آلّا (6) :
به نام خدا
سلام علیکم
صبح بخیر بابایی
روز دوم :
آدم برفی رو دیروز دیدی ؟! من هنوز نرفتم بیرون ببینمش ، همونو که دیروز دیدم .
اگه رفتم بیرون خبرشو بهت میدم ، البته فکر نمی کنم امروز خبری بشه ! مثلا از صابکار کاری که قرارداد بستیم ، و قرار بود بیست روز بعد امضای قرار داد کارو آماده کنه ، که یه ماهم ازش گذشت .
و قرار بود همین دیروز بریم مشغول بشیم که با این برفی که اومد فکر نمی کنم امروزم خبری ازش بشه .
آخه دیروز قبل از ظهر یه آفتابی دراومد ، ولی بعد رفت پشت ابر و شبم یه خورده ای باز برف اومد ، و هنوز تا الان خبری از اون نیست ، آفتابو میگم ، که بتابه و با گرمیش برفارو آب کنه .
چی ؟! خب آدم برفیم آب میشه دیگه !
مثل صابکار کار نا تمومی که داریم ، نه اتوبان حرم تا حرم مثلا ، که تلویزیون افتتاح قسمتی از اونو داد ، ووو ، و بقول شکرآباد تلویزیون : مگو از کجا ؟ حالا زمین تا آسمون و رتبه آوری در این مثلا بمون و مگو از کجاش ؟
آخه انگار آب شده ، نه به تلفن جواب میده و نه به پیامک ، خب بنده خدا دستش خالیه و ماهم نمی خوایم رودررو باهاش روبرو بشیم ! که بگه ندارم و ...
مثل پدرت که گفتم نمی تونه شمارو بیاره پیش ما تا مثلا آدم برفی رو با هم ببینیم ، تا آب نشده از ...
وبگردیم نمی کنه ، حالا چه با یوز ایرونی چه خارجیش ، که مثل این یا اون خبر داشته باشه ، یعنی بیاد بیاره ! دیدنی ، شنیدنی ووو رو میگم دیگه بابایی ! که با موتور یادآوریت ، بعد آب شدن آدم برفیم سه سوت پیشت حاضر میشه !
مگو از کجا !
دیوار یوز yooz داره ، حالا یاهو yahoo گوگل google ووو ی اصلیش بمونه ، یوزم گوش داره ، ان شاءالله اومدی بهت میگم ان شاءالله