خلافت و نبوّت ، قسمت ششم :
سلام علیکم .
... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... .
یاد ( الف) ... .
... ، اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ ، خَلَقَ الْإِنْسَانَ (ب) ... .
حالا بمونه که قبل از استاد افلاطون چه گفته شده ، یعنی سوفیستا (پ) چی گفتن ؟ وعلم یا دانش چیه ؟
و بعدشم بمونه !؟ که شاگرد افلاطون چی گفته ، و اینم که آیا روند این گفته ها آیا ختم به گفته ی ارسطو شده ؟! که مثلا گفته شده :
بعدش هیشکی نیومده که گفته ای داشته باشه ؟!
یا بعبارت دیگه روشی رو دستش نیومده ؟!
حتی بقولی یا :"گفته" ای بعد قرون وسطی در غرب و رنسانسش ؟!
ولی ! یه نکته ای هست که من ندیدم بهش توجهی بشه ! اونم اینکه این روند سوفستایی، فیلسوفی ، اشراقی که ختم به مشّاییم شده باشه حکایت از چی داره ؟
حالا نکته ی اصلی تر بمونه ! که گویا در غرب ! بهش توجه شده ! و مثلا جای شیخ الرّییس خالی که ببینه رو دست که نه ، بلکه روش علمی چه روشیه !؟ تا مثلا بقول استاد شهید در آثار بدون استثناء خوبشون :
شرح و تفصیل
ی بده قدّ قانونش .
یاد چی افتادم !؟ در رابطه ی علم نظر استاد شهید اینه که علم عمل میاره ، و مرحوم مصباح نظرشون اینه که بشرطها ، شرط منطقی ، و یه نظرم نظر یکی از اعضای ستاد انقلاب فرهنگی زمان حضرت امام (ره) ه ، و تعبیر :
مادرین
در این نظریه یادم افتاد ! در رابطه با توجه غرب ! و حالا بمونه که آیا :
توان
شو داشته و داره که :
زیر سایه
سلب و ایجاب منطق یا روش قدیمش ! حرفی نزده و حرف جدیدی :"گفته" که نه ! بلکه "گفته"ی علمی داشته باشه و اونم با عنوانی مثل :
خاتم الانبیاء !
منجمله بقولی استادش :
حضرت سلیمان علیه السلام !؟
شب بخیر .
... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
---------------------------------------------
زیرنویس :
الف :
خدا رفتگان شما رو هم بیامرزه ، می خواستم یادی کنم از مادر خدابیامرزم ، که شب فوتشه ، ولی یاد خواب یکی افتادم که تو خواب بهش گفته شده بگه :
باز این چه شورش است که ... .
ب :
آفرید با آفرید انسان را فرق داره ، مثل :"گفتن" با :"گفته" که در نوشته ی قبلی گفته ! شد .
پ :
دانشمندا !
دانشمندای قبل از فیلسوفا ، یعنی دوستدارای علم یا بقول خودما دانش .
خلافت و نبوّت ، قسمت پنجم :
سلام علیکم .
... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... ، أَمَّنْ یجِیب ؟ ... ، وَإِنْ یکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَ ... .
یادش بخیر ! (الف)
نقطه ی آغاز :
باز محرّم داره میاد (ب) و اول ضمن تسلیت پیشاپیش امیدوارم که بهره ی کافی رو ازش ببریم ، خصوصا اونجاش که بیعت ورداشته شد !
خب ، کجا بودیم ؟! آهان ! بمناسبت :"جمهوریت" یا بقولی :"مردمی" یاد!ی شد از یونان (پ) دانشمنداشو و سابقه ی داششون که به نقل از رهبر فقید انقلاب (ره) گفته شد شاگردشون میرسه به استادی حضرت سلیمان علیه السلام ، که در آغاز نوشته اش به ملکه ی سبا آمده :
بسم الله الرحمن الرحیم
بعبارت دیگه در آغاز کارش که نوشتن اون نوشته بوده ، حالا بمونه که مثلا تو برنامه ی معرفت تلویزیون تو همین جمعه که بقولی ! عقبه ی ذهن گذاشته شده ، نوشتنم با نوشته مثل گفتن و گفته فرق داره ، مثل کار و هرکاری که شده ، داره میشه و خواهد شد .
کار علمی :
خب ، استاد افلاطون که ذکر! خیرش شد ، تو نوشته ی قبلی ، می گفت که کار علمی کار دوست داشتنیه ! شاگردش دید که دوست داشتن چی ؟ اونی که یاد!ش میاد ؟ حال بمونه که شاگرد اونم چی گفته باشه ؟ ارسطو یا بقولی معلم اولو میگم ؟ که بعد اون اگه چیزی گفته شده باشه مثلا در مقام معلم ثانی بود ! البته تا پایان قرون وسطی در غرب ! و ... که بمونه ! برا فرصت دیگه ان شاءالله .
چیزی که تو این فرصت می خوام بگم اینه که بقول رییس جمهور این :
ج.ا
ضمن :"خسته نباشید" و قدر دونی گفته ی افلاطون ، من مشکلی با این ندارم که کار علمی عبارت باشه از یادآوری ، خصوصا اگه آغازش یادآوری یاشه ، علی الخصوص که بقول پیامبر صل الله علیه و اله و سلمم :
دروازه
شم باشه ، و بمونه هم که یادآوری چی !؟ باز برا فرصت دیگه انشاءالله ، فقط آیا یادآوری دوست داشتنیا !؟ آخه ای بسا چیزایی که ازش اکراه داریم و بخیرمونه ! حالا بمونه که آیا همه ی دوست داشتنیام مگه بخیرمونه !؟ که فراموش نکنیم ؟! و هی بخوایم بدونیم !؟ هرطوریم که شده ، با هرروشم ! و خودشم روش علمی ! ووو! که الی ماشاالله تو بازار علم یا دانش عرض اندام میشه ! البته بقولی :
زیر سایه
ی یه روش !
بماند و شب بخیر .
... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
---------------------------------------------
زیرنویس :
الف :
دستمو میگم ! یه شب که داشتم درس و مشق یکی از بچه ها رو که داشت زیر سرمشقی رو تو کتاب فارسیش داده شده بود می نوشت نظاره می کردم ، بعد تلاشش یه خطیم من زیر سرمشقش نوشتم .
فرداش که رفته بود مدرسه ، دبستان دخترانه ی فردوسی ، خیابون بیست و دوی بهمن شاه قم ، خانومشون بهش گفته بود که چرا کتاب تو دو تا خط سرمشق داره !؟ بچه هم گفته بود که یکیشو آقام نوشته ! باور نکرده بود و برده بود به خواهرم که تو همون مدرسه آموزگار بود نشون داده و ادعای بچه رو گفته بود که خواهرمم حرف بچه رو تایید کرده بود !
ب :
صدای طبل و ... ش که پیشوازش رفته اند و چند شبه که تو فاز چهار شهر ما پیچیده ، همین الان که نزدیک ساعت دوازده شبه ، طبق شبهای قبلش قطع شد .
پ :
که خدا این بلایی رو که گرفتارش شده ازش دور بکنه ، همچنین از همسایش و حتی از آمریکا هم ان شاءالله .