سفارش تبلیغ
صبا ویژن

از مسجد چی باقیمانده !؟

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... .

با سلام و ضمن وقت بخیر ، امیدوارم نیم هفته ی خوبی رو پشت سر بگذاریم و باز بیاد ماندنیم باشه ان شاءالله تعالی .

... ، الم ،  غُلِبَ ... .

:"بقول پدر" (الف) ، وقتی که دید گفتم :

از مسجد چی باقیمانده !؟

میشه تو خونه هم حرف زد و گفت :

... ، إِیاکَ نَعْبُدُ وَ ... .

که حرف ما ! قبل از تو خونه هم ، که با خودمون حرف می زنیم ، هم همینه !

خب ! بقولش :"از خونه چی باقیمونده !؟" !؟ حالا :

از ما ! چی باقیمونده !؟ بمونه !

اول و آخر مجلس :

یا فاطمه !

----------------------------

زیرنویس :

الف :

"بقول پدر" حالا بمونه که مثلا بقول آقا امام حسن ثانی علیه السلام :

بدترین یتیمی ، یتیمیِ سیاسیه .

حالا بمونه که چرا بدترین ، یتیمی :"دینی" نیست !؟ یا مثلا یتیمی :"علمی" نیست !؟ البته اگه گفته بشه :

علم یا دانش سیاست !

نه سیاست علم یا دانش ! مثل :

دیانت سیاست !

و مثل : ... ، ایّاک نعبد و ... .

و نه حتی : نعبد ایّاک و ... !

مانند اینکه گفته شده ! مثلا :

تو را دوست دارم و ... .

فرق داره با :

دوست دارم تو را و ... .

یا بقول پدر :"بشرح ایضا" همین : بقول پدرم !

یعنی : ... پدر من ... !

حتی پدر دینی ! چه رسه به پدری (ب) ! که در قید حیاته و مقید به :"زمان" ، :"مکان" و قانونه ! قانون :"علّیّت" ه مثلا ! و فرزندشم از دنیا نرفته ! و بقولی :

نرسته

یعنی :"رستگار" نشده ! چه رسه به پدر !

ب :

حالا چه بقول ... تلویزیون ، شبکه ی دانایی و برنامه یمعرفتش ! و چه برنامه ی معرفت شبکه ی دانایی تلویزیون این :

ج.ا

که جمعه شب گذشته :"سیگنال" ش به گوش رسیده باشه و نهایتشم :"توان" شنیده شده و بقولی ! بعد :"مجرد از حسّ"شم به بایگانیم سپرده شده باشه !

چراکه خب بعدش چی !؟ حالا "سیگنال" ، "توان" ووو ی قبلشم بمونه !  

... لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَمِنْ بَعْدُ وَ ... .

ضمن آرزوی نیمه ی بهتر از نیمه ی پشت سر گذاشته شده ، چه در خود ، و چه در خونه ، و چه بیرون از خونه ، که مثل بیرون از خوده ، وقت بخیر . 


  

به وقت نماز خواندن :

... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ (الف) ... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .

سلام علیکم و تا یادم نرفته تبریک (ب) .

اشاره :

... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... ، وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ مَرْیمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَکَانًا شَرْقِیا ،  فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَیهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِیا ، ... ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .

ما (پ) وقتی نماز می خونیمم ، چه رسه به اقامه اش ، چه در خودمون ، و چه در خونه و خانواده ی ولو دو نفری ، و چه هم در محل و جماعت و جمعه ی اون ، گفت و شنودی داریم .

بعبارت دیگه در نماز فُرادا هم ، که مثلا در سوره ی حمد (ت) ، در دوتایی (ث) یِ مثلا :

... ، ایّاک نعبد و ... .

