جنبش تبیین :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ الْغَاشِیةِ ؟ ... .
سلام علیکم .
نمی دونم برا شما هم پیش اومده ؟ برا من از وقتی بیشتر جون گرفت که از آموزش و پرورش بیرون اومدم ، درست یه سال مونده به بازنشستگی ، در سال هفتاد و هشت با بیست و هفت سال سابقه ی خدمت ، البته با احتساب دو سال خدمت سربازی ، البته من سربازی نرفتم ! درجه دار بودم که اخراج شدم و مدت خدمتم بحساب خدمت سربازی محسوب شد و پایان خدمت بهم داده شد .
رفتم دنبال کاری که هنوزم به همون کار مشغولم ، کارساختمانی ، بساز بفروشی نه ها ، سنگکاری و کاشی کاری و آجرکاری ، اینجا بود که مسئله ای که در بهمن پنجاه و هفت مطرح شده بود برام روشنتر شد ، که حالا :"به تعبیر معروف" چه :
اعتبار
ی دارم !؟ آخه دیگه کارمند و یا بازنشسته که نیستم !
البته مسئله وقتی برام شکل گرفت که رییس شورای انقلااب ، تو فروردین پنجاه و هشت ، پیش از نخستین رای گیری بعد پیروزی انقلاب اومد تو تلویزیون و این :
ج.ا
رو توضیح داد .
فرق توضیح با توجیح :
البته توضیح همونطور که ایشون برا خودشون توجیح شده بود ، برا منم بیشتر توجیحی بود تا توضیح .
تبیین مسئله :
در بهمن پنجاه و هفت که منم منتظر اومدن امام به ایران بودم ، آخرین نخست وزیر نظام شاهنشاهی یه پرسشی رو مطرح کرد ! پرسش این بود البته به تعبیر من ، که با فروپاشی شاهنشاهی ، خب شاهنشاهی نه ، چی آری ؟
توضیح اینکه مثلا اگه گفته بشه : نه شرقی نه غربی ، یا نه غربی نه شرقی !
خب چی آری ؟
ناگفته نمونه که این نه به شرق و غرب یا غرب وشرق ، تا وقتی آری گفته نشده فرق داره با وقتی که آری گفته بشه ، مثلا وقتی گفته بشه : نه شرقی نه غربی ، جمهوری اسلامی .
این فرق داره که با اینکه مثلا گفته بشه : نه شرقی نه غربی ، حکومت اسلامی .
چراکه جمهوری شرق وغرب ، با حکومتشون فرق داره ، بعبارت دیگه بقول شهید استاد مرتضی مطهری :
جمهوری شکل حکومته
مثل شاهنشاهی و شکلای دیگش ، حالا اسلامیش چه شکلیه !؟ بمونه !
ولی ! روشنه که هیشکی تو حکومت اسلامی بی :"اعتبار" نیست ، مگه اینکه دستکم بچه ی آدم نباشه ! چه رسه به اینکه بازمانده ای از طوفان نوح هم باشه ! حالا نفس کشیدنش تو سرزمین اسلامی بمونه و ...
مانفیست نهضت :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ (الف) ، ... .
سلام علیکم ، شب بخیر .
بعد برفی که از جمعه شروع به باریدن کرد و دیروز ، بیست و ششم دی راس راسی بارید ، طوریکه ماشینو زمینگیر کرد که نشه باهاش رفت سرکار و فرصتی داد که چرتی هم زد ، خب ! نیمه های شبه که از خواب بیدار شدم و بعد نمازی که زدم دیدم بد نیست از فرصتی که داده شده بی بهره نمونم ، خب ! فردا ، بیست و هفتم دیم که نمیشه رفت سرکار و کار کرد .
نهضت ملی مسکن :
بحث :"نهضت" و ابتدا سابقه ی اون تو کتاب خدا و سنت ، عترت و یا ... ، و خلاصه به تعبیرمعروف مثلا برنامه ی پیش اذان صبح شبکه استانی ما ، یعنی تلویزیون یا سیمای :"سهند" :
ثقلین
بمونه ، آخه مثلا از یکی پرسیدن کجای قرآن عشق اومده ؟ پرسیده شما به من بگین کجاش نیومده ؟
خب برم سراغ :"ملی" ؟
شب بخیر .
--------------------------------
زیر نویس :
الف :
یادمه که قبلا گقتم ، اینجا ، که ابوی خدا بیامرز ما ، ما رو که بچه بودیم وادار می کرد که بعد نماز مغرب و عشا سوره ی اذا وقع (ب) رو بخونیم ، شبا ی جمعه هم بعلاوه ألرّحمن ، و بعد نماز صبم سوره ی والذاریات رو بعلاوه سوره ی یس (پ) جمعه ها .
ب :
خب ! قبلا گفتم ، اینجا ، که بعد مدتی کار بجایی رسیده بود که دیگه از رو نمی خوندم ، البته قرآن رو جلو روم می گرفتم که پدر ببینه ، آخه از حفظ می گفتم :
... ، وَالذَّارِیاتِ ذَرْوًا ، فَالْحَامِلَاتِ وِقْرًا ، فَالْجَارِیاتِ یسْرًا ، فَالْمُقَسِّمَاتِ أَمْرًا ، ... .
رو که پدر گفته بود روزی رو زیاد میکنه !
ولی یادم نمیاد که گفته باشه چرا : وَقَعَ ؟ و آیا مثل :"... میکنه" ؟ زمان اینم مثل زمان زیاد شدن روزیه !؟
پ :
همینطور در مورد ألرّحمن و یس ، آخه ! یادش بخیر که بقول امام جمعه ای بعضایا بجای :"یاسین" میگن : یِس !
اونم تو این :
ج.ا
و شایدم بقول مقام معظم رهبریم بعد : گام اول !
