سفارش تبلیغ
صبا ویژن
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

 ... إقرأ ... (پایانی ) :

مسئله ی من :

در پاسخ به پرسشی که صبح مطرح کردم ، پاسخهایی داده شده ، از مثلا :"سوفیست" یا "دانشمند" یونان باستان گرفته تا عصر :"صفریک" حاضر ، که هرکدام ارزش خود را دارد و مکتوب یا نوشته اش هم ارزش خواندن داره .

چراکه ای بسا پاسخهایی که به زبان آورده نشده باشه ، چه رسه به ورودش به بازار کتاب یا نوشته و خوانده شدنش ، صرف نظرازهمچون خواجه ی شیراز و سردارانی که در این بیت :

آن یار کزو گشت سر دار بلند ، جرمش آن بود که اسرار هویدا می کرد

به آنان هشدار داده شده باشد حتی همانند آنم که گفته : 

تیر منم کمان منم ، پیر منم جوان منم ، انی نه منم نه من منم ، من شمس شکر ریزم ، من حطه ی تبریزم ، فاش بگویم اسن سحن ، شمس منم و خدای من 

ولی می توان گفت که پاسخها از یک نظر مثل همان "دانشمند" و :"فیلسوف" یا "دانش دوست" باستانی هستند ، مثلا در عصر جدید و پس از رنسانس یا انقلاب صنعتی غرب ، که اولش بعنوان مثال گفته شد :

من فکر می کنم ، یا می اندیشم ، پس هستم .

وبعد تا الان که ، هنوزم گفته میشه :

01

هرکدوم ازاین دو هم شباهتی به همون دوتای باستانی خود دارن .

البته اگر همونطور که پیش از اینم یاد کرده ام بقول مرحوم علامه محمد تقی جعفری ، در بازار پاسخگویی و حتی مکتوب یا خواندنی اون ، مکتوب یا نوشته شده  ، و یا خواندنی بحساب آورده نشود مکتوب یا نوشته شده ای که از قضا ، حالا اولشم که گفته بشه نگفته ، ولی نه تنها میگه خواندنیست ، بلکه میگه :

... إقرأ ... .

پاسخ استاد :

پیش از اینکه پاسخی را که استاد شهید مرتضی مطهری به مسئله داده ، ببینم کدامیک از آن دو پاسخ است ؟ یادمون نره که اون :

صفر تاصد

ی که بحثش گذشت ، و همونطور که در همان بحث گفتم هرچند مکتوب نشده و حرفش زده میشه ، در یکی از دو قسم مذکور یا یاد شده می گنجه ، مگر اینکه مقصود از آن مانند :"صفریک " یا "صفرویک" و تعبیرات دیگرش نباشه بلکه مثلا :

صفرتایک

باشه ، اونم نه با احتساب فاز :"صقر" و "یک" ، :"ده" ، :"صد" وووش ، بلکه مثل فاز یکدهم تا نه دهم یک ، ده و حتی صدم ، منتها با این فرق که در صد میشه : نود و نه مثلا :"گوسفند" ! از صد در صدش .

بله در این صورت میشه گفت پاسخی متمایز از پاسخهای تا کنون به مسئله من داده خواهد شد و آندو را از بن بستم در خواهد آورد .

زبان من :

خب ، استاد در همون اثری که قبلا گفتم تحت عنوان "آشنایی با قرآن" چاپ و منتشر شده بحث مفصلی در این رابطه دارن ، و میشه گفت از اونجاش که بحثی تحت عنوان :"زبان قرآن" دارن ، که مختصرش اینه که ما ، یعنی من یه دل یا قلب دارم ، و یه عقل یا خرد ، البته صرف نظر از مثلا :" فطرت" یا مثلا :"روح" یا بقول خودمون جان .

چراکه نه تنها اون که گفته بود  :

من فکر می کنم ، پس هستم

بلکه اونم که بعنوان مثال فقط نمیگه :

ای برادر تو همه اندیشه ای

چراکه مابقیشم میگه :

مابفی تو استخوان و ریشه ای

فکر نمی کنم که در مورد بی جانی اینو گفته باشن ، همینطور فطرت بقول استاد شهید : توحیدشون .

