سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شنبه ها !؟ (الف) :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ (ب) ، ... .

سلام علیکم ، روز (پ) بخیر .

--------------------------

زیرنویس :

الف :

ب :

پ :

جمعه ها :

روز اول هفته ، یا :"اولین" روز هفته ، هفته ای که پیش رو داریم .

البته ناگفته نمونه که "اولین" روز ما ، نه اولین روز پیروزان حضرت عیسی بن مریم علیه السلام ! چه رسه به پیروان حضرت موسی علیه السلام ! یعنی :

یکشنبه ها !

خب برا اینکه :"جمعه ها" ی اونا :"شنبه ها" ست !

حالا ان شاءالله ، در این :"دوره" ، که قبلا گفته ام ! ، وقتی رسیدم بهش بیشتر میگم ، فعلا همین :"قدر" گفته باشم که ، صرف نظر از :"تعطیلات آخر هفته" (ث) که گفته میشه ، و دوروزه ، شنبه یا بعبارت دیگه :"سَبت" مثل روز جمعه ی ماست ! البته بوده ! برا پیروان حضرت کلیم الله علیه السلام ، که روز حرف زدن یا گفتگو بوده ، حالا بعدش ، بعد حضرت :"کلیم الله" این روز ، روز :"گفتگو" رو میگم ، چرا شده روز :"یکشنبه" و :"یکشنبه ها" !؟ بمونه ! ولی برفرضم که شده باشه ، خب روز "یکشنبه" و "یکشنبه ها" میشه روز :"جمعه" و :"جمعه ها" ی پیروان حضرت روح ! الله علیه السلام !

خب با این فرض چرا :"شنبه ها" هم :

تعطیل !؟

موضوع بحث امروز منه !؟

روز نامه ای که دیشب نیگا می کردم ، در صفحه ی اولش به نقل از یکی (ج) داشت :

چرا جمعه ها تعطیل !؟

البته تعبیر و پرسشی بودنش از منه !

حالا من کاری به مثلا :"تکرار" !؟ یا مثلا "غیر تکرار"ی بودنش ندارم ! فعلا ! که پای مثلا تلویزیون ، و :"درسهایی از قرآن" شم پیش کشیده بشه ! که :"ناقل" این :"نقل" بود !؟ پیش از :"مکتوب" یا نوشته شده اون در مثلا اون روزنامه !؟ و با این حساب یا بقولی روند کار ، خب ماهم ناقلش !؟ و ... !؟ که در بحث قبلی گفتم ! یعنی روزش :"شب" نداره !؟

بعبارت دیگه ، که محل بحث منه ! بقول ما :"شنبه" نداره !؟ یا بقول موسویان :"یکشنبه" !؟ و حالا بقول عیسویانم :"دوشنه" !؟

خب برا اینکه اگه من وقتی در "درسهایی از قرآن" شبکه یک تلوزیون گفته میشد ، حرف می زدم ! که حرف تو حرف می شد ! و به کدوم یکی از این :"دو" حرف داشت :

گوش

می دادم !؟ و مابعد ، یا :"ماقبل" می شنیدم ، و اون :"افق" رو که در بحث قبلی گفتمم داشتم !؟ حالا "افق" مابعد یا "ماقبل" اونم بمونه ! که مثلا فکر کرده به زبونش آورده باشم !؟ یا نوشته باشم :

شنبه

اش !؟ بقول ما !؟

اونم حرف :"امام" و :"امام جمعه" رو ! مثلا بقول روزنامه ای بقول خودش :"جرثومه" :

نهم دی تکرار شدنیست !

نه به :"نقل" از مثلا :"حاکم شرع" !

خب ! مگه "امام جمعه" حاکمه ! "حاکم شرع" !؟ حالا :"نگهبان" و :"تشخیص مصلحت" ش !؟ بمونه !

که جمعه و جمعه ها به حرفش گوش داد !؟ نه اینکه مثلا :"بایگانی" کرد و شنبه و شنبه ها خرجش کرد ! اونم بقول مثلا :"ظریف" ی :

تهدید

ی !

