سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

خلافت و نبوّت ، قسمت پنجم :

سلام علیکم .

... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... ، أَمَّنْ یجِیب ؟ ... ، وَإِنْ یکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَ ... .

یادش بخیر ! (الف)

نقطه ی آغاز :

باز محرّم داره میاد (ب) و اول ضمن تسلیت پیشاپیش امیدوارم که بهره ی کافی رو ازش ببریم ، خصوصا اونجاش که بیعت ورداشته شد !

خب ، کجا بودیم ؟! آهان ! بمناسبت :"جمهوریت" یا بقولی :"مردمی" یاد!ی شد از یونان (پ) دانشمنداشو و سابقه ی داششون که به نقل از رهبر فقید انقلاب (ره) گفته شد شاگردشون میرسه به استادی حضرت سلیمان علیه السلام ، که در آغاز نوشته اش به ملکه ی سبا آمده :

بسم الله الرحمن الرحیم

بعبارت دیگه در آغاز کارش که نوشتن اون نوشته بوده ، حالا بمونه که مثلا تو برنامه ی معرفت تلویزیون تو همین جمعه که بقولی ! عقبه ی ذهن گذاشته شده ، نوشتنم با نوشته مثل گفتن و گفته فرق داره ، مثل کار و هرکاری که شده ، داره میشه و خواهد شد .

کار علمی :

خب ، استاد افلاطون که ذکر! خیرش شد ، تو نوشته ی قبلی ، می گفت که کار علمی کار دوست داشتنیه ! شاگردش دید که دوست داشتن چی ؟ اونی که یاد!ش میاد ؟ حال بمونه که شاگرد اونم چی گفته باشه ؟ ارسطو یا بقولی معلم اولو میگم ؟ که بعد اون اگه چیزی گفته شده باشه مثلا در مقام معلم ثانی بود ! البته تا پایان قرون وسطی در غرب ! و ... که بمونه ! برا فرصت دیگه ان شاءالله .

چیزی که تو این فرصت می خوام بگم اینه که بقول رییس جمهور این :

ج.ا

ضمن :"خسته نباشید" و قدر دونی گفته ی افلاطون ، من مشکلی با این ندارم که کار علمی عبارت باشه از یادآوری ، خصوصا اگه آغازش یادآوری یاشه ، علی الخصوص که بقول پیامبر صل الله علیه و اله و سلمم :

دروازه

شم باشه ، و بمونه هم که یادآوری چی !؟ باز برا فرصت دیگه انشاءالله ، فقط آیا یادآوری دوست داشتنیا !؟ آخه ای بسا چیزایی که ازش اکراه داریم و بخیرمونه ! حالا بمونه که آیا همه ی دوست داشتنیام مگه بخیرمونه !؟ که فراموش نکنیم ؟! و هی بخوایم بدونیم !؟ هرطوریم که شده ، با هرروشم ! و خودشم روش علمی ! ووو! که الی ماشاالله تو بازار علم یا دانش عرض اندام میشه ! البته بقولی :

زیر سایه

ی یه روش !

بماند و شب بخیر . 

  ... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... . 

---------------------------------------------

زیرنویس :

الف :

دستمو میگم ! یه شب که داشتم درس و مشق یکی از بچه ها رو که داشت زیر سرمشقی رو تو کتاب فارسیش داده شده بود می نوشت نظاره می کردم ، بعد تلاشش یه خطیم من زیر سرمشقش نوشتم .

فرداش که رفته بود مدرسه ، دبستان دخترانه ی فردوسی ، خیابون بیست و دوی بهمن شاه قم ، خانومشون بهش گفته بود که چرا کتاب تو دو تا خط سرمشق داره !؟  بچه هم گفته بود که یکیشو آقام نوشته ! باور نکرده بود و برده بود به خواهرم که تو همون مدرسه آموزگار بود نشون داده و ادعای بچه رو گفته بود که خواهرمم حرف بچه رو تایید کرده بود !  

ب :

صدای طبل و ... ش که پیشوازش رفته اند و چند شبه که تو فاز چهار شهر ما پیچیده ، همین الان که نزدیک ساعت دوازده شبه ، طبق شبهای قبلش قطع شد .

پ :

که خدا این بلایی رو که گرفتارش شده ازش دور بکنه ، همچنین از همسایش و حتی از آمریکا هم ان شاءالله .