بلکه مثل :

قلب و عقل

یا مثلا :

عقل

ی که استاد گفته گفته ان .

شایدم :

عقل و دل

و از قضا هردوهم ! نه :

قلب و عقل

بقول استاد ، مگر اینکه مقصود استاد مثل حرفی باشه که صبح زدم ، اونجا که گفتم :

من تقصیر ندارم ، صدایی که بگوشم خورد از بیرون بود ، فکر می کنم از مسجدی همین نزدیکیا بوده باشه .

و مقصودم این بود که صدایی که از بیرون اومد به گوشم خورد ، نه اینکه پاسخم به پرسش :

گوش و فکر یا اندیشه

باشه ، در حالیکه استاد در اون بحث می فرمایند :

(انسان در عین اینکه موجودی واحد است، صدها و هزارها بُعد وجودی دارد.  "من" انسانی عبارت است از مجموعه بسیاری اندیشه‏ها، آرزوها، ترسها، امیدها، عشقها و ...  اینها در حکم رودها و نهرهایی هستند که همه در یک مرکز به هم می‏پیوندند. خود این مرکز دریایی عمیق و ژرف است که هنوز هیچ بشر آگاهی ادعا نکرده که توانسته است از اعماق این دریا اطلاع پیدا کند. فلاسفه و عرفا و روان‏شناسان هریک به سهم خود به غور در این دریا پرداخته‏اند و هریک تا حدودی به کشف رازهای آن موفق شده‏اند، اما شاید عرفا در این زمینه موفق‏تر از دیگران بوده‏اند.آنچه که قرآن «دل» می‏نامد عبارت است از واقعیت خود آن دریا که همه آنچه که ما روح ظاهر می‏نامیم رشته‏ها و رودهایی است که به این دریا می‏پیوندد. حتی خود عقل نیز یکی از رودهایی است که به این دریا متصل می‏شود. )

حالا چرا ؟ چرایش را در ادامه چنین می فرماید :

(قرآن آنجا که از وحی سخن می‏گوید هیچ سخنی از عقل به میان نمی‏آورد بلکه تنها سر و کارش با قلب پیامبر است. معنای این سخن این است که قرآن به نیروی عقل و با استدلال عقلانی برای پیامبر حاصل نشده، بلکه این قلب پیغمبر بود که به حالتی رسیده غیرقابل تصور برای ما، و در آن حالت استعداد درک و شهود آن حقایق متعالی را پیدا کرده است. آیات سوره نجم و سوره تکویر کیفیت این ارتباط را تا حدودی بیان می‏کنند. )

که به نظرم ایشان وحی را یه تجربه ی درونی گرفته باشن نه بیرونی ، اونم در "استدلال" برای :

قلب و عقل 

برای عقل یا خردی که نه تنها تحت قلب یا دله ، بلکه گویا پس از اعضای حسی و حواسه ، نه پس از ذکر یا یادآوری و فکر یا اندیشه ، در هندسه ی ادراکات خواندنی ما ، یعنی من . 

در حالیکه در جای جای پاورقی های اصول فلسفه و روش رئالیسم مرحوم علامه عبارت : 

تا ذهن را نشناسیم فلسفه نداریم 

را از ایشان داریم و تعبیر :"حافظه" را هم بجای :"ذهن" ، که فرصتی دیگر برای پرداختن به آن لازمه . 

ولی ناگفته نمونه که تعبیر : 

قلب و عقل 

ایشان صرف نظر از نکاتی که گفته شد ، نزدیکترین پاسخ به مسئله ی من می تواند باشد ، البته اگر هیچکدام از این دو طرف مسئله نماینده : 

01 

دهکده ی جهانی ما یعنی من نباشد ، که فکر نمی کنم نباشد ! که گفته ، بلکه مکتوب یا نوشته شده در بازار جهانی ، منجمله بازار خواندنی جمهوری اسلامی ایرانم ، اینست که خواندنی ها آنگونه است ، بعبارت دیگر خواننده آنگونه می خواند ، ولو اینکه نزدیکترین طرف ما برای خوندنی قلب باشد و خونده هم عقل ، حواس و اعضای حسی خواننده ی بیرون ، مثل همون که صبح گفتم : 

من تقصیر ندارم ، صدایی که بگوشم خورد از بیرون بود ، فکر می کنم از مسجدی همین نزدیکیا بوده باشه .

