سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کربلای ... :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، قُلْ (الف) ... .

سلام علیکم

آقا اجازه !؟ (ب)

چی !؟

با شما نبودم حاج خانوم !

چی !؟

آهان ! ببخشن :

حاج آقا ... !؟

چی !؟

ای بابا ! آهان !

خب شما هم می تونین گوش بدین !

اصلا :"به تعبیر معروف " گوش شیطون کر! م نه ! چه بزرگ و چه کوچیکش !

اونم وقتی که مثلا ماهواره داره و نه تنها شنود می کنه ! بلکه تصوریشم ، مثل این که فرستاده میشه رو می خونه ! اونم وقتی که اصلا موضوع بحث امروز من همینه ! داستان :

معلّمه ی ثانی :

شهید کربلای پنج ، شهید احمد ... ، در آخرین نوشته اش به خواهرش زهرا ... نوشته خواهرم :

زینبی باش

حالا زینبی یعنی چی !؟ میگم ، ولی پرسشی که اینجا مطرحه اینه که :

کی !؟

آیا منظور شهید اینه که هستی باش !؟ همینطور که الان هستی !؟ منبعدشم همینطور !؟ و ... !؟

یا در کربلای بعدی !؟ خب :"ثانی" ش که نه ! مگه اینکه منظور کربلای :"پنج ثانی" باشه !

حالا بمونه مثلا مانند :"صفر پنج" کرمان ، که یادش بخیر علی اکبرمون اونجا دوره ی آموزشیشو گذروند ، یعنی :

کربلای :"صفرپنج ثانی" ! بعبارت دیگه کربلای :"شش ثانی" ! و بمونه هم کربلای :"یک ثانی" و دو و سه و چهارشم ! که :"یک" شم :"ثانی" !؟ "ثانی" صفر !؟ ش ، کربلا رو میگم !؟

بچّه های شیطان :

پیش از اینکه برگردم به پرسش قبلی ، یعنی :

زینبی

می خواستم بپرسم که جنگ با صدام (آمریکایی) آیا با عملیات کربلای پنج پایان یافت !؟

یا عملیات :"مرصاد" تحت :"کربلای جبهه ها" بحساب نمیاد !؟ که هنوزم ادامه داره ! شروعش ! که گفته شده تولدش از :"بانو"یی بوده ! در حالیکه حاج آقاش خودش :"ذوب" شده در یکی دیگه بود و بعبارت دیگه :"بچه" ی یکی دیگه ! حالا چه "صدام" و چه باباش ! که بعد بچّشم هنوز سر جنگ داره ! حالا سرد یا گرم و یا دوتاشم !؟ بمونه !

مثلا :"واقعی" یا :"مجازی" و جفتشم !  

اینو برا این پرسیدم که مگه کربلا :"خوانده" شده !؟ که وقت :"فراقت" ازش باشه !؟ حتی :"معلّمه " ش ! چه رسه به : معلّم کربلا !

وقت بخیر !

---------------------------------

زیر نویس :

الف :

قبلا گفتم که در قرآن فقط :"چهار قُل" نیومده ، این همون :"پنجم" یشه که گفتم ! یه فرقشم همینه که گفتم ، اختصاص نه تنها اقایون و خانوما هم نداره ، بلکه حتی مانعی نداره که به گوش :"شیطان بزرگ" شم برسه ! تا خونده بشه ! حالا چه با گوش و چه با چشم !

خب اونم خوندن داره دیگه ! حتی با بدنشم ! مثل هر صاحب اندامی تو دنیا ! در ارتباط با دنیا و خوندنش ! حالا آراسته به چشم و گوش و دو عضو دیگه ی بدنش که به طریق اولی .

ب :

امیدوارم که مزاحم :"اوقات فراقت" تون نشده باشم ! حالا فارغ کار چشم ، گوش و دیگر اعضای حسّیتون !؟ از دنیای در ارتباطشون ! و چه وقت فراقت حسّتونم از دنیای عضو ! و ... ، که امروز روز اول تعطیلات اونم باشه !

اگه کار دارین برم یه وقت دیگه بیام !؟ وقتی که فراقتی دست داد !؟ کار نداشتین ! بیکار بودین ! ... ! مثلا سرتون شلوغ نبود !؟ و اجازه هم بدین . 


