گفتم :

چرا!؟

واجب نیست که شما ، جفتتونم حکما بگید :

چرا !؟

خب ، برا اینکه یکیش باسم یا بنام :

... و ما

بود ، خب ما یعنی چی !؟ و یعنی کی !؟

...

واما بعد : 

... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ (پ3) ... .

به نام ما :

یادمه (پ4) ، که اونوقتا یکی از شما دوتا هنوز بدنیا نیومده بود ، یه نوشته ای فرستادم و توش اومده بود :

ای ارس با تو بگویم ما بگو ، ... .

خب کنار سد ارس تو حسن کندی بودیم اونوقتا ، راستی یاد گلشن راز شیخ محمود افتادم ، که یه شبه نوشته و اونم به شعر و توش اومده :

مرا از شاعرخود عار ناید ، که در صد قرن چون عطار ناید .

همون عطاری که ملای رومی گفته :

هفت شهر(پ6) عشق را عطار گشت ، ما (پ7) هنوزاندر خم یک کوچه ایم .

 خب ، قبل اینکه پاسخ به پرسش از ما رو بقول عطار بگم ، بد نیست یه برگشتی به بعد پرسشی که سقراط مطرح کردداشته باشیم وبیشترشم برا اینکه ، گویا برا اولین بار ، البته در تاریخ علم یا دانش ، راه ، روش و یا مِتُد پاسخگوییم مطرح که بهش:"فن مامایی"م گفته شده ، و برا اینم که تو کوچه و بازاربکار گرفته میشد ، نه تو مثلا :"آکادمی" ، مدرسه و دانشگاه و همینطورم حوزه ، که اونوقتا تا قرون وسطی در غرب و اروپا :"ویژه" ی علوم دینی" نشده بود ، خب بتبع متد یا روش پاسخگویی ، خب اولین پرسشم چی !؟ بمونه ! فی جمله همین پرسشگرو پاسخگو ! اونم گفتم که تو کوچه و بازار !؟ که برا مدیریت بحرانش شاگرد استاد ، بردش تو :"غار" !؟ خب حالا تو کدوم کوهستانی !؟ هنوز در مثلا :"کوههای فنلاند" و در شرقشم :"کوههای کهک" دایر نشده بود ! که یه :"اتاق" ی یا :"تکیه" و یا :"خیمه" ای هم به :"علوم عرفانی" اختصاص داده بشه ، به :"هیئت" ش دیگه ! خب برا :"دوست دشتنی" استاد دیگه ! البته :"شدید" و:"عاشقانه " ، برا رسیدن به دوستداشتنی ، حالا کدوم یک از :"پلت فرم" موجود !؟ یا در دست !؟ خب یکی از اون که یکی دیگه برا رسیدن به اون یکی دیگه پرس و جو می کنه دیگه ! مگه اینکه جفت :"ما" یکی باشه ، یا ...   

خب ، راستی از استاد ما چه خبر !؟ آیا بقولی :

آن یار دوست داشتنی ، حالا دیگه معشوق عاشقش ، نه دوستدارش دیگه ! کزو گشت جام زهر نوش جان ، خب جرمش این بود که نرفته بود تو "غار" دیگه ! که از دست سوفیست یا دانشمند بدور که نه ! دست نیافتی بشه ! و :"مثل" ی از اون رو دیوار غار اکران یا به نمایش گذاشته بشه ! یادش بخیر !

خب ، برگردیم به مای شیخ عطار ، و مثالی از ما ، حالا سیما !؟ یا با :"استاد" سی !؟ یا با "راهنما" 31 !؟ بمونه ، و با روش ، متد ویا ... ی :  

... مَنْطِقَ الطَّیرِ ... .

البته پیش از علمی شدن منطق ! نه بعدش تو "آکادمی" یا دانشگاه و حوزه تا قرون وسطی در غرب و اروپا ، که علم یا دانش منطقم یکی بود ، هم در اعلی و هم در سفلی ، و هم وسطی یِ ایندو ! و با رنسانس یا انقلاب صنعتی سفلی راهشو جدا کرد ! از مدرسه هم پناه برد به کوه ! و اونجا مشاهده و آزمایش کردو مهندسی معکوسم ، وسواره که برگشته تو شهر :"هفت شهر عشق" م عاشق خودش کرد !  با :

... عُلِّمْنَا مَنْطِقَ ... .