و نه حتی محترمانه ! چه رسه بقول امام جمعه ی جدید پایتخت :"این ج.ا" :

مهربانانه !

:"یاد"ش بخیر : هویج و چماق ! و دست چدنی و ... !

حالا افق :"زاینده" اش بقول استاد شهید مرتضی مطهری در آثار بدون استثناء خوبشون بمونه ! یعنی فکر کردن یا اندیشیدن بهش ! اونم بقولی که :

حقّ مسلّم ماست !

دانستن ! که منجمله اش :

دانش هسته ای

ست ! برا نوبت حرف زدن :

... ، فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ نَاقَةَ اللَّهِ وَسُقْیاهَا ، فَکَذَّبُوهُ ... .

حتی بعد گوش دادن بحرف ! چه رسه به افق شنیدنش و ... ، اونم :

شنبه ها !

ت :

ث :

ج :

که :"پنجشنبه" و :"پنجشنبه ها" ! حرف می زنه ! خودشم :"پنجشنبه شب" ! یا :"شب جمعه" !

و حرفش چیه !؟ گفتم که :

چرا جمعه ها تعطیل !؟

خب برا اینکه جمعه هم روز حرف زدن امام جمعه هستش دیگه !

مگه اینکه صبح جمعه بشه به برا یافتن پاسخ پرسش فکر کرد یا اندیشید ! یا اینکه :"شب" ! حالا چه "پنجشنبه شب" و چه "شب جمعه" !

خب برا اینکه :"نماز ظهر جمعه" داریم ! نماز صبحشو که خودمون ! خوندیم ! یا :"برگزار" کردیم ! و یا :"اقامه" کردیم !

حالا چه به امامت یکی از اعضای حسی که وقتی میگه :

... ، ایاک نعبد و ... .

:"سه" عضو دیگه هم اگه گوش ندن ! :"گوش" چی !؟

حالا بمونه مثلا :"سیصد و سیزده" عضوی که بگوشن ! که امام چی میگه !؟ 


  

فقط نمازِ ب :

سلام علیکم و شب بخیر

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... ، إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ ... .

با اینکه امروز سرکار بودیم و بنا نبود دست به قلم بشم ، ولی همونطور که دیشبم بمناسبت رحلت امام جمعه ی سابق ولایتم ، آذربایجان غربی ، یادی از ایشان شد ، گفتم شب سوم ایشونم تسلیتی گفته باشم .

خصوصا برا :"اقامه" نماز جمعه به امامتشون در ارومیه ، مرکز استان .

حتی برا :"خواندن" اونم ، که به نقل از ایشون گفتم که حضرت امام (ره) فرموده بودن :

فقط نماز بخونن .

چراکه :"خواندن" م یه کاره ، و امامت فقط در نماز ی مثل جمعه لازم نیست ، بلکه در نماز جماعتم لازمه ، و گفتم که نماز فرادی هم امام داره ، حالا چه امام ، بنا بر نقلی که از آفا امام امیرالمومنین علیه السلام که نقل کردم ، مثلا امام عضوی باشه ، و چه امام حسی که قبلا گفتم حتی در حوزه ، یا بعبارت دیگه :"مدارس ویژه ی علوم دینی" حتی جمهوری اسلامی ایرانم حرفی از اون نیست ! در حالیکه گفتم قبلا ، که قرآن نازل شده بر اونه و بر اونمه همه ساله و در این ماه و شب قدرش !

چه رسه به "مدارس ویژه ی علوم دینی" بقولی :"اهل سنت" و اونم مثلا در عربستان سعودی ! که حرفی ازش زده شده باشه ! خب از مراکز علمی دیگه ، حتی در جمهوری اسلامی ایرانم که انتظار نمیره ! چه رسه به مراکز علمی اونم مثلا آمریکا !

خب ! این رِ فرصتی لازمه که در حوصله امشب و اونم بعد یه روز کاری و خسته و نیازمند خواب ! خارجه ، ان شاءالله که فرصتش دست بده !

