قسمت بعدی ماندگاری معرفت یا شناخت ... :
... بِ ... وعلّم آدم ... ؟ ... ولا... بَ ... .
امیدوارم در مقدمه ، قسمت قبلی رو میگم ، بقدر کافی موضوع بحثو رسونده باشم ان شاءالله .
خب ، اگه حافظه یاری کنه و بیاد بیاد فکر می کنم بعد گردشی که در قرآن داشتیم ، چراکه بقول معروف رطب ، یعنی خرما خورده که نمی تونه بگه : ممنوع !
در گردشم به آیه ای رسیدم که برگشتم از سر ، از اول و خاطره ای رو گفتم .
چی ؟ ماندگار و ماندگاری !؟ مرگ بر ... ؟
ای بابا ! خب ، موندگاره دیگه ! : مرگ بر ... ، کیه که خبر نداشته باشه ؟ که من "دومیش" باشم ؟ شما ؟!
خب بله اگه خبر نداشته باشین ، چراکه نه ؟ حق مسلم شماست ، دونستن ، ولی من فکر نمی کنم ، مگه اینکه چی ؟
من زکاة دونستنیممو بحساب شما واریز نکرده باشم ، اونم کتبا ، حالا انفاق ازاونچه دونستم بمونه .
خب اینکه کاری نداره ، کافیه برین از مادرتون بگیرین ، طلبتونو .
از مثلا مادرآسمونی ووو نه ها ، یا از :
... مَلَائِکَةِ ... .
اوناکه خبر ندارن ، یا بعد :
... أَنْبَأَهُمْ ... .
بلکه بعد :
... یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَکُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَیثُ شِئْتُمَا ... .
آخه مگه من تک خوری کردم ؟ چی خوردم که با مادرتون نباشه ؟ و بچه هاش ؟ حتی :
... لا ... .
مگه چیزی مونده که حالا مثلا اسرائیل که نه ، گفتم که قابل درج در مرگ بر ... م نیس ، بلکه حتی شیطون بزرگم بخواد بخورد من بده !؟ شکر خدا ؟
فرشته ی ماده شنیده بودم ، نرش دیگه نوبره اگه بگین مثل شما نمی خورم ! یا یکی هست که نمی خوره و منم دومیش باشم !
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته ، پدر .
-----------------------------
ان شاءالله ، یعنی خدا بخواد ، فرصت بده ، حالا بقولی :"برابر" م نه ، بقول آقا امیرالمومین :
بِ ... الّذین آمنوا ... .
به :"دو قرص " م کفایت می کنن ، برا بحث بعدی :
دونستن معرفت یا شناخت ...
ماندگاری معرفت یا شناخت ... :
سلام علیکم
ب ... وُجُوهٌ یوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ ... .
مقدمه یا پیشگفتار :
ماندگاری ماندگاری :
در آغاز این بحث می خوام حرف آخرو اول بزنم ، یعنی مقتضای این بحث اینه ، نه اینکه میشه گذاشت که شما آخرش چیزی دستگیرتون بشه ، و من میخوام ، مثلا دلم می خواد ، البته نا گفته نمونه که اگه یه حرف نزنم ! مثل همونکه در آغاز گفتم ، "در" دیگه ! و اختصاصم به این کلمه ، در دیگه ! نداره ، همونطور که مختص کلمه نیست ، می تونه یه جمله ، ووو ، و نه فقطم حرف منم ، همینطور نوشته و منجمله این نوشته که یه لقمه ی چش شماست .
حالا راست ؟ یا چپ ؟ و یا هردوش ؟ بمونه ، ولی هیچکدومش همون "هیچ" اول در آخرم ، یعنی همون که در آغاز این بحث گفتم :
می خوام حرف آخرو اول بزنم ...
از اول تا آخر حرفم ، تا وقتی که حرف می زنم ، همینطور می نویسمش ، یعنی حرف زدنم یا نوشتنش موندگاره ، البته موندگاری ، یعنی یه موندگار .
خب گفتم که ! نگفتم ؟ آخرشو ؟ :"هیچ" !؟ که خورد !؟ نه تنها حرف حرفش ، کلمشم !؟ نخورد !؟ چی خورد !؟ نَ !؟ خورد ؟ خب الحمد لله ربّ العالمین ، منم داشتم همینو میگفتم تا حالا ، تمام ؟
خب :
بِ ... وَوُجُوهٌ یوْمَئِذٍ بَاسِرَةٌ ... .
برم سر بحث ، بحث موندگاری بعدی !
چی ؟ قبلی ؟ نه دیگه ! از اول بگم ؟ نرو ؟ یا نه رو ؟
معرفت یا شناخت ماندگار :
سلام علیکم
بسم الله الرّحمن الرّحیم ، ألحمد لله ربّ العالمین ، ... ، وَأَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوَازِینُهُ ؟ ... .
چی ؟ خاطره !؟ مگه نگفتم ؟ قرار نیست که تا :"قیامت" همش خاطره یا تاریخ باشه ! بله خاطره مونده که نگفتم ، ولی همشم که "ماندگار" باشه اونوقت همش میشه یادآوری همش ! پس کی بهش فکر کنیم یا بیندیشیم ؟
مثلا همون شاه که رفت ! خب چرا نمی پرسین کجا ؟ ش چی ؟
پرسشگریتون کجا رفته ؟ ماندگار نبود ؟ چرا نمی پرسین مثلا همون کجا ؟ رو ؟ که اول ببینیم از کجا رفت ؟ بعد به کجا ؟ شو بگم ، که از خونه پدریش ، که به اون رسیده بود رفت به خونه ی مثلا پدرخانومش و ... خلاصه یه جایی از دنیا رفت !
به کجا ؟ خب به اونجایی که تو این دنیا جمع کرده بود دیگه ! نه اونایی که گذاشت برا زن و بچه هاش که براش انی رو که جمع کرده بود سنگین یا سبک تر کنن براش !
آهان ! افتاد ! بقول قدیماش دوریالی ! مثلا اونوقتا که نون دونه ای یه ریالم بود !
بله فبول دارم که هرچی بگم خاطره بحساب میاد ! حتی اونیم که از خاطره گفته بشه ! تسلیم ! ماندگار مساوی خاطره ! خوبه ؟ حرف حساب جواب نداره .
خب حالا می خواین چی بگم ؟ که خاطرات منم سنگینتر بکنه ؟
:"ماندگار" ؟ یا :"ماندگاری" رو ؟ و چیشو ؟ آیا تعریف واژه یا لفظی رو ؟ اینکه کار من نیست ، به کتاب فرهنگ لغت مربوطه و منم که چنین ادعایی رو ندارم تو اینجا !
بله اونیکه من از این دو واژه و ... برا خودم دارمو می تونم بگم ؟ برا اینکه هنوزم ماندگار اونکه فبلا گفتم ، در اینجا ، یعنی منم بی معرفت یا ناشناخته به این دو واژه و ... نیستم .
البته موندگارش اینه که یه معرفت یا شناختی به اونا دارم ، حالا چقد ؟ خب اینم پرسش خوبیه ، برا اینکه حالا حرف از موندگاریشه .
مثلا مطلبی که تحت عنوان "معرفت یا شناخت علمی" داشتم ، موندگاریش تا وقتی بود که مطالبه مطالبه ی علمی باشه ، یا مثلا بقولی :"دانش بنیان" ، ووو بر مقیاس علم یا دانش .
ولی وقتی که مطالبه ی من ، همونطور که نوشته قبلی ، تحت عنوان "مرگ بر ... " شد :
" ... برا من "حکومت اسلامی" بود ؟ " چی ؟
آیا من می خواستم ، و هنوزم می خوام بازم " معرفت یا شناخت علمی" اونو بخاطر بسپارم ؟ و حتی پرسشگری هم این باشه ؟ و مثل یادآوری خاطره که گفتم ، تا "قیامت" م پرسشگری ؟! پس کی انجامش ؟ وقتی سرانجامی نداشته ، برجامی نباشه ؟ که به اون عمل کرد و بپا خواست ؟ اونوقت قیامت یعنی چی ؟ وقتی موندگاری باشه ