سفارش تبلیغ
صبا ویژن

داستان اطّلاعات :

بِسْمِ اللَّهِ ... ، صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ .

سلام علیکم .

یادداشت :

فعلا اینو داشته باشیم که دیشب در :"گفتگوی خبری" شبکه ی دوی سیمای سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران ، گفته شد :

پیاز مگه واجبه !؟ یه هفته نخوری... .

لابدم :"مستند" به :"قرآن" ! "قرآن"ی که گوینده در دست گرفته بود و برا چیزایی از اون آیه میاورد ! که با اون :"چیز" ا فعلا کاری ندارم ! که چهل ساله همین گوینده داره برا "چیز"یی که میگه از قرآن آیه میاره !

بریم ! سر همون :"پیاز" ! و کاریم ندارم که یه روزیم گفته شد :

ما ! انقلاب نکردیم که "پیاز" ارزون بشه !

خب بله ، منم حرفم همینه ! منتها من حرف دارم ! نه اینکه مثلا بگم :

چرا مسیحی نیستم !؟

و چراشم چرای من !؟

خب بله ! پیاز واجب نیست ! اصلا چرا واجب !؟ بگو حرام ! ولی نه با برند :

حلال !

مثل :"چرا مسیحی نیستم !؟ " ! که پس : مسیحی نیستم !

رکعتان فی الصّبح ، و لا یمکن الّا بالمثانی :

گوینده ی محترم اون برنامه ی "گفتگوی خبری" ، که گویا نه تنها مجری برنامه هم که اگه با ایشون :"گفتگو" میکرد ! بلکه همون :"گوش"م که نشون دادن نیز ، گویا فرد :"ثانی" در اون "گفتگو" نبود ! لطف بفرمایند و قرآنی رو هم که در دست دارن باز کنند تا باهم بخونیم :

... (البقرة/34) وَقُلْنَا یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَکُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَیثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ(البقرة/35) ... .

و :"دوتایی" ببینیم چی میگه !؟

آیا میگه به :"پیاز" نزدیگ نشیم ! حالا بمونه که حرف گویا اینه که : به "پیاز" نزدیک نشید !

یا قبلش میگه به چی !؟ نزدیک بشید !؟ حالا هر چی !؟ غیر پیاز ! کاریم به ارزون و گرونش ندارم !

و بمونه هم "دوتایی" قبل از اونم ! و شما لطف کن بگو چی بخورم !؟

خودشم مثل :"فرمایشات" شما ! بقول آقا امام پنجم علیه السلام ! که چهار دهه هست دارید بخوردم میدید و خودتان هم میل نمی فرمایید !؟ مثل :

پیاز !

پیاز چیه ! بگو مثل : قرآن !

بِسْمِ اللَّهِ ... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... ، وَرَفَعَ أَبَوَیهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّوا لَهُ سُجَّدًا وَقَالَ یا أَبَتِ هَذَا تَأْوِیلُ رُؤْیای مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّی حَقًّا وَقَدْ أَحْسَنَ بِی إِذْ أَخْرَجَنِی مِنَ السِّجْنِ وَجَاءَ بِکُمْ مِنَ الْبَدْوِ مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ الشَّیطَانُ بَینِی وَبَینَ إِخْوَتِی إِنَّ رَبِّی لَطِیفٌ لِمَا یشَاءُ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ ، ... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .

خب ! کجا بودیم !؟

در :"فراخنا"ی (الف) امروز (ب) می خواستم از :"عرش" بگم ! "عرشِ" عرش فقط مثلا :"جهان خارج" نه ! یا :"جهان داخل" :

متقارن (پ)

با اون !  ! که :"گفتگو"یی که با هم دارن ! "دوتایی" ! ولی ...

تا باب گفتگو ان شاءالله ، چه با پیاز ! و چه بی پیاز ! موضوع هرچه که باشه ! از این طرف فرقی نمی کنه ! خب پیاز بعنوان مثال گفته شد !

