خانه ی سوم :
... ، صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ .
سلام علیکم .
روز جمعه ی شما بخیر و مبارکی .
خب امروز چه روزیه !؟ ضمن اینکه مثلا مانند آخر هفته ی بعضیا نیست ، که فعلا کاری باهاشون ندارم ، ولی روز نمازیه بعد نماز جماعت محله ، ولو یه محل .
کارکردش مثل کارایی نماز جماعته ، با این تفاوت که محدود به یه محل و جماعتش نیست ، یعنی اگه (پ) دوتا محل باشن ، حالا مثلا تحت عنوان شهر یا کوچکتر و یا بزرگتر .
خب ، چنین اجتماعی ، نه تنها در علم یا دانش اجتماعی بحساب نیامده ، در حالیکه حداقل یه نمونه تاریخی در یثرب عربستان یا مدینة النبی داشته ، بلکه نمونه ای هم در دانش اجتماعی نداشته و ندارد و نخواهدم داشت !
چراشم روشنه و نیازی به دلیل یا بقولی فکت نداره ، برا اینکه خانه ی دوم دانش اجتماعی چیه ؟! آیا حتی بقولی :
مدرسه
هست ؟ در حالیکه مثلا ما بچه مدرسه نداریم ، مثلا دبیرستانی و دانشگاهیم اگه گفته بشه ، بعلاوه مدرسه و دیگرشم چه کاری داره با خانه ی خانواده ای ؟ اونم در محل سکونتش ؟ که اولین جامعه ی بشری و انسانیست ؟
خب ، فکر نمی کنم که دیگه نیازی باشه به دیگر نهادهای مدنی جامعه ی مدنی دانش اجتماعی بپردازم ، که در قد و اندازه خانه ی دوم باشه تا برم سر خانه ی سوم ما ! آقای درسهایی از قرآن ! شبکه یک سیمای این :
ج.ا
خب ، هنوزم آرزوست برام که نمازی در خانه ی دومم بخونم ، که تاکنون محقق نشده ، حتی در چهار دهه و اندی که بقولی :
امام آمد
و بعدشم :
نایب برحقش
خب برم سر خانه ی اول !
چهارخانه ! :
اجازه بدین برم سر خانه ی هریک از افراد خانواده که مقدمه بر خانه ی خانواده هست ، و ببینیم مثلا شهید مطهری در آثار بدون استثناء خوبشون چی دارن برامون .
چرا ؟! ضمن اینکه اصل و ریشه بحث اینجاس ، خانه ی اولم که خانه ی خانواده باشه اجتماعی از دستکم دو نفره ، اونم وقتی که در نماز میگه :
ایاک نعبد و ...
حالا بمونه سبعا من المثانیش ، و دوتایی خواندنش ! از بسم الله تا ضالینش ! خلاصه نماز دوتایی خونده میشه .
خب ، برم سر نقل شهید مطهری که نقلی دارن از روانپزشکان ، در پاورقیهای اصول فلسفه مرحوم علامه ، و توضیحیش بمونه برا فرصت دیگه آن شاءالله .
نقل اینه که ما حس و حافظه داریم و یادآوریش .
ناگفته نمونه که جمع حواس چی این وسط ؟ ولو اینکه حس دومی هم داشته باشیم و روانشناسان بهش دقت نکرده باشن !
دور همی مطبوع شورای شهر من ب :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ ، وَ ... ، حِکْمَةٌ بَالِغَةٌ فَمَا تُغْنِ النُّذُرُ ، فَ ... .
سلام علیکم .
درساعات مانده به تحویل سال گفتم که خبری بدم و ناگفته امسال رو پشت سر نذاشته باشین !
دیشب که داشتیم ماهی پلوی پسرا رو که مادرشون براشون پخته بود می بردیم بدیم ، و بزرگه ، یعنی داداش مهدیمون ، بیرون بودن ، رفتیم اونجا که بودن تا بهشون بدیم ، دیدم که یه کامیون داشت میوه توزیع میکرد ، همین ، البته ناگفته نمونه که در فاز دوی شهرمون و فلکه ی جانبازان ، که حسابی شلوغ بود و ترافیک ماشینا ، البته نه برا فقط خرید میوه توزیعی .
بعد راهی خونه ی کوچیکه ، داداش محسن ، تو فاز سه ، شدیم و جاتون خالی شامو ، ماهی پلوی مادرو ، با جفتشون زدیم .
خب ! برگردم به توزیع ، مثل توزیع میوه که بعنوان مثال گفتم ، که گویا دلّالاش ، که میوه رو می خریدن و به فروشنده هاش می فروختن و هنوزمشغول به این کارن و مشتریم دارن ، اونم حتی با تفاوت چندانی که قیمت مثلا آزاد با توزیعی داره ، عوض شده بود ، اینم بگم که مثلا قیمت توزیعی چونه مونه هم نداره ، رقابتم نداره ! که خریدار از دیگری بخره ! سوا موا هم همینطور و درهمه ! ووو که بمونه !
حرفم تقسیم کاره ، و نقش واسطه کاری ، که گفتم عوض شده ! و مسئله اینه که آیا محض رضای خدا !؟ یعنی هیچ هزینه ای نداره و محاسبه هم نشده در قیمت توزیعی !؟ هزینه ی مشتری رو نمیگما ! خصوصا پذیرش کار! حالا گشتن ، مطلع شدن ، انتظارووو بمونه ! خصوصا وقت و زمان هزینه شده !؟ تازه منّتشم بمونه و ادعای خدمتم ! خصوصا تبلیغات و بیلان و نموداد کارم و رسانه ای کردنشم ! خودشم رسانه ی توزیع کننده ! خودشم از تولید تا مصرف ! در حالیکه کشاورز و مصرف کننده شم دست اندارکارن که به تعبیر معروف : نانی بکف آوری و به غفلت نخوری !
البته اگه بیاد بیاد و فراموش نشه ! مثل هرچی که بیاد میاد و گفتم یه شقّش دلآرامیه و شقّ دیگرش منجر به فکر کردن یا بقول خودمون اندیشیدن میشه ! مثل همین توزیع میوه که بهش فکر شده بود ! ولی ...
خب داریم به ساعت تحویل نزدیک میشیم ، با آرزوی دلی آروم و ... براتون ، تا سالی دیگه خدا نگهدار.
دورهمی شورای شهر من :
سلام علیکم
... ، ق وَالْقُرْآنِ الْمَجِیدِ ، بَلْ عَجِبُوا أَنْ جَاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقَالَ الْکَافِرُونَ هَذَا شَیءٌ عَجِیبٌ ، ... .