پس امشب فقط می خوام اینو بگم که مثل اون "خوندن" که گفتم ، هرکاری که "اقامه" میشه امام داره ! و بدون امام کاری ، حتی حرفشم ! اقامه نمیشه ! نشده هم ، نخواهدم شد !

حالا اگه امامش بقولی :"غایب از نظر" باشه ، خب از نظر غایبه ! خب اونم برا اینکه :"نظر"م یه کاره دیگه !

حالا امامش چیه بمونه ! ولی "نظر" کننده ، یا نظر دهنده چی !؟

مثلا قصد امامت چی رِ داره !؟

چراکه مثل :"گوینده" هست ! که برا :"گوش" ی میگه ! که بحثش گذشت ! حالا گفتش هرچی که باشه ! که بقول درسهایی از قرآن امروز آقای قرائتی : خودشه ! قد مثلا :"علم" یا دانشش !

حالا بمونه که بقول استاد شهید مرتضی مطهری ، در آثار بدون استثناء خوبشون ، بعد معلم :"ثانی" ، یعنی فارابی :"معرفت"م علم یا دانش بحساب اومده !

بعبارت دیگه :"تصور" م مثل :"تصدیق" علم یا دانش بحساب میاد ! و مثلا بقول منطق تفتازانی :

علم اگه همراه با نسبت باشه تصدیقه ، والا تصوره !

والا هم بقول مثلا حاشیه ی ملا عبدالله یعنی :

اگه همراه با نسبت نباشه !

در حالیکه مقوله ی معرفت ، با مقوله ی مثلا حجت ، دوتا مقوله هستن ! و نه فقط برا گوینده اش ، بلکه در "ثانی" برا گوش دهنده به اونم ! چه برا شنیدنش ! یعنی به امامت شنوایی ، و چه برا دونستنش ! و امامت فکر یا اندیشه !

... ، الْحَمْدُ ... ، إِنَّهُ فَکَّرَ وَقَدَّرَ ، ...  ُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .

آیا با شنیده هاش اندازه گرفت !؟ یا با دونستنیاش !؟ بمونه برا فرصتی دیگه ان شاءالله !

... إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ ، رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَینَهُمَا ... .

شب بخیر . 


  

تولد امام ، امام دوم (پایانی) :

... ،  یا أَیهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (1) ، ... .

سلام علیکم .

مثالی دیگه :

خب شکر خدا یه جمعه از ماه مبارک رمضانو درک یا دریافت کردیم ، مثل همه ، همه ی مردم (2) ، مردم پیش از ما هم ، که درک و دریافتی داشتند و امروز برحمت ایزدی رفته ان و دستشون از این دنیا کوتاهه ، خب البته مردم بعد ما هم همینطور خواهند بود و :"به تعبیر معروف" چون عیانه حاجت به بیان نداشت و اکتفا شد به :

... وَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ ... .

خب بحسب اونچه که مثلا سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش میکنه یه هفت جزئی از قرآن (3) رو بقول ملای رومی :"عطار" ان خوندن و ما اندر خم کوچه ی اولیم ! و گفته ی :

... ، الم ، ذَلِکَ الْکِتَابُ ... .

که خونده میشه :

... ، الف لام میم ، اون نوشته ... .

که شاید منظور اون یکی از دو تفسیر این بوده ! که :

:(این همان کتاب با عظمت است که هیچگونه تردید در آن وجود ندارد) (ذلک الکتاب لا ریب فیه ).

و شایدم منظور او یکی دیگه هم همین باشه ! یعنی نوشته ی اون گفته ! و هدایت مکتوب یا نوشته شده ، نه فقط مسموع یا بگوش رسیده ، بلکه بچشم اومدنیم .

فقط می مونه که ایندو هم ، یعنی گوش و چشم ، یا بگوش و چشم اومدنیم ، بعنوان مثال ، مانند همون دوتایی هایی هستن که در نوشته ی قبلی گفته شد .