------------------------------

زیر نویس :

 الف :

خب ! امروز در اینجا روز آخر ماه شعبان گفته شد .

خب ! ماه که دیگه سی و یک روز نمیشه ! مثل برج خورشیدی و میلادی ، پس فردا ماه مبارک رمضانه ، البته بازم به این معنا نیست که غروبی چشم به آسمون دوخته نشه ، اونم وقتیکه حرف از رویت با چشم باشه !

حالا ! پس ماه دیشب هلال ماه شعبان بود و تا هلال امشب ، یعنی امروز ، بقولی بیست و چهار ساعتش فرصتیه برا وداع با ماهی که پشت سر گذاشته شد ، و رفتن به :"پیشواز" ماهی که پیش روست .

حالا هرکدومش مثلا دوازده ساعت !؟ یا دیشب و امروزش !؟ و نقطه ی :

تقارن

شم صبح !؟ و نماز صبح !؟ که دو رکعته !؟ و مثل نمازای بعدیش ! حتی سه رکعتی مغربم ، صلاة النّبی یا نماز پیامبر نداره !؟ بمونه ! بهر حال ، حال یعنی چی !؟ و کی !؟ چه وقت !؟ از روز یا :

... یَوْمِ ... !؟

ب :

مثل هر روز ! هر وقت !

پ :

مثل چشم بینایی و :"دوتایی" متقارنش در جهان خارج ، مثلا همون :

ماه آسمونی

که در نوشته ی قبلی گفته شد که مثلا بقول مرحوم علامه :

چشم ما به اون میفته

 یا بقول :"جهان خارج" :

میاد بچشم ما .

یا مانند همون فرمایشی که تو اون :"گفتگوی خبری" گفته شد و بگوش رسید ، به گوشم !

حالا کدوم یک از ایندو :

... أَنْتَ ... !؟

وَ دیگری :

... زَوْجُکَ ... !؟

بمونه و "فراخنا" ی :"عرش" ایندو ! هم . 


  

تولید دانش و پژوهش پایانی :

بِسمِ اللهِ ... ، إِذْ قَالَ یوسُفُ لِأَبِیهِ یا أَبَتِ إِنِّی رَأَیتُ أَحَدَ عَشَرَ ... .

سلام علیکم

:"یاد"آوری :

شب بخیر (الف) .  

"یاد"مون باشه :"یه" چیزی رو که دیده بودم ، با شما :

در میان

گذاشتم ، پیش از اینکه بپرسم یا بپرسین :

چی رو !؟

بد نیست یادی کنم ، و انشاء الله که یادی کنیم ! از استادشهید مرتضی مطهری یکی :"دو" نکته دارن از :"یادآوری" ، که قبلا نقل کردم از آثار بدون استثناء خوبشون که :

الف :

وقتی "یه" چیزی یادآوری میشه ، بعبارت دیگه :"در میان" گذاشته میشه ، خب برا :"گفتگو" ، اونی که گوش میده ، قبلا به گوشش خورده ، یه وقتم نه ، بگوشش نخورده و حتی همینقدم نمیدونه !

بعبارت دیگه بقول آقا امیرالمومنین علیه السلام دانش یا :"علم مسموع" هم بهش نداره .

ب :

رونق :

یه ! وقتیم نه ! مقصود اون نیست که گفتم ! حالا بقولی برا مثلا :"بیدار" کردن یا شدن ، و یا بعبارتی دیگه :

فعال سازی

بلکه برا این که بقول استاد شهید یادآوری :

دو

قسمه ، و یکیش :

زاینده

ی اونه ، که بهش گفته میشه :

فکر

یا بقول خودمون :"اندیشه" .

خب ، پیش از شب بخیر بد نیست یادآورم بشم که :

عقل

یا بقول خودمون :"خرد" رو بعضیا بجای "اندیشه" بکار بردن و هنوزم می برن و من فکر نمی کنم که "عقل" یا "خرد" یکی از اقسام "یادآوری" باشه ! مگه اینکه :"به تعبیر معروف" ، همونطور که گفته شده مثلا :

بعضیا عقلشون تو چششونه

باشه ! یعنی :

بعضیا عقلشون تو فکرشون باشه

خب این مانعی نداره ! یعنی نزول عقلو میگم ، مثل :"پایین" اومدن پول ، :"ارزش" پول و اونم پول ملی ! که گفته شده و میشه ! مانند مثلا :

... أَوْ آذَانٌ یسْمَعُونَ بِهَا ... .