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته . 

--------------------------------------------------------- 

پاسخ استاد : آشنایی با قرآن ، مقدمه ، تعریف قلب 


  

 ... إقرأ ...  :

سلام علیکم ، صبت بخیر.

الحمد لله ربّ العالمین فرصتی (زیر نویس) دیگه دست داد که باهات حرف بزنم ، اصلا با خودم ، من (زیر نویس) دیگه ، حالا تو و اونم نه !

خب اذان صبح گفته شده ، بمونه بعد نماز ان شاءالله  ، زیر نویسم بعدا می نویسم .

من ؟ :

من تقصیر ندارم ، صدایی که بگوشم خورد از بیرون بود ، فکر می کنم از مسجدی همین نزدیکیا بوده باشه .

خب الحمد لله که تا بیدارت کنم و بریم وضو بگیریم صدای تبلت دخترتم دراومد و همزمانش نماز خوندیم ، قبول باشه . 

--------------------------------------------- 

زیر نویس :

قرآن مکتوب ، پایانی :

...

اقْرَأ 

و هیمنقدم نخونده باشم ! من ... . 


  

قرآن مکتوب پایانی :

... اقْرَأ ... اقْرَأ ... اقْرَأ ... .

بازم سلام علیکم و شبت بخیر .

اینو می خواستم روز بنویسم ، و بازم بگم روزت بخیر ، منتها بعد از ظهری که خوابیدم و الان خوابم نمیاد گفتم از فرصت استفاده کنم .

یادآوری :

سرکلاس تاریخ ... :

1،2،3،4،5،6،7،8،9

خب ، یادش بخیر اوایل دهه شصت و دوران دانشجویی ، که با  همکاری مدیر مدرسه شیفت صبح تدریس می کردم و بعداز ظهر برام لقمه می گرفتی و میرفتم تو اتوبوس قم تهران می خوردم و می خوندم ، پیش مطالعه یی درسای اون روز دانشگاه رو میگم .

یه روزی از اون روزا بود که تو بازار کتاب چشم افتاد به کتابی که روش نوشته شده بود : زبان علم

حالا زبون عینش ، یا هفتادش و یا همش ؟ بمونه ، ولی چاپ بعد انقلاب بود ، حالا نویسنده و ناشرشم بمونه ، گرفتمش ، مفصله و مختصرشو میگم .

دهکده جهانی :

10 :

مختصرم اینکه داستان زبون علم با کشف صفر ، توسط یه دانشمند هندی ، دگرگون شد ، از دهدهی به دو دویی .

و اینم در اوج دیجیتالیش گویا می خواد بازم دگرگون بشه ، مثلا بشه :

صفر تا صد

مثلا از فاز (زیر نویس) یکش بگیر تا نودو نهش ، مثل یک تا نه قبلیش ، البته در ده و به رقم : 10

البته پس از کشف اون دانشمندی هندی ، وگرنه پیش از اون که مکتوبی یا نوشته شده ی نداشت صفر و به رقم : 0

چه در ده ، و چه در صدشم ، که وقتی گفته بشه :

صفر تا صد

به رقمم مکتوب یا نوشته شده ای داشته باشه ، فقط شاید گفته شده باشه ، خواندیشم بحروف بود نه به رقم .

خب ، هرچند حرفشه و هنوز کتاب یا نوشته ای مثل اون کتاب که گفتم چاپ و منتشر نشده که زبان علم یا به زبون خودمونم دانشو دگرگون بکنه ، که تو اون کتاب مکتوب یا نوشته شده :

01

ه ، نه اینکه مکتوب یا نوشته شده باشه :

0 تا 100

و با اینکه تو اون کتاب هرچندم که خونده بشه :

01

زبون نه تنها خوندن "قرآن مکتوب" ه ، ولو اینکه نوشته نشده باشه ، این کتابی که حرفشه و هنوز نوشته نشده که زبون علم :

0 تا 100

ه ، این مکتوب و نوشته شده ! که :"زبان قرآن" م هست !

