نماز آخر :
... وَاذْکُرْ رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعًا وَخِیفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ وَلَا تَکُنْ مِنَ الْغَافِلِینَ ، إِنَّ الَّذِینَ عِنْدَ رَبِّکَ لَا یسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَیسَبِّحُونَهُ وَلَهُ یسْجُدُونَ . بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ قُلْ أُوحِی إِلَی أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا ، ... .
سلام علیکم
نماز وسط !؟
اول امروز رو تبریک بگم ، اولین جمعه آخرین ماه سالو ، یعنی ماه اسفند .
وبعد :
چرا ؟ خب اول فرق داره با "یک" ، چه رسه با "صفر" !
چراکه آخر داره ، تازه وسطم دارن ، اول و آخرو میگم .
اینارو برای این گفتم که یکی دیشب گفت : دیگه ننویسم ! حالا بعدش گفت اونوقت همه چی درست میشه ، بمونه .
که یاد بالاتر از خبر دیشب تلویزیون افتادم ! و اون خبرش که تو چیزی که صهیونیستها ساختن چیزی نوشته نشه که دست اونا میفته !
قبل از اونم یاد درسهایی از قرآنش افتادم و اون گفته که باهمه حرف زده میشه ولی با خدا ...
راستی با خودمون چطور !؟ که با همه حرف زده باشیم ! حتی با صهیونیستها !
کی ؟ یادمون میاد ؟ آیا دراولین بار که چشم ما به خودمون افتاد ؟ آخرین بارم داره ؟ یا هنوز این وسط مشغولیم !؟ و از خود فارق التحصیل نشده ایم که به یکی دیگه مثل خودمون بگیم با اونا حرف نزن ، باخدا حرف بزن ؟
خب ، حال ببینم اونی که دیشب گفت : "دیگه ننویسم ، ... " چی گفت !؟ نه اینکه :
آیا به خودشم گفت ؟! و خودشم چیزی نمی نویسه ؟ ووو ؟
و مثلا بقول شاعر : ... ، چون بخلوت می روند "یک" کار دیگر ... !
یعنی می نویسن ، البته نه بقول شاعر .
حالا بقول درسهایی از قرآن تلویزیون با دستی !؟ تو دست خدا ؟ یا تو دست صهیونیست !؟ اونم بقول بالاتر از خبرش ؟ بمونه .
یا "یک" دست در دست خدا !؟ و "یک" دستم دست صهیونیست !؟ و یا هردوش دست یکی از این "دو" تا !؟ هم بمونه .
چراکه اول ببینم دست دارم ؟ مثل اون ؟ که دستمو بذارم تو دستش ؟ تا بعد بریم سر دست واسطه !؟
حالا چه واسطه ی اون !؟ دست من و دست خدا ؟ و چه مثلا وایبر viber
دست دومو میگم ، گفتم که با دست یک ، دو ... ، فرق داره و دست نه تنها آخر ، بلکه وسطم داره .
البته فعلا با اون دست !؟ که دست من باشه گفتم :
خب ، حال ببینم اونی که دیشب گفت : "دیگه ننویسم ، ... " چی گفت !؟