 


  

 

خلافت و امامت پ (الف) :

بسم الله الرّحمن الرّحیم ، الحمد لله ربّ العالمین ، الرّحمن الرّحیم ، ... . (ب)

سلام علیکم .

... ، اقْرَأْ کِتَابَکَ کَفَى بِنَفْسِکَ الْیوْمَ عَلَیکَ حَسِیبًا ، ... .

مَن ! :

... ، إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ (پ) ... .

ضمن تبریک باز جمعه ، امروز رفته بودیم پارکی در سرد رود ، که نزدیک تبریزه ، و ساعت شش بعد از ظهر بود که برگشتیم خونه ، برا همین فرصت نشد که بحث رو پیگیر بشم ، و الانم صاحب کامپیوتر با رایانه اش کار داره .

بحث به اینجا رسید که من ، من نَعبُد گو ، یعنی ما مانند حضرت ابراهیم علیه السلام که بعنوان مثال برای امامت مثال زده شد ، پیش از اینکه به امامت برسیم ! از نسل حضرت آدم علیه السلامیم ، که ان شاءالله به نخستین سوره ی مدنی رسیدم بیشتر میگم ، فعلا همینقدر گفتم که بگم امامت من ! پس از خلافت منه !

و اینکه این فرق داره با منی که مثلا میگه :"ریاست جمهوری" ما ! و بشرح ایضا دیگر که گفته شد مثل : شاه ، قیصر، مللک ، امیر و حتی خلیفه هم .

حتی اگه اینا هم انتخابی باشه ، یعنی یکی دیگه هم رای به مثلا شاهی ویا ریاست دیگری داده باشه و صرف نظرم از رای گیری ! یا بقولی بیعت ! و چگونگی اون .

چراکه خلافت ما یه واقعیته ، و مانده به رای یا بیعت یکی دیگه نداره ! بله یکی می تونه خلافتشو به یکی دیگه واگذار کنه ، ولی تحت خلافت اونم باز خلافت داره ! همچین نیست که هیچ خلافتی نداشته باشه ! مثلا درگوش دادن یا خوندن حرف یکی ! آیا گوش دهنده یا خوننده هم خود گوینده یا نویسنده ی !؟ یا ما ! گوش میدیم و یا می خونیم !؟ و میشنویم ویا می بینیم !؟ و بمونه جمعی یا قرآنیشم ! چه رسه به مابعد یا بقولی : ماقبلش !

در برنامه معرفت که شبکه ی چهار تلویزیون جمعه ی گذشته پخش شد گفته شد : فقط خداس که می تونه بگه من منم !

خب بله ! آخه وما ادراک من !؟ من چه درک یا دریافتی از من داره !؟ بقول ملای رومی ما هنوز اندخم کوچه ی مثلا حسّیم و خودشم نه :"قرانی" من !

بد نیست بگم که تو سوره ی حمد حرف از :"ربّ العالمین"ه ، و تو قرآن عظیم حرف از : ربّک !

حالا بمونه که تو نمازه بقول پیامبر صل الله علیه واله و سلم ، که بدون سوره ی توحید نداریم ، حرف از احدی صمدیه که بقول آقا ابا عبدالله علیه السلام یعنی :

... ، لَمْ یلِدْ وَلَمْ یولَدْ ، وَلَمْ یکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ .

-------------------------------------------------

زیرنویس :

الف :

سومین حرف از سی و یک حرف الفبای زبان فارسی .

ب :

سَبْعًا مِنَ الْمَثَانِی

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... ، وَلَقَدْ آتَینَاکَ :"سَبْعًا مِنَ الْمَثَانِی" وَالْقُرْآنَ الْعَظِیمَ ، ... .

پ :

... قُرْآنًا عَرَبِیا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ، ... . سوره ی یوسف

 


  

دورهمی من پایانی دو :

... ، اقْرَأْ (الف) ... .

سلام علیکم روز بخیر .

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، أَلْهَاکُمُ (ب) ... .

منظور از دورهمی ها ! که گفته میشه ! و کاسه کوزه هاشم سر :"خانواده" شکسته میشه ! اونی نیست که در بحث قبلی گفته شد !