ش ، تا همین قرن گذشته که باز منطقا یکی شد ! توسط پشت پرده ی :"کنگره ی وین" که :

چرا مسیحی نیستم !؟

بود ! نه علمی کننده ، یا منطقی کننده ی دوستدار و شدید یا عاشقشم ! که هنوزم بقوت خود باقیه ، و نه فقط در حوزه یا مدارس ویژه ی علوم دینی ، منجمله علوم عرفانی دینی ، بلکه در دانشگاهم ! حالا تحت علوم انسانیم که باشه ، چه مانعی داره !؟ فقط حیف که مثلا تو :"برنامه" ی :"ثریا" ی تلویزیون چرا :"غایب" بود !؟ یه پدر، یه مادرم نداشت !؟ که بعنوان والدین علوم عرفانی علوم انسانی دعوت بشه !؟ که نظرشو به :"نمایش" بذاره !؟ و تماشا کنن دوستداراش و حتی عاشقاشم !؟

خب ، برگردیم به دوران شیخ ، که هنوز علمی نشده بود منطق ! و منطق الطیر .

البته یادمون نره که :

ای مگس عرصه ی سیمرغ نه جولانگه توست ، ... .

زحمت زیاد ، تا فرصتی دیگه ان شاءالله تعالی .

راستی ! یادم رفت ! این هُدهُد کجاس !؟

... أَمْ کَانَ مِنَ الْ (پ10) !؟ ... .

خب حالا دیگه نخود نخود ، هرکی رود خانه ی خود ، و بقول مورچه ها برویم بخانه ، شب بخیر و خوابای خوب ببینید .

 

 

پ2 – در یکی دیگه چی گفتم !؟ آیا بقولی :"نگفتم" ... !؟

پ4 – یادمه ! فراموش نکردم این ما یعنی چی !؟ ی سقراطی با لهجه ی بَرَره ای اونم ، گفتم که ان شاءالله :"خدمت" اونم میرسم .

حالا بمونه که بقول ما ! ترکا : چرا راه دور بریم ، باغچه نزدیک !

نه "خدمت" مثلا همولایتی و همشهری (5) خودمونم ، که فرموده :

برا نخستین بار که چشم ما به اندام جهان خارج افتاد ... . 

نزدیک تر ! و :"قرار" گاه خاتم اینم ! بعنوان مثال . 

پ6 – حالا  آسمونی یا زمینیش !؟ و آسمونیم آسمون اول یا آخرش !؟ بمونه ! که اگه :"قرارگاه" خاتم باشه ! که آخریش آسمون :"دل"ه ، مگه اینکه :"معراج" شم بحساب بیاد و مقصودم :"مسجد" سمیع و بصیر نباشه ! دستکم "مسجد" ذکر (پ8) ش باشه !

پ8 – مسجد کوفه ، یادآور مسجد مدینه ، نه مسجدال(پ9) ... . 

پ10 - تو دهکده ی جهانی !؟ سلیمانی !؟ 


  

انقلاب ، قیام یا برپایی اندیشه (1) :

وَ :

: ... یسْأَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیسِرِ قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ کَبِیرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا وَیسْأَلُونَکَ مَاذَا ینْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ کَذَلِکَ یبَینُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ

: ... إِنَّهُ فَکَّرَ وَقَدَّرَ

سلام علیکم

روانشاسی :

امروز فکر می کردم (2) ، حتی وقتیم که گفتی : آبی که تو حیاط پشتی گذاشته بودم یخ نزده .

و بعد اینم که خودم رفتم دید (3) م .

ووو

تا اینکه دید ( 5) م .

وَ :

: ... إِنَّهُ فَکَّرَ وَ ... .

یادآوری :

در نوشته ی پیشین ، نوشته ی "استقلال اندیشه" گفتم :

گفتم من انقلاب کردم ؟ یا اینکه : ... ؟ (6)

-----------------------------------------------  

(1)     مثل استقلال و آزادی اندیشه

(2)    خب با خودم دیگه ، خب بقول مقام معظم رهبری که همین تو دهه ی فجرم از تلویزیون جمهوری اسلامی ایران پخش شد : تو زندان آهسته حرف می زدن دیگه

(3)    نه اینکه به حرف تو اطمینان نداشت (4) م

(4)    خب قلب یا دلم دیگه

(5)    ... ؟

(6)    و "نوزده دی" یا قیام مردم قم ، در نوشته های پیشین ، و یا نوشته ی برگزیده ای تحت عنوان :"قیام مردم تبریز" از طرف مجله ی پارسی نامه ی اینجا ، یعنی:پارسی بلاک.com ، والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته . 