یعنی وقتی گفته بشه ، یا خونده بشه :

... اقْرَأ ... اقْرَأ ... اقْرَأ ... .

:"صفر تا صد " ، نه تنها شنیده میشه ، بلکه دیده هم میشه ؟ و نه حتی بقول قدیم :

01

م : "آلتی قانونی" باشه برا نه تنها شنیدن ، بوییدن ، چشیدن و لمس کردنم ، بلکه برا خودنم ، که اگه :"رعایت" بشه درست خونده شده : "والا ، وان لم یکن ... " تصور خوندنه ، شنیدن و دیگر حواسم ، و ما بعدشم ! مثلا یادآوریشم .

چرا ؟  

خب همینو می خواستم فردا بگم ، که دیدم بعد از ظهر خوابیذم و می تونم الان بگم ، خب آدمه و خواب دیگه ، بقول قرآن مکتوب جونی که تو رختحواب گرفته شده از کجا معلوم که برگردونده بشه تا سرآمدی دیگه که فرصتی دست بده ؟ که پیش از این نوشته با هم آیه شو باهم خوندیم و بهش قکر کردیم ، با اینکه خیلی دلم می خواست اینارو فردا بگم که مناسبتم داشته باشه !

گفتم که ! اون کتاب :"زبان علم" که گفتم قبل از انقلابم که چاپ و انتشاری داشته باشه ، بعد انقلاب در بازار کتاب بود ! و بعضی مثل "جامعه  " ای که مثل کتاب :"اقتصاد اسلامی" استاد شهید ، از حضرت امام (ره) نخواسته باشن که جلوش گرفته بشه ، و ایشونم به آقازادشون ، و ایشونم به آقای صانعی دستور جمعش از بازار کتابو بدن ، بلکه هنوزم در بازار کتاب می تونه باشه .  

مثل : 

صفر تا صد 

در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران . 

خب چرا ؟

یادآوریشو میگم ، آخه خوندن مکتوب یا نوشته شده فقط این نیست که چشم به اون بیفته ، یا جلوی چشم پیدا بشه و بگه منو ببین ، یا گفته بشه اینو ببین ، حالا اگه نبینی یا نخوای ببینی مثلا فلان ... .

که تازه مثلا اون زن زابلی بقول استاد شهید که گفتم نه ، یه خدای نکرده بی سواد بالا شهریم نه ، بلکه مکتب ، مدرسه و یا نهضت نرفته ای : بگه نمی تونم ببینم .

و فقطم این نیست که گفتم یکی خوندنو به خواننده ای واگذار کنه ، یا یکی براش بخونه ، و اونم همونطور که گفتم بخواد بخواد و ... فلان .

که خونده شده براشو داشته باشه پیش خودش ، مثلا رو صفحه ی حافظه .

بلکه خوندن از روی اونم داریم که بهش گفته میشه ذکر یا به زبون خودمون یادآوری ، حالا بقول استاد شهید مرتضی مطهری به معنای فکر یا اندیشه اش بمونه ، که این دیگه اختصاص به چشم دار و سواددارشم نداره وقتی بهش گفته بشه :

اقْرَأ

 زن و مرد ، رابلی و تهرونی ، بالاشهری و پایین شهریم نداره ، هرچی خونده باشه بیاد میاره ، حالا تا اون روز چقدر خونده باشه ؟ همونقد می تونه بخونه ، از :"قرآن مکتوب" و میگم .

امیدوارم تا فرصت هست بخونم و بخونیم دوتایی ان شاءالله تعالی ، پیش از اونکه گفته بشه :

اقْرَأ 

و هیمنقدم نخونده باشم ! من . 

شبت بخیر . 

-----------------------------------------------------

سرکلاس تاریخ ...

زیر نویس : فازی 


  

قرآن مکتوب 2 :

... اقْرَأ ... اقْرَأ ... اقْرَأ ... .

با سلام و روز بخیر مجدد .