در ثانی ، حالا بمونه مابعد یا بقولی مابعدش ! اونم تو این :

ج.ا !

بعنوان مثال در :"سندچشم انداز"ش اومده : مسجد محل یکی از نهادها ! ی مدنیشه !

بشرح ایضا خب جمعه و در نهایت حجّشم دیگه !

البته اگه مثل :"دورهمی" جهانی :"سازمان ملل"ش ، باشه ! و دراین روزای کروناییم دایرباشه ، ولو مجازیش !

حالا سازمان ها ! ی دیگه ی جهانیشم بمونه ! حتی مثل :"کشورها ! ی اسلامی"شم ! خب نمونش این :

ج.ا !

بعنوان مثال مرکز استان و کپسول گاز بدست !

جالب بود برام ! مثلا قطع برق و همزمان فروشش به خارج !

ووو

:"به تعبیر معروف" تو خود بخوان حدیث مفصل ، خب حال و روز کشورهای اسلامی دیگه که "به تعبیر معروف" حاجت به بیان نداره ! خصوصا اونایی که مثلا به هم نژاد خودشونم به تعبیر معروف :"رحم" نمی کنن ! مثلا به یمن !

بقول آقا امام پنجم علیه السلام : خدا لعنت کنه اونایی رو که "بزرگ" ترین آیه ی کتاب خدا رو ازش حذف کردن .

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، قُلْ یا أَیهَا الْکَافِرُونَ ، ... .  

----------------------------------

زیرنویس :

الف :

... وَ ... .

ب :

جمع شدن ، یا گردهم آیی و یا همین دورهمی که گفته میشه و خصوصا در این ایّام ، روزای کرونایی ، شامل دو نفریشم میشه (پ) .

پ :

نظر شهید استاد مرتضی مطهری در اثری از آثار بدون استثناء خوبشون (ت) اینه که شامل یه نفریشم ! میشه .

بعبارتی شامل من و منم میشه ، و فقط به بقولی :"من وتو" یا تو و من جمع شدن ، گردهمایی ویا دورهمی گفته نمیشه ، چه رسه به سه ، چهار ووو ، و بقولیم :"إن" نفریش !

حالا بمونه که اگه بشه ! آخه بناش بر :

... ، اقْرَأْ بِ ... .

سته ! مثل همون حرف استاد شهید و گوش من ، یا نوشته ی مرحوم علامه و چشم من ، یا بقول ایشون :

چشم من و سیاهه ی قلم ایشون ، که :"نخستین بار به ..." اون افتاد ! و ... بماند ! بقولی :"ماقبل" یا مابعدش !

الهی ... ، یا محمد یا علی ، یا علی یا محمد ، ... .

واینم بمونه که مثلا استاد محسن قرائتی (ث) در :"درسهایی از قرآن" شون : که دارن تونماز بعد رکوع گفته میشه :

سمع الله ... .

و خدا میشنوه ! آیا بعد :"حمد"ش ؟ یا ... !؟ وَ من چطور !؟ آخه خدا درستکه :

مع کل شیئ لا بمقارنه (ج)

ولی :

غیر کل شیئ لابمزایله (چ)

ت :

در پاورقی مطلبی از مقاله :"کثرت در ادراکات" کتاب :"اصول فلسفه و روش رئالیسم" مرحوم علامه ، تحت عنوان :

ریشه یابی ادراکات ... .  

ث :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، أَرَأَیتَ الَّذِی یکَذِّبُ بِالدِّینِ ، ... .

که خدا حفظش کنه ، خصوصا بحق این ایّام ! که منو یاد بقولی :"تروری دولتی" میندازه ! که بقول آقا امام باقرالعلوم علیه السلام :

با این کار عین علم یا دانش افتاد به هفتادش !

حالا بمونه که با :"تروری" دیگه هم نصفشم افتاد به :"قم!" .

ج :

که با من ! دیگشم ، چه درونی و چه بیرونی ، جمعی ، گردهم آمدنی و یا دورهمیم داشته باشه ! چه برسه به من مثلا ! اونم بقولی من شیطانی یا بقولی :"بت" و:"بزرگ" شم ! اونم اروپاییش !

راستی ! از کرونای :"انگلیسی" ی چه خبر !؟ گویا پاش به این :

ج.ا

رسیده !؟ و گویا پاش به اینجا نرسیده بود و مثلا خودجوش بوده :"صفریک"ش تو این :

ج.ا !