ضمن اینکه امیدوارم تعطیلات ! آخر هفته ، بلکه آخرین تعطیلات ! آخر هفته ی سال ، خوبی رو داشته باشین ، گفتم :"این" فرصت باقیمونده از سال رو از دست ندم ، آخه داره میره که بایگانی بشه ! حالا بعنوان :
سال هزار و سیصد و نود و نه هجری شمسی ؟ (الف)
حالا برا چی !؟ خب برا :"یه" چیز دیگه ! نه حتی برا "این" و این ! حالا :"و" این یعنی چن تا !؟ بمونه !
حالا این "یه" چیز چی باشه !؟ مثلا می تونه برا خرید شب ! عید باشه ، مثلا ماهی پلو ! البته اگه مثلا سرکار خانوم کارشناس برنامه ای در تلویزیون یا سیمای اینجا با ماهی یا :"خورشت"ش موافق باشن ! و دیگران ! رو به :"قناعت" به پلوش دعوت نکنن و کاریم نداشته باشیم به مثلا خواجه ی شیراز که گفته باشه :
(بعضیا) کین جلوه در محراب و منبر می کنن ، چون بخلوت میرون آن کار دیگر می کنن
یارب ... .
خب برنجش چی ؟ ایرانی ؟ یا مثلا پاکستانی ؟ خب هندیشم چنده !؟ که بشه خرید !؟ که به اسم :"کالای اساسی"یم وارد شده و فراونم هست ! بله هست ! ولی کجا !؟ خیلی چیزا به عناوین مختلف ! هست ! ولی کجا !؟ و برا چی !؟
... ، "نَحْنُ" أَعْلَمُ بِمَا یقُولُونَ "وَ"مَا أَنْتَ عَلَیهِمْ بِجَبَّارٍ فَذَکِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ یخَافُ وَعِیدِ . بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ ، وَ ... ؟ حِلٌّ ... .
دیشب تلویزیون یا سیمای این :"ج.ا" داشت :"باز"خندوانه پخش می کرد ، آگهی تبلیغاتی که نشون داد و رفتن دنبال کاری که بیان ! پایین بالا کردم و شبکه ای :"حکمرانی دیجیتال" داشت ، وقتی برگشتن نزدن به :"خندوانه" و من گوش دادم .
آخه حرف از حکمرانی یا فرمانروایی ماشین بجای آدم بود ! حالا به اسم خلیفه یا جانشین خدا رو زمین !؟ یا به نام های دیگش !؟ بمونه ! خصوصا در این زمان ! و جانشین امام زمان ! (ب)
و ! دنبال بومی کردنش ! ایرانی و مثلا به زبون مادری ما ترکی کردنش ! م حکما ! خودشم دور از چشم وزارت بهداشت انگلیسیش !
حرف یکی از کارشناسای برنامه برام جالب بود ! آخه گفت :
من آزاد باشه !
تو استفاده از ازش ! از وارداتیش ! که فراوونه ! کجا !؟ خب همون :"جا" که مثلا میوه فراوونه دیگه ، یا ماهی ، ببخشین برنج فراوونه دیگه ! که گفتم دیروز با حاج خانوم رفتیم بخریم !
خب تا صاحبش بیدار نشده ، صاحب این کامپیوتر، یا بومی شدش :"رایانه" رو میگم ! زحمت رو کم کنم و بازم براتون روز ، هفته ، ماه و سال نوی بهتری رو از خدا بخوام ، تا روز ، هفته ، ماه و سالی دیگه ، خدا نگهدار .
---------------------------------------------
زیرنویس :
الف :
یا به اسمای دیگه ؟ ولو بشکل یه حرفم که شده پس یا پشت سر گذاشته بیشه ، حالا به پیشانی کشیدنش تحت چه حرفیم باشه بمونه ! شاید مثلا بقولی تحت یکی از این سه باشه :
عقل ، دانش و تجربه !
ولی تحت سه تا که نبوده که باشه ! حتی تحت دوتا هم نبوده ، مگه اینکه تحت این :
دو !
بوده باشه ، مثل چی !؟ مانند مثلا بقولی این :
ج.ا
حالا یکی از این دو و خودشم اولی یا بقولی :"مهم"ترم نه ! آیا مثلا :"ایرانی اسلامی" یا نه :"اسلامی ایرانی" !؟ بمونه ! و به :"سبک" علمی :"صفریک" شم ! مثلا !
ب :
بقولی :"ولی فقیه" ! خودشم نه به :"روایت" مثلا سرکار خانم آمنه سادات ذبیح پور ، تو :"هشتک ها و روایت ها"ش تو تلویزیون یا سیمای این "ج.ا" مثلا ایرانی و عراقیش ! ونه عراقی و ایرانیشم ! چه رسه به :"جهانی" !
-------------------------------------------
بعد نوشت :
راستی یادم رفت چهارم شعبان رو تبریک بگم ! که بقول مداح یزدی :
عمو بر لب آب است و دگر کار تمام است !
و : گریه کن اما به لب های حسین !
اگه دنگ و فنگ گذاشتنش نبود ، اینو می ذاشتم که میگه :
تکفریا زهی خیال باطل ، نزدیک کربلا بشین ارازل ، گردنتونو میشکنیم به والله ، ... .
و اونجاش که : پرچم بچه شیعه ها چه بالاس ، ... .
یا :"الله الله" یزدیا رو ، البته دور از چشم : تحریمیا !
هرچند زهی خیال باطل ! با این :"فضای مجازی" ! و فرمانرواییش بجای به روایتی : واقعی !
حالا فرمانروای این :"دو" بمونه !
یادآوری اطّلاعات :
پیشگفتار :
بِسْمِ اللَّهِ ... رَبِّ الْعَالَمِینَ ، ... ، قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ، ... .
سلام علیکم ، شب بخیر (الف) و قبول باشه (ب) .
... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ، ... ، إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ، ... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... ، قُلْ أَرَأَیتُمْ إِنْ أَخَذَ اللَّهُ سَمْعَکُمْ وَأَبْصَارَکُمْ وَخَتَمَ عَلَى قُلُوبِکُمْ مَنْ إِلَهٌ غَیرُ اللَّهِ یأْتِیکُمْ بِهِ انْظُرْ کَیفَ نُصَرِّفُ الْآیاتِ ثُمَّ هُمْ یصْدِفُونَ ، ... .
برا اینکه محل بحث روشنتر بشه ، البته حاجت به بیان نداره ! و روشنه که :
بیاد آوردن
م مانند :"کار" مثلا :
دیدن
ه ، یه وقت مثل همونه که بعنوان مثال مرحوم علامه در :"اصول فلسفه و روش رئالیسم" شون آوردن ، با این تعبیر :
برا نخستین بار که چشم ما به اندام جهان خارج افتاد ... .