که شنونده همون گوینده هستم ، باز جفتمون یکی نیست ! چرا !؟

در نوشته ی قبلی دیدیم که در برنامه ی :"درسهایی از قرآن" تلویزیون ، مدرس چه گفت !؟ ولی آیا گفت که برا گوشی گفت !؟ یا برا گوش شنواییم گفت !؟ مثل اونایی که اومده بودن برا گوش دادن به ایشون ! حالا چند میلیونم نه ، یکیم مثل منی که پای تلویزیون گوش داده به ایشون بمونه ! و اینم که در نوشته ی قبلی گفتم بمونه ! که آیا برا :"فقط شنیدن"ش !؟ یا برا مثلا :"دونستن"م !

حالا :"اقامه" اش در خود ، چه رسه به در خانه ، و دیگر نهادهای مدنی بعد اونم بمونه ! و :"تعریف"شم بمونه ! اونم برا :"قیام" ! که روز قبلش در همون برنامه ی "درسهایی از قرآن" تلویزیون گفته شد :

دین اسلام دین قیامه !

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... ، إِنَّ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَآیاتٍ لِلْمُؤْمِنِینَ ، ... .

ولی نفرمود : در کجا !؟ البته روشن بود که در :"جمهوری اسلامی ایران" و :"سازمان صدا و سیما"ش گفته میشد ! که نشون میداد در :"خونه ی آقا امام رضا" گفته میشد ! که فعلا با :"مکان" مثلا اقامه ی حرف کاری ندارم ! و با حرف کار دارم ! که گوینده اش گفته : این حرف منه !

و گفتم که آیا گوش دهنده هم بگه حتی : این شنیده ی منه !؟

خب کدوم شنونده !؟ حتی گفتم که اگه مثلا تلویزیون برا خودشم روشن باشه و حرف بزنه ! فرادی !؟

خب ما ! که فقط گوش و شنواشم که نداریم ! حالا بیا بقولی : تصوری و تصدیقی اونم باشه ! و همونطور که قبلنا هم گفته ام مثلا بقول مرحوم علامه که فرموده ، در اصول فلسفه و روش رئالیسمشون :

برا نخستین بار که چشم ما به اندام جهان خارج افتاد ... .

و فرموده ان ، :"چشم"م بعنوان مثال گفته شده ، و پیش از اون :"بویژه از راه لمس" ، حالا لمس چی !؟ م بمونه ، پیموده ایم !

:"افتادن" مثلا گوشم ، یا گوش دادن به حرفی ، فرق داره با رسیدن اون حرفم به گوش ! :"چراکه" اینم گفتم که :"امام" یکی از ایندو :"شنوایی" ه ، حالا بقول آقا امام امیرالمومنین علیه السلامم ، مسموع شنواییم با مطبوعش بمونه !

یادمه اینو گفتم ، در اینجا که ، عربستان سعودی یه کتابی چاپ و منتشر کرده با عنوان :

امیرالمومنین یزید بن معاویه !

حالا امیرالمومنین قبل :"معاویه" و بعد :"یزید"شم بمونه ! مگه اینکه هنوزم یزید زنده باشه ! و نظام امویم برپا باشه ! و نظام :"مروانی"م در تاریخ نیومده باشه و مثلا :"درخت" م نه تنها :"نهال" اومی باشه ! بلکه :"تنومند"یم در انحصار اون باشه ! و حتی نهال دیگه ای هم در طول تاریخ کاشه نشده باشه ! خب بتبع از درختشم خبری نیست دیگه !

در این زمان که بهش :"آخرالزمان" هم گفته بشه ! و حرف از :"امام زمان" هم باشه ! که گویا موضوع همین :"درسهایی از قرآن" تلویزونم هست !

در حالیکه :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... ، مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَینَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَ ... ؟(ج) مُسَمًّى وَالَّذِینَ کَفَرُوا عَمَّا أُنْذِرُوا مُعْرِضُونَ ، ... .

خب ، پیش از روز بخیر ، پیشاپیش نیمه ماه مبارک رمضانو هم تبریک بگم ، و ضمن تسلیت ، روز به امامت رسیدن ایشونم ، بعد شهادت آقا امیرالمومنین علیه السلام ، که در این ماهه !

