سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پیدایش 6 :

ادامه ی بحث :

... اسْمِ ...

سلام علیکم

نیمه ی پنهان :

ظهر دیروز ، جمعه و نیمه ی شعبانو هم پشت سر گذاشتیم ، و ماه رمضانو پیشرو خواهیم داشت ان شاءالله ، پارسال همین روزا دنبال کار بودیم و امسال الحمدلله هم یه کاره نیمه تموم داریم که آماده بشه میریم تمومش میکنیم ، و هم قرارداد کار جدیدی رو بستیم و بمحض آماده شدن میریم که مشغول بشیم ان شاءالله ، که قرار بود امروز خبرمون کنه کارفرکاش .   

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَى ، ... ، إِنَّ هَذَا لَفِی الصُّحُفِ الْأُولَى ، صُحُفِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى .

امروز یکی از ما هم که رفته مسئله ی روزمونو که خونس با فروش یادگاری های بابا بزرگ خدابیامرز حل کنه ، مسئله ای رو که سال پیش همین روزا نداشتیم ، چیزی که پنهونه و بد نیست یادمون بیارم اینکه ، او "دوتا" تنها یادگاری پدر مادر خونه نیست ، یادمون نره که سهم مادرشم ، زنده زنده بچه هاش بین خودشون تقسیم کردن ، البته من نمیگم مادر خونه چرا گرفت ؟ ولی می خواستم بگم که او دوتا یادگاری مامان بزرگم هستن ، که پارسال همین روزا از سر بیکاری نزدیک بود به فروش برسه و خورده بشه ، ولی خدا خواست که الان پیش از فروششون مادرگم یادمون باشه . 

منکه میگم خدا کنه با فروش یکی از "اوندو" مسئله ی روزمون حل بشه ، تا ببینیم قیمت روز چقده ؟ آیا قد حق بنگاه و کرایه ی ماه اول خونه ای که پیدا شده میشه ؟ چراکه برا پول پیش تا اوایل برج دیگه فرصت گرفتیم ، که چک بدیم و ببنیم خدا چی می خواد ؟ 

خب پیش از ادامه ی بحث ، هرچند پیشتر ، مکتوب در اینجا هم ، براتون گفتم ، که نیمه ی ماه شعبانو ، اونم ظهرشو که الان گفتم ، در حالی داشتیم که یه طرفش نیمه ی رجب بود و طرف دیگشم نیمه ی ماه رمضان ، و چون یادی از پدرخدا بیامرز و مادر مادرتون کردم ، منم مثل شما دوتا یاد پدر و مادر خدا بیامرزم افتادم ، ولو اینکه هیچ یادگاری از اونا الان برای فروش نداشته باشیم که ...  

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَاللَّیلِ إِذَا یغْشَى ، وَالنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّى ، وَمَا خَلَقَ الذَّکَرَ وَالْأُنْثَى ، ... 

مثل دوتا یادگاریهایی که مادر فروخت و نزدیک اذان ظهر بود که اومد خونه ، که الان بعد نماز عصر زنگ زدم به بنگاه که ببینم هست برم بقیه ی پول بنگاه و کرایه ی ماه اولو بدم و قولنامه و کلید خونه ی جدیدو بگیرم ؟ آخه دیروز یه کمی بیانه دادم که مثل خونه ای نشه که پیدا کرده بودیم و قرار بود سربرج خالی که شد بریم قراردادش نوشته بشه و رو اون حساب مادرتون به خانم صابخونه قول داده بود که سر برخ میریم از خونشون ، و داده شد به یکی دیگه برا اینکه بیانه ای نداده بودیم برامون نگه داره .

خب خدا بخواد داره مسئله ی خونه حل میشه و ان شاءالله تو خونه ی جدیدم میشه براتون حرف بزنم ، برا شما دوتا ، که بعنوان مثال گفتم شما دوتا رو ، گفتم که بحثمون شامل هر دوتایی مثل شما دوتا توخونه ، هم میشه ، و برا اون دوتا هم ، مثل شما ، بیرون از خونشون مخفی و پنهان مونده باشه ، تو خونه پیداس مثل هریک از شما دوتا : ... الذَّکَرَ وَالْأُنْثَى ، ...  


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :568
بازدید دیروز :2409
کل بازدید : 1341515
کل یاداشته ها : 1761


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