سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هبوتیها (نیمه ی دیگر) :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، الْقَارِعَةُ ، ....

با سلام مجدد

بازم اول تبریک میگم ، این بار به مربی سرخپوشا ، البته این از ارزشای مربی آبیا کم نمیکنه ، همین کافیه که ایشون در مربیگری تیم ملی ، مثل بعضیا نبود که شماره هشت تیم ملی رو ...

اینم بگم ، البته رای رای داوره ، زننده ی گل دوم سرخپوشا پیرنشو در آورد ؟ یا در اومد ؟ 

مربیها :

خب ، یکی دوتا نقل از آقا امام باقرالعلومو براتون بازگو کردم ، ادامه ی حرفو بازم میخوام با نقلی دیگه از ایشون براتون بگم ، البته ، راستی چقد وقت دارم ؟ پشت کامپیوتر نشستنو میگم ؟

چی ؟ :"سی ثانیه"!؟ جدی میگین ؟ 

می خواستم چن تا داستانم براتون بگم ! با این حساب یکیشو بیشتر نمی تونم بگم ، خب کدومشو بگم ؟ 

آهان ، امام به حر گفت : مادرت ... 

وقت دارم ؟ ممنون

خب پیش از نقل قولی که گفتم ، اینم بگم که تواونایی که باعمر سعد به کربلا اومدن یکی بود که تو کوفه می گفت وقتی رسیدیم شما حسینوبه نشون بدین کارتون نباشه ، آقا اباعبدالله تو یکی از حملاتش به این که رسید طوری با شمشیر زدش که زره پاره شد ولی زیرپوش نازک ، مثل عرقگیرمردا ، سالم موند ، بعد از آقا که پرسیده شد چرا نزدینش ؟ فرمود می خواستم ببینه فرزند زهرا یعنی چی ؟

خب ، راستی تا یادم نرفته اینم بگم که ، صرف نظر از اینکه آقا امام باقرالعلوم علیه السلام چرا نفرمودن ، نه اینکه 313 ، بلکه حتی 40 نفر ، حالا تنوریشم بمونه ، و فرمودن یه نفر ؟ 

داستان یکی از شاگردای آقا امام صادق علیه السلامو که براتون گفتم ، پیش تر، بذارین بمناسبت بحثم بازم بگم ، که وقتی آقا دیدن شاگردشون در پاسخ پرسش ایشون گفت که اینارو از حرفای شما فهمیدم ، آقا اون دو آیه ی آخر سوره اعلی رو براش آورد ، که چی ؟ پیش تر گفته بودم در تایید حرفای شاگردشون ، ولی میشه گفت ، خب اینم یه حرف ، ببینم چی ازش می فهمی ؟

اینو برا این گفتم که عنوان "سرزمین اندیشه" ای که گفتم به این معنا نیست حرف رسیده به :"فکروتفکر" ، اونم در نیمه ی دوم و نیمه ی مربیا و بقول آقا امیرالمومنین علیه السلام : ... ، الافکار ائمة القلوب ، ... ، صودی ، نه : ... ، الافکار ائمة القلوب ، ... ، در نزول .

چراکه بشر عصر حاضری که من می بینم هنوز اندر خم یه کوچه ی :"هفت شهر" ادراکات  و دریافتی های خدادادی به اونه ، اینکه مثلا حرف از "کلمه " ی حافظه اش می زنه و میگه دو رقمیه ، حالا چه سفید و سیاه قدیم و چه سیاه و سفید جدیدش ، و چه خاکستری ایندو ، ناشی از همون ذهن شله قلکارمشدیشه ! 

که یه روز "آندو" و یه روزم هیچکدومش تو حافظه هبوط که نه ، مثلا افتاده ، حالا از کدوم طرفش ؟ و نیمه ی دومش کدومه ؟ بمونه ! 

خب ، تا وقتم تموم نشده برم سر نقل قولی که گفتم ، که اینم پیش تر براتون گفتم ، منتها به مناسبت حرف می خوام بگم ، که آقا فرمودن وقتی تو کتاب خدا مطلبی رو دنبالشیم پیدا نمی کردیم ، به کتاب مادرمون مراجعه می کردیم ، آخه :"ژن" مادریم داریم و فقط پدرا که هبوط نکرده اند . 

اجازه بدین اینم بگم و پاشم ! صب تلویزیون ، ویتامین ثش ، یه حرفی زد ، نه اونکه اگه داداش محسن ما میرف بسیج و الان پیش ما بود ، و نه اونم که مثل نیومدن مثلا عشقو نمیشه تو کتاب خدا پیدا کرد ! در پاسخ به اون یکی ، بلکه شعبه ای مثل شعبات یا شعبه ها ی بانکا ، که در دسترس همه باشه ! 


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :344
بازدید دیروز :419
کل بازدید : 1386432
کل یاداشته ها : 1766


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