گام دانش و پژوهش :
به نام اللهِ ... .
سلام علیکم ، روز جمعتون بخیر و مبارک .
قال رسول الله فی :"کتاب الله" : ... ، إِذْ (الف) قَالَ یو سُف ... .
یادآوری :
دیروز ، که نه تنها آخرین روز گذشته بود ، و آخرین روز هفته ی گذشته هم بود ، آخرین روز ماه گذشته هم بود ، و همینجا امروز رو که روز اول ماه رجبه تبریک بگم .
خب ، سالروز تولد آقا امام محمدبن علی بن الحسین (ب) علیه السلامم هست و بهمین مناسبت هم جای تبریک گفتن داره و تبریک میگم .
بله ، دیروز گفتم که یکی دوتا حرف ، که شبکه ی خبر سیمای سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران ، زنده پخش می کرد ، گفته شد (پ) .
ساعت نُهِ شب که مشروح اخبار رو گوش می دادم ، پس از خبری که در صدر اخبارش داشت ، در خبر بعدی هرچه گوش دادم خبری از اون :"دوتا" حرف بگوشم نرسید .
قبلش :"پژوهش"ی داشتم تو یه خبر گزاری که :"اون" خبر و داشت ، رفته بودم که مکتوب ، یعنی نوشته شده ی اونو داشته باشم ، که :"مطمئن" بشم از بگوش رسیده ، بعلاوه کتبی :"اونو" هم داشته باشم ، که اگه خواستم بنویسم هم :"اون" طور بنویسم که نوشته شده ، منتها اینم مثل تلویزیون !
خب ! ولی اون دوتا حرفی که زده شده رو که نمی تونم منکر بشم ! که :"دوتا" نبود ! و از قضا محل بحث هم همینه ! که آیا اون "دوتا" یکیه !؟ مانند مثلا :
ماشین حساب
که در نوشته ی قبلی گفتم ؟ یا مانند مثلا :
ماشین حساب
ه !؟ که منظور از اون :"دو" چیزه ! یکی :
ماشین
و دیگریم :
حساب
ه !؟ و حالا :"دوّم" یم :"ب" یا :"به"حساب میاد !؟ بمونه ! و "بشرح ایضا" کدوم :
حساب
م !؟ قبل از :
ماشین !؟
و مثلا حساب دوران قرون وسطی !؟ در غرب ، اروپا و فرانسه و رنسانس !؟
یا حساب دوران انقلاب و انقلاب صنعتی و عصر ماشین !؟ و برا :"محاسبه" یه چیز کم داشت و اونم :
ماشین حساب !؟
خب ! در این مدت ! با چی و چه جوری محاسبه می کرد !؟ با مثلا دو دست و انگشتاش ؟ یا :"ماشین حساب" ای دوران قبل از انقلاب و انقلاب صنعتی و رنسانس !؟ یعنی :
چرتکه !؟
که یکان ، دهگان ووو داشت و تو هرکدومشم :"نُه" تا مهره داشت !؟
یا ... ؟
خب ! نقله که خلیفه ای مروانی ،که بعد امویان سر کار اومدن ، فرستاد که شنود بشه محمد بن علی بن حسین چی میگه !؟ خبر آورده شد که چه نشستی !؟ اون میگه :
قال الله فی "کتاب الله" : ... ، إِذْ قَالَ یو سُف ... .
تا فرصتی :"دیگر !" فعلا خدا نگهدار .
-----------------------------------
زیرنویس :
الف :
این عبارت ، هم معنی زمانی داره ، یعنی زمانی یا وقتیکه مثلا گفت ... ، که نوشت ... رو هم شامل میشه ، هم معنی یادآوری مثلا اون گفته و :"بشرح ایضا" نوشته اش .
ب :
در این ماه سالروز شهادت آقا امام علی بن محمد علیه السلام رو هم پیش رو داریم و پیشاپیش تسلیت عرض می کنم .
بد نیست که در اینجا گفته بشه که هرچند آقا امام علی بن ابیطالب علیه السلام از کودکی پیش پیامبر صل الله علیه و اله و سلم بودن و نزد ایشون بزرگ شدن ، ولی فرزند :"خاتم الانبیاء" ، فقط حضرت فاطمه سلام الله علیها هستن ، و بقول مثلا حضرت امام (ره) که مثلا در پیامی به بنیاد نهج البلاغه ، تعبیری دارند به این صورت :
فرزند وحی
برای آقا امیرالمومنین علیه السلام ، مقصود فرزند حضرت محمد علیه ! السلام نیست .
خب ، بعدشم سالروز آقا امام محمد بن علی بن موسی علیه السلام رو که پیشاپیش تبریک میگم .
و سیزده رجب رو که آخر سال هجری شمسیه و ضمن تبریک اونم میریم که تبریکیم داشته باشیم به مناسبت سال نو ان شاءالله در شب عید .
پ :
خب :"به تعبیر معروف" شنیدن کی بود مانند دیدن ! دنبال این افتادم که بقول آقا اباعبدالله ثانی علیه السلام نوشتشم داشته باشم !
برا یاد آوریش دیگه ! که گویا در نوشته ی قبلی یادم رفته بگم ! البته اگه نگفته باشم !
گام علم و پژوهش :
به نام الله ! ... (یوسف 3) إِذْ قَالَ ... .
ماشین حساب :
سلام علیکم ، روز بخیر .
گام نخست و ... یِ دانش (الف) و پژوهش :
بشر در طول تاریخ (ب) دانش و پژوهشم ، داشته ! کافیست نامبرده باشه از :
دانش !
:"بشرح ایضا" :
پژوهش !
هم ، خودشم :
دانش بنیان !
چه رسه به اینکه مثل :
ماشین سواری (پ)
دانش سواریم کرده باشه ! بلکه داره میکنه !
مثل کی !؟
یکی که امروز تو یه برنامه ی :"زنده" داشت :"حرف" می زد !
حالا چی می گفت !؟ و سوار چی چیا !؟ شده بود !؟ بمونه !
آخه از :"دو" تا چیزی نامبرد ، در حالیکه آیا سوار یکیشم مگه بود !؟
کی !؟
میگن یکی گفت :
من فکر می کنم ، پس هستم !
خب ! کی سوار :"فکر" !؟ خب روشنه دیگه :
من !
ولی آیا طرف اسمش :"من" بود !؟ یا مثلا :
منِ متفکر !؟
خب بازم که هنوز اون "من" ! خب حالا :"این" من اسمش چیه !؟
منِ مثلا شناسنامه ای ثبت احوالی و یا شماره ی ملیشو نمی گما ! البته مانعی نداره که اینا :"من" باشه !
و مثلا شماره :"..." گفته اونو ، چی رو !؟ یادمونه دیگه :
... فکر می کنم ، پس هستم !
حالا تا کُ:"جا"شم ! بمونه ! و تا کیِشم !
آخه فکرشو کرده که گفته خواهد شد :
من حساب می کنم ، پس هستم ! خودشم :
... حساب می کنم ، پس هستم !
ولو اینکه :"یکی" م بعد اون :"حرف" نزنه ! نه :"هیشکی"ا ! بقول اون :"یک"ی !
روز بخیر .
------------------------
زیرنویس :
الف :
برگردان :"عِلم" به فارسی ، بعبارت دیگه تغییرش به فارسی .
فعلا ناگفته نمونه که این کار پس از گوش دادن ، بلکه همانطور ان شاءالله گفته خواهد شد ، پس از چشم دادن به نوشته ی "عِلم" است !
حالا عقبه ی بینایی ، ووو ی چشم ، منجمله :"فکر" یا اندیشه ی پشت صحنه ی این کارم بمونه !
"بشرح ایضا" چه زمانی اندیشه اش ! و مکانیشم ! و شخص :"ثالث" ایندو هم ! صاحب زمان و مکانش !
ب :
حالا بقول مثلا آقای جرج سارتون ، که آقای :"احمد" آرام به فارسی برگردانده شده ! تحت عنوان :"تاریخ علم" ، که نیازیم به :"ریشه یابی" زمانی و مکانی نداشته باشیم که :
کی و کجا ؟
بلکه بقول ما ترکا هم نه ! که گفته شده : راه دور باغچه نزدیک !
یعنی چرا راه دور بریم ، بلکه نه تنها همین الان ! همینجا هم ! کافیه بقول ایشان :
فکر :"یه" کودک
م ما رو به :"ریشه" برسونه ! فقط کافیه که یه :"حرف" ی بزنه ! تا به اندیشه اش پی برد ! بعبارت دیگه بقول مولود روز اول ماه رجب ، که همین جا سالروز تولد ایشون و اون روزم تبریک میگم :
اگر و فقط اگر :"یکی" حرفی بزنه ، ولو یه حرف ! من همه ی علوم رو از همون حرفش براش درمیارم !
که البته بقول مرحوم علامه محمد تقی جعفری ، که قبلا هم به نقل از ایشون گفتم ، این و مانند اینا در:"تاریخ علم" های بشر اومده هم باشه ! که گویا بقول اون مرحوم نیومده ، بعنوان علم یا دانش نیومده .
پ :
یادآوری :
پرسشی داشتم به این صورت :
آیا سوار ماشین شدین ؟
ادامه ی گام دوم
گام علم و پژوهش :
به نام ... .
سلام علیکم ، روز بخیر .
بیمارستان دوم :
فردای روزی که در بیمارستان اول (الف) کارمون تموم شد ، رفتیم بیمارستانی که دکتر ، یعنی پزشک بیمارستان اول :"معرّفی" کرده بود ، یعنی رفتیم تبریز ، قره آغاج و بیمارستان :"امیرالمومنین" ، که سر درشو نیگا کردم یه بیمارستانی بود که :"خیّری" گویا بنام :"نوبر" ، که خدا خیرش بده برا این نیکوکاری و احسانش ، اونو بنا گذاشته بود .
وارد که شدیم مثل بیمارستان قبلی یه راست رفتیم سراغ :"پذیرش" ش ، ولی ...
خب ! برم نون برا خونه بگیرم و برگشتم میگم ان شاءالله .
آخه قبل از این که بخوام بگم ، یعنی بنویسم ، رفتم و هنوز باز نشده بود . (ب)
شب بخیر (ساعت ده شب) :
می خواستم بگم که اجرشو با حسنین آقا امیرالمومنین ، خصوصا آقا امام زمان عج ، که دختره (پ) برگشت و کارت ملی خواست ، که تو بیمارستان قبلی نخواسته بود .
خب ، ظاهرا مسئله ای نبود ، ولی وقتی برگشت و گفت :
باید بریم بانک
گفتم اوناهش ! آخه سر در اطاقی نوشته شده بود :
بانک سپه
و منو برده بود تا بنیانگذارش ، حالا در مقابل مثلا :"بانک شاهی" !؟ یا سوقاتش از تنها سفرش بخارج !؟ مثل :"دانشگاه"ش ، و یا مثلا ایران :"نوین" !؟ یا ... !؟ بمونه !
ولی آیا فکرشو می کرد که یه روزی بیاد که بچالشی کشیده بشه مثل :"پالرمو" و :"اف ای تی اف" !؟
خب البته که نه ! اونکه دچار این چیزا نمیشد ! اگه دودمانش ور نمی افتاد ! البته نه :
بانک
ش ! که هنوز ، سلطنتم نکنه ، جمهوریت که می کنه ! و جمهوری اسلامیشم ! بعبارت دیگه شاه شاهنشاهی سرنگون شد ، ولی آیا :"بانکداری" شم !؟ ووو !؟ خصوصا :"آموزش و پرورش" ش !؟ و :"آموزش عالی" شم !؟ بعبارت دیگه که محل بحثه :
دانش و پژوهش
ش !؟ که شامل مثلا :"بانکداری"م میشه !؟ و بقولی تو بگو شامل چی چی نمیشه !؟ خودشم :
داش بنیان !
خب ! هیچی دیگه ! پذیرش گرفته شد و رفتیم تو :"نوبت" نشستیم تا "نوبت"مون شد و سر نوبتم رفتیم پیش دکتر ، یعنی پزشک .
آزمایشارو مشاهده کرد و گفت برا عمل :
در خدمتم
که گفتیم چند میشه و گفت اون قد و گفتیم با دفترچه چقد و گفت اینقد و گفتیم با دفرچه ی :
سلامت ؟
گفت نه ! و راهنمایی کرد بریم بیمه ی :
ایرانیان !
