داستان ما ، قسمت پایانی ، ث :
... . (الف)
سلام علیکم ، خوش آمدید و وقت بخیر .
... ، فَلَمَّا ذَهَبُوا بِهِ وَأَجْمَعُوا أَنْ یجْعَلُوهُ فِی غَیابَتِ الْجُبِّ وَأَوْحَینَا إِلَیهِ لَتُنَبِّئَنَّهُمْ بِأَمْرِهِمْ هَذَا وَهُمْ لَا یشْعُرُونَ ، ... .
همین ! گفتم سر صبحی یه عرض ادب و سلامی داشته باشم .
یادم نرفته ! و #یادمان_می_ماند که جناب آقای :
برتراند راسل
وارد شده اند که گزارشی داشته باشن از :
ما
منجمله از من و مثل :
منی
ولی بازم بمونه برا فرصت دیگه ان شاءالله و برا خالی نبودن عریضه هم ، بعد از :
... ، قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلَامٌ عَلَى ... .
در میان :"پنج" :
... ، أَمَّنْ ... .
بخونیم :
... ، أَمَّنْ یجِیبُ ... .
رو ، که اگه شما هم مثل من ! :"قرار گاه" ی ! نه در :"دهکده ی جهانی" ! بلکه در این :"ج.ا"شم ! ندارین که از :"اون" جا ، همونطور که در قسمت قبلی گفتم ، به "قرارگاه"هی برید ، که به مثلا گزارشی که در اونجا داده بشه گوش بدین ، نگران نباشین ! من همونطور که قبلا :"یاد" آورش بودم ، باز خدا بخواد در فرصت بعدیم به سمع نظر شما میرسونم ان شاءالله .
خب برا اینکه با :"چشم" خود "دیدم" ، همونطور که شما هم با "چشم" خود "می بینید" این نوشته رو ، و :
تردید نکنیم
که ان شاءالله در فرصت بعد هم همینطور خواهیم دید با چشم خودمون بحمد الله ، که :"قرار" داده برای :"دیدن" ما و امیدوارم که :"کم" نگیریم و با :"یاد" آوریش خدا هم :"رونق" بهتر و بیشتری بهش بده ان شاءالله (ب) .
تا بعد یا ...
--------------------------------
زیرنویس :
الف :
قبلا گفتم ، در این دوره هم ، در میان :"این" گفتم که از باب یادآوری ناگفته نمونه ، که نقل شده آقا امیرالمومنین علیه السلام :
شش
ماه تو خونه نشستن و کتاب خدا رو جمع کردن و عرضه داشتن ، ولی پذیرفته نشد ، از طرف خلیفه ی وقت ، در حالیکه نقله سوره ی :
... ، تَبَّتْ یدَا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّ ، تَبَّتْ یدَا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّ ، سَیصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ ، ... .
رو که بر پیامبر صل الله علیه و اله و سلم نازل شده بود و داشتن در قنوت نماز می خوندن و همسر عمویشان گوش ایستاده بودن و خبر بردن و بعد نازل شد :
... ، وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ ، فِی جِیدِهَا حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ .
در جمع سور یا سوره های نازل شده نیاورده اند !
ب :
تازه این عضوی از اعضای حسی ماست ، که خدا :"قرار" داده برای :"دیدن" جهان خارج ، و برا خروج بقولی :"جمهور"شان هم ، که "قرار" شد مثلا :"تن"، یا :"بدن" و یا ... ، مثلا :"اندام" خود رو :"حس" کنیم ، یعنی :"قرار گاه" شد "حس" یعنی حواس نیز ، که مثل "قرارگاه" مثلا "اندام" حسیمون :"خاتم"ه داده شد با حسشون ، خدا نیز :"قرارگاه خاتم"ی :"قرار" داده و همچین نیست که باز مثلا "جمهور" حواسم :"خاتم" ی نداشته باشه ! خدا که آفریده هاشو نیافریده و رها کرده باشه و ...
مگه اینکه :"گزارش" این باشه که خدا ما رو نیافریده ! خب کی آفریده !؟ شاید "گزارش" اینه که ما آفریده نیستیم ! و اصلا آفرینشی در کار نیست ! خب این گفته چه بود !؟ آفریننده اش کی بود !؟
و از این دست گفته ها و نوشته هاش ! که پیداس و حاجت به بیان نداره ، خصوصا وقتی :"قرار"م باشه که :"گزارش" ی باشه برا مثلا گوش و یا چشم ما و خودشم بافرمان مثلا :
بخوانید !