و ایندو رو ، با چی درک یا دریافت می کینم ؟ با دل ، قلب یا مرکز شنوایی !؟ یا با بینایی !؟

هرچند بقول آقا امام ششم ، صادق ال محمد علیه السلام ، خود همون :

الف ... 

و :

الم

م حکایت از درک یا دریافتی این چنینی داره ! درک یا دیافتی گوش و چشم ازش دارن ، و اختصاصم به مومن بودن و مومن نبودن و کافر بودنم نداره ، بلکه برا گوش و چشم انس گرفته با اونا امن امنه ! و نسبت به درک یا دریافتش هردو مومن هستن و از منافق و کافر خبری نیست !

بعبارت دیگه در کوچه ی اول بقول ملای رومی ، قرآن نیومده مخاطب رو مومن ، منافق و کافر کرده باشه و خطاب به مومن گفته باشه :

... ، الم ، ذَلِکَ الْکِتَابُ ... .

بلکه به متّقی و یکی دیگه هم تقسیم نکرده  ، حتی در رسیدنش به گوش و چشم ، چه رسه به  انس گیرنده با قرآنو ، یعنی انسان .

که گوش و چشمش امامه در گوش دادن و بقول مثلا مرحوم علامه (4) : افتادن چشم به قرآن ، که مثل گوش دادن و افتادن چشمه به هر گفته یا نوشته ای دیگه .

منجمله مکتوب یا نوشته شده ای روی زمین ! یا پیاده شدن حرفی رو زمین باشه ، مثل همون که پیامبر صل الله علیه و اله وسلم ، پس از سه سال و ده سال ، از مکه به یثرب هجرت کرد و در اونجا پیاده کرد .

البته بنا بر وحی ، نه فقط بنا بر عقل ، فکر و یاد آوری خودش ، از غیر نازل شده بر خودش و پیامبران قبلی ، در برابر چشم ، و بعنوان مثال برگرفته از غرب ، اروپا و فرانسه ی اونوقت ! و بعدشم تغییرش به آمریکایی اون ! اونم به چشم نیومدنی ! حتی بعد نزدیک به چهار دهه !

ولی مدعی :

ذَلِکَ الْکِتَابُ

و :

لَا رَیبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ !

و :

الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ !

آخه میگن یکی ادعای پیامبری کرد و بهش گفتن معجزه هم داری ؟ گفت البته که دارم ، گفتن خب چیه ؟ گفت به دیوار میگم برو عقب میره ، گفتن بگو تا (چشمون بهش بیفته ، یا بنویس !) .

و وقتی که به دیواری گفت برو عقب نرفت ، یکی گفت پس چرا نرفت !؟ گفت حلال زاده ها (یا مثلا متّقی ، و یا مثلا انقلابیا !) می بینین !

خب بقیه چیزی نگفتن ! آخه اگه حرفی می زدن اونوقت پی مثلا ضد انقلابم به تنشون مالیده میشد دیگه !

و نزدیک به چهار دهه هست که هنوز چیزی نمی گویند ! چراکه نه تنها به چششون رسیده ، بلکه بچششونم افتاده :

... وَیقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَ ... .

هم ! اونم نه فقط به امامت خودشون در گفتن :

ایّاک نعبد و ...

بلکه به امامت امام دومم ! در مساجد محل زندگیشون !

که با خیرالعملی جدا از مثلا اقتصادشون کار نداره ! همین طور کارای دیگشون !

حالا مکتوب یا نوشته ی بچشم اومده که نه ! بلکه حتی خوانده شده با اونم ، مثل برپایی نماز امروزم بمونه ! که گویا نزدیک به چهار دهه برپا میشه و چشمایی گویا کورن و نمی بینن !

و بر دل یا قلبشونم مهر خورده که درک یا دریافتی داشته باشن از دیده و شنیده شم !

و محروم از امام دومی که اولیش کور و کره ! یا بقول یکی از اون دو تفسیری که گفتم :

محروم از هدایت دوم !

که اولیش !؟

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... ، اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ ، صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ (5) عَلَیهِمْ غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ (6) .