با دیدن اونم که گفت کار ندارم ،

اونکه شبکه ی خبر سیمای جمهوری اسلامی ایران گفت .

با :"صندوق" و :"صادرات و واردات" ووو شم ، بازار پس از تحریمشم .

ووو  

منتها شاید گفته بشه ، اون زن زابلی بقول استاد شهید که نه ، که در بازار مکتوب یافت نشه ، پایین شهری و حتی تهرونیشم نه ، خب ما که رفتنمون به اونجا کنسل شد ! که گفته بشه : خوندن و نوشتن مثلا واردات اتوبوس هوایی ، که در بحث قبلی گفتم زمینی و دریاییم ، واگذار کرده باشیم ، به مثلا بالا شهریش .

و مکتوب یا نوشته شده باشه که اونو وارد کنه ، پولشم بده یا صادر کنه .

ولی از صندوق :

... صفر تا صد ... ؟

و وارد شده هم ؟

... صفر تا صد ... ؟

حالا تا اطِّلاع ثانوی ، امروز و الانشم ؟ بمونه .  

--------------------------------------------

بحث قبلی : در یه مکتوب یا نوشته شده  


  

قرآن مکتوب :

سلام علیکم ، روز بخیر ، روزت بخیر .   

این :

... اقْرَأ ... اقْرَأ ... اقْرَأ ... .

فرق داره با شنیدنش ،  گفتم که شنیدن کی بود مانند دیدن ؟

مثلا امروزم شبکه خبر سیمای جمهوری اسلامی ایران گفت :

... صفر تا صد ...

البته پیشا تحریمم گفته شده بود ، پسا تحریمم  منتها من نشنیده گرفته بودم .

الانم کاری به اینکه در حرف از :"صندوق" ی می زد ندارم ، که که از جنب و جوش پسا تحریم اینم  عقب نمونه .

تو بازار :"صادرات و واردات" پسا تحرمو میگم که گویا فرق خواهد داشت ، در حالیکه بازم حرف :

... صفر تا صد ...

ه ، تا اطِّلاع ثانوی ؟ یا تا امروز ؟ الان ؟  


  

در یه مکتوب یا نوشته شده :

... بِاسْمِ ... اقْرَأْ وَ ... .

سلام علیکم ، روزبخیر .

در نوشته ی قبلی ، در اینجا ، مثل جا های دیگه که یه چیزی در اون نوشته میشه ، نوشته شده ، میشه و خواهد شد ، شاید این پرسش پیش بیاد که مثلا همون وسیله هوایی ، زمینی و دریایی رفتن از جایی به جاییم ، وسیله ی شخصیم که بشه ، خودشم سوار بشه برا رفتن از جایی به جایی ، ووو ، خب کی برای جاده ی هوایی ، زمینی و دریایی بسازه ؟ بگیر تا اونجایی که یه چیزیم گیر اون زن زابلی بقول استاد شهید بیادم ؟

خب بله مثلا یه گازم که بده تا لایه ی  بالاتر از زمینم اثر میذاره و بی اثر نیست برا اون زن زابلیم ، منکه اینو نگفتم که هیچ خیری براش نداره .

اینو که من نگفتم ، کی می تونه بگه ؟ که در یه نوشته ، مثلا اونایی که در ایتالیا و فرانسه نوشته شد ، همش برا تهران و همشم برا بالاشهریاش نوشته شده ؟ البته مثلا بالا جناحی نه ها ! یا بقول مقام معظم رهبری : تصمیم گیر .

چرا؟ چراش بمونه ، ان شاءالله فرصت که شد : به اونم می رسم .

در این فرصت ، تا فرصت دارم می خوام اینو بگم که در یه نوشته ، حالا رو یه مثلا برگ کاغذ باشه ، یا هرچی که روش نوشته بشه ، رو چی نوشته میشه ؟

پرسشی که در نوشته ی فبلی میشه خوند اینم می تونه باشه که ، آیا نویسنده اون زن زابلیم هست ؟

خب پاسخ روشنه !

کافیه اون زن زابلی نوشتنو به یکی داده باشه ! که براش بنویسه ! حتی در خودشم !

