سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اطّلاعات :

بنام پدر :

سلام علیکم پسرم .

بِسْمِ اللَّهِ ... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... . بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَالْفَجْرِ ، وَ ... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .

پسرم ، مطمئن هستم ، یعنی یقین دارم ، که تو بیشتر از برادرت که با هم کار می کردیم ، نگران من هستی ، چراکه تو مثل اون نیستی که همسر داره و مسئولیت یه خونه بدوششه .

ولی ، ضمن اینکه لحظه شماری می کنم تو هم مثل اون مستقل بشی ، و امیدوارم که هرچه زودتر سر و سامان بگیری و خونه زندگی مستقلی داشته باشی و انشاءالله پدر هم بشی ، مطمئن باش ، یعنی دل نگران نباش ، که من اگه کار پیدا کردم :"عوامل" کاریم را از دست دادم .

حالا بمونه که چطور اون کارشناس پرونده ما در شعبه ی پنج حلّ اختلاف شهید قدوسی دادگستری تبریز ، که کارشناس ساختمانیم بوده و علاوه بر تعرفه ی قانونی تعیین شده هم حق العمل خواست ! و چند ماهی هم پرونده و معطل نگه داشت ! و هیشکیم بهش اعتراض نکرد ! ووو ! براش :"ابهام" داشت "عوامل" کاریم ! و کجا بچشش خورد که مثلا بنایی بدون کارگر باشه ! که حتی یه کارگرم در خسارت وارده به ما محاسبه نکرده !

ولی ! قاضی پرونده چی !؟ که این "ابهام" به اون واگذار شده بود !؟ و ورداشت به خسارت وارده به من رای داد !؟ حالا بگیمم اینم طبق نظر بوده !؟ ولی رفع ابهام چی !؟ که منو یاد :"حافظه ی موقت" میندازه که کارش فقط :"حمّال"ی نظر کارشناس بوده ! در حالیکه نظر کارشناسم حکم "حافظه ی موقت" رو داره ! چه رسه به :"رفع ابهام" که در نظریه ی کارشناسم تصریح شده به اینکه تا :"قاضی پرونده چه حکمی کنه !؟" و گویا ابهام یعنی :

هیچ !

عاملم ! چه رسه به عوامل ! که در :"قرارداد" مستند دادخواستی آمده ! خب شاید بچشم نیومده که دیده بشه و رفع ابهام بشه دیگه ! و چشم بسته حکم صادره شده ! و فقط :"صد" روز گفته ی کارشناس و اونم برای من فقط ! بچشم اومده ! و منتقل شده به :"حافظه" بعدی و اونم ناقلش به بعدی و حتی :

کربلای پنج

شم ، بلکه :

مترصد !

صدور حکمم ! در حالیکه چه عجله !؟ یکسال :"کِش" داده شده بود پرونده ! مگه ما حرفی زدیم ، که یه ماهم می خواد بره :"تجدید نظر" ی که طرف ما در خواست کرده ! اونم به این حکم صادره ! و گویا :"میزان " خسارتی که زده اینقدم نیست ! البته اگه قبول کرده باشه که خسارتی زده ! و یه چیزیم از ما طلبکار نیست ! البته از من و نه شما ! که منم بخوام در بازپرداختش تقسیم به سه بشه !

خب ! گویا هنوز به درخواستش پاسخ داده نشده ! یعنی خبرش که به ما نرسیده تا حالا ! که رفته !؟ به کجا رفته !؟ آخه یه بار رفت !؟ و معلوم نشد به کجا رفت ! تا قاضی دیگری حکم بده ! و برگشت ! در حالیکه :"اخطار" داده شده بود :"اگه حقّ العمل اضافه در خواستی کارشناس رو پرداخت نکنیم ، پرونده مختومه اعلام خواهد شد !" !

بگذریم ! می خواستم بگم که هرچه :"خسارت" داده شود ، تقسیم بر سه خواهد شد و سهم تو هم هست ، حالا کی !؟ دیگه مونده به :"گربه رقصوندن" دستگاه قضایی جمهوری اسلامی ایران ! حتی در زمان ریاست فعلیشم ! که گویا حرف نمی زنه ! چه رسه به پرحرفی ! بلکه وقتی عمل کرد میگه ! مام که جز صبر چاره ی دیگه نداریم ! مثلا به جای دیگه شکایت کنیم و اونجا هم یه مدتی ما رو برقصونه !؟ بعدش چی !؟ یعنی آخرش این که برسه به خدا !؟ هیچی دیگه ! همینمون مونده بود !

اونوقت ! اون آقای :

برتراند راسل ، فیلسوف شهیر انگلیسی

روزنامه ی اون موسسه رو چیکار کنیم !؟ اگه گفته باشه ! نه تنها :

پدر

نداریم ! بلکه :"هیچ" م داریم ! نمونش همین ! با چشم خودتون ببنید ! وگرنه خودتونو به :

احمق

ی زدین ! که گزارش من :

انسان شریف

رو بر اساس دونسته ی خودتون برداشت کردین ! در :

گام دوم

راستی چه خبر پسرم !؟ یکی از مخاطباش تویی ها ! خبر داری !؟ البته اگه مثل اونایی که راه افتادن در :

فراخنای

آن ! و هرکدوم جایی در جایگاهش دارن دست و پا می کنن ! تو هم جایی داشته باشی !؟ تا مخاطبش باشی !؟ خلاصه یه جایی برا خودت :"توش" دست و پا کن که از غافله عقب نمونی ! از من گفتن بود ! فردا نگی پدر نگفت ! و اگه می گفت روزی مثل :"امروز"ت نداشتی ! که من تا حالا در حقّت کوتاهی کردم که به این روز افتادی ! یعنی در :

گام اول

نگفتم ، چه رسه به اینکه مکتوبم بنویسم مثل این که به چشت برسه و بی خبر نمونی ! که امیدوارم نیمه شب که از سر کار برگشتی ، که نه ! فردا که از خواب بلند شدی به چشت بیاد ! وَ گام دومم برداری .

در خاتمه امیدوارم خوشحالی منو از اینکه کاری پیدا کردی و چند روزم هست که با جدیّت میری و ان شاءالله تداوم داشته باشه و موفقم توش باشی ، بپذیری ، همونطور که از کار پیداکردن برادرتم خوشحال شدم ، بازم میگم نگران من نباشین ! مگه دیگران حکما :"عوامل" کاریشون پسراشون هستن !؟ منم مثل اونا ، فقط دعا کنین کار پیدا بشه ! باقیش :"ابهام"می نداره ! که قابل رفع نباشه ! حافظه ی خدا دادی ما که محل عبور اطلاعات نیست ! که بیاد و بره ! حتی مثلا چشم ما هم آسمونا و زمین را تغییری میده برا دیده شدنشون ، چه رسه به حافظه ی : مادر !

تو آسمون هفتم ! وَ عرش خدا !  

شب بخیر و خدا نگهدارت پسرم . 


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :439
بازدید دیروز :128
کل بازدید : 1342800
کل یاداشته ها : 1761


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