حقِ برحق :
با سلام مجدد و روز بخیر (الف) .
... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ ... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
یادآوری :
گفتم یکی از اون دوتا که در سال هزار و سیصد و هفتاد و دو براش نوشته ای رو فرستادم ، پرسشی رو مطرح کرده (ب) ... .
خب ، تا طولانی نشده ! و از حوصله (ث) خارج ، بمونه برا فرصت دیگه ان شاءالله ، چی !؟
خب پرسشی که مطرح شده ، اونم برای پاسخگویی ! و اونم :"آکادمی"ش ! یعنی :
من فکر می کنم ، ... .
نه اینکه فقط یه پرسشی مطرح شده و نهایتشم قابل لمس برا گو ش و مکتوبشم برا چشمه ! و اگرم :"حقّ" در میان باشه ! "حقِّ" شنیدن و دیدنشو دارم !
حالا با میدونداری شنوایی !؟ یا بیناییم !؟ بمونه ! و بمونه ! میدون :"اصلی" ایندو هم !
و میدون داریم ختم بشه به : میدون بینایی !
... ، وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّیتِی قَالَ لَا ینَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ ، ... .
-----------------------------------------
زیرنویس :
الف :
خب امروز چی !؟ مثل دیروز روز :"نو" نیست !؟
خب بله ! چرا !؟ خب دیروز روزی بود که در چنین روزی کودکی بدنیا اومد که گفتم نامش :"علی بن محمد" بود ! و پیش اون :"علی بن موسی" بود ، و پیش از اونم :"علی بن حسین" بود و پیش از اونم :"علی بن ابی طالب" !
و بعد مولود دیروز دیگه :"علی" نامی بدنیا نیومده و نخواهدم اومد ! که به امامت برسه ! چراکه امام بعدی آقا امام حسن بن علی بن محمد علیه السلامه ، و آخرین امامم که همنام خاتم الانبیاء صل الله علیه و اله و سلمه و مثل ایشان خاتمه ! البته خاتم امامت ، نه نبوت !
خب نه ! چرا !؟ گفتم که امام بعدی ایشون آقا امام حسن ثانی علیه السلامه و ایشونم خاتم امامت نیستن !
ب :
خب :"حق" داره ! چراکه هنوز مثل اون یکی دیگه مثلا نگفته که دیگه براش ننویسم ! بعبارت دیگه ، همونطور که در نوشته ی قبلی گفتم ، چه بعنوان شاگرد و چه بعنوان خدای نکرده استادش ! اونم بعنوان پرسش ! که "حقِّ" استادم نباشه ! حقِّ شاگرد که هست !
مگه اینکه ایندو ، یعنی استاد و شاگرد ، سومی هم داشته باشه و :"حقِّ" پرسشم داشته باشه ! حالا برا چی !؟ کافیه برا مثلا یاد دادن یا یادگرفتن نباشه ! مثل پرسشی که آندو دارن ، یعنی استاد و شاگرد ، بمونه !
مثل :
... مَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَ ... .
البته نه اینکه مشمول :"انعمت علیهم" نباشن و از نعمتی برخوردار نباشن ! بعبارت دیگه بقولی :"باشن" که نه ! :"باشه" و مثلا صفر ، خالی و یا تهی باشه ! ولو یکی ! حالا چه تحت یکی دیگه و یا یکی دیگه تحت اون ، و یا در کنار یکی دیگه که بقول اون صفر ، خالی و یا تهی نیست !
حالا چه در خدایی ! و چه در نبوّت و چه در امامت ، و :"بشرح ایضا" فی زمان هذا ، یعنی در این زمان ، که عصر غیبته ، در جانشینی امام و به تعبیرات دیگرشم که گفته شود و مقصود نیابت امام باشه ! مثلا :"به تعبیر معروف" ولایت فقیه .
همینطور "به تعبیر معروف" ولی امرم ! که :"غیر" شیعه هم کاربرش باشه ! حتی به تعبیر معروف مثلا :"مدیریت" م که کاربر :"غیر" دینیم داشته باشه ! :"و" اونیم که خبری از دین نداره ! حالا چه بهش نرسیده باشه :"خبر"ی ! و چه "خبر" ی نگرفته باشه ! ولو :"لمس"ی با :"نعمت" بدن یا بقولی :"اندام" ی که از اون برخورداره !