که ان شاءالله بهش که رسیدم بیشتر میگم (ب) .

خب ! راستی هنوزم :

همه پای کارن !؟

خب ! شب بخیر .

------------------------------

زیرنویس :

الف :

یعنی :"وقت" بخیر ، "وقت"ی که اینو می خونین ، با چشتون ، که امیدوارم :"خونده" فقط :"دیده" نباشه ، بلکه ان شاءالله بقولی :

ایده

یا یه فکرم باشه براتون ! بعنوان یه :"اندیشمند" نه ها ! یا بقول دیگش :"مُتِفَکِّر" ، بلکه ان شاءالله :

عاقل

یا بقول خودمون : خردمند .

بعبارت دیگه "ارزش"گر ! برا :"ارز" یابی حتی یه اندیشه ، فکر و یا ... به زبون دیگش ! چه رسه به یه مثلا بچشم ، گوش و دیگر اعضای حواس پنجگانه رسیده !

حالا در :"پرتو" چی !؟ بمونه ! آفتاب مهتابشم !

ب :

به سوره ی :"حج" رو میگم ، بیشترشم یعنی بیشتر از مثلا :"شنیده" شدنش !

حالا چرا پیشاپیش !؟

خب برا اینکه در :"گفتگو" هم یه "حجّ" ی اتفاق میفته و شایدم ثوابش بیشتر از زیارت خانه ی خدا باشه !

خصوصا که گوینده برا "گفتگو" به زیارت یه شنونده رفته باشه ! به زیارت یکی که :"یادآور" زمانیکه خودشم مثل اون شنونده بود و یکی ! به زیارتش اومد و گفت : ... .

التماس دعا و علیکم السلام .  


  

نقشه ی گفتگو ی علمی پژوهشی :

بِسْمِ اللَّهِ ... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ، ... ، مَالِکِ یوْمِ الدِّینِ ، (الف) ... .

سلام علیکم

شکلگیری :

بِسْمِ اللَّهِ ... ، الر ... ، إِذْ قَالَ یوسُفُ لِ (ب) أَب ... .

ضمن تبریک مجدد سالروز سیزده رجب ، که پیش از رفتن برای بستری شدن پیشاپیش تبریک گفتم ، روز پدر رو هم تبریک میگم .

در مدتی که بستری بودم (پ) حرف از :"گفتگو" بود ، خب قبلا هم حرفش بود ، مثلا تو روزنامه ها ، ولی این فرق داشت ! حرف "گفتگو" از :"بیانیه" بود ، بیانیه ی :"گام دوم" .

خب بمونه برا فرصت دیگه ان شاءالله ! آخه هنوز یکی از شلنگا وصله و دکتر گفت یه هفته بعد بریم ، باز به مطلبش ! خودشم بدون دفترچه ! البته نه دفترچه ی :"پاسارگارد" که رو در مطبش زده بود !

یعنی گویا هنوزم بستری هستم تو خونه ! ولو اینکه بتونم پشت رایانه هم بشینم !

روز تولد پدر امامان حسنین علیه السلام مبارک !

حالا :"محسن" ! بمونه ! که بقول آقا امام باقرالعلوم علیه السلام ، با کشتن اون :

شکلگیری گفتگو

از عینش افتاد به هفتادش !

روز نوی سال نو رو هم پیشاپیش تبریک بگم تا یادم نرفته :

یا مقلب القلوب (ث) وال ... .

----------------------------

زیرنویس :

الف :

وصل الله علی محمد و اله :

إِیاکَ نَعْبُدُ وَ ... .