یعنی بعبارتی :
فعلی
ه ، و یه وقتم ، که اینم :"رئالی"ه ، اینه که یه چیزی به چشم ما میاد ! و کار دیدن چشم ما بقولی :
انفعالی
ه ، و :"به تعبیر معروف" در مقابل کار انجام شده قرار گرفتنه ، یه چیزی جلوی چشم ما قرار گرفتنه .
یه مثال بروز ! بزنم ، مثل :"انقلاب"ی که :"چهل" سال پیش :"رخ" داد ! و یکی بقولی :"خون" هم داد برا "رخ"دادش و یکیم ، بقولی نسل فعلی و حتی :"جوان چهل ساله"اش هم دخالتی در "رخ"دادش نداشت !
البته نه مثلا طبق قانون :"سبییت" ! که مثلا نسل قبلی به :"سبب" نسل بعدیشم :"کار"ی یا :"فعل"ی انجام داده باشه ! و انوقت :"پا" نسل :"فعلی"م پیش کشیده بشه و ...
حالا همون زمانم ، بقولی :"نسل" اون زمانم چنین نبود که همه سهمی در :"رخدادش" داشتن ! خب همون وقتم بودن که برا اینکه رخ نده چه بسا "خون" م داده باشن ! و : خدا ...
خب ! اونایی که سهمی داشتن چطور !؟ کارشون :"فعلی" بود !؟ یا :"انفعالی"م بود توشون !؟ یعنی در مقابل انقلابی که راه افتاده بود قرار گرفتن ، راه اندازش نبودن ، ولی در راه چرا ! حتی خون داده هم توشون بود ، تا الانم ! حالا آخرین :"خون" داده کی بوده !؟ بمونه ! مگه اینکه مثلا :"بنیاد شهید" آمارشو داشته باشه ! که فعلا محل بحث من نیست !
بحث اینه که خب ! حتی "خون" داده هم ، چه در آغاز ، و چه در میانه راه ، این کارش یعنی :
خون دادن
ش ، "فعلی" بوده !؟ یا "انفعالی" !؟ خود این پرسشم !؟ چطور !؟ بعبارت دیگه طرح مسئله ، همینطورم :
طرح موضوع
:"خون دادن"م چطور !؟ و از کجا !؟ که محل بحث اینه !
یعنی وقتی یه حرفی زده میشه ، و مثلا بعنوان :
یادآوری
چیزی ، که بعنوان مثال گفته شد "خون دادن" ، آیا مانند همونه که مرحوم علامه بعنوان مثال گفتن ، یعنی :
افتادن چشم
ه !؟ یا :"انفعالی" ه !؟ و مثلا یه چیزی بچشم اومده و اون چیز این حرفو به زبون آورده !؟ ولو اینکه در به زبون آوردنش تاثیری داشته باشه .
خب ! پرسش اینه که آیا با :"یاد آوردن" اون چیز !؟ و در ثانی "یادآوردن" از کجا !؟
آیا از :
یادداشت
که ازش داریم !؟ و آیا همونطور که در نوشته ی قبلی گفتم ، یادداشت :
یادگیری
که گفتم بمونه !؟ یا نه ! داستان دیگه ای داره !؟ کار :"یادآوردن"مون !؟ حالا داستان علمی و :
علمی پژوهش
ی اونم بمونه ! برا بحث :
دانش پژوهش !
که وقتش ، یا زمانش پس از بحث یادآوردنه ، چراکه :
دانستن
با :
یادگرفتن
م فرق داره ! چه رسه به :
یادداشت
یادگرفته و :
یادآوردن !
بله ! یه حرف علمی رو میشه یادگرفت ، یادداشت کرد و بیادم آورد ، همین کاری که مثلا تو دانشگاه ، همینطور تو حوزه هم هست ، ولی طلبگی و همینطور دانشجویی که فقط یادگیری ، یادداشت و یادآوری :"علم" یا :"دانش" نیست !؟ خودشم بعنوان :
صفر ، خالی و یا تهی
از "علم" یا "دانش" ! که هرچیزی رو به اسم علم یا بنام دانش بگیره نه ! چه رسه با :
یاد
گیر ! خودشم همش یادگیر نه ! تا بریم سر یادداشت !
کی !؟ همون که :
صفر ، خالی و یا تهی
از علم یا دانشه !؟ خب بنده خدا از کجا بیادبیاره که اینی که بهش ! داده بشه فرضا ! :"علم" یا :"دانش" ه !؟
ولو بقول آقا امیرالمومنین علیه السلامم بعنوان : علم مسموع !
حالا مطبوعش پیشکش ! البته نه باب طبع :
صفر ، خالی و یا تهی !
بابا صد رحمت به :"ترامپ" ! اقلا قد یه :"گاو شیرده" برا عربستان سعودی ارزش قائله ! البته اگه همونطور که قبلا گفتم این :
صفر ، خالی و یا تهی
بودنم ! قد یکی نباشه که :"صمد" ه ! و بقول اباعبدالله علیه السلام ، یعنی :
لَمْ یلِدْ وَلَمْ یولَدْ ، َلَمْ یکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ .
... ، فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَیهِمْ أَبْوَابَ کُلِّ شَیءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ ، فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ، ... .
شب بخیر .
------------------------------------
زیرنویس :
الف :
چهارشنبه (پ) شب ، شب پنجشنبه (ت) .
ب :
نخستین نماز ، از سه نماز شب هنگام ، یعنی نماز مغرب .
پ :
:"روز کارگر" سال هزار و سیصد و نود و هشت هحری خورشیدی .
ت :
:"روز معلم" سال هزار و سیصد و نود و هشت هجری خورشیدی .
تولید دانش و پژوهش پایانی :
بِسمِ اللهِ ... ، إِذْ قَالَ یوسُفُ لِأَبِیهِ یا أَبَتِ إِنِّی رَأَیتُ أَحَدَ عَشَرَ ... .
سلام علیکم
:"یاد"آوری :
شب بخیر (الف) .
"یاد"مون باشه :"یه" چیزی رو که دیده بودم ، با شما :
در میان
گذاشتم ، پیش از اینکه بپرسم یا بپرسین :
چی رو !؟
بد نیست یادی کنم ، و انشاء الله که یادی کنیم ! از استادشهید مرتضی مطهری یکی :"دو" نکته دارن از :"یادآوری" ، که قبلا نقل کردم از آثار بدون استثناء خوبشون که :
الف :
وقتی "یه" چیزی یادآوری میشه ، بعبارت دیگه :"در میان" گذاشته میشه ، خب برا :"گفتگو" ، اونی که گوش میده ، قبلا به گوشش خورده ، یه وقتم نه ، بگوشش نخورده و حتی همینقدم نمیدونه !