  

شناخت یا معرفت علمی (2) :

صبح بخیر  

خبر اعدامی که دیشب دادم "تصادفی" نبود ، صبح امروز که پیگیرش بودم به نوشته ای در اون رابط هم برخوردم که در زیر نویس نوشته ی قبلی گذاشتم ، برا من که مفید بود ، مثلا در خبری که از تلویزیون شنیده بودم گفته نشده بود که اعدام در دوازده نقطه بوده ، البته همش در عربستانه و بازم در یه جا بوده . 

ولی بازم خبر همونه ! که چهل و هفت نفر اعدام شدن ، البته حکم اعدامشون اجرا شد ، چون خبر از صدور حکم اعدامو ، لااقل حکم اعدام یکی از اعدامیا ؟ یا رهبر اعدامیا ؟ رو قبلا داشتم . 

خلاصه مسئله هنوز برام حل نشده !

... ، وَ ال ... .

حتی پس از افتادن چشم به رسانه ی مکتوبشم ، با اینکه همونطور که گفتم مثلا گفته شده اعدام در دوازده نقطه بوده ، ولی آیا نه تنها رفتن ، حالا در مثلا یه چشم به هم زدن ، یا بقولی تو :"یه هفته" بمونه ، گرفتن و حکم اعدام ، که اینام در دوازده نقطه بوده ؟ یعنی نقاط مثلا بقول ملای رومی :"عنود" آل سعودم در عربستانش همینه ؟ یا در عربستانشه !؟ یعنی در عربستان :"شیخ" شونه ؟! اونوقت عربستان سعودی یعنی چی !؟ مگه اینکه گفته بشه پنجاه پنجاهه ! دیگه منکر یه دهمش که نمیشه شد برا منطقه ی :"دشمن" ، خب اینکه شد :"یازده‌!" ، "صدوده" ووو ، و :"دوازده" ! رو از کجا آورد ؟

اینکه ، همونطور که در نوشته ی قبلیم اشاره کردم و رد شدم :"سه" میشه ، البته یه سه ! وقتی مثلا از "عربستان" گفته میشه ، البته اختصاص به عربستان نداره ، عربستانو بعنوان مثال گفتم .

... ، وَ النَّ ... .

ممنون و نوش جان ، صبحونه رو میگم ، که باز یکیتون رفت و گرفت ، نونو میگم ، که امیدوارم مثل آل سعود معدومش نکرده باشیم ! البته بازم آل سعودو بعنوان مثال میگم .

چراکه نه تنها شامل آلای دیگه عربستانم میشه ، مگه اینکه مثلا بحرینم عربستان سعودی باشه ! که گویا نه تنها مثلا یمنم ، بلکه مثلا سوریه هم سعودیه ! ، بلکه بقول عرب عجمستانم گویا به آل سعود داده ! شده ! و ملک اوناس ! یعنی سر زمین اوناس ، وَ با یه "اَل" گذاشتن روی اون مال خود شه !

در حالیکه همین چش ، گوش و اعضای دیگه بدنم که منم بهش میگم بدن منه ، حتی جنازشم ، جنازه ی منه ، که گویا اینم مال خود کرده آل سعود ، بحسب خبر شبکه ی خبر تلویزیون ، و به "آل" شیخ نداده و دفن کرده ، به من داده شده ، البته نه مثل عربستانی که به آل سعود داده شده ، و گرنه چرا بهش گفته میشه : عرستان سعودی ؟

البته به آل سعودم همونی داده که سر زمین منو ، بدن منو ، به من داده ، از قضا منم مثل اونا نمکشو نمی خورم نمکدونشو بشکنم ! ولی تا بتونم از داده مراقبت می کنم ، و اگه مثلا سرما خورد ، گلو درد گرفت برا درمونش هرجه بتونم میگنم ، نه اینکه ندید بگیرم و حکم عدم عضوی از اعضای بدنمو صادر که نه ، بلکه اجرا کنم ! انگار نه انگار که چشی دارم که دید !

اونم نه تنها برا درون وَ بیرون ، بلکه :

... ، وَ النَّج ... .

خودشم ! مثل چش شیخ نمر ! که مدتیم به چهار دیواری زندان محکوم بود ! در بیرون ! نه درون و جمع ایندو .

آخه بازم بعنوان مثال نه تنها آل سعود ، بلکه شاه ، ملک ووو ، و یا شیخشونم نمی تونه حکمی برا درون مثل شیخ نمرو که صادر ، یا صادر شدشو ! امضاء کنه ! امضام که بکنه برو نیست ! چراکه اونجا فقط سعودی نیست ! بله آل سعودم دارن !