یا بقولی : دانش بنیان !  

وَ من بی خبر ! و خودشم :"بمزایله !" ! ولی ! بقولی بومی سازش ! بوم من !  

چ :

نهج البلاغه ، خطبه ی اول .  


  

تنفّس من ب :

سلام علیکم .

... وَالْقَلَمِ ... .

من ... !

دو هفته شد !؟ برا پایین (الف) اومدن قیمت گوجه فرنگی پرسیدم !

راستی ! از وام ودیعه ی مسکن چه خبر !؟ و از ... !؟

تو خبرای امشب اومده بود : باز بسیج وارد میدون شد !

حالا بمونه که مگه خارج بود !؟ ولی ! از کجا !؟ از پایگاه !؟ یا ... !؟

آخه تو خبرای امشب حرف از :"محلّه محور"م بود !

خب ! کجا بود !؟

کی !؟

ای بابا ! من دیگه !

آخه تو خبرای امشب حرف از :"مدیریّت واحد"م بود !

حالا دنیا ! و مثلا بهداشت جهانیش بمونه ! کشور ، استان و شهرم بمونه ! محلّه چی !؟ "مدیریّت"شو میگم !؟

خب شاید توپ رو باز انداخت تو :"خونه" ! و مدیریّتش !

خب ! من چی !؟ مدیریت منو میگم !؟

آیا حسّشه (ب)؟ قلب یا دلش ؟ و یا ... !؟

آخه ! منکه نگفتم فقط نفس میکشه ! چشم کرونا دور ! مثل بعضیا که مثلا گفتن :

من فکر می کنم ، پس هستم .

و آخرین نسخه یا ورژنشم :

من حفظ می کنم ! پس هستم !

آخه دید که مثلا :"مشاهده" شده رو کجا نیگر داره !؟

میگن یکی به یکی گفت بابای من یه عصا داره که شبا باهاش ستاره ها رو اینور اونور میکنه !

اون یکی بهش گفت اونوقت روزا کجا میذاره !؟

در پاسخ گفت تو طویله ی بابای تو !

آخه او یکی گفته بود بابای من یه طویله داره که گوسفندامون میرن توش ، از اون ور که میان بیرون برّه زاییدن !

------------------------------------------------

زیرنویس :

الف :

تو خبرای امشب ! حالا :"این خبرا" ؟ یا :"ودیگر"ش ؟ مثلا ! بمونه ! اینم اومده بود که قیمت گوشت "پایین" اومد ! البته مانند ارز مثلا ! که رفته بود بالا ! از اون بالا پایین اومده ! نه اینکه ارزون شد ! مثل گوجه فرنگی ! که حرف از ارزون شدنش بعد دو هفته زده شد ! نه پایین اومدن قیمتش ! که گرون شده بود ! نه اینکه بالا رفته بود باز ! خب واسه اینکه باز ! هیشکی تو :"میدون" نبود دیگه ! تو "میدون" محله رو میگم !

ب :

حالا کدوم حس ؟ بمونه ! البته منظورم بقول بعضیا حس و حس ششمشونم نیستا ! و مانند اینم که حرف از حسّی می زنن که علاوه بر حواس پنجگانه ی ماست ! که عضوی برای ارتباط با بیرون ! دارن . 


  

تنفّس من :

بسم الله الرّحمن الرّحیم ، ن ... .

سلام علیکم .

اشاره :

شکر خدا من تا نفس دارم فرصت دارم و امیدوارم که بقولی :"فرصت سوزی" نکنم ، که فرمود : دنیا مزرعه ی آخرته .

خب ، دستکم بدن که دارم (الف) .

خب ! حالا این منم !؟ یا بقول ملّای رومی :

این نه منم !؟

یا من حسّم دارم !؟ و باز بقولی :

من حس میکنم ، پس هستم !؟ (ب)

حالا بقولی مابعد حس ، یا بقولی ماقبلشم بمونه ، البته نه :"من" !

آخه اونوقت کی حس داره !؟ یا بقولی خواهد داشت ؟! آیا بقولی :

صفر

من !؟ حالا :"دیجیتال"یشم بمونه و بقول ملای رومی : هرنفس ! نو می شود دنیا و ما ! بی خبر از نو شدن اندر بقا !