بعبارت دیگه بقول آقا امیرالمومنین علیه السلام دانش یا :"علم مسموع" هم بهش نداره .
ب :
رونق :
یه ! وقتیم نه ! مقصود اون نیست که گفتم ! حالا بقولی برا مثلا :"بیدار" کردن یا شدن ، و یا بعبارتی دیگه :
فعال سازی
بلکه برا این که بقول استاد شهید یادآوری :
دو
قسمه ، و یکیش :
زاینده
ی اونه ، که بهش گفته میشه :
فکر
یا بقول خودمون :"اندیشه" .
خب ، پیش از شب بخیر بد نیست یادآورم بشم که :
عقل
یا بقول خودمون :"خرد" رو بعضیا بجای "اندیشه" بکار بردن و هنوزم می برن و من فکر نمی کنم که "عقل" یا "خرد" یکی از اقسام "یادآوری" باشه ! مگه اینکه :"به تعبیر معروف" ، همونطور که گفته شده مثلا :
بعضیا عقلشون تو چششونه
باشه ! یعنی :
بعضیا عقلشون تو فکرشون باشه
خب این مانعی نداره ! یعنی نزول عقلو میگم ، مثل :"پایین" اومدن پول ، :"ارزش" پول و اونم پول ملی ! که گفته شده و میشه ! مانند مثلا :
... أَوْ آذَانٌ یسْمَعُونَ بِهَا ... .
که ان شاءالله بهش که رسیدم بیشتر میگم (ب) .
خب ! راستی هنوزم :
همه پای کارن !؟
خب ! شب بخیر .
------------------------------
زیرنویس :
الف :
یعنی :"وقت" بخیر ، "وقت"ی که اینو می خونین ، با چشتون ، که امیدوارم :"خونده" فقط :"دیده" نباشه ، بلکه ان شاءالله بقولی :
ایده
یا یه فکرم باشه براتون ! بعنوان یه :"اندیشمند" نه ها ! یا بقول دیگش :"مُتِفَکِّر" ، بلکه ان شاءالله :
عاقل
یا بقول خودمون : خردمند .
بعبارت دیگه "ارزش"گر ! برا :"ارز" یابی حتی یه اندیشه ، فکر و یا ... به زبون دیگش ! چه رسه به یه مثلا بچشم ، گوش و دیگر اعضای حواس پنجگانه رسیده !
حالا در :"پرتو" چی !؟ بمونه ! آفتاب مهتابشم !
ب :
به سوره ی :"حج" رو میگم ، بیشترشم یعنی بیشتر از مثلا :"شنیده" شدنش !
حالا چرا پیشاپیش !؟
خب برا اینکه در :"گفتگو" هم یه "حجّ" ی اتفاق میفته و شایدم ثوابش بیشتر از زیارت خانه ی خدا باشه !
خصوصا که گوینده برا "گفتگو" به زیارت یه شنونده رفته باشه ! به زیارت یکی که :"یادآور" زمانیکه خودشم مثل اون شنونده بود و یکی ! به زیارتش اومد و گفت : ... .
التماس دعا و علیکم السلام .
گام دانش و پژوهش :
به نام اللهِ ... .
سلام علیکم ، روز جمعتون بخیر و مبارک .
قال رسول الله فی :"کتاب الله" : ... ، إِذْ (الف) قَالَ یو سُف ... .
یادآوری :
دیروز ، که نه تنها آخرین روز گذشته بود ، و آخرین روز هفته ی گذشته هم بود ، آخرین روز ماه گذشته هم بود ، و همینجا امروز رو که روز اول ماه رجبه تبریک بگم .
خب ، سالروز تولد آقا امام محمدبن علی بن الحسین (ب) علیه السلامم هست و بهمین مناسبت هم جای تبریک گفتن داره و تبریک میگم .
بله ، دیروز گفتم که یکی دوتا حرف ، که شبکه ی خبر سیمای سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران ، زنده پخش می کرد ، گفته شد (پ) .
ساعت نُهِ شب که مشروح اخبار رو گوش می دادم ، پس از خبری که در صدر اخبارش داشت ، در خبر بعدی هرچه گوش دادم خبری از اون :"دوتا" حرف بگوشم نرسید .
قبلش :"پژوهش"ی داشتم تو یه خبر گزاری که :"اون" خبر و داشت ، رفته بودم که مکتوب ، یعنی نوشته شده ی اونو داشته باشم ، که :"مطمئن" بشم از بگوش رسیده ، بعلاوه کتبی :"اونو" هم داشته باشم ، که اگه خواستم بنویسم هم :"اون" طور بنویسم که نوشته شده ، منتها اینم مثل تلویزیون !
خب ! ولی اون دوتا حرفی که زده شده رو که نمی تونم منکر بشم ! که :"دوتا" نبود ! و از قضا محل بحث هم همینه ! که آیا اون "دوتا" یکیه !؟ مانند مثلا :
ماشین حساب
که در نوشته ی قبلی گفتم ؟ یا مانند مثلا :
ماشین حساب
ه !؟ که منظور از اون :"دو" چیزه ! یکی :
ماشین
و دیگریم :
حساب
ه !؟ و حالا :"دوّم" یم :"ب" یا :"به"حساب میاد !؟ بمونه ! و "بشرح ایضا" کدوم :
حساب
م !؟ قبل از :
ماشین !؟
و مثلا حساب دوران قرون وسطی !؟ در غرب ، اروپا و فرانسه و رنسانس !؟
یا حساب دوران انقلاب و انقلاب صنعتی و عصر ماشین !؟ و برا :"محاسبه" یه چیز کم داشت و اونم :
ماشین حساب !؟
خب ! در این مدت ! با چی و چه جوری محاسبه می کرد !؟ با مثلا دو دست و انگشتاش ؟ یا :"ماشین حساب" ای دوران قبل از انقلاب و انقلاب صنعتی و رنسانس !؟ یعنی :
چرتکه !؟
که یکان ، دهگان ووو داشت و تو هرکدومشم :"نُه" تا مهره داشت !؟
یا ... ؟
خب ! نقله که خلیفه ای مروانی ،که بعد امویان سر کار اومدن ، فرستاد که شنود بشه محمد بن علی بن حسین چی میگه !؟ خبر آورده شد که چه نشستی !؟ اون میگه :
قال الله فی "کتاب الله" : ... ، إِذْ قَالَ یو سُف ... .
تا فرصتی :"دیگر !" فعلا خدا نگهدار .