البته مثل اونی که پا به این دنیا نذاشته باشه ! یا هنوز پا بدنیا نذاشته ! و از زیرپایی خبری به :"کف" پاشم نرسیده ! مثلا ! حالا :"سقف" روی سرش بمونه ! و بقولی :"میون" سر تا پاش !
حالا مثلا :"مدیریّت" خبر ، یا بقولی :"داده" بمونه ! که امروزه نقل زبون حتی رنسانیم هست و حتی دینی اونم ! و حتی شیعه ی اونم !
حالا چه :"مشاهده" ای از "کف" داشته باشه ، و چه از "سقف" ، یا بقول تلویزیون ، که نقلش گذشت :"معرفت" ی در این :"میون" نه ! بلکه در سقف ، یا کف یکی از ایندو ! داشتن ! نه نداشتن ! و اونم داشتن نداشتن ! که :"کف و سقف" یا شایدم :"سقف و کف" ی نداشته باشه ! و یا بعبارتی که گفتم ، البته بی :سرو پا !
ولی چی !؟ سرپا ! اون "میون" ! کدوم میون !؟ خب بقولی ، نه :"اشراق" ی و اونم :"آکادمی"ش و مثلا :"تلویزیونیش ! و بقولی دم خروس (پ) شم پیدا ! بلکه در :"مقام" استاد"یم :"ایستاده" نه در بقولی :"فازی" از اون :"میون" ! بلکه :"فاز" ی بنام "میون" ! ی :"میدوندار" سر تا پا یا پا تا سر ! خودشم بقولی :"إن" در هر دو :"سر" یا هر دو :"پا" هم ! و "میدوندار" میادینشانم ! و نه اینکه اون :"میادین"م مثلا :"سقف و کف" یا :"کف و سقف" برا خود داشته باشن :"مستقل" و :"آزاد"م برای خود ! به مثلا شکلی دیگه ! ولو بعنوان بقولی :"فرعی" ، نه :"فرع" بر :"اصل" ی ! و :"میدون دار"یم مثلا جانشین "میدوندار" اصلی !
پ :
لباس ! دیگه ! لباس همون یکی دیگه ! که گفت براش ننویسم دیگه ! ولی اومده تو تلویزیونم ! داره مینویسه برام ، مثل این یکی ! که گویا هنوز می خواد براش بنویسم ! که داره برام می نویسه ! برا نه فقط گوش ! بلکه چشم مشاهده گرشم ! و گویا :
من مشاهده نمی کنم ، پس نیستم !
خب لابد بقول :"آکامی" شم :
من فکر نمی کنم ، پس نیستم !
دیگه ! که :"حق" فکر کردنم داشته باشم ، برفرض ! حالا :"برحق" یا :"بحق" و یا ... شم بمونه ! ولی :
طلب العلم (ت) فریضة علی کل مسلم و مسلمه ، الا ان الله یحب بغاة العلم !
چی !؟
ت :
نه طلب و اونم طلب :"ال" معرفت ! ... .
چراکه اونوقت مطلوب که نقل بشه به "أل" چی !؟ بعبارت دیگه :"طالب" کو !؟ کجاس !؟ میدون داره ! یا خارج از میدونه ! و اون :"ج.ا" !؟ مستقل و آزاد ! م ! از بالا و پایین ، شرق و غربشم میدونداری داره میکنه برا خودش ! مثل میدوندار :"اصلی" ! در میدون : معرفت یا شناخت !
البته در آکادمی :"تلویزیون" ! اونم بعنوان : استاد !
خب برا من چی می مونه ! جز : شاگردی !؟
خب :"سومی" اگه خوبه ، بقول آقا امیرالمومنین علیه السلام : خوب خوبه برا همه دیگه !