یا من قدیمیش !؟ ومثلا بقول شیخ الرییس در :

خلأ !؟

و بعبارت دیگه در عالم امکان ! و خودشم خاصّش !؟ که بقولی :

از آن جهت که در امکانه ، نه هست و نه نیست و چیزیم بحساب نمیاد در مقابل چیز دیگه !

جالبه ! نه ؟

حالا بمونه مثلا من سرمایه داری ! و مثلا جمهوری خواه و دمکراتش ! و پرداختنم به دعواهاشون و فرصتم براش گذاشت ! و پیگیرشم شد با روزنامه و خبرنگارم براش داشت !

کی !؟ خب من دیگه !

حالا جمعه ، جماعت و خانواده ی من ! بمونه ! نه برا کرونا ! ولی من چی !؟

کدوم من ؟! خب نفس کش دیگه !

ولو با تنگنای امروز در این گرونی ، حالا گرونی :

بازدم

ی بمونه که بعضیا دارن ! مثلا :

یکی با ارتباط به عالم بالا ! البته به تعبیر من ! یکی رو تو انتخابات آمریکا زمین زده !

خب این گرونی رو نفس گیر رو چی !؟ می تونه از رو زمین جمع کنه !؟ آسمانی ، به تعبیر من ، پیشکش ! که هی تلویزیون یا سیمات میگه :

... ، زمین تنگ شده و آسمونم دریغ میکنه ، ... .

اصلا ! کی دم زد !؟ حالا تو لباس روحانیتشم بمونه !

اگه گفتی کجا رفت !؟ کی ؟! خب من دیگه !

یادش بخیر قبل از رنسانس تو غرب و اروپا و فرانسش ! قرون وسطی بود و روحانیت داشت !

یادش بخیر یکی از آثار بدون استثناء خب استاد شهید مرتضی مطهری با عنوان :

علل گرایش به مادیگری

خب ! برگرده ! چی داشت میگفت !؟

بابا من دیگه ! داره میگه و ان شاءالله و خواهد گفت .

تا نفس داره ! شکر خدا .

----------------------------------------

زیرنویس :

الف :

کی !؟ خب من دیگه ! و بقولی :

من بدن دارم ، پس هستم !

حالا بمونه این داشتن و بودن ! و مثلا با داشتن و بودنی که من تو خوابم دارم ! که میره این ور و اون ور و ... ، در حالیکه خوابم و از جام بلندم نشدم ! چه رسه به بدنی که تو بیداریم میره و میاد ! در حالیکه مثلا همین الان رفتم تا مغازه ای که گوجه فرنگی آورده بود و میداد ده هزار تومن ! ولی حیف که نتونستم بخرم ! آخه کمی له شده هم بود ، خوبشو که به این قیمت نمیدن ! ان شاءالله که بقولی یکی دوهفته دیگه قیمتش اومد بایین ، با یه املتی بخوریم !

ب :

حالا دیدن ، شنیدن ، و حتی لمسم بمونه ، ولی نَفَس چی !؟

اونوقت فرقم با مُرده ی من چیه !؟

السلام علیک یا عیسی بن مریم علیه السلام ! و عجّل فرج ... .

السلام علیک یا مولا ! یا ... . 

------------------------------------------------------- 

ادامه ی دسته ها (کلید واژه های موضوعی) : 

ووو+مَنِ زمینی+من آسمانی+من آسمانی و زمینی+دَم و بازدم+تنفّس+کرونای نفس گیر!+من غربی! 


  

راه تنفّس ث :

سلام علیکم

اول سالروز تولد (پیامبر) صل الله علیه (و) آقا ابا عبدالله (امام) ششم علیه السلام رو تبریک بگم :

وبعد :

... ، مالک یوم الدّین ، ایّاک ... و ایّاک ... .

اشاره :

در نوشته ی قبلی "اشاره" شد به :"من"ی که در برنامه ای تلویزیونی بعنوان شگفتی ترین گفته مطرح شد ، حالا به کدوم "من" اشاره شد !؟ بمونه !

مثلا تو همون برنامه اشاره شد به منی که گفته :

من فکر می کنم ، پس هستم .