-----------------------------------
زیرنویس :
الف :
این عبارت ، هم معنی زمانی داره ، یعنی زمانی یا وقتیکه مثلا گفت ... ، که نوشت ... رو هم شامل میشه ، هم معنی یادآوری مثلا اون گفته و :"بشرح ایضا" نوشته اش .
ب :
در این ماه سالروز شهادت آقا امام علی بن محمد علیه السلام رو هم پیش رو داریم و پیشاپیش تسلیت عرض می کنم .
بد نیست که در اینجا گفته بشه که هرچند آقا امام علی بن ابیطالب علیه السلام از کودکی پیش پیامبر صل الله علیه و اله و سلم بودن و نزد ایشون بزرگ شدن ، ولی فرزند :"خاتم الانبیاء" ، فقط حضرت فاطمه سلام الله علیها هستن ، و بقول مثلا حضرت امام (ره) که مثلا در پیامی به بنیاد نهج البلاغه ، تعبیری دارند به این صورت :
فرزند وحی
برای آقا امیرالمومنین علیه السلام ، مقصود فرزند حضرت محمد علیه ! السلام نیست .
خب ، بعدشم سالروز آقا امام محمد بن علی بن موسی علیه السلام رو که پیشاپیش تبریک میگم .
و سیزده رجب رو که آخر سال هجری شمسیه و ضمن تبریک اونم میریم که تبریکیم داشته باشیم به مناسبت سال نو ان شاءالله در شب عید .
پ :
خب :"به تعبیر معروف" شنیدن کی بود مانند دیدن ! دنبال این افتادم که بقول آقا اباعبدالله ثانی علیه السلام نوشتشم داشته باشم !
برا یاد آوریش دیگه ! که گویا در نوشته ی قبلی یادم رفته بگم ! البته اگه نگفته باشم !
اندیشه در من :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، طه ، ... ، إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا ... .
سلام علیکم و تسلیت (الف) .
"#یادمان_می_ماند" :
دیروز از مشد برگشتیم ، جاتون خالی ، خصوصا باب الجواد در اولین روز بهنگام ورود و روز آخرم (ب) بهنگام خروج از حرم آقا علی بن موسی علیه السلام ، که حالا فرصت شد بعدا میگم ان شاء الله تعالی .
شهر مشهد :
مشد با شهری که ربع قرن پیش دیده بودم خیلی فرق داشت ، خیابوناش و پُلاش ، ساختموناش و مغازه هاش و خصوصا جاهای گردشیش ، مثلا کوسنگی که یه شب ما رو بردن ، یکی از بچه های خاله ی بچه ها که شامم تو یه رستورانی بهمون داد .
یادم میاد خونه ی خاله که فرامرز عباسی بودن ، اونوقتا حاشیه تازه ساز شهر بحساب میومد ، حالا که تو امام هادی هستن انوقتا داشت یواش یواش پا می گرفت و الان پلیس راه برا خودش شده یکی از مراکز شهر و شب آخری که یکی دیگه از پسر خاله ها ما رو برا شام برد طرف طرقبه نزدیک به یه ساعت از امام هادی با ماشین شوهر خاله راه رفتیم که رسیدیم اونجا که تازه اولای راه طرقبه بود و تا اونجا هم ساخت و ساز شده بود .
خلاصه مشد در :"مقایسه" با مثلا تبریز ما بیشتر تغییر کرده بود ، حالا ، منکه نرفتم خارج ، آیا مثلا در "مقایسه" با :"قاهره" یا یکی دیگه از شهرهای :"مصر" تو این مدت قابل مقایسه هست !؟ بمونه !
حالا شهرای دیگر کشورای مثل کشور جمهوری اسلامی ایرانم بمونه !
و همینطور :"شاخص" تغییرم ! حتی در مثلا شهر سازی ! و بعبارت دیگه تغییرات شهری ، چه رسه به خود سازی ، و یا بعبارت دیگه من سازی ! مثلا منِ مشدیا تو این مدت چه قدر فرق کرده بود !؟ که از شهرسازیشون پیدا بود ! و حاجت به بیان نداشته ! که شنیده بشه !
یادش بخیر مدینة النّبی ، شهر سازی پیامبر صل الله علیه و اله و سلم !
خب ! عصر عصر علم و یا دانشه دیگه ! شهر سازی امروز با شهر سازی چهارده پونزده قرن پیش فرق داره دیگه ! مثلا :"خانه ی گلی" قدیم جاشو داده به مثلا ضد زلزله های جدید ! دیگه ! و بقولی :"توانمندی" غرب در این زمینه رو که نمیشه منکر شد !
ولی فکر یا اندیشه ی شهر سازی غرب رو چطور !؟ "شاخص" که فقط مثلا :"بِتُن" بجای :"گِل" نیست که ! و مانند اینا که کارخونه هاش از پنجره ی قطار بچشم میومد :"به وقت" ورود و خروج !
نمی خوام بگم بهم خوش نگذشت ! خب دیداری تازه شد ! حال و هوایی تازه شد و بعد مدتی مسافرتی بود و اونم به مشهد و اونم از غرب ایران تا شرقش ، ولو با قطار ! و دیدنیهایی از پنجره ی کوپه ، خصوصا کوه و دشت و طبیعت متنوع حتی در فصل زمستون .
حالا صبحا بعد نماز رفتن به حرم بمونه ! که محوطه اش از یه طرف تا مدرسه ی :"نوّاب" رسیده .
یادش بخیر ! یه وقتی ، اونوقتا که ابوی خدا بیامرز ما منو با یکی از سربازاش تو پادگان چهل دختر شاهرود که خدمتش تموم شده بود فرستاد به همین مدرسه که اونجا ادامه ی تحصیل بدم ، این مدرسه تا حرم اون وقت خیلی فاصله داشت ! و اومدم بیرون که برم حرم دیگه بر نگشتم ! و شب که تو مسجد گوهر شاد خوابیده بودم اومدن بردنمون اردوی کار که اونوقتا بیرون از شهر بود ! سال هفتاد دو که برا کاری رفته بودم مشد ، تو شهر بود و اسمشم گذاشته بودن کانون کار آموزی و این دفعه هرچی تو مسیر رفت و برگشتم از حرم نیگا کردم ندیدمش ! گویا پشت دیواری که دورش زده شده بود یه کارایی میکردن که پیگیر نشدم .
بار آخر که رفتم حرم و داشتم از باب الجواد خارج می شدم تو صحن تعدادی گویا دانش آموز مدرسه ای داشتن میرفتن زیارت ! حالا ورودشون از کجا بود بمونه ! آخه صرف نظر از ورودی اصلی (پ) خب مثلا بقول منطق ارسطویی یه :"باب معرفت" داریم و یه :"باب حجت" !