... ، وَالنَّجْم ... .

مثل شیخ نمر ! مثل شما و من ، مثل ما . 


  

دنیای ... مشترک (4) :

به دو نام خدای رجمان رحیم ، سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیهُ مِنْ آیاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیر ، وَآتَینَا مُوسَى الْکِتَابَ وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِبَنِی إِسْرَائِیلَ أَلَّا تَتَّخِذُوا مِنْ دُونِی وَکِیلًا ، ذُرِّیةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ ... .

امروز نه فقط هوا ابری بود و انگار منتظر بود بگیم نمیریم سر کار تا دلشو خالی کنه ، بلکه مثلا یکیمونم قرار داشت و رفت شهر ... ، ما هم گفتم یه استراحتی بکنیم .

مای مشترک :

برا همین گفتم بیکار نباشم ، ولی اول یه چیزی بگم ؟!

میگن یکی با یه دختری تو یه شهری آشنا شد و همدیگه رو پسندیدن و ... خلاصه دختره به پدرش گفت و پدر گفت : من به سنگکار دختر نمیدم ! شایدم گفته باشه : من دختر به سنگکار نمیدم ، که این فرق داره ، چراکه اگه سنگکاری داشته باشه چی ؟ اونوقت به سنگکار کارشم نمیده ؟ ووو ؟ چراکه گیریم که سنگکاریم بلد باشه و خودش بکنه ، ووو چی ؟

... ، وَقَضَینَا إِلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَینِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیرًا ، ... .

اینو برا این گفتم گه دیشب تلویزیون هم داشت آمار پایین اومدن ازدواج داشت میداد و هم اونام که ازدواج می کنن چن تاشون به طلاق کشیده نمیشه ؟

اینو برا این گفتم که خب پدر دختره لابد می خواد ازدواج دخترش به طلاق کشیده نشه دیگه !

خب بریم سر بحث "ما" یی که گفتم و گفته میشه ، مثل همونکه در نوشته ی قبلی به اون اشاره شده ، " ما اجازه نمیدیم " دیگه ، مثل همین که بعنوان مثال پدری بگه من به دخترم اجازه نمیدم با سنگکار ازدواج بکنه .

خب اینکه گفت :"من" ، و من گفتم :"ما" !؟ 

 _______________________

پ : گفتم :"برا اینکه بیکار نمونم" ! البته اگه بشه بیکار بود ! مثلا همون کشاورز سیب زمینی و پیاز کار جنوب کرمانیم که بیکار نمی مونه ! اینهمه کار ! حالا دزدی ! قاچاق ووو ، اونم تو محیطی چون جنوب شرقی ایران که خوبه ! چراکه چن نفر مثلا به "داعش" پیوستن ؟ که خودشون موحدن ؟ و با شرک مبارزه می کنن ؟ و نه برا کار و درآمدی ، اونم مثل درآمدایی که داده میشه برا رفتن به جنگ ؟ آیا همه برا شهادت و شهادت طلبی به جنگ میرن ؟ حالا موحد ، شهادت ووو  یعنی چی ؟ بمونه ! فعلا بحث سر "ما" ست ، ولو وحدت دو نفر ، شهادت برای دفاع از یکی دیگه که وقتی گفته میشه "ما" شامل اونم میشه ، مثل همسر ، زن و بچه تو مایی بنام خانواده ، که با ازدواج شکل میگیره ، چه برای مرد با ازدواج با زنی ، و چه برا زن با ازدواچ با مردی . 

ولی برا کی ؟! برا من مرد یا زن ؟ برا پسر یا دختر ؟ یا برا مای اول ؟ چه پسر و چه دختر ، چه مرد و چه زن ، که با مایی دیگه دومین ما رو تجربه می کنن ، مثل تجربه واحدی بنام "داعش" م همینطور !؟ اونم بعوان موحدی که نمازم می خونه و در نماز میگه " ... نعبد ... " نه مثلا "اعبد" ، واحدها و مجموعه های دیگه هم همینطور ، اختصاص به به اصطلاح موحد و مسلمون و نماز خونش نداره ، مثلا همون تعاونی ، شهرداریم که در نوشته قبلی گفته شدم که عبارت از یه نفر بعنوان تعاونی و شهرداری نیست ! ولو اینکه :" ... نعبد ... " گویم باشه ! البته نه حتی در خونه ! چه رسه به جماعت محل و جمعه ی شهر و دیارش و بعدشم حاجی حاجی مکه ! و مصداق : وای بر نماز گذاران ! و بعبارت دیگه وای بر ما گویان ! 