حالا بمونه که این من مقصودش از :"فکر" چی بود !؟ و چی از آب در اومد و آخرین حرفشم اینه که :

من حفظ می کنم ، پس هستم !

حالا آیا همونی رو که :"مشاهده" کرده حفظ می کنه !؟ یا آزمایش ، تجزیه و ترکیب ( یا بقولی مهندسی معکوس کردشم ) حفظ می کنه !؟

ووو !؟ شم بمونه !

ولی ! ...

بقول پدرم : استاد شهید مطهری تو آثار بدون استثناء خوبشون دارن که :

کانت آلمانی گفته که رو سنگ آرامگاهش بنویسن که دو چیز اونو به :"شگفتی" واداشته ، یکی آسمون بالا سرش ، و یکیم درونش !

حالا بمونه که از این دو کدوم :"شگفتی تر"ه !؟ آخه ! :"دو" چیزه دیگه !  

خب !

یه چیز دیگه هم که تو همون برنامه بهش اشاره شد ، گویا مقصود از مَنِ :"منطق" ی بود و حکما هم منطق قدیمش ! که بازم بقول استاد شهید : امروزه ، یعنی بعد معلم ثانی ، یعنی فارابی ، دو باب داره ، یکی باب معرفت و یکی دیگشم باب حجّت .

حالا بمونه که مثلا در کتابی تحت عنوان :"منطق ریاضی" گفته شده که :"باب معرفت" منطق بحساب نمیاد !

اینم بمونه که اونوقت "باب" تئوری مجموعه های منطق ریاضی چی !؟ که باب شده و از منطق جدید بگیری :"چیز"ی نداره برای :"جبر گزاره ها"ش !

ووو !؟ خصوصا ! حافظه ی موقت و دائمی که گفته میشه !

ولی ! گفته چی !؟ بگوش میرسه !؟ یا نوشته !؟ که بچشم میاد !؟ به اعضای حسی دیگه هم همینطور !؟ که بقول :"رنسانس"ی غربی :"مشاهده" کنه من ! منی که چشم و گوش و اعضای دیگه هم داره ! در ارتباط با همون جهان خارجی که رو سنگ آرامگاه کانت آلمانی نوشته شده ! و حالا بمونه که آیا رنسانسی غربی ، بقول پدرم : مثلا بقول مرحوم علامه :

بعنوان مثال چشش افتاده برای مشاهده !؟

یا ... !؟ آخه من چشم داشته ، با ... !

آخه بقول پدرم : استاد شهید در اثری از آثار بدون استثناء خوبشون ، یعنی پاورقی های :"اصول فلسفه و روش رئالیسم" مرحوم علامه دارند :

فاقد حافظه هست من ! و مثلا با رسیدن صدایی به گوش ، یا رسیده به :"چهار!" عضو دیگه ، به حافظه ! سپرده میشه و شکل میگیره :

من !

خب ! صفر یکی که منطق جدید میگه چیه ! آیا :

من

ی که میگه جز اینه !؟ که منی در کار نیست ! و با مثلا گزارشی که عضوی ! نه عضوی از اعضای حسی ! که بهش ! میده شکل میگیره ! در حالیکه به کدوم : مَن !؟

حالا بمونه باب :"حجّت" و همینطور باب :"جبرگزاره ها"ی منطقی ! و خوشم : صادقش !

آخه ! گویا کاذبم داره ! مثل چی !؟ مثل همون که در نوشته قبلی یادآورشد :

هرمنی فانی است ، ... .

بسم الله الرّحمن الرّحیم ، إقرأ بسم ربّک ... ، إقرأ و ربّک ... .   

عید میلاد پیامبری و امامت مذهبیتون مبارک و فعلا خدا نگهدارتون ، دختر خونه . 

زیر نویس : 

نذر دستا و فرق شکافته ی آقا حضرت عباس بن علی علیه السلام ! 


  

 

بنام خدا...

وَالْمُرْسَلَاتِ عُرْفًا (1) ... وَیلٌ یوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ (15) ...وَیلٌ یوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ ...

سلام علیکم

گفتیم ثلث سوم کلاس چهارم را ، که هیچ روزی از دوران مدرسه رفتنمان مانند آن نبود ، در پادگانی بود که مدرسه نداشت و ...