روز بخیر .

راستی تا یادم نرفته رحلت امام جمعه ی ارومیه ، مرکز آذربایجان غربی رِ ، به جانشین ایشون تسلیت بگم و در ضمن تبریک به ایشون ! ولو برا خوندن نماز جمعه هم ، در اونجا !

---------------------------

زیرنویس :

الف :

وَالْأَرْضَ ... .

ب :

بمناسبت امروز ، دومین جمعه ی ماه مبارک رمضان .

پ :

حتی بعنوان یه دختر خانوم ، چه رسه به خانومی که ازدواج کرده باشه و همسر داره ، یا داشته !

ت :

که بقول پیامبر صل الله علیه و اله و سلم ، نماز بدون حمد نداریم .

ث :

مثانی ، یکی از سبع یا هفتای اون ، که بقول آقا امام باقر علیه السلام ، بعضیا :"بزرگترین" اونا رو هم حذف کردن از کتاب خدا ! و فقط در :"قرآن عظیم" حذف کرده نشده بزرگترین :"آیه" ی اونم !

ج :

... أَجَلٍ ... . 


  

معرفت علمی :

سلام علیکم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ ... .

... وَ ... .

... انْشَقَّ الْقَمَرُ، ... .

اشاره :

ضمن عرض تسلیت ، و آرزوی بهبود ، بابت زلزله که تا آخرین خبر(پ) ی که بگوشم رسیده کم تر از 320 کشته و کمتر از 3950 مجروحم نداشته ، که امیدوارم زیاد گسترده تر از این نبوده باشه و تا میشه هم نباشه ، هرچند از آن (پ2) گفته یا نوشته شده و میشه و خواهد شد ، ولی فقط شنیدنی با گوش ، یا خواندنی با چشم نبود !

خب دیشب حسش کردیم ! نه حرکت پرده ها ، چراغای آویزون و .. رو با چشم ، و بعدش :

زلزله

رو با گوش ، بلکه مثلا همون که شبکه ی خبر تلویزیونم بعدش خبر از :"حسّ" ش در تهرانم داد و ... .

و مردم مثلا محل ما هم رفتن بیرون ، و ماشین یا خودرو هاشونم از پارکینگ در ! آوردن ، خب مام اگه داشتیم در میاوردیم دیگه ! خودش که نمی تونست ! حالا نمیگم یه روزی اونقد پیشرفت کنه که تا "حس" کرد ، نه اینکه شنید یا خوندش ! نه تنها خودش بیاد بیرون ، بلکه در پارکینگم باز کنه ! یا بشه براش ! چه رسه به اینکه مثل حیوونی مارم خبر کنه ! که می خواد یه خبری بشه ! و مثلا با بوق زدنش ! یا ... .

شناخت دانشی ! :

یا دانش بنانش ! :

بعد از ظهر :

دیشب که مردم اومده بودن تو کوچه ، چشم به بچه ای نیفتاد ! البته بچه که میگم بچه ای رو میگم که نمی تونسته خودش بیاد .

خب شادید همسایه ها هممثل ما بچه ی کوچیک نداشتن ، ولی اگه داشتن چی ؟ و اگه مادر یا پدرش ، و یا خواهر یا برادری که می تونست بیاد ، اونم بغل نمیکرد بیاره !؟

واگه میاورد در گستره ی کدوم حس بود !؟ حس شنوایی ؟ بیناییش !؟ و یا مثلا همونی که زلزله رو درک کرد !؟ یا با زلزله درکش کرد !؟

باچی !؟ و گستره ی چی !؟ که گستره ی ایندو! حس ، بلکه دوشدن حسم در گستره ی اونه !؟ که گفته میشه : ایندو ، این سه ، ووو حس ! حتی : حس !

مثل همون که گفتم تلویزیون گفت : در تهرانم حس شد ! حتی اگه مقصودم :"لمس" باشه ! بنام "لمس" و قلمی لمسم .