که براشون برداشته شده ! اونم مثلا از طرف : "جامعه" و خودشم مثلا :"جامعه ی مدزسین حوزه" ! حالا مثلا آموزش و پرورش و آموزش عالیم بمونه ! حتی :"به تعبیرمعروف" اسلامیشم ! چه رسه به غربیش که حتی ازعلوم انسانیشم انتظار برداشتن گامی نمیره ، چه رسه به ریاضی فیزیک ، تجربی و هنرش و زبونشون (ت) ! و بین المللیشم ، منجمله بله یا یس در این :
ج.ا
ت :
زبان علم یا دانش ، منجمله "به تعبیرمعروف" علوم انسانی !
به "بحث و مباحثه" بر می گردیم :
... هُ ... . بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَ ... . ( کتاب خدا ، قرآن عظیم ، سوره ی شمس )
سلام علیکم
حالا از نزولات یا واردات (1) نمیگم ، همون :"درس دین" (2) یم که گفته بشه ، علاوه بر فکر یا اندیشه ی :"درست " (3) یکی از دروسی که گرفتیم فرمانروایی اندیشه بر سرزمین :"مافوق عالم وجود" م (4) بود ، که هنوزم محل بحث و مباحثه هست !
خب ، این چه ربطی داره !؟ به اونکه گفتم : آمریکا ، رییس جمهور آمریکا ، می ترسه !؟ مثلا !
... : تا انقلاب مهدی نهضت ادامه دارد ، حتی اگر ... :
خب ، حالا ما هم :"فرض" (5) می کنیم ! دیگه ، که در غرب ، اروپا و فرانسش انقلابی شده ! و تا ، پنجاه و هفت ما هم نه ! تا امروزم نمیشه انقلابم نه ! همون :"نون و القلم و ما یسطرون" ، حالا :"نهضت سواد آموزی " خودمون (6) م نه ! همون برا مثلا :"خوندن و نوشتن " یاد گرفتن و غافل از این گفته بشه برا :"دونستن" م به مدرسه (7) رفتنی هست !
حالا نیست !؟ هست !؟ فرضش چطور ؟ در :"مافوق عالم" کدوم یکی از این دو !؟ و اونم :"بهیج" ش !؟ بمونه ! کجا ؟ شم بمونه ! :"سیاست " مدارشم ؟ بمونه ! چراکه بقول آقا امیرالمومنین علیه السلام : فاجرشم که باشه !
راستی یا یادم نرفته :"کافر" ش چی ؟ نزولی یا واردیم داریم که : لا یبقی مع الظلم !؟
یعنی چی !؟ چه ربطی داره !؟
هیچی ! همینجوری گفتم ! آخه شاید سرزمین که نه ، بقول ما ترکا چرا راه دور بریم ، همین :"باغچه" ی "بهیج" درستو یادم اومد و برا اینکه خدای نخواسته ، خدای نخواسته یه وقت :"نادرست" م فکر نکنمی باشم گفتم که برم انقلابو بخونم و بیام بنویسم ! کدوم انقلابو !؟ همونو که آمریکا ، رییس جمهور آمریکا می ترسه دیگه ! که نکنه تاریخ مصرفش تموم بشه ، اگه نشده باشه ! پنجاه و هفت خودمون دیگه !
خب برا چی :"دور همی" رو گفت !؟ که در کنار هم بخوبی خوشی زندگی کنیم و مثلا : مرگ ... ، که نه ، نیستشم گفته نشه !
چی !؟
به " تحریم"(8) برمی گردیم ! :
خب یا کنار هم و یا تحریم ادامه داره ! دیگه ! نیاز به تهدیدم نداره ! که گفته بشه : ازش نمی ترسیم .
برید ببینم ، نه اینکه نمی تونید و گفته بشه : ما می توانیم .
ووو .
بلکه کجا !؟ می تونید برید !؟ آمریکا که نمیذارم ، دنیای بهیجم که اخه ! خب کجا می خواین شبتونو روز کنین !؟
فقط کافیه دم بده بدم من دنیا ! و یه دست بشه آمریکایی ! درست ! مثل من ! که :
انقلابیم ، حالا پس چی !؟
خب ، به بحث و مباحثه بر می گردم ! :
چی می خواستم بگم !؟ بگه من !؟ حالا بنا بر کدوم میلشم بمونه ! بچه که نه ، حتی حضرت عیسی بن مریم علیه السلامم در بغل مادرشون سلام الله علیها حرف زد ! و حالا بمونه که میلش به چی بود !؟ ولی اولش چی گفت !؟
خب از چی می گفتم !؟ از انقلاب ، در فرانسه ی اروپای غرب کره زمین ! که حتی فرض انقلابی بعد اونم محکوم به :"فروپاشی" مثلا که نه ، محکوم به تحریم آخرین دستاوردش ! م نه ! محکوم به همونیم که کودک قنداقی تو بغل مادرش گفتم ! نه !
بلکه : بشین بینیم بابا ! درس دین میدی بما !؟ مثلا ، سیاست یادمون میدی !؟ مثلا ، ووو .
خب ! حالا چی ؟ هیچی دیگه به "نون و القلم و ما یسطرون" برمی گردیم و ببینیم ! بشنویمم نه !؟ که مثلا :"کلاغ" ه چی گفت !؟ قار قار !؟ یا غار غار !؟ و مثلا بقول بچه ها بحث و مباحثه که تموم شد : هرکه رود خانه ی خود !؟ و یکی مثلا روی زمین و بهیجش و یکی زیر زمین و اونم بهیج !؟ حالا بمونه اون بچه قنداقی که آسمونی شد ! و اونجا هم بهیج ، همینطور نیرو دریایی در دریایی بهیج !