زیرنویس :

1 – و :

  أُولَئِکَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

2 – یا بقولی جمهور ! و جمهوریم یعنی مردمی ، ناسی ! حالا جمهور مومن ، یا مومن و منافق ، و کافرشم داره ؟ نمی دونم .

3 – بقول استاد شهید مرتضی مطهری :"قرآن مکتوب" یا نوشته شده ی در دست ، که این سوره سوره دوم اونه ، و به سی جزء تقسیم شده و در ماه مبارک رمضان ختم میشه .

4 – در اصول فلسفه و روش رئالیسم .

5 – نعمت نبوت و امامت ، مثل مکتوب یا نوشته اش در هرکدوم از ما که عبارته از دل ، حس و عضوه ، و یادآوری ، فکر و عقله ، و ناگفته نمونه برا مایی که تکیه زده بر :"کرسی" حافظه !

6 – قرآن های شیعه ، سوره ی اول .  


  

طرحی برای فردا (1) :

سلام علیکم

شکرخدا دیروز رفتیم سرکار و از کار که در اومده بودم یه حرفی من زدم ، یه حرفم صابکار ، راستی تا یادم نرفته امروزو تبریک بگم .

آخه صابکار گفت فردا میاین !؟ اونیم که من بهش گفتم این بود که یه سفته بده ، نه چک و سفته و از این چیزا ، بلکه روز اولی یه دشتی کرده باشیم ، که گفت ندارم و مثلا دیوار حیاط که تموم شد متر کنم و بده ، و اضافه کرد نگران پول نباشم ، که من نگران پول نبودم ، برا رفتن سرکار لازم داشتم دیروز !

طرح درس :

خب ، برمی گردیم به مدرسه ، که مطرح شده باشه ، برا خونه ، گفتم که برا خونه که گفته میشه یعنی برا نه تنها مثل من که پدر خونه باشم ، بلکه برا مادر خونه هم مطرحه و فقط شامل شما بچه ها نمیشه .

بِسْمِ اللَّهِ ... ، إِذْ قَالَ یوسُفُ لِأَبِیهِ ... رَأَیتُ ... رَأَیتُهُمْ لِی سَاجِدِینَ ، قَالَ (2) ... .

زیر نویس :

1 – فرادا برا امروز گفته میشه ، ولی همونطور که شامل روزهای پس از امروزم میشه ، تا لحظه ی بعد مطرح کردن ، یعنی گفتنشم میشه ، بعبارت دیگه معناش از الان به بعده ، خب الانم یعنی میون یا وسط قبلی و بعدش ، مثل امروز که روزیست بعد روز پنجشنبه ، یعنی دیروز ، و فردا که روز اول هفته هم هست ، یعنی امروز روز آخر هفته هم بحساب میاد و فقط می مونه وسط این دو هفته !؟ نه دو هفته ! که هفته ای میون یا وسط اوندو رو پرسیده باشم و کار بکشه به ماه ، سال ووو !؟

بلکه میون یا وسط امروزو میگم !؟

2 – یادآوری : فسجدوا الا ابلیس .  


  

مکتب یا مدرسه ی دین یا اسلام (5) :

با سلام و شب بخیری دیگر خدمت بچه های گلم .

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ ، لَیسَ لِوَقْعَتِهَا کَاذِبَةٌ ، خَافِضَةٌ رَافِعَةٌ ، ... .

تعطیلی مکتب و مکتبخونه ! :

در خبرا اومده بود که رییس مثلا سازمان حج ! و زیارت گفته برا راهپیمایی اربعین اجازه نامه باید گرفت ، حالا اگه عراقم مثل عربستان سعودی اجازه نداد چی ؟ مثل زمان صدام حسین چی ؟ یعنی اونوقت سازمان زیارتم یعنی چی !؟ آخه برا زیارت مثلا مشد که سازمانی و اجازه نامه ای لازم نیست ! بعلاوه مثل حجم که واجب نیس !