 

 

پ – که از تلویزیون ، از شبکه ی خبرسیمای جمهوری اسلامی ایران ، بگوش رسیده .

پ2 – که گویا در عراق به ثبت رسیده بوده ، که ته تغاری رو از تهرون راهی ما کرده بود که خبر از ما بگیره ! و وقتی تونست تماس بگیره احساسشو حس کردم !  

حالا بمونه که در گستره ی :"مجازی" در :"کربلا" هم به ثبت رسیده بود !

همینطور ، شبکه خبرم که اول در :"حلبچه" و بعد در :"خانقین" به ثبت رسوند ، که تا خبر از تلفاتی جانی و بدنی در :"قصرشیرین" داد ، دیگه نیازی به مجوز ، :"روادید" و یا ... نداشت ! (پ3)

خب گویا الحمدلله ! که در :"همسایه" گی ما نبوده ! و در آخرین خبری که بگوشم رسیده ، در :"سرپل ذهان" ثبت شده !

راستی از عراق چه خبر!؟ حس کردن ! و ... !؟

راستی از داعش چه خبر !؟ به :"گردن" نگرفته !؟ خب معلومه که نه ! :"طبیعی" رو هم به گردن بگیره !؟ اونم زیرزمینیشو!؟ بقولی :"بابا تو دیگه کی هستی!؟" ، یا :"به تعبیر معروف " دیگه :"جلل الخالق!؟" چی آفریده یا خلق کرده ! خدا دیگه ! پس کی !؟ طبیعت مثلا !؟ خب بله گفتم طبیعیه ! ولی طبیعت رو چی !؟ مثل "خودرو" !؟ یا ماشین رو چی !؟ ماشین یا خودرو آفرید !؟ یا خلق کرد !؟

پ3 – مثلا :

زلزله زلزله ما داریم میاییم ، ... . 


  

اندیشه ی بلند (2) :

شب بخیر    

قرآن مکتوب :

أَیوَدُّ أَحَدُکُمْ أَنْ تَکُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخِیلٍ وَأَعْنَابٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ لَهُ فِیهَا مِنْ کُلِّ الثَّمَرَاتِ وَأَصَابَهُ الْکِبَرُ وَلَهُ ذُرِّیةٌ ضُعَفَاءُ فَأَصَابَهَا إِعْصَارٌ فِیهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ کَذَلِکَ یبَینُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ(البقرة/266)

قرآن عظیم :

... أَوَلَمْ یتَفَکَّرُوا مَا بِصَاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ مُبِینٌ ...

خب گفتم که بعد از ظهر کمی خوابیدم ، پس تا خوابم نمیاد فرصت دارم که بحثو پیگیر باشم .

خب کجا بودیم ؟

بقول شبکه ی دانایی تلویزیون :

میدون ونک

تا یادم نرفته (کد)

میریم که داشته باشیم :

میدون آرژانتینو (کد2)

میان میدون ونک تا میدون آرژانتیم :

خیابون (کد3)

خب ، دیگه چی ؟ که یادمون باشه ؟ آخه نه فقط همه ی اونایی که از تلویزیون (کد4) به گوش (کد5) رسید که یادم نمونده که بقول تلویزیون :"کد" گذاری کنم ، بلکه

آهان یادم نره :

پلیس (کد6)

خبر بیست و سی تلویزیون :

پلیس ماشینایی رو که جریمه ی یه میلیون داشته باشن به پارکینگ منتقل می کنه .