مثل کی ؟ مثل من که گفتم :"ما" ! حتی تو خونه و خونه ی خودم ! اونم بعد مای اول ! البته وقتی که میگم ما شامل همه ی خونواده ام نشه ! حالا بیرون از خونه ، چه در نهادهای مدنی بشری و اونم غربی و وارداتی کپی پست شده ، مثل جمهوری ولو مزین به اسلامی ، و چه در مسجد محل خونواده ی ما ووو چه میگذره ، به من ربطی نداره ! به شما هم ! ما رو میگم !

مگه اینکه یکی بیاد خواستگاری ! و خواستار مایی دیگه بشه ! که با اون ، یا اونا هم بشیم ما ! البته نه داعشی ! چه مستقل از مثلا سعودی که خواستار ! یمنه ، و چه آمریکای خواستارش ! و حتی خواستار آمریکاشم ! واحد جهانیشو میگم ! برا مشترکاش میگم !


  

در خلوت خانه : پایانی

ارسال‌کننده : خانواده ی خانه در : روز یکشنبه 4 آبان 1393  برابر با اول محرم 1436 و 26 اکتبر 2014 ، ساعت ...  

قسمت دوم : شب آخر :

با ... .

سلام علیکم ، روز بخیر .

امروز می خوام از سرنشینای ما بگم ، چراکه اگر همین دیروز بحکم دادگاهی که برادرمون ، برادر حسن رحیم پور ازغدی رو عرض می کنم ، برپا کرده بودن ، مثلا عربستانم از کشتی ما پیاده کنیم ، بازم بی سرنشین نیست .

البته ایشون "حق" دارن با اون قتل و عام و اونم در طائف ، نه مثلا در کربلا ، که در کیفرخواستشون اومده بود ، خواستار پیاده شدن مثلا شاه و سلاطین سعودی رو هم مثل مثلا سکولار باشن ، ولی موضوع بحثم اینه که آخرش سر نشین سفینه ی مای ایشون کیا هستن ؟ که بهشون بشه گفت :"ما" . 

خب ، تا وقت اذان ظهر به افق ما نرسیده اینم بگم که مقصود از سرنشین که گفتم "سر" نشین ، یا مثلا خلبان سفینه ، یا کاپیتان کشی ووو ی ما نیس ، بلکه همون :"جامعه" ای هس که ایشون طرحی برای فردا ! ی امروز دارن ! نه جامعه ای مثل اونا که برای آقا ابا عبدالله علیه السلام نوشته باشن که خلبان ، کاپیتان ووو نداره ، ولی اسمش " جامعه " و "ما"ست ! 

بعد نماز مغرب :

امروز نه جمعه بود و نه تعطیل رسمی ، ولی سرکار نرفتم ، خب اون برف و سرمای غافلگیر کننده امروز دیگه نذاشت برم سرکار ، البته نه اونقد که به دکتر بکشه ، ولی اگه میرفتم شاید بهتر بود ، نه اینکه بهتر از بازم خوددرمانی بود ، بلکه اگه صابکارمون طبق قرار داد می خواست بگه که چرا کارو تعطیل کردم ، هرچند در قرارداد نیومده که بیماری هم می تونه دلیل باشه ، ولی در دادگاه مادگاهی میشد گواهی پزشک و استراحت داده شده رو نشون که داد .

خب دفترچه ی درمانی سلامت همگانیم که داشتم ، ولی صابکار که زنگ زد و گفتم کسالت دارم و حرفی نزد ، دیگه نیاز به گواهی پزشک نبود .

البته نه اینکه همونطور که به جمع مثلا بیمارا یا مریضا و دارندگان دفترچه ی درمانی پیوستم ، و اگه گواهی پزشک می گرفتم از "حقوق" و مزایای کاری امروز برخوردار می شدم ، و از سرنشینای سفینه ، کشتی ووو ی :"ما" برادرمون بحساب میومدم ، چراکه ما "حق و حقوق " کارکرد روزای کاریمونم بگیریم خدا رو شاکریم ، چراکه نمونش صابکار قبلی که یه میلیون از کارکردمونم نداد و ... 

خب ، راستی امروزو چگونه گذروندیم ؟ در :"ما" ی برادرمون ، برادر ازغدی رو فقط نمیگم ، هرکه بگه :"ما" ! 