البته مکتوب یا نوشته شده ، البته اگه خوندن نوشتن بلد باشه ، یا اینم به یکی داده باشه که براش بخونه و بنویسه !

چی رو ؟ خب حرفشو دیگه ؟ حرفی رو که داره دیگه ؟ کمتر از یه برگ کاغذ که نیست مثلا ! و هر صفحه ی دیگری که در اون نوشته میشه ! و اون بی حرف نیست !

و رو اون نوشته شد :

... بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ... .

و تو اونم :

... بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، أَلَّا تَعْلُوا عَلَی ... .

 

تا اطّلاع ثانوی 

------------------------------- 

نوشته ی قبلی : مکتوب یا نوشته شده 


  

مکتوب یا نوشته شده :

... بِسْمِ... بِسْمِ ... بِسْمِ ... .

سلام علیکم ، شب بخیر

قبل از خواب گفتم یه وقت نوشته ی قبلی رو بخونی و بگی این چه خبری بود که دادم !؟

برا همین گفتم که بگم حالا من مثلا از وقتی که ته تغاری ازدواج کرده و رفته تهران ، چند بار تونستم برم دیدنش ، یه بارم ؟ که حالا اونم با شما ، اثاثیه هم باز بزنم و برم اونجا ؟

حالا گیریمم که بقول شبکه ی پنج اینجا :"هدیه" هم باشه اونجا .

مثل هدایایی که از مثلا ایتالیا ، فرانسه برا اونجاییا هم آورده شده باشه هم باشه ، برا حاشیه نشیناشم .

مثلا هواپیما ، خب ما که نمی تونیم بریم بالا شهر اونجا خونه ، بخریم که نه ، اجاره هم بکنیم ، در (زیر نویس) حاشیه ی اونجا هم نمی تونیم بریم ساکن بشیم ، خب برا اینکه سکون بعد راه افتادنه ، مسئله رفتن ماس ، در ثانی سکونت در اونجا ، قبلشم یه چیزی که شما رو سوار و اثاثیه رو بارش بزنم .

گفتم که : یه بار ؟ اونم با هواپیما و قطار و ... حتی عمومیشم نه ، مثلا اتوبوس و کرایه رفت و برگشتم بگو ؟

حالا اگه بقول خطیب شبکه پنج اینجا هدیه هم نباشه که ...

آخه فکر نمی کنم هزینه ی وسیله ی رفتن و رسیدن به ایتالیا و فرانسه از جیب ، حالا بقول استاد شهید نگیمم اون زن زابلی ، حاشیه نشین اونجا هم نداده باشه ! که براش مثلا هواپیما هدیه آورده بشه ؟!

و اون هدایا هم مثل هواپیماهایی باشه که  رو سر خونه ما هم میرن میاین ؟ صداشم ؟

این چه کاریه ؟ که پاشیم بریم اونجا و ببینم و بشنویم ؟! پیشا تحریمم می دیدیم و می شنیدیم .

فرقش اینه که پسا تحریم بیشتر دیده و شنیده خواهد شد ، همین ، نه اینکه شمال و جنوب اونجا هم حتی نزدیکتر بهم خواهد شد ، چه رسه به مثلا :"اعتدال" !

نا گفته نمونه که اون دوتاییم که در(زیر نویس) نوشته ی قبلی گفته شد ، از قضا مکتوب یا نوشته شدش برا جایی محروم از اون بوده ، حالا بقول :"کدخدا" ی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران : "با وضوح بیشتر" ش بمونه .

شبت بخیر .

----------------------------------------------------------  

خبر : الله اکبرالله اکبر

زیر نویس : روی ، نه توی ، اونجا ، اون .  


  

الله اکبر الله اکبر

قرآن مکتوب :

... بسم الله ... بسم الله ... .

سلام علیکم

مهاجرت :

گفتم ، هرچند تحصیل حاصله ، ولی گفتنش که ضرر نداره ، اصلا بازم با خودم گفتم که حالا که رفتی اونجا و سر به  عمه  یا بقول بچه ها مامان بزرگشونم می زنی ، یه سرم به مهدی و خانومشو فاطمه کوچولوشونم میزنی ، یه ماچم از طرف من بکن ، حالا بعد گازیم که می دونم ازش میگیری اشکالی نداره .