البته قبلا گفتم که امروزه منطق جدیدش ! یعنی منطق ریاضی میگه یه :"باب" داریم ! و "باب معرفت" رو باب نمی دونه !
خب ! دانش آموز یعنی چی !؟ یا زیارتشم (ت) ربطی به دانش آموزیش نداره !؟ استاد ؟ ش !
خب ! پیش از اینکه برم سر بحثی که دارم ! اینم بگم و ان شاء الله در فرصتی دیگه وارد بحث بشم ، بحث :
اندیشه در من
اونم اینکه سه روز آخر مسافرت سرما خوردگی نذاشت که صبحا برم حرم ، آخه می خواستم یه إذن دخولیم از :"باب الکاظم" داشته باشم با خروجی از :"باب الرضا" که قسمت نشد .
السلام علیک یا علی بن موسی ... بن آدم علیه السلام .
-----------------------------
زیرنویس :
الف : بمناسبت ایام فاطمیه ی دوم .
ب : که از باب الهادی إذن ورود گرفته بودم .
پ : باب مادر مثلا :"ابواب" منطق ارسطویی ! یا تک فرزند منطق جدیدش ! حالا پسر یا دختر ؟ شم بمونه ! بعبارت دیگه : نَر و مادش !
ت : مانند مثلا سیاستش و منجمله سیاست شهر سازیش ! و :"بشرح ایضا" حرم سازیشم !
به وقت جهانی (پایانی) :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، عَمَّ یتَسَاءَلُونَ ؟! ... ، وَبَنَینَا فَوْقَکُمْ سَبْعًا (الف) شِدَادًا ، ... .
سلام علیکم ، روز (ب) بخیر .
پیش از اینکه دست به قلم بشم ، صابکارمون زنگ زد و گفت : امروزم دادگاه دارین که نیومدین !؟
نگفتم که بمناسبت شهادت آقا امام جعفر (پ) علیه السلام تعطیل رسمیه ، آخه قراردادو که من ننوشتم ! که توش می نویسم "حق تعطیلی کار رو نداریم بجز جمعه و تعطیلات رسمی" ، قراردادو اون نوشت و یکی از مام امضاش کرد ، هرچی رو که نوشته بود ! آخه بعد چهار پنج ماه :"بیکار گذاشتن" ما ! توسط کارفرمای قبلی ، که تنها راه :"ارز آوری" ما به خونه هامون همین کارکردنمونه (ت) ، برامون مهم کارکردن بود ! ولو زیر قیمت و همونطور که قبلا در اینجا هم گفته ام ، حتی مترمربعی چهار هزار تومن کمتر از سال قبل که براش کار کرده بودیم و تازه حمل مصالحم با خودمون به :"طبق"ات ! یعنی شش هزار تومن کمتر ار کار قبلی براش ، و با شرایطیم که اون گذاشته بود ! که بیشترش ممکن نبود و حالا می تونه طبق قرارداد ازمون به دستگاه قضاییم شکایت کنه و ...
فقط بهش گفتم منتظرم :"ارز" از تهران برسه ! که یه چیزایی گفت و بهش گفتم صداش خِر خِر داره و درست نشنیدم چی گفتی ! که یه چیزی در :"مورد" کرایه ماشین رفتن سرکار و برگشتمون به خونه گفت و قطع کرد ! حالا فردا چی میگه !؟ تا فردا !
به وقت رنسانس (ث) :
می خواستم یه یادآوری یا بقولی بازبینی و بقول جام جهانی :"ویدئو چک" داشته باشم از :"رنسانس" یا انقلاب صنعتی ، مثل همین :"ویدئو" که در جام جهانی برا بازبینی صحنه ای از بازی ازش استفاده میشه ، برا :"چِک" کردن اونچه اتفاق افتاده ، که قبلا گفتم اگه معنای بازبینی بده ، چه رسه به یادآوری ! که ان شاءالله :"به وقتش" تفاوتشو میگم ، فعلا همینقد گفته باشم که :"ویدئو" و مانند اون ، کارش "چک" کردنم نیست ! بلکه اگه شباهتی داشته باشه ! شبیه حافظه شبیه سازی شده ! اونم نه برا حفظ یا نگهداری مثلا :
من فکر می کنم ، پس هستم !
ی که دکارت فرانسوی گفته ! چراکه صرف نظر از اینکه این گفته حکایت از یه کاری داره که بعد :"فکر" کردن یا اندیشیدنه بقول خودمون ، حتی اگه مقصود این باشه که : من فکر می کنم که فکر می کنم !
پس صرف نظر از اینکه حکایت از کاری دارد که بعد فکر کردن یا اندیشیدنه و گارگرشم روشن نیست ! و صرف نظرم از اصول ! که نه ! بلکه اصل :"مشاهده" در آغاز اصول چهار گانه ی ایشون ، که در برابر منطق ارسطویی فکرکردن کلیسای قرون وسطی بوده ! مقصود فقط "مشاهده" ی گوشم باشه ! و کاریم به این نداشته باشیم که مشاهده بیشتر برا چشم بکار برده میشه تا حتی گوش ! مثل همین :
من فکر می کنم ، ...
که تحویل گوش داده شده ! و قبلا گفتم ، در اینجا ، که نوشته یا مکتوب اونم ، که تحویل چشم داده بشه ، نوشته ی گفته هست ، یعنی به چشم نشون داده نشده این که :
من فکر می کنم ، ...
بلکه گفته شده ، بعبارت دیگه :"به وقت گوشه" !
خب ! این :"مورد" شم ناقصه ! و بقولی نیاز به :"رفع نقص" داره ! مگه اینکه کار گوش :"تصدیق" کردن رسیدن به اونم باشه !
خب بعد چی !؟ بعد حفظ یا نگهداری اون !؟ و تازه بازبینی اونم !؟ چه رسه به یادآوریش ! و اونم بقول مثلا استاد شهید یادآوریشم : زاینده !
حالا :"زاینده" ی "تصدیق" شم بمونه ! که :
من فکر می کنم ! ...
اینکه بعد رنساس گفته شده باشه : من حفظ می کنم ، ...
بی حکمت نیست ! صرف نظر از اینم که از قضا ! : مثل منطق قرون وسطی حفظ می کنم ، ... !
خب بله :"صفریک" حافظه یا بقولی بایگانی ، و یا بقول خودشون :"آرشیو" ، فرق داره با اونکه تا قرون وسطی گفته شده باشه مثلا :"ایجاب و سلب" ! البته اگه گفته شده باشه و پیش از رنسانسم حرف همین نباشه که بعد رنسانسم گفته شده ! تا به امروز ! مگه اینکه بقولی :"منطق" فازی اومده باشه و منطق جدیدم مثل منطق قدیمش : از بن بست در آورده باشه !
