... و دانش کار ! :
بِسْمِ اللَّهِ ... ،ألْحَمْدُ لِلَّهِ ... ، إِذْ قَالَ یوسُفُ لِأَبِیهِ یا أَبَتِ إِنِّی رَأَیتُ ... ، قَالَ یا بُنَی لَا تَقْصُصْ رُؤْیاکَ ... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
سلام علیکم ، عصر بخیر .
امروز می خواستم یه چیزی بگم ! که پیش از ظهر نشد ! الان بگم !؟
آخه با من فرانسوی که نشد بگم ! با :
من فکر می کنم ، پس هستم ! که من :"مشاهده" می کنم ، پس هستمم نشد !
خب برا اینکه کدوم من !؟ همون که حتی :
من لمس می کنم ، پس هستم
م نمیشه گفت !؟ چه رسه به به :"مشاهده" با چشم و :
من می بینم ، پس هستم !
تازه بر فرض اینکه بقول مرحوم علامه در :"اصول فلسفه و روش رئالیسم" شونم ، این من بگه چشم دارم ! و :
افتاد
به چیزی ! چه رسه به اینکه بگه :"من می بینم" ! اگه یه چیزی به چشم بیاد !
بعلاوه حرف ، بقول "پدر" ما ! چه اسماعیلی و چه اسحاقی ، اینه که وقتی :"من" می بینم ، :"من" چشم دارم :
افول
کرده ! و حالا من بینایی دارم ! نه اینکه دیگه چشم ندارما !
خب ! چی بگم !؟ الان !؟ حالا !؟ بگم !؟
از چه !؟
حافظ میگه :
آن یار کزو گشت سر دار بلند ، جرمش آن بود که اسرار هویدا می کرد !
حالا یار کدوم من !؟ بمونه ! و حتی بقول استاد شهید ، در آثار بدون استثناء خوبشون ، یار :
ملامتی
ها هم ! و :"دار" م بمونه که آیا مثلا :"خانه" و سربلندی خونه هم !؟
ولی :"اسرار" !؟ یعنی :"سِر ها"!؟ ولو دوتا !؟ یا سِر !؟
آخه تا حافظه ی :"من" کار می کنه :"سِر" گفته شده ! حتی در :
اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و "سرّ" مستودع فیها بعدد ما احاط به علمه !
بعلاوه :"سرّ" چه !؟ و که !؟ آیا : سرّ من !؟ یا پدرِ من !؟ یا :"خدای من"!؟
ملای رومی میگه :
تیر منم کمان منم ، پیر منم جوان منم
"این" نه منم ، نه "من" منم !
من شمس شکر ریزم ، من خطّه تبریزم
فاش (هویدا) بگویم این سخن ، شمس منو خدای من
خب ! حالا اونی که :"افول" کرد ، کدوم منه !؟ "پدر" مثلا :"عرفانی" منه ! و خدا رحمت کنه حضرت ابراهیم علیه السلامو !؟ آخه "خدای من" که نیست !
آخه خدا حفظشون کنه ، شاید از مراجع فعلی هم بحساب بیاین ، تو یکی از آثارشون ، به این استناد کردن و گفتن ملّا :"کفر" گویی کرده ! در حالیکه ملّا نگفته که : خدای من شمس من !
بلکه مثل این گفته که : من می بینم !
یعنی من هنوز "افول" نکرده ! هنوز زندس !