خب از پس انداز ، ذخیره ، و مثلا همون بایگانی که مرحوم علامه ، وقتی بعنوان مثال چشمشون افتاد به یه سیاهی در جهان خارج و اونو دیدن و بعد تجرید از حسم ، یعنی بیناییم به اونجا سپردن ، یا مثلا متن کیفر خواستی برادرمون برای مثلثی در عربستان ، از اونجا تنظیم فرموده بودن .

که مثل صندوق یا مثلا بانک قبلا به اون ریخته شده ، که یادتون باشه در آغاز سال ، هجری قمری و امروزو نمیگم ، نوروز خودمونو میگم ، گفتم اگر داشته باشیم ، نه اینکه بقول مثلا استاد شهید مطهری هم ! فاقد اون باشیم ، و مثل "جامعه" و "ما" سازی برادرمون ، طرحی براش داشته باشیم و اونم برا فردا ! مثلا برا فردای امروز ، امشب! 

حالا کی ؟ اینش مسئله ی امشبه ! امشب :"ما" ! چراکه کی طرح داره ؟ خب پاسخ من مثلا جناب مصباح ، برادر ازغدی که بعنوان مثال نیس ! حضرت نوح نبی علیه السلامم طراح کشتی نوح نبود ! که . 

مثلا همین ساختمون هفت طبقه ی کار قبلی ما رو کی ساخت ؟ شما زمینشو از زیرش بردار ببینم کجا برپا شده ؟ حالا تو آسمونی که بالا رفته بمونه ! اونوقت تو فروشش کی میخواد هرچه شیرینتر بفروشه ؟ و سر و کله ی صاحبان "حق" ی مثل حق معامله ، فروش ، ووو ی اونم قانونی ! پیدا میشه ؟

البته که برای هرکاری که در ساخت اون شده کنندش حق داره ، منجمله کار فروختنش مثلا ، و همینطور خدمات بعد فروشم ، ولی در ساخت "جامعه" و "ما" ی مثلا برادرمونم همینطوره ؟ البته اگه فاقد اون باشیم و قرار باشه بنا رو بر صفر بذاریم و از صفرم شروع کنیم ، مثلا بعد انقلاب ، بیداریم ! چراکه حرف از قیام ، و همینطور خروجم برای اصلاح جامعه ، ما ، فرق داره با تاسیس و ساختنی اونم از صفر ، که سابقه ای نداشته باشه . 

خب انقلاب و بیداری کی ؟ ما ؟ کدوم ما ؟  مسئله و پرسش امشب اینه ، اونم پرسش کی ؟ آیا پرسش جناب مصباح مثلا ؟ یا پرسش برادر حسن ؟ و یا پرسش :"ما" ؟ حالا کیشم بمونه ! که اینم از :"ما" ؟ 

یادتون میاد پرسیدم : ازکی بپرسم ؟ به کی مراجعه کنم ؟ 

مثلا امروز و امشب از کی پرسیدم ؟ از پزشک ؟ دکتر ؟ مهندس ؟ ووو ؟ حتی از کارشناس اعم از دانشگاهی هم ؟ خب بله  حضرات مثلا حوزوی رو هم میشه گفت ، ولی مثلا آیا از فوق دکترا و آیة الله کی ؟ :"ما" ؟ چراکه گفتم پرسش "سر" نشین و مثلا کاپیتان کشتی ما که نیس ، که حالا مثلا حجت  الاسلامش کی باشه ؟ 

یا اسمش چی باشه ؟ مثلا صندوق بود ؟ یا بانک ؟ یا جیب ، که در اون پس انداز شده بود برای همچین روزی ، یا توش بود و از اون برداشت شد . 

حالا از کجاش ؟ بمونه برا قسمت آخر این بحث ، که از مثلا جهان خارج واریز شده به اونه ؟ بقولی ، و اولشم اینه ؟ منجمله اونچه که انبیاء عظام مثل حواس پنجگانه و جامعه یا "ما" ی حواس ریختن تو اون ؟ یا اول و همش حتی بعد خاتم حواس و :"فهذاعلی مولی" هم نیس !؟ که اینوسط حسابی باز بشه ، مثل بانکها ، که با واریزی صاحب حساب بشیم ، یا حسابی "ساخته" بشه ، مثل "جامعه" و "ما" ی برادرمون ، که قبلا :"فاقد" اون بودیم ، یا همونطور که در آغاز امسال ، اونم سالی با :"عزم ملی" ، گفتم که : صفر کیلومترم نباشیم ، یا نباشد :"ما" ، مثل سفیه و کشتی بدون سرنشین ! اونم برا :"نجات" !