تا یادم نرفته حواس (کد7) م باشه ، مدرسه ی مثلا تو میدون ونک یا میدون آرژانتین که نه ، سرکار با ماشین نریم ، آخه به پلیس چه ربطی داره که چرا بیمه نداره ؟ تازه پول پارکینگم جدا ، به پلیس چه ربطی که اینم نداشته باشیم که از پارکینگ در بیاریم ؟ تقصیر اون چیه که دوماهه هوا سرده و زیر صفره ؟

خب حواسم به ترافیک باشه ! چی می گفت تلویزیون ؟ آهان ، بلکه

قرار نیست همه ی اونایی که گفتو مو بمو کدگذاری کنم که ، حالا تو میدون ونک ؟ یا آرژانین ؟

نه دیگه اونجا که پلیس باشه امن تره ، بهتره تو خیابون "بذارم"

چی گفتم !؟ (کد8)

خب تا بقول تلویزیون :" ترافیک" نشده راه

ای بابا ، بازم کد؟ کی راه بیفتم از اینجا ؟

یعنی چی !؟ راه نیفتاده اینهمه کد؟ اونم تو خیابون و میدون آرژانتین !؟ تو میدون ونک !؟

پامو تو خیابون بذارم چی ؟

نگران نباش ! ( کد6) اونجاس !

اینجای :"کوتاه" اونجای :"بلند" م !؟

خب خودت چی فکر می کنی ؟

چی ؟ بارکد داره مگه ؟

یادم نمیاد تو تلویزیون اینی که گفتی بگوشم خورده باشه ! گفتم که یاداشت که نمی کردم ، گوش می کردم .  

-------------------------------------------------------

کد : یادآوری ، کوتاه ، کوتاه مدت

کد2 : بلند ، بلند مدت ، موندگار

کد3 : خب میان مدتو دیگه

کد4 : تلویزیون

کد5 : گوش

کد6 : پلیس ، تلویزیون ، مشاور ، پاسبان ، آژان ، نگهبان ، ووو ، حالا یکی ؟ یا شورایی ؟ بمونه ، مثل خانم روانشناس و آقا دکتر تلویزیون دانای من ...  

کد7 : جمع

کد8 : امن

بازم کد : راه 


  

پیدایش پدیده 25 :

سلام علیکم ، شب بخیر

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، عَمَّ یتَسَاءَلُونَ ؟ ... .

خب دیر وقته و صبحم که نه جمعه و نه تعطیل رسمیه که طبق قرار داد بشه نرفت سر کار ، چراکه سر برجی که پیش رو داریم که مثل دیروز نیست ، مگه اینکه خدا نخواسته اتفاقی پیش بینی نشده ، یا مثل قضیه غزه پیش بیاد ، که هرچند : "دستگاه محاسباتی" ما حسابی براش باز کرده باشه ، ولی مثل سربرجی که پشت سر گذاشتیم بشه ، که الحمد لله نه تنها به خیر گذشت ، بلکه تونستیم برای برا تولد یکی از شما دوتا که امروز بود نیز ککی هم بگیریم ، حالا کادو مادو طلبتون بمونه .

چراکه برا روز جمعه از همون ککم خبری نیس ! ولو بمناسبت چهلمین سالگرد روز ازدواج من و مادرتون ، حتی نه تنها کارفرمای کار جدیدمون ، بلکه کارفرمای قبلی هم به قرار داد : "عمل" کنن ، واو به واوش و "خالص" ، ونه با نا نوشته و ناپیدایی در اون .

تغییر قبله :  

... ، یوْمَ یقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلَائِکَةُ ... .  

روز تولد شما که فقط روز پیدا شدن بدن شما تو این دنیا نیس ، که رویکرد به این دنیا هم فقط لمسش باشه ، مثل مس بدن ، بلکه بعنوان مثال روز تولدی با :"چشم باز" م از شما که چشم دارین انتظار میره ، مثلا گفته میشه : چشاتو وا کن ، منو نیگا کن ... . 

ناگفته ، بعبارت دیگه ناپیدا نمونه که ، همونطور که در مس سرو پای خود گفته شد ، گوینده اش می تونه خومون باشه و لازم نیس که بدنیاآمده و پیدا شده ی "چشم باز" م بگفته ی دیگری باشه ، و حتی نقشی مثل نقش مادرم که گفتم داشته باشیم ، بعد روز ازدواج ! ازدواج با آن گفته ، اونم بدون قراردادی فی مابین !