ت – شهر سازی : زبانی و مکانی

1 - مهندسی و ساخت غربی :

ابوی مرحوم فقط برای مدرسه در پادگان چهل دختر جلو نیفتاد ، بلکه بعدش در بنای مسجدی بنام مسجد سلمان فارسی در کنار پادگان هم پیشقدم شد و ما هم کمک می کردیم به بنا و کارگرش که از درجه داران جلسات دینی بودند ، ولی بیشتر برای بازی و شیطونی کردن به آنجا می رفتیم که امیدوارم نوشته هایش پاک شود و خوانده نشود مثل الان که یادم آمد و ...

خب اشکالی نداشت پادگانی که آمریکایی ها ساخته بودند و مهندسی هم بیشتر از ایرانیها خوانده بودند مسجد نداشته باشد ، همین پارسال که در شهر خوی با بنده زاده ها مهدی و محمد سنگکاری می کردیم در ساختمانهای شرکت مسکن مهر عدالت گستر شهرک ولیعصرش ، نه تنها این ساختمانها بلکه در همان محل شرکتهای مسکن مهر دیگر هم مسجدی در مجموعه ی خود نساخته بودند .

آنوقت ما انتظار داشته باشیم زمان شاه و آنهم آمریکایی ها برای نه فقط پادگان و نظامیانش ، حتی برای افسرمحله و حتی گروهبان محله اش که خانواده ی ما ساکن آن بود بیاید مسجد بسازد ؟ برای خواندن و نوشتن چی بسازد ؟ آنوقتها من که ندیدم یکی حتی ابوی خدا بیامرز ما هم ، حتی بپرسد خب چرا پادگان مدرسه هم ندارد ؟! چه رسد به مسجد .

اما بعد : 

در بگومگویی که با اهل بیت خودمان درخانه داشتیم گفته شد این جمعه هم که میاد مثل جمعه ی گذشته که بجای مشهد رفتیم امامزاده ی نزدیک شهرمون ، بازم بریم زیارت ، علی اوسط  هم به برادر کوچکترش گفت تو هم بیا ، باز هم گفت : نه ، من که فقط گفتم به ما خیلی خوش گذشت ، همین ، ولی وقتی بقیه مثلا از شرکت در نماز جماعت آنجا گفتند ووو ، یادم افتاد مسجد دهستان امامزاده ای که رفته بودیم و یاد مسجد سلمان فارسی که گفتم افتادم که جدای از پادگان بود و در آنهم مدرسه جدا از خانه ی ما .   

2 – مهندسی و ساخت دینی :  

پس مسئله فقط مدرسه نبود که رضایت به جدایی مدرسه از خانه داد و به خواندن و نوشتن خود ادامه داد ، حالا می خواهد مدیرش شاه هم نباشد ، چراکه آمریکا هم که باشد باید از سوراخ سوزن مثلا چشم ما که بگذرد تا ساخت و سازی داشته باشد در حس و دل ما ، حالا گیریم که از آنطرف عقل و فکر ما هم سر پستشان خواب باشند و یک تناقض نمایی هم در حافظه ی ما کاشتند ، آخرش که چه ؟ آیا هنگامه ی یادآوریش را نداریم ؟

ما را در بچگی به جلسات  دینی می بردند ، وقتی هم که خانواده ی ما به پادگان چهل دختر نقل مکان کرد این جلسات به نوبت در خانه یکی از اهالی گروهبان محله ی این پادگان دایر می شد ، یکی از آن جلسات با بقیه فرق داشت ، مثلا سوزی دیگر داشت ، به سوز عاشورا و تاسوعا که نمی رسید ، ولی سوزی دیگر داشت ، یکی دیگه مثلا آخرش صبحانه می دادند وتازه بعدش هم مدرسه نمی رفتیم ، ولی یکی دیگه اش نقشی دیگر داشت ! در خواندن و نوشتن من : من شهردانشم و علی ورودیش .

شهری که حتی مسجدی جدای از مسجد النبی را نمی پذیرفت چه رسد به مدرسه و مدرسه ی نظامیش ... ، مثل خانه ی من .

یاعالم ال محمد علیه السلام ، که در نیشابور یاد کردی شاه کلید را ، ... أنَا ... 

 


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :37
بازدید دیروز :128
کل بازدید : 1342398
کل یاداشته ها : 1761


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