ب :

قبلا گفتم که میشه گفت :

بِ یا به :

پدر ، خب بله :

بَرا

پدرم میشه گفت ، مثلا :"بَرا" پدر خونه هم .

پ :

که هفت هشت روزش تو خونه بود و دیروز بعد از ظهر ، که دکتر جراح گفته بود ، رفتیم مطب ایشون و بخیه ها رو کشید و از یکی از شلنگا هم خلاصم کرد ، که امروز تونستم پشت کامییوتر ، یا رایانه (ت) بشینم و اینو ماشینی کنم و تقدیم کنم .

ت :

و یا ماشین ! که #یادمون باشه پرسیده بودم :

آیا سوار ماشین شدین !؟ و ماشین چطورم !؟

خب :"پشت ماشین" نشستن فرق داره با سوار شدن ، یا سوار کردن .

مثلا دیروز بعد از ظهر که از مطلب در اومدیم تقریبا غروب بود و برف داشت میومد ، وقتی به یه ماشین گفتیم ما رو ببره شهرمون ، قبول نکرد و مام سوار نشدیم ، به یکی دیگه که گفتیم نه نگفت و مام سوار شدیم .

حالا چرا ما رو نتونست تا مقصد برسونه و از بزرگراه شهید کسایی خارج شد و گذاشت میدون راه آهن که از اونجا با یه ماشین دیگه بریم !؟ برا این نبود که مثلا شب چهارشنبه سوری بود و ... !

بلکه همونطور که گفتم برف می اومد ، شدتش بیشتر شد و کف خیابون رو طوری سفید پوش و لغزنده کرد که راننده دید نمی تونه تو سرازیری بزرگراه ماشینو کنترل که ، با اینکه مثل بقیه ی ماشینا خیلیم آهسته میرفت و یه ساعتی طول کشید که ما رو تو میدون راه آهن پیاده کرد و رفت .

خب مام اونجا یه ماشین دیگه گرفتیم و اومدیم خونه ، البته دو سه ساعتی طول کشید ! در حالیکه رفتی نهایتش یه ساعت شد ، تازه اگه راننده می تونست نشونی مطلب رو زودتر پیدا بکنه که کمتر از اونم میشد .

تو مسیر بازگشت به خونه چند تا ماشینم از جاده خارج شده بودن ، خصوصا تو سربالایی ورودی شهرمون که تو برف مونده بودن ! و داشت شب میشد و ... .

که ما فکر اینو دیگه نکرده بودیم ، و بیشتر تو فکر آتیش بازی و ترقه مرقه اندازی بودیم ، که شکر خدا ما که ندیدیم و نشنیدیم ! حالا شایدم اینم به برکت برفی بود که میبارید ! که شکر خدا اینقدرش سابقه نداشت تو زمستونی که امروز روز آخرشه و ... .

خب ! اینا رو برا چی گفتم !؟ خب یکیش همونکه فرق داشتیم با اونی که پشت ماشین بود !

یکیم برا اینکه انشاءالله وقتی برگشتم سر بحث :

گام دانش پژوهش

که مطرح کرده بودم ، و رسیده بود به :

ماشینِ حساب

وقتی خواست برسه به :

ماشینِ حسابِ انسان

یش ، بگم که انسان یه ماشین داره بنام :

بدن

که از جمله کاراش یکی همین :"گفتگو" س ! بلکه کارش "گفتگو" س !

راننده هم داره ! حالا راننده ش کیه !؟ بمونه ! سواریم میده !؟ حالا به کی !؟ اینم بمونه ! ووو !

ولی اونی که محل بحث امروز منه اینه که مولودی مثل مولود سیزده رجبم داره ! بقولی بذار :"فاش بگویم این سخن " ! که :

مولود کعبه هم داره !

فزت برب الکعبه گو هم !

خودشم نه در مدینه ! بلکه بقولی در :"پایتخت" ی چون :"کوفه" !

آخرشم شهادتی در بازم : خونه !

ان شاءالله که برگشتم ! به بحثو میگم ، بیشترم میگم !