  

بفکر یا اندیشه ی کار (4) :

امشب از اینکه نتونم  اونقد که می خوام بنویسم قبلا عذر خواهی کنم ، برا اینکه امروز سرکار راس راسی خسته شدم و الان دوطرف زیر بغلم از پشت کمی درد می کنه و دلم می خواد که رو زمین لم بدم یا بشینم تا رو صندلی و پشت کامپیوتر ، خصوصا دو دستی نوشتن که رو به بیرون بازوهامو کمی ناراحت می کنه .

منتها سعی می کنم تا می تونم بحثو ادامه بدم ، که رسیده بود به خواندن که اختصاص به نوشتن نداره ، یعنی مثل "خواندن و نوشتن" که گفته میشه ، ماشینم وقتی مثل ما حرف میزنه ، که مثل ما هم پس از خوندن حرف بزنه ، چراکه گفتم ما فقط یس خواندن خوانده رو نمی نویسیم ، بلکه وقتیم که حرف می زنیمم خونده رو میگم .

اصلا این :"خواندن و نوشتن " ی که گفته میشه ، خوندنش یعنی خوندن یه نوشته ای ، و اگر نگم همه ، بیشتر وقتی میگن خوندن مقصودشون همین خوندن از روی نوشته ای هست که مثلا با چشم خونده میشه (1) از روی نوشته ای که پیش چشمه و چشم به اون افتاده .

در حالیکه مثلا من الان از کجا دارم می نویسم ؟

خب بله شاید گفته بشه یکی نوشته و من دارم از روی اون نیگا می کنم و واو به واوبشم رو نویسی می کنم در اینجا ! حالا کاریم نداریم به اینکه خب اون چی ؟ که من از روی دست اون دارم می نویسم ؟

فرض کنیم همون باشه ، خب ، من نیگا می کنم ، تا دوتا انگشتای دست من که اونم رو صفحه کلید بذاره چی ؟

دستکم چشم که به اون نوشته ای ، که حالا از آسمون افتاد جلو چشم ؟ یا از زمین در اومدم ؟ افتاد یه دیدنشم که داره این وسط ؟ خوندن اون نوشته که فقط با چشم نیست ! با بینایی چشم که هست ، حالا خوندن بعدیش چیه ، فعلا با اون کاری ندارم (2) ولی اونکه مسلمه و مورد اتفاقه حفظ و یادآوری اون که خونده شده با چشم بینا که هست ؟

تازه اگه بقولی :" برآیند" (3) خوندنم تا همینجا بشه ، بازم بین افتادن چشم به اون نوشته تا شروع بکار سرانگشتام روی صفحه کلید خوندنیهاس .

و این مسئله یا پرسش که خلاصه خوننده ی اون نوشته ، مثل همین نوشته که پیش روی شماست ، کیه ؟ شما ؟ یا فقط چش شما ؟ و نویسندشم دست شما ؟ اگه شما هم رونویسش باشین ؟

خب گفتم که عذرخواهی می کنم ، بمونه انشاءالله برا شب دیگه ، یا روز دیگه ای که سرکار نرفته باشم ، شب بخیر .

------------------------------------------------------ 

(1)     البته خوندن منحصر به خوندن با چشم نیست ، مقصودمم مثلا خوندن با سرانگشت دست و لمس خطوط برجسته هم نیست ، خوندن شامل خوندن با گوش و دیگر اعضای حسی هم میشه ، یعنی وقتی گفته میشه :"بخون " لازم نیست که فقط و فقط با چشم باشه .

(2)    که در این مورد قبلا به نقل از یکی از شاگردان آقا امام ششم علیه السلام گفتم که خواننده ی بعدی قلب یا بقول خودمون دله ، و با اینکه آن نقل در کتب مذهبی شیعه هم اومده ، ولی گویا ترجیح داده شده مثلا گفته ی دانشمندان یا علمای غربی ، از یونان باستانش گرفته تا عصر حاضرش که پیشرفت همین ماشین سازی اونا که گفتم حرف زنشم ساخته شده ، مورد پذیرش باشه تا حرف مورد تایید شاگرد امام شیعه ! نه حتی مسلمان غیر شیعه ، چه رسه به مثلا غربی که این حرفو نخونده باشه ، حتی با گوش !

(3)   وبلاگ "پردیس"، مطلب " علم تذکری" 


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :133
بازدید دیروز :194
کل بازدید : 1345251
کل یاداشته ها : 1761


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