حالا نجات کی ؟ بمونه ! فعلا که نه تنها منباب مثال سکولار ، بلکه مثلث پیدایش عربستان سعودی هم تو دریا ریخته شد ، البته از طرف :"جهان خارج " ش ! حالا از طرف دیگش هنوز کیا سوار :"ما" هستن ؟ بمونه !

چراکه آیا علی اوسطم سفینه و کشتی :"ما" داره ؟ یا :"فاقد" اینم هس ؟ 

یا : مکن امشب طلوع ؟ صبح فردا ... 


  

در خلوت خانه  :2  

. .. . بسم الله الرحمن الرحیم ، وَاللَّیلِ إِذَا یغْشَى ، وَالنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّى ، ... .

ما در خانه :

سلام علیکم ، صبح زمستونی ! بخیر . 

نکته ی دیگه ای که در رهنمودهای برادر حسن رحیم پور ازغدی تجلی می کرد ، کلمه و واژه ی ما یا شما بود ، ما وقتی که مثلا می گفت : "ما در ایران " و شما وقتی که می گفت : " شما در مصر " .

برا همین گفتم صبح زمستونی ، چراکه صبح آقای هواشناسی خبر ساعت هفت شبکه ی یک گفت که یکی دو جای ایران ، که نام یکیشم برد ، برف داره میاد ، یعنی در ایران ، حالا مثلا خاور میانه ووو بمونه ، در مثلا اون شهری که نام برد برف میاد .

خب حالا خبر چی بگه ؟ آیا بگه در ... ایران برف میاد ؟ و صبح برفیش بخیر ؟

... ، وَمَا خَلَقَ الذَّکَرَ وَالْأُنْثَى ، ... . 

ایشان ، برادر ازغدی رو میگم ، این ما رو  برای جهان اسلامم بکار بردن ، ولی بدون تمامی اون پرسشهایی که برای ما در مصر طرح کردن ! که نه تنها این ، بلکه در ... ایران و ... هم ، به "ما" ربطی نداره ! خودشون می دونن ! بزعم اینکه در همون فرمایشات فرموده باشن که به ما مربوطه ! حتی از باب امر به معروفی که دستور کار مجلس شورای اسلامی ایشونه ، حتی زبانی و نوشتاریشم ! 

البته یادتون باشه پیشتر گفتم که تا وقتی که با :"ما" کاری نداشته باشن ! حالا کدوم ما ؟ حالا میگم . 

یعنی در اینجا میگم ، می نویسم ان شاءالله ، وگرنه تو خونه ! که گفته شده ! :"در خلوت خونه" رو میگم ، مثل اونچه که مثلا ایشون فرمود ! البته نه بروزن "غدیر" ! حالا میگم چرا ؟ شکر خدا :"قلم و دواتم و کاغذم" که مهیاست ! امروزیشو میگم ! 

خب الحمدلله فرصتم که دست داده به "ما" ، مثل هر کارگر فصلی در این هوا ، هوای بارانی و برفی که خونه نشین شده باشن ! و آخر امروزم  مثلا یه پنجاه تومنی نمی تونن بیارن خونه ! و به "فکر" خرج خونه هستن ! خرج خونه ی خودشون ! که به :"ما" ی برادرشون ربطی نداره ! برادر ازغدی رو میگم ! 

که با این کاری نداریم ! با این :"ما" رو عرض می کنم ، خب شاید مثلا گفته بشه جیک جیک مستونه ی فصل کاریشون کجاس ؟ 

البته نه اینکه زمستون اومده ! هنوز ماه اول پاییز تموم نشده و می تونن ، می تونیم ، "ما" می تونه بازم کار کنه ! چراکه این برف ، مثل برف زمستون پارسال که شهرداری رو غافل کرد ! البته شهرداری "ما" رو میگم ! "ما" رو هم غافل گیر کرد ! بی حکمت نبود که آقای ... اومد دم در و چک تسویه حسابو داد ! کارفرمای یکی از سه کاریکه در دست داشتیمو میگم . 