یعنی چی !؟ یعنی نه تنها من هستم و اونم نه فقط در حد مشاهده گر لمسیم که شده ! بلکه اون کیه که نه تنها :"صدا" بلکه :"سیما" یی هم بهش میرسه !؟
حالا اونیم که به :"صدا و سیما" گوش و چشمم داده بمونه ! بقول صاحب :"اصول فلسفه و روش رئالیسم" که گفتم می فرماید :
برا نخستین بار که چشم ما به اندام جهان خارج افتاد و یعنوان مثال یه ... .
چیزی دیدیم !
... ، أَلَمْ یعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یرَى ؟! ... .
ث :
چینه دان .
بقول مثلا روزنامه ی کیهان :"بخوانید" : مِی دان .
فرهنگ گفتگو3 :
سلام علیکم
... ، فِی أَدْنَى الْأَرْضِ ...
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، الم ، ... حَسِبَ ؟ ...
یادم رفت که بگم در گفتگویی که با کاشیکار داشتم چه گذشت ، چراکه هرچند که کور نبودم و دیدم که طبقه سوم و دوم دارن کار می کنن ، ولی گفت امروزو که به بندکشی پله و بالکن طبقه سه رسیده ایم بذاریم برای فردا و همون پس فردایی که گفت ، برا همین گفتم حالا که بیکارم حرف بزنیم .
خب ، حالا فرض کنیم حق تقدم با دنیاس و اول ، همون نخستم اون سر حرف و گفتگو رو باز می کنه ، و : ... علی (برتر) بابها (باب گفتگورو) ، مثل همون که یادم اومد وجواب پاسخ منم در اون باشه بود .
حالا چی میگه ؟ اول و نخستم چی ؟ بمونه که میگه مثلا سیاهه ، یا اولش سفیده ، ویا رنگیه ! بقول تلویزیون رنگی ، نه سیاه و سفیدش که رنگی گفتگو نداره باما ! و ...
خب تمومی نداره ؟ که گفتگویی صورت بگیره ؟ چیزی جز آوا و صدایی برای گوش داره ؟ اونم آوایی مثل الله اکبر اذان و اقامه ای که برا گوشتون گفتم ؟ یا بقول پدر انقلاب که گفتم ، مثل هواپیما های عراقی ، یه حرفی انداخت و رفت ؟
نصب شد در گوش ؟ فعال چطور ؟ یا نیازی به اذان و اقامه نداره !؟
اینا همش بمونه ! گوش داره برا حرف گوش ؟ مثل شما ؟ مثل من که الان گوش می دم به رادیومحلی خودمون که الانه بگه : داریم به لحظات ملکوتی اذان ظهر نزدیک میشیم !؟
که الان گفتگو داره با حاج آقا خلیلپور و ... ، و طرفین گوش دارن ، ولی رادیو چی ؟ بله صدا داره وحتی بانگ اذانم ، ولی گوش چطور ؟ قاری آیاتی از سوره ی انشقاق و اذان گوی اعلامی رو نمیگما ! اونا مثل ما هستن .
بی روخوانی که داره میگه گوش بدم برم ...
دررادیو و نظایرش مثل تلویزیون ووو ، یه وقت مثل همین گفتگوییه که ما داریم ، یه وقتم حرفی مثل حرف یکی از ماست ، در دومی گفتم که ما گوش داریم و اون چی ؟
در اولی هم ما گوش داریم ، ولو اینکه هریک از طرفین گفتگوش بخواهد نمایندگی کنه گوش مارو ، چه رسه به اینکه به حساب نیاره ! و بخواهد حرف خودش یا طرف مقابل خودشو بگوش ما برسونه مثل فرض دوم .
که من با این کاردارم ، که حرف ، فرهنگ ، فرهنگ گفت گوی من بشه و گفتگو بشه و فرهنگ گفتگو .
بعبارت دیگر حرف من جانشین حرف اون بشه ، فرهنگ من فرهنگ اون ، فرهنگ گفتگوی من فرهنگ گفتتگوی اون و فرهنگ گفتگو داشت ! قبلش فرهنگ داشت ! بعدش هم گفتگو داشت !
مثل گفتگویی که ما داریم ، در حافظه ! در خانه هم با همان فرهنگ ، حالا بیرون از خانه و مثلا خانه ی ما ایران هم همینطور ، البته اگر ایران خانه ی ما بحساب بیاد ! که بماند .