ماترک ، ارث و وارثین :

خب می دونم که می دونی اونچه از عمو خدا بیامرز ، مکتوب و غیر نوشته شده ، مونده ربطی به تو نداره ، چه رسه به من ، زن عمو و بچه هاش می دونن و خودشون ، حتی لازم نیست که مثلا بگی عالم یا دانشمندشون وارثه ، دانای نوشته شده و غیرش ، پس یه خبر بهت بدم .

اونم اینکه تا بیای اسباب اثاثیه رو جمع و آماده می کنم که بریم !

ای کاش من یه ... بودم :

خب مگه خبرا بهت نرسیده ؟ آخه ما که اینجا شبکه اینجا نداریم ! شبکه پنج نه ها ! اونو که اون زن زابلی مکتوب تو یکی از آثار استاد شهیدم داره ، البته اثری که از بازارم جمع شد و نمیشه  بهش گفت مکتوب در بازار کتاب و بهش استناد کرد ، هرچندم که من خودم با دوچشم خودم اونو دیده باشم .

-----------------------------------------------

قرآن مکتوب : الله اکبر 


  

الله اکبر

سلام علیکم و تسلیت .

البته من بزرگتری بنام عمو نداشتم که مثل تو از دست دادنشو تجربه کرده باشم ، مثلا دیده باشم ، پس نمی دونم چقدر می تونم باهات همدردی کنم .

... وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ ... وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ لِأَبِیهِ ... .

اونم وقتی بهش گفته شده باشه پدر ، اونم در :" قرآن مکتوب" ،  حالا مدِّرس و درس دهنده ، معلم ، استاد و آموزگارم که گفته شده باشه بمونه .

بله شنیدم ، ولی شنیدن کی بود مانند دیدن ، برا همین حق داشتی که بری ، نگران منم نباش ، درستکه گل پسرتم رفته دیدن خانومش ، نامزدش و تنها می مونم تو خونه ، ولی چی ؟ نه تنها خونه رو کثیف نمی کنم ، بلکه اینقد پیر نشدم که نتونم برم نون بگیرم بیام و بخورم ، تازه اگه هنوزم نتونسته باشم یه نمیرو یا آبپزشم درست کنم ، کنار نون پنیر و شیری که می تونم بگیرم بیارم بخورم .

همونطور که گفتم سلام و تسلیت من به عمه یادت نره ، حالا توهم مثل من فقط یه عمه برات مونده و خدا برات حفظش کنه و از بزرگتری برات کمش نکنه ، هرچند گفتم که بقول آقا امام حسن ثانی علیه السلام : خدا هیشکی رو بی بزرگتر سیاسی نکنه !

و عذرم بخواه ، از زن عمو و بچه هاشم ، که نمی تونم همرات بیام .  

-----------------------------------  

"قرآن مکتوب


  

سلام علیکم 

... بسم الله الرّحمن الرّحیم ... . 

تا اطلّاع ثانوی 

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------ 

مرتبط : 

استاد شهید مرتضی مطهری در یکی از آثار بدون استثناء خوبشون که باعنوان "آشنایی با قرآن" منتشر شده ، در "آشنایی با قرآن 1" در تفسیر سوره ی حمد دارن : 

تفسیر سوره ی حمد

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ. اَلرَّحْمنِ الرَّحیمِ. مالِکِ یَوْمِ الدّینِ. اِیّاکَ نَعْبُدُ وَ اِیّاکَ نَسْتَعینُ. اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ. صِراطَ الَّذینَ اَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَاالضّالّینَ. (1)

در قرآن مکتوب، از همان آغاز که قرآن به کتابت درآمده است، در اول هر سوره ای به استثنای سوره ی برائت «بسم اللّه الرحمن الرحیم» است؛ یعنی سوره با بسم اللّه آغاز می شود. ولی دیرزمانی است که بین شیعه و سنی بر سر اینکه آیا این آیه جزء هر سوره است یا نه، اختلاف عظیمی وجود دارد. اهل تسنن آن را جزء هیچ سوره ای نمی دانند و شروع هر سوره را با بسم اللّه از قبیل شروع هر کار دیگر با بسم اللّه می شمارند که بسم اللّه جزء آن کار نیست بلکه در عمل گاهی سوره ها را بدون بسم اللّه آغاز می کنند. در نماز، حمد و یا هر سوره ای را که احیاناً بخواهند بعد از حمد بخوانند بدون بسم اللّه می خوانند.