خب کجا بودیم !؟ اونجا بودیم که یکی یادش نمیاد که چی گفته !؟ و کجا هم گفته !؟ تازه مکتب و مکتبخونه هم راه انداخته ! منتها نه مکتب و مکتبخونه ای که تعطیلی نداره ، بلکه نداشته هم ! در ماضی یا گذشته .

که بعنوان مثال یه نمونه ی اونو گفتم ، که تو شورایی که خلیفه ی دوم گفته ! بود گفته شد ، یه نمونه ی دیگه هم بگم بد نیست ، آخه تو یه تازه نوشته ی برگزیده مجله ی پارسی نامه که هنوز ، یعنی الانم که دیدم ، تو اکرانه .

در قضیه صفین یه دسته ی سومی پیدا شد و برا خودش مکتب شد و هنوزم که هنوزه ادامه داره ، یعنی هنوزم اون حرفی که اونوقت زده شده زده میشه .

حرف این بود و هست که : حرف حرف خداس ! بعبارت دیگه حرف یکیست ! و اونم حرف خدا !

حالا پیامبر یعنی چی ؟ بمونه ! یعنی آورنده ی حرف خدا !

ولی کی میگه :" حرف حرف  خدا " ؟ مثل همون که گفت : "حرف خدا ، روش رسولش و شیخین " ، حالا شیخین رسول خدا !؟ یا ... ؟ بمونه ، ولی گفتم که این حرف :"گوینده" هم داره ؟ مگه اینکه :"گفته" ای باشه که گوینده نداشته باشه ! و کاری به گوینده ی حرف نداشته باشیم ! و بعبارت دیگه کاری به مکتب دار یا مدرسه دار و یا ... مثلا سازمان ، اداره و موسسه ووو هم نداشته باشیم ! نه اینکه گوینده نداره و کاری بهش نداشته باشیم ! و : "انظر ماقال ... .‌" .

نه ، یه حرفی باشه که گوینده نداشته باشه ! و نه مثل همون :"حرف خدا ... " ، البته نه بدون پیام آورش ! که حالا ما بگیم : حرف خدا که پیامبر گفته ، که ما گوینده ی سوم اون باشیم ، که پیامبر گفته به ما ، در ماضی یا گذشته ، و حالا ما میگیم .

نه اینکه گفته ی : "حرف حرف خدا" هم مثل :" حرف خدا ، روش رسولش و شیخین حتی رسول خدا هم " گوینده نداشته باشه !

حالا کجاش ؟ م بمونه ! که مثلا گیریم عربستان سعودی داره حرف خدا ، یا حرف خدا و روش رسولشو ، و یا حرف خدا و روش رسولشو و شیخین حتی رسول خدا رو هم می زنه !؟ ولی کجا می زنه ؟ تو خونه ی خدا !؟ خونه ی خدا که فقط مال عربستان سعودی نیست !

حتی مسجد جامع مساجدم که نه ! بلکه مسجدم مال فقط یکی نیست که یکی دیگه بیاد از اون اجازه نامه بگیره ! البته مسجد خونه ها ! نه مثل سازمان ، اداره و موسسه ای که برا خونه ای تاسیس نشده ! بلکه برا اهل خونه ! تاسیس شده ! همینطور مسجد جامعی که برا مساجد تاسیس نشده ! و همینطورحجیم که ...

در حالیکه سازمان ملل برا ملل تاسیس شده ! البته بحسب ادعا ! اونوقت دین یا اسلام حرفی نداره ! و جایی تاسیس نکرده !؟ باشه ، در ماضی یا گذشته ! اونم در روزی که گذشت !؟ و برا ولو ایران تعطیل بود !

راستی اذان یعنی چی !؟ کاری با بلالشم نداشته باشیم ! و انظر ما قال ، حرف و یا مکتب !  

شب بخیر . 


  

سلام علیکم 

صبح جمعه ی شما بخیر و مبارکی . 

شهر آرمانی

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَالضُّحَى ، ... .

علاوه بر باب بندی علوم ، که در بحث قبلی گفته شد ، از جمله گفته های معلم ثانی ، یکیم گفته ی :"مدینه ی فاضله" هست ، که از آن به :"آرمان شهر" م تعبیر شده ، در برگردانش به فارسی . 