چراکه  وقت که مثلا مادر به فرزندش میگه : چشاتو وا کن ، منو نیگا کن ... ، پیداس که فرزندش "چشم باز" میکنه ، و مادرشو نیگا می کنه ... .

خب ، دیروقته ، اینم بگم و بمونه ان شاءالله برا فرصتی دیگه ، چراکه در رویکرد به دنیا ، مثلا همین نیگا کردن بخودمون روز تولد خودمونم داریم ، بعبارت دیگه رویکرد به خودمون ، که لمس بدن پیدا میشه ، یا همین دیدن با "چشم" ، یا "باز" شدنش ، فقطم چشم گفته نشده .

شنیدین : ... چشم و گوشش باز شده ؟ 


  

 ... خانوار (قسمت پایانی) :

سلام علیکم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، الم ، تَنْزِیلُ الْکِتَابِ لَا رَیبَ فِیهِ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ ، ... وَلَقَدْ آتَینَا مُوسَى الْکِتَابَ ...

ما اگر هم راهبردی در مدیریت ، چون حج در سطح جهانی ، و جمعه و جماعت در کشور خود ، نیز در فرهنگمون نداشتیم ، بازهم چیزی بنام خانواده داشتیم که آنرا مبنای کار و مدیریت قرار دهیم ، چیزی که متاسفانه بعد انقلاب بجای اینهم از فرهنگ غرب تقلید کردیم و امروز در خانواده هم هریک از اعضایش بعنوان مثال یک شهروند، یکی از آحاد ملت و نظیر این بحساب می آید .

واگرهم فرهنگ خانه و خانواده را هم نداشته باشیم ، باز  

ثبت نام می کنیم :

چراکه از نعمت گوش برخورداریم ، امام ، سرپرست و مدیرش هم حس شنوایی است .

چراکه شنیدیم با همین گوش که ثبت نام می کنند .

چراکه اگر ثبت نام نکنیم ، از کجا معلوم که انصراف داده ایم ؟ شاید گوش هم برای شنیدنش نداشتیم ! مدیریتش هم ، در فرم ثبت نام که اعلام انصراف نیامده ! که گفته شود دیدیم و انصراف می دهیم . 

که دیدنش نیز گواه بر داشتن چشم هم داشته باشد با امامت ، سرپرستی و مدیریت حس بینایی ، و گواه بر امامت ، سرپرستی و مدیریت این دو حس ، یعنی حس بینایی و شنوایی هم باشد ، که تایید آقا امام صادق ال محمد صل الله علیه و اله وسلم علیه السلام با گفتن ان هذا لفی صحف الاولی ، صحف ابراهیم و موسی ، براین را در فرهنگمون داریم . 

ثبت نام :

بِسْمِ ... ، وَالطُّورِ، ... ، فَوَیلٌ یوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ ، الَّذِینَ هُمْ فِی خَوْضٍ یلْعَبُونَ ، ... . 

مرتبط : نظر داده شده به نوشته ی برگزیده مجله ی پارسی نامه تحت عنوان : انصراف از یارانه ها 

نظر داده شده :

سلام علیکم

فرموده اید : آنچه که در نکات بالا مشهود است  ...

مقصودتان از این حرف چیست ؟

در ثانی بشرح ایضا در ادامه اش که فرموه ادید : "عقلانی" و چاره "اندیش"ی .

تا بعد ببینیم در نکات بالا آیا مشهود است که شما هم "سرپرست" خانوار را حذف فرموده اید ؟

که موضوع بحث نوشته ی اخیر بنده است :  http://andishe.parsiblog.com/

حالا حذف سرپرست ، مدیر و امام آنهم در سال مدیریت جهادی باعزم ملی برای اقتصاد و فرهنگ ، بماند که در این زمینه چند مطلب نوشته اید و دبیران هم برای مطالعه ی ما برگزیده اند و بنده با چشم خود دیده ام ، با مدیریت حس بینایی بحمدالله 


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :980
بازدید دیروز :97
کل بازدید : 1349845
کل یاداشته ها : 1762


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