شیعه به پیروی از ائمه ی اطهار علیهم السلام به شدت با این مسئله مخالفت دارند، تا آنجا

مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 80

که ائمه ی اطهار فرموده اند خدای بکشد کسانی را که بزرگترین آیه از آیات قرآن را از قرآن حذف کرده اند. اگر بسم اللّه را از اول سوره ها برداریم، دیگر این آیه را ما در قرآن نداریم جز در سوره ی نمل که آن هم در ضمن نقل قولی است که قرآن از ملکه ی سبا می کند، که هنگامی که نامه ی سلیمان را قرائت کرد گفت: اِنَّهُ مِنْ سُلَیْمانَ وَ اِنَّهُ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ این نامه از سلیمان است و این گونه آغاز می گردد: بسم اللّه. . .

در هر حال شیعه آن را مسلّم جزء قرآن می داند، نه اینکه آن را جدای از قرآن محسوب کند و مانند آنکه در آغاز هر امری بسم اللّه را می افزاید، در قرائت قرآن هم این آیه را از خارج بر آن اضافه کند. (2) 

-------------------------------------------------------------- زیر نویس صفحه ی بالا : 

 (1) . سوره ی حمد.

(2) . شیعیان در مسئله ی فوق اتفاق نظر دارند ولی میان اهل تسنن اختلاف نظر است؛ بعضی با نظر شیعه موافق اند و بعضی سخت مخالف و بعضی قائل به تفصیل هستند.

ابن عباس، ابن مبارک، عاصم، کسائی، ابن عمر، ابن زبیر، ابن هریره، عطاء، طاوس و نیز امام فخر رازی در تفسیر کبیر و جلال الدین سیوطی در اتقان که مدعی تواتر روایات هستند، از طرفداران نظریه ی جزئیت می باشند.

بعضی مانند مالک و ابوعمرو و یعقوب می گویند که جزء هیچ سوره ای نیست و تنها برای اوایل سوره ها تیمّناً نازل گشته و نیز برای فواصل سوره ها می باشد.

ولی بعضی از پیروان مسلک شافعی و حمزه قائل به تفصیل اند که می گویند تنها در سوره ی حمد جزء سوره است ولی در سوره های دیگر نیست.

به احمد بن حنبل بعضی قول اول را نسبت داده اند (تفسیر ابن کثیر ج 1، ص 16) و بعضی قول تفصیل را (تفسیر آلوسی ج 1، ص 39) .

اما راجع به قرائت آن در نماز از نظر فقهای عامه:

1. الحنفیة قالوا یسمی الامام و المنفرد سراً.

2. المالکیة قالوا یکره الاتیان بالتسمیة فی الصلوة المفروضة.

3. الشافعیة قالوا البسمله آیة من الفاتحة فالاتیان بها فرض.

4. الحنابلة قالوا التسمیة سنة و لیست آیة من الفاتحة.

(نقل با تلخیص از کتاب الفقه علی المذاهب الاربعه)

ولی شیعه به دلیل روایاتی که از اهل بیت نقل شده و اینکه به سیره ی مسلمین تمسک کرده است همگی فتوا به جزئیت و وجوب قرائت داده اند. روایات را می توانید در کتابهای فروع کافی باب «قرائة القرآن» ص 86 و استبصار باب «الجهر بالبسمله» ج 1، ص 311 و تهذیب باب «کیفیة الصلوة و صفتها» ص 152 و وسائل الشیعه باب «ان البسمله آیة من الفاتحه» ج 1، ص 352 ملاحظه فرمایید.

 


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :415
بازدید دیروز :488
کل بازدید : 1305235
کل یاداشته ها : 1756


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