ولی نکته ای که شاید مغفول مانده باشه اینه که این گفته پس از آن گفته ای از ایشونه که در بحث قبلی مطرح شد . 

البته همونطور که گفتم با (ماندگاری) اون گفته که گفته ی اصلی ، بنیادی و اساسی منجمله همین بحث مدینه ی فاضله ی یا آرمانشهری ایشونه ، نه صرف نظر از اون ، یا به فراموشی سپردنش . 

مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَى ، ... .

مثل به فراموشی سپردن (من ) ، چه من من و چه من شما و چه من دیگری ، که در بحث قبلی گفتم ، در (اقدام) به کار یا (عمل) ی و کار بعدی و کارای بعد اونم ، حالا چه دو کار باشه ، مثل اون دوکاری که گفتم به قول استاد شهید : در همه ی علوم یا دانشها ، کار عبارته از این دو کار ، کاری که مبدع یا ابداع کننده ی اون رو گفته شده که فارابی یا معلم ثانی بود ، و تا الانم دیگران (در همه ی علوم یا دانشها) از اون پیروی کرده ان . 

البته این به تعبیر من بود از خلاصه ی فرمایش استاد شهید . 

فَأَمَّا الْیتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ ، ... .

اونم نه من معلم و اول و دومشو و پیروانش !

خب برا اینکه فقط معلم ، استاد ووو که نمیگه : من !

یا فقط منکه نمیگم من ، شما و دیگری چی ؟ یا بقول مقام معظم رهبری ، در فرمایشات اخیرشون بمناسبت روز مبعث ، آیا فقط سرمایه دارجهانی ، حالا صهیونیست یا ... بمونه ، و یا فقط آمریکاش ! من داره ؟ و دیگه هیشکی از نعمت من برخوردار نیست !؟

خب همونطور که در پرسش بحث قبلی مطرح شد :

... کی ماندگار نیست !؟

وقتی بجز سرمایه دار دیگری از (سرمایه ی ) من برخوردار نباشه ؟ حالا چه در غرب و آمریکا ، و چه در شرق و بقول مقام معظم رهبری : غرب آسیا .

اونم در جاییکه نه تنها در نماز جمعه ، جماعت و فراداشم گفته میشه : ایاک (ن) عبد ... .

نه ایاک اعبد .

هرچند پرسش روشنه ، ولی برا روشنتر شدن بد نیست اشاره ای بکنم به همون اثر :"خوب" استاد شهید ، یعنی "آشنایی با علوم اسلامی" ایشون .

ایشون در قسمت بعد از نخستین علم یا دانش اسلامی ! و بعدیش ، در آشنایی با علم یا دانش :"فقه" یه گفته ای دارن که به روشنتر شدن پرسشم  کمک میکنه ، اونم اینکه ایشون مراجع رو هم مقلد می دونن ، منتها :"مقلدین بزرگ" .

چراش لطیفتره ! می فرمایند : برا اینکه بعد شیخ انصاری ، که حدود سیصد سال میگذره ، مراجع پیرو ایشون بوده ان .

خب ، حالا پرسش اینکه که کدوم معلم ، استاد ووو پیدا میشه که معلم ، استاد ووو نداشته باشه ؟ صرف نظر از اینم که اصلا معلم ، استاد ووو یعنی چی !؟ یعنی معلم ، استاد ووو ی کی ؟!

آیا همونی که از نعمت گفتن (من) و مثلا من طلبه ، دانشجو ، دانش آموز ووو ی شاگرد همون استاد محرومه !؟

مثل (سقراط ) در پرسش بحث قبلی ؟!

و در مدینه ی فاضله ، یا آرمانشهر یه نفره ؟! اونم نه اونی که حتی نماز فراداشم میگه : ایاک نعبد !

نه : ایاک اعبد !


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :172
بازدید دیروز :59
کل بازدید : 1352498
کل یاداشته ها : 1763


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