منطق سلیمانی :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... .
اسلام سلمانی :
سلام علیکم ، شب بخیر .
البته یکشنبه شب یا شب دوشنبه پانزده اسفند هزار و چهارصد و یک هجری خورشیدی .
خب ، برا اینکه شب شنبه ی این هفته تو قطار تبریز مشهد بودیم و غروب شنبه رسیدیم مشهد و پس از جابجایی ، جاتون خالی رفتیم پابوس آقا و بقولی حج فقرا ، حالا چندتا حج !؟ بمونه (پ) .
به نیشابور که نزدیک می شدیم بیشتر می رفتم تو بحر من شروط کلمه ای ، که روی تخت خوابم برد و چشم باز کردم داشتیم به ایستگاه مشهد می رسیدیم .
سلام بر از شرطای کلمه ی لا اله الا الله ، خدای رحمان رحیم ، که بقول دعای کمیل رحمتش :
وسعت کل شیئ
و بقول نهج البلاغه :
مع کل شیئ
البته :
لا بمقارنه
بله :
غیر کل شیئ
ولی :
لا بمزایله
خب ، بد نیست بگم که مثل دفعه قبل ، که از باب الجواد وارد شدم ، تا از ساختمان هایی رد نشده بودم از گنبد و حتی گلدسته هم چندان خبری نبود ! یادش بخیر اونوقتایی که ماشینا نرسیده به مشهدم مسافران رو پیاده می کردن و گنبد نما می گرفتن ! و الان گفته میشه امام رضا کو ؟! تو اینهمه گنبد و مناره که هوا شده ! و ساخت سازهای اطراف تو خیابونا که بمونه !
که گویا از شروط شهرسازیه !
خب ! کجا بودیم ؟
بمونه برا یه شب دیگه ، یا یه روز دیگه ، مگه اینکه شبی روز نشه ، چونکه روز آخرش شب میشه ، روز آخره که شب نداره !
گفتم اینو بگم ناگفته نمونه و روز بهتری پیش رو داشته باشید ، پس از روز و شبی تاریخی ! البته نه با آرشیو منطق جدید و قدیمش !
... ، سَخَّرَها عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیال وَ ثَمانِیَةَ أَیّام حُسُوماً فَتَرَى الْقَوْمَ فِیها صَرْعى کَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْل خاوِیَة ، ... .
-----------------------------
پ : آخه تو فضای مجازی گویا کشف شده بود دروغی ! که آخرش ثواب چند تا حج ؟! اونم تو کانال بچه مسلمونی ! بلکه مومن یا بعبارت دیگه شیعه و دوازده امامیشم (پ ب) !
پ ب : پیشتر گفتم تو اینجا ، که ما شیعه ی هشت امامی نداریم ، مثل هفت و کمترش که گویا داریم ! هشت امامی دوازده امامی هست . (پ پ)
پ پ : بعد قضیه ی بقولی جلوی دوربین افتادن و فوت خانومی ، یکی از جریان ها مثل همین مسلمونی ، شیعه و دوازده امامی بودن بعضیا بوده و هست ، که روشن شد و میشه ، دور از گوش و چشم ارشادیا ! که چه کردن تو گام اول ! و بقولی چه :« سیلی» زده شد به حتی اسلام ! شیعه و دوازده امامیشم پیشکش !
خب بچه و اونم موحد بقول پیامبر صل الله علیه و آله و سلم ، و بدنیا اومده تو چهل چند سال گذشته که مرشدش رژیم شاهنشاهی نبوده و مدرسه رفته اش نبوده و ... !
خب کی کی بود !؟ لابد من نبودم ، دستم بود و تقصیر ... !
بماند ! مثلا ارشاد یا بقولی :«جذب مردم» حتی مثلا سرواز تو شنبه ای تاریخی ، ولی منتهی به فوت خانمی دیگه مثلا با حجابی :«ضعیف» و اونم با انگ :«خلافکار» ! ولی ! «ضعیف» ترش نه تنها نه ، بلکه قابل :«تعظیم»م !
آغاز دانش یا علوم ! انسانی :
سلام علیکم ، شب بخیر .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَالطُّورِ ،
وَ کِتاب مَسْطُور ، فِی رَقّ مَنْشُور ، وَ ... ، وَ ... ، وَ ... ، إِنَّ عَذابَ رَبِّکَ لَواقِعٌ ، ما لَهُ مِنْ دافِع ، ... .
:«برای» بحث امشب ، شب :«شنبه» بیست و نه بهمن هزار و چهارصد هجری خورشیدی ، بد نیست که یکی دوتا خبر رو بعنوان مثال یادآور بشم ، البته فکر نمی کنم که بقولی :
چشم ما (الف)(ب)
نیفتاده باشه به مثلا خبری که یه خبرگزاری حقیقتی رو :
روشن
کرده ، با گوش دادن بحرف سرداری که :
... یه خانومی جلوی دوربین افتاد فوت کرد (پ) ، از این روشنتر ؟ ... .
خب ، برای چی ؟ که بقولی (ت) دیده بشه ! شنیده ، ووو دیگر چاه اعضای حسی هم همینطور .
خب ، :«به تعبیر معروف» آیا اول کندن چاه منار چشم ، گوش و اعضای حسی دیگه نیست ؟
حالا چاه حواس مختلف , بقول یکی از شاگردان آقا اباعبدالله ثانی ، بمونه ! تا برسیم به چاه حافظه یا بقولی (ث) بایگانی و اونم نه فقط بقولی آرشیو دل داده به حس شده ! بلکه یاد شده هم :
برای
دانستن ، شب بخیر و «شنبه»ای تاریخی پیش رو داشته باشید ان شاءالله تعالی .
__________________
بقولی :«پاورقی» :
الف :
اصول فلسفه و روش رئالیسم ، محمدحسین طباطبایی . اصول فلسفه و روش رئالیسم ، مقاله پنجم ، ریشه یابی ادراکات و علمهای حصولی
ب :
مثلا دو چشم من و شما ، یا دو چشم شما یا من ، یا من یا شما ، حالا راست و چپ یا چپ و راستم ؟ بمونه .
پ :
پرسش این بود و هنوزم اینه که :
کجا ؟
حالا مرد ، فوت کرد و یا ... ؟ بمونه ، همین که دروغ نیست کافیه ! «برای» این ج.ا !
ت :
رجوع شود به «پاورقی» الف .
ث :
:« بشرح ایضا» پاورقی الف .