در حفظ ، بایگانی و یا آرشیو رسیده به گوشم ، فقط ! که کارشم حفظ یا نگهداری رسیده به اونم باشه ! حالا یادآوری ، بازبینی و یا چِکشم بمونه ! و داوری یا قضاوت و یا مانند این ، مثل حکمی که داوران در جام جهانی فوتبال امسال ، بعد چِک با ویدئو ، صادر می کردن !
به وقت مادر ! :
خب ، ضمن تسلیت و تبریک مجدد بمناسبت امروز ، که دیشب گفتم سالروز به امامت رسیدن آقا امام هفتم علیه السلامم هست ، یه :"داستان" که قبلنم گفتمو باز بد نیست بگم ، که در رابطه با بحثم هست .
یه روز هارون خلیفه ی عباسی که به تنگ اومده بود ! به آقا امام هفتم علیه السلام گفت ، میشه این باغچه ماردتونو بهتون بدم دست از سر ما وردارین !؟
امام علیه السلام فرمود : چراکه نه !؟
هارون که باورش نمیشد گفت ، راست میگین !؟ خب اینکه کاری نداره ! کافیه حد و حدودشو بگین تا بدم !
وقتی حد و حدودشو امام علیه السلام گفتن ! هارون دید که تام قلمروش ، که یه روزی به ابر گفت ، چیه اینهمه سر و صدا راه انداختی با رعد و برقت ! هرکجا بباری تو قلمرو منه ! همش تو قلمرو باغجه ی مادره !
روز بخیر !
--------------------------------
زیر نویس :
ت : یاد مستندی افتادم که :"رسانه ملی" از کوره پز خونه ای تهیه کرده بود ، و :"سخت" ی و شرایط کار تو اونجاها و در مصاحبه ای که داشت کارگری گفت :
برا زنده موندن کار می کنیم !
ث : در دنیا یا جهانی (ج) به وقت غرب و اروپا و فرانش ! و :"بشرح ایضا" انقلابایی هم :"به وقت رنسانس" به :"تعبیر معروف" !
به وقت توقّف (قسمت چهارم) :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ، ... .
سلام علیکم و تبریک بمناسبت امروز ، جمعه .
یادآوری :
گفته شد که دنیا توفقگاهه ، توقفگاهی بعد توقفی در رحم مادر ، و توقفی در پشت ، یا صلب پدر .
البته میشه ، وشده که بدون این دو :"ایستگاه" هم بدنیا آمدن ، ولی :"بدون توقف" ی هیچ :"آدم" ی پا به این دنیا نذاشته (الف) ، و :"انسان" ! که جای خود دارد ! مگر اینکه مراد از "انسان" آدم باشه !
وگرنه به دنیا اومدنی "بدون توقف" در رحم مادرم که شده باشه رو داشته (ب) .
به وقت تفکّر یا اندیشیدن :
... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... ، وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ طِینٍ ، ... .
حالا نخستین توقفگاه ، همچنین آخرینش ، فعلا محل بحث من نیست ! اونچه که بحث نداره ! اینه که در این دنیا که هستیم !؟ و به چه عنوان !؟ آیا بقول مثلا بعد رنسانس در غرب و اروپا و فرانسه ، فقط بعنوان حس کننده ی دنیا !؟ و اونم بعنوان عالم یا دانشمند!؟
یعنی دنیای به اصطلاح مدرن ، یعنی دنیای محسوس !؟ ولو به حسی !؟ از حواس ما که اونو تجربه کرده و ما یعنی :
عالم یا دانشمند تجربی !؟
خب ادعای مثلا :
عالم یا دانشمند ریاضی !
ش چی !؟ آیا یعنی دانشمند ریاضیم یکی ! از دانشمندا!ی تجربیه !؟ خب کدوم یکیش !؟ ولو یکی از :"دو" تاشم !؟ حالا اون یکی ! دیگش اسمش چیه !؟ بمونه ! چراکه اونم یکی از ولو دو عالم یا دانشمند :"تجربی" ه دیگه ! چراکه حرف این نیست که عالم یا دانشمند دوتاس ! و یکیش عالم یا دانشمند ریاضیه :
والّا (پ) تجربیه !
چراکه اون :"وقت" که :"به وقت توقّف" در علوم تجربی نیست که ! بلکه "به وقت توقف" در علم یا دانشه ! که در نوشته قبلی گفته شد وقتش بعد یادآوری ، بازبینی و یا بقولی :"ویدئو چک"ه ! که :"چک" کرده سپرده شده به حافظه ، یا بایگانی و یا بقولی :"آرشیو"ی رو ! برا چی !؟ برا اینکه :"معلوم" بشه ، تا چی !؟ تا اینکه حکم بشه ! مثلا همون حکمی که داور مسابقه ی "اسپانیا و ایران" کرد ، که توپ به اسپانیا داده شد که از محل خطای ایران بازی رو ادامه بده !
خب حالا این :"چک" بقول مثلا استاد شهید مرتضی مطهری ، در آثار بدون استثناء خوبشونم ، دو حالت داره و یه حالتش که :
زاینده
هست فکر یا اندیشه هست ! و بازم با حالت دیگش کاری نداریم ! چراکه :
و إلّا (ث) چی !؟ یعنی :"به وقت توقف" در "چک" ، بازبینی و یا یادآوری نیست که ! که یکیش :"زاینده" ی اونه !
-------------------------------
زیر نویس :
پ : و إن لَم یَکُن (ت) !
ت : حاشیه ملّا عبدالله ، بر منطق تفتازانی !
ث : زیرنویس ب .
به وقت توقّف (قسمت سوم) :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... ، هَذَا بَلَاغٌ لِلنَّاسِ وَلِینْذَرُوا بِهِ وَلِیعْلَمُوا أَنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَلِیذَّکَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ . بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... ، وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِی إِلَیهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ، ... .
سلام علیکم
یادآوری :
... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... ، وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِی إِلَیهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ، ... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
کاش دیشب اسپانیا اون گل مورد قبولشو زودتر می زد و ایران اون بازی بیاد موندنی ! خودشو زودتر شروع میکرد ! با اون دروازه بانش و با رضائیان ، طارمی ، امیری و ابراهیمی ، همه ، که امیدوارم پیش پرتقالم از همون اول بازی خودشونو بکنن ! ان شاءالله ، البته طرح و برنامه ی مربی پرتقالی ! ایرانو نمی خوام ببرم زیر سئوال ! مربی حرفه ای ! (الف) رو ، فقط می خوام بگم ، مثلا بقول آقای فردوسی پور :"چه!" لایی زد بازیکن ایرانی به بازیکن اسپانیایی ! که قهرمانی جام جهانیم تو پرونده اش داره !