بگیریم ، و یه آزمایشم برامون نوشت و رفتیم آزمایش دادیم (بدون رفتن به بانک) و گفتن فردا بعد از ظهر ، دقیقا بین ساعت پنج تا هفت بریم نتجه رو بگیریم ، و برگشتیم به شهرمون و فازمون و خونه .
با چی !؟ خب با :"سواری" دیگه ، رفتنیم با :"تاکسی تلفنی" رفته بودیم ، از دم خونه تا دم بیمارستان ، که اگه با صرفه تر از اون نبود که تیکه تیکه می رفتیم ، ولی این مزیّت رو داشت که یه راست ما می برد تا مقصد که بلد نبودیم .
البته ناگفته نمونه که :"نوبت" که تو بیمارستان داده شد و پرسیدیم چقد طول میکشه تا "نوبت"مون بشه ، گفته شد یه دوساعتی میشه ، برا همین گفتیم از فرصت استفاده کنیم و بریم :"شعبه ی پنج شورای حل اختلاف" که تو :"لاله" بود و پرسیدیم و دیدیم که نزدیکه ، آخه با خودم گفتم برم ببینم بعد تقریبا یه سال ! چرا حکم صادر نمیشه !؟ و شاید با صدورش بشه :"به تعبیر معروف" خرج دوا دکتر کردش ! و مدیون :
اون دختره
نشد ، که رفتیم و باورم نمیشد ! که حکم صادر شده بود و رفته بود به :"تایپ" ! منتها شب وقتی متنش برامون فرستاده شده ، صرف نظر از اینکه حرف حرف کارشناس دادگستری شده بود ! بیست روزم مهلت داده شده بود به خوانده ی پرونده که اگه اعتراضی داره بده ، که تازه اگه نده (به یک ششم بدهیش !) م میفته به سال بعد و به تعبیر معروف :"خرج دوا دکتر" الان نمیشه .
در ضمن تا :"یادمه" و :"یادمونه" (ت) گفته بودم که دفترچه ی سلامتمو نمی دونم کجا گذاشم ، بگم که آخر شب که :"کارتون" یا قوطی یه وسیله ای رو از انباری آوردم که اون وسیله رو بذاریم توش و صبح پست کنیم به تهران ، اگه گفتین چی توش پیدا شد !؟
البته صبح که رفتیم جریان :"بیمه ی ایرانیان" رو از پیشخوانی بپرسیم ، با خودمون نبردیمش .
آخه اونجا گفته شد که تک نفره نمیشه و دستکم با همسر میشه و مبلغشم میشه اینقد ، و وقتی گفتیم برا چی می خوایم !؟ گفتن اینو بگیرین دفترچه ی سلامت باطل میشه ، در ثانی این سال به سالم میاد روش و معلوم نیست که چقد میشه ، تازه چرا رفتین اون بیمارستان !؟ برین دولتی یا جاییکه دفترچه ی سلامتو قبول می کنن ، و ...
در ضمن دفرچه هاتونو بیارین که اگه تمدید شدنیه تمدید بشه ، که فرداش رفتیم تمدید کردیم ، یعنی امروز ، که رفتم نون برا صبحونه بگیریم ، که گفتم شب شد .
خب ، شب بخیر .
-----------------------------------------
زیرنویس :
الف :
بیمارستان امام خمینی شهرستان اسکو ، که اونجا آزمایشا داده شده بود و وقتی آزمایشا نشون پزشک اونجا داده شد ، گفته شد بریم پیش متخصص و نشونیشم که پرسیده شد نشونی داد .
ب :
حالا ان شاءالله فرصت شد میگم ، فقط همینقد بگم که کشید به الان که شب شده و ادامه ی مطلب رو بگم .
پ :
نه :
اون دختره
که قبلا گفتم ازم قول گرفته بود که برم آزمایش بدم و ماموریتشم داده بود به :"این" که باهم رفتیم بیمارستان و رفت که پذیرش بگیره ، البته با پول :"اون" .
ت :
بقولی : نوستالوژی ! حالا بقول قدیم یا کاربرد جدیدش ؟ بمونه .