بریم کربلا !؟

میگن وقتی تو کوفه جور میشدن که برن کربلا ، یکی بود که می گفت : رسیدیم کربلا شما فقط حسین رو به من نشون بدین و دیگه کارتون نباشه ! اون پیش من حرفی برا گفتن نداره !

وقتی حسین بن علی بن ابی طالبی ! زد به لشگرشون و رسید به اون ! یه ضربه ای سیزده رجبی ! زد بهش که زره فولای :"سخت" شو از بالا تا پایین درید ، ولی :"نرم" پوش زیرین رو براش سالم گذاشت !

وقتی گفته باشن که چرا کارشو تموم نکرد !؟ گفته شده باشه که بدونه تو :"حرف" اونم حسین زهرا چی چیا برا گفتن داره !

و بدونه حسین که برای این حرفا از خونه خارج شده ! چراکه نیازی به خروج نداشت ! وقتی یه سوته مدینه رو می گرفت و دمشقم سرنگون می کرد ! کار پدر و برادر رو تموم می کرد !

میگن بعد فروپاشی امویان ، یه خلیفه ی مروانی گفتن برن محمد بن علی بن حسین رو بیارن پیشش که مثلا یه تفریحی بکنه ! وقتی برگشتن داشت تیر اندازی میکرد ! و گفت که بیا با هم مسابقه بدیم ، از امام علیه السلام طفره رفتن و از اونم اصرار ! و آخرش که نمیشه و باید مسابقه بدیم !

خب اول کی !؟ شد امام علیه السلام و تیر انداخت خورد وسط هدف ، و خلیفه گفت شانسی بود ! دومی رو انداخت و اولی رو شکافت ! بازه اتفاقی !؟ سومیم دومی رو شکافت و همینطور دهمیم نهمی رو !

خلیفه کم آورد و امام علیه السلام رفت دنبال :"درس و بحث" ش !

ث :

حِسّی . 


  

فرهنگ گفتگو :

سلام علیکم ، وقت بخیر

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ إِذَا السَّمَاءُ ... ، وَإِذَا الْأَرْضُ ... ، وَأَذِنَتْ لِرَبِّهَا وَحُقَّتْ ، ...

خب بوقت محلی نماز مغربو خوندم و تا عشا وقت داریم که با هم حرف بزنیم ان شاءالله ، چرا ؟ 

بعد نماز که از رادیو محلی زدم به رادیو معارف ، گفتگویی داشت و الان تموم شد و حالا تفسیر قرآن داره میگه . 

حالا کاری نداریم از چی حرف می زدن ، طرفین گفتگو مثل ما بودن ، مثل من و شما ، پس کی باکی هم بمونه . 

ووو 

مثلا وقت و زمان گفتگو ، مثل همین الان که داریم با هم حرف می زنیم ، و می خوایم از وقت طرفین حرف بزنیم ، چراکه زمان آن که همش مال من نیست و شما همش چشم ! وقتی که این نوشته داره باشما حرف می زنه .

اگه تمام وقتش من بخوانم بنویسم ، اینکه همش شد من ! نوبت شما چی ؟ مثل زمانیکه تو نمازمغرب گفته شد : ایاک نعبد ... 

یا مثل وقتیکه پیش از این شام خوردیم ، و بعد حرف زدن شام ! نوبت جویدن ووو ی ما رسید .

پس از وقتی که به دنیا اومدیم همش که دنیا حرف نمی زنه ! ما هم بحرفش گوش میدیم ، حس شنوایی میدیم ووو

حالا ما بدنیا میایم یا اول اون سر گفتگو رو باز می کنه ؟ بمونه ، ما بهش وقت ، زمان و عمر میدیم ؟ یا صاحب زمان اونه ؟ بمونه .

مثل امروز که آفتابش غروب کرد و الان شبه برای چشم ، در حالیکه چشم بخواب نرفته ! حالا وقت خواب خواب می بینیم و ... بمونه .   


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :410
بازدید دیروز :128
کل بازدید : 1342771
کل یاداشته ها : 1761


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