خب ، اینم نمونه که بیداری دیشب منجر به سر کار نرفتن امروز شد و گفتم از این فرصت خدا دادی استفاده کنم ، خب کجا بودم !؟ کجا هستم ؟! بمونه ! خب کجا قراره ؟ که بتبع بعد اونه !
خب برا پاسخ به پرسش همون کاری رو می کنیم که دیشب در بازی اسپانیا با ایرانم اتفاق افتاد ! اونوقتی که بازی متوقف شد تا صحنه ی گل ایران به اسپانیا بازبینی بشه ! که پس از اون گل مردود اعلام شد ، یا قبول نشد ! و حکم داور به ضربه از محل خطا اعلام شد و اسپانیا بازی رو بجریان انداخت .
منتها چیزی که این وسط شاید نیاز به :"بازبینی" و براش نیاز به :"ویدئو" باشه که :"چک" کنه ! اینه که با "بازبینی" یا "چک" صحنه ی گل ، چی شد !؟ آیا مثلا :"معلوم" شد !؟ حالا بقول :"توقّف" کننده ، یا مثلا :"مقلد" و یا پیرو ، یا :"شیعه" ی منطق قدیم (ت) ارسطویی :
تصوری یا تصدیقی ، بلکه :"تصدیقی تصوری!"
اونم بمونه !
و اون :"وقت" آیا "معلوم" شدن ، بعد بازبینی یا یادآوری ، و یا مثلا بعد :"ذکر" ه ؟ حالا بمونه که مثلا استاد شهید مرتضی مطهری ، در آثار بدون استثناء خوبشوم فرموده باشن که یادآوری نوع :
زاینده
هم داره ! که اسمش فکره ! یا نامش اندیشه هست !
و اون "وقت" حکم چی ؟ مثل :"حکم" دیشب داور بازی اسپانیا و ایران ، که پس از خطا بودن گل "حکم" به ادامه ی بازی از محل خطا رو داد !؟
یعنی آیا چون معلوم یا دانسته شد ، که خطا رخ داده ، بعدش "جکم" صادر شد !؟ و دانسته شدن بعد یادآوری صحنه ی گل (ث) بود !؟ و بعد :"دانستن" حکم صادر شد !؟ و میشه !؟ و خواهدم شد !؟
و برای پاسخ به این پرسشم چی !؟ نیاز به بازبینی یا یادآوری و یا بقولی :"ویدئو چک" نیست !؟ "ویدئو چک" چی !؟ خب صنحه ی اتقاق افتاده دیگه ! از کجا !؟ خوب از ضبط ، یا بایگانی و یا مثلا آرشیو شده دیگه !
در کجا !؟ خب حافظه و یا ... به تعبیر دیگر بزبان :"قومی" دیگر دیگه !
خب ، اذان ظهر به افق پایتخت جمهوری اسلامی ایران رو داره میده سیماش ، میون سریال :"پایتخت" ش ! و داریم به :"الله و اکبر"ش :"به وقت ما" نزدیک میشیم و برم آماده بشم .
-----------------------------------------
زیر نویس :
الف : مثلا مانند آقای امیر قعله نویی ، بوقتی که مربی تراختور ما بود ، که هرچند استقلالی بود (ب) ، ولی در مقابل بازی با استقلال حرفه ای عمل کرد و متاسفانه حرفه ای ! باهاش برخورد نشد ! از طرف مثلا بعضی طرفدارای استقلال ! که دوست داشتن (پ) تیمشون ببره ! مانند بقیه طرفدارای تیمای دیگه ، منجمله ما پرسپولیسیا !
ب : حالا ان شاءالله به نخستین سوره ی مدنی که رسیدم ، بیشتر میگم از :
چه بسا چیزایی که دوست داریم ولی بخیرمون نیست ! و هونطور از چیزای که دوست نداریم ! ولی بخیرمونه ! مثل همین گلی که دیشب خورد به پای بازیکن اسپانیایی و وارد دروازه ی ایران شد ! و مثل طرح مساوی گرفتنم از اسپانیا منجر به اون بازی بیادموندنی شد ! ولی فرصت کم مونده بود !
پ : زیرنویس ب .
ت : همینطور منطق جدیدشم و :"بشرح ایضا" مثلا :"فازی" اونم !
ولو اینکه منکر باب بندی فارابی یا معلم ثانیم باشه و گفته بشه که :
باب معرفت منطق قدیمش جزو منطق بحساب نمیاد !
ولی خودش بدون :"تئوری مجموعه ها" چیزی برای حکم کردن بر اون ! نداره ! حالا چه "معلوم معروف" و چه "معروف و معلوم " ! بعبارت دیگه :"جبر گزاره ها"ش ! آیا :"گزاره" ای نداره ! خب :"جبر" چی !؟ حالا چیاش بمونه ! ولو :"دو" چیزم ! و :
اگر و فقط اگر دو چیز ... .
شم بمونه ! که بقولی :"تا سه نشه بازی" نشه ! اونم :"سه" ی :
صفر یک
ش ! اونم صفر و یک ! به حافظه ، بایگانی سپرده شده و یا بقولی :"آرشیو" ی ! که نیازیم به بازبینی ، یادآوری و یا :"ویدئو چک" م نداشته باشه ! و چون مثلا اروپا و غربش و بعدشم دنیا میگه ! پس : در اون توقّف کرد !
کی !؟ خب ما دیگه ! مای اسلامی دیگه ! و بقولی :
جمهوری اسلامی ایران
دیگه ! حالا کی و چه وقت !؟ وقت بازی خود ما میرسه !؟ بمونه ! که "به وقت خودمون" بازی کنیم !؟ بمونه ! آیا وقتش نرسیده !؟ بازبینی ، یادآوری و یا بقولی ویدئو چک خودمون !؟ که چی کردیم !؟ می کنیم !؟ و خواهیدم کرد !؟
ث : صحنه ی گل ضبط یا بایگانی شده ، و یا بقولی آرشیوی ! که ... بشه ؟ تا داوری بشه !
--------------------------------------------
ادامه ی :"دسته ها (کلید واژه های موضوعی) :
فرصت ماه مبارک رمضان+فرصت روز عرفه !
--------------------------------------------------
اصلاح :
ساعت یک و پنجاه و پنج دقیقه ی اول تیر هزار سیصد و نود و هفت هجری شمسی .