که با اینم کاری نداریم ! که برادرمون برا روزنامه نگاران مصری ! فرموده باشن ! چراکه اسم شهردار شهری که ما در آن سکونت داریم چیه ؟ حالا رای دادن به ایشون ، اونم رای :"ما" بمونه ! مثل رای در تمام رای گیری ها ! که منکه یادم نمیاد ، نه تنها ما ، بلکه خود ایشونم تنهایی نرفته باشن پای صندوق ! مگر اینکه ایشونم مثل کارشناس دعوت شده به همون برنامه ی شبکه چهار ، برنامه ی معرفتو میگم ، بفرمایند قلب یا دلشون "فکر" م میکنه و ما یعنی قلب یا :"دل" ! همونطور که یه کاسه گفته شده : درون ، خلوت ، ذهن ، ووو ، مثلا همونطور که عقل ، ذهن ووو فکر می کنن ، قلب و دلم همونطور !

که با اینم کار نداریم ! خب پس کدوم ما !؟ با کدوم ما کار دارم ؟ داریم ! پس از ما نه تنها در خانه ! بعنوان خانواده ای که عبارتند از مرد و زنی ، حالا بچه ها پیش کش ! البته در پای صندوق رای ! و مثلا انتخاب رهبر ووو ، و منجمله شهردار ! حالا یعنی رهبر شهر ؟ بمونه ، بلکه در خلوت چهاردیواری مثلا دل هم ! که نه تنها مولا و رهبر :"فکر" و اندیشه هس ! بلکه معرفت "مقدر" شد که فکرم می کنه ! مثل ذهن ووو ، که وقتی گفته شده منطق قاون فکره ، قانون ذهن ، قانون عقلم گفته شده ! حالا همون :"عقل" ی برادرحسن در فرمایشاتشون فرمودن ؟ یا عقلی مثل :"دل" که در معرفت گفته شد؟ بمونه !

:"اسیر" تونم نکنم ! الان میگم کدوم ما ؟ که با اون کار دارد ! :"ما" رو میگم ! ولی ! راستی حالا که خونه نشین شدم ، شدیم ! از فرصت می شد استفاده کرد و یه سری به کار مسکن مهر زد ! که یکی از کارای در دست بود و هنوزم هس ! ولی ... 

خب ، با مای مثلا برادرمون کار نداریم ، چه در جهان اسلام و چه در جهان خانواده ی ، با مای اختصاصی ایشونم کاری نداریم ، که اونی که قامت می بنده و نیت میکنه و میگه :" الله اکبر ... ایاک نعبد ... " ، مثلا قلب و دله ؟ عقله ؟ و یا ... ؟ مگر اینکه بخوان مثل روزنامه نگارن مصری ، ما هم به ایشون اقتدا کنیم ، چه در ایران و چه در میدانی در مصر ! اونم خانوادگی ! خانواده ی خونه رو میگم ! نه فقط اصل حافظه ! رو ! که مخاطب اصلی فرمایشات ایشونم همینه ! هدف اصلی تهاجم فرهنگیم که گفته میشه همینه ! در حالیکه :

وَقُلْنَا یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَکُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَیثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ 

چراکه بستگی به هجمه ای ، هر هجمه ای که گفته بشه که نداره ! مونده به دفاع از خونه ، حافطه رو میگم ، از هرطرفش ! که یادتون باشه گفتم که دو طرف داره ، مثل عرش خدا !

پس می مونه مای یه طرف دیگه !  

  البته اگه از مصادیق واردات به حافظه ، خونه ووو نباشه ، حالا چه داعشی و چه قانونیش ! منجمله همون که به اسم :"فرهنگی" پوشونده شده باشه و رو گرفته باشه و اونم با "حجاب" کامل ! برا پوشش دادن به حافظه ، خونه ووو ش ! خلاصه همون که بقول آقا علی علیه السلام گفتم تا مطبوع نشده !

خب کدوم طرف ؟! خب اونطرف بعد مثلا ایران برادرمون ، و بعد نه تنها مثلا مصر و جهان عرب ، بلکه حتی :"اتحاد جماهیر" :"جمهوری اسلامی ایران ، مصر ووو" ، تا اونجا که می رسه بقول ما ترکا "بلام یتیم " : " سکولار " ! و جهان مایی که ثانی اونم که شده "سکولار" باشه ! چه رسه به اولش که قابل "ذکر" در ثانیش باشه !

حالا بقول آقا امام علی بن الحسین علیه السلام "چراگاه"ش بمونه !

راستی سکولار یعنی چی ؟ فرصت ندارم ، وقت نماز ظهر داره میرسه ! التماس دعا 

السلام علیک یا (ابا) عبدالله 


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :33
بازدید دیروز :59
کل بازدید : 1352359
کل یاداشته ها : 1762


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