خب : بخونیم
ما که بحول و قوه ی الهی آماده ایم برا :"خوندن" ! بحمدالله برا این دیگه بی :"قرارگاه" نیستیم ! و :
گزارش گزارش ما داریم میاییم !
آخه ! گزارش گزارش :
حسین
ه ! و بی :
علی
نیست ! و :
اکبر :"و" اصغر
داره ! حالا بمونه "
عباس (پ) ، قاسم ...
پ :
خودشم برا تمام :"دوران" ، دیروز "و" فرداشم ! امروز ! بروز !
راستی از یزید و شمر وووش چه خبر !؟ امروز !؟
آخه بعضیا گزارششون یزید و یزید زمانم داره ! و در :"ثانی" :
حسین وارد می شود !
خودشم برا :"مقابله" با یزید ! و بقولی برا اقدام :"متقابل"! خودشم با عنوان :
ابا عبدالله !
و انگار مثلا شمرم بنده ی خدا نیست ! و مثلا میگه :
چرا بنده ی خدا نیستم !؟
خب ! اینکه از زیر:"زبون"ش :"پیدا" نشده :"بنده" ی کیه !؟ یا چیه !؟ فقط :"دلیل" برا :"نیست" ش آورده ! در حالیکه :"هست" ! و از :"دلیل آورنده" پیداس ! که بنده ی دلیله ! دربند دلیله ! دلیلش ! و نیازمند به رهایی ازش ! نه از :"دلیل" ! شاید بقولی : دلیل "نما"ش ! که :"بماند" ! تا فرصتی دیگه ان شاءالله !
لیل یا شب پایانی :
... َیلٌ یوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ ، ... .
سلام علیکم شب بخیر .
کربلا کربلا ما داریم میاییم ، ... .
والله ان قطع ... .
خب کجا بودیم !؟ روز ، امروز امشب دیگه ! فردای امشب که اربعینه ، تو ایران ، نه تو عراق و کربلا ، حتی یه وجبم اونور مرز شم با ایران .
کجا ؟ سامرا قبل اربعین ؟ خب تا سامرا بعدش کجا بریم !؟ یعنی چی کجا بریم !؟ خب برمی گردیم سمت خونه دیگه !
اونوقت :"سمت خدا" چی !؟ ولش !؟
که تا خواستیم نه تنها یه کف دست ، بلکه دو دستیم برد داشتیم ! گفت : مظنونه !؟
جفتشم ، حالا یکی :"دلالتش" و یکی دیگشم :"صدور" ش .
اونم در حالیکه بقول نوحه سرای کوی سعدی یزدی :"اهل حرم " ! می گفتن :
بر لب آب است و دگر کار تمام است !؟
و بدندون گرفتیم و داشتیم میرسیدیم به حرم که یه :"چیز" ی خورد به سر و ... .
مثلا بقول مقام معظم رهبری : بین الحرمین :"خلق" شد !
خب ، تا سامرا بعد ، فرصت داریم که بریم "سمت خدا" ، ان شاءالله بعد اربعین ، فرصت که شد :"برمی گردیم به خانه " ، یا مثل "اهل حرم" به مدینه دیگه !
آخه از مدینه راه افتاده بودن ، و به مکه رفتن ، و درستکه تو راه کوفه بود که امام معصوم شهید شد در کربلا ، ولی بعد کوفه و شام بود که برگشتن ، حالا بعد اربعین در کربلایی که دیگه بیابون نبود ! یا اربعین بعد !؟ بعد مدینه !؟ یا قبل از مدینه !؟ اربعینو میگم و "خلق" شو !؟ مستند به :"معصوم" شو میگم ! معصوم زمانو میگم !؟ تازه اگه سمت خدایی نگه : مظنونه !
آخه اربعین مدینه ، مکه و کوفه و شام ، فرق داره با مدینه بعد ! فرق که نه ! اونوقت اربعین مدینه ، مکه و کوفه و شام نیست ! سالگردشه مثلا ، و نه سالگرد مستند به معصوم ! و حالا مظنونشم بمونه !
خب ، بریم !؟ کجا !؟ خب سمت خدا دیگه !؟ پس کجا !؟ برگردیم خونه ! دست خالی ، دست که نه ! بقول مثلا برادر حسن رحیم پور ازغدی :"سر" خالی ! سر که نه ! دو سر !؟ نصفش خالی ! البته به گمان ، ظن و یا ... ! حالا پنجاه پنجاه !؟ نصف نصف !؟ یا زیاد و کم !؟ بمونه !
فقط گفته باشم که :"ابدا" زیر بار دو سر نمیره ! مثل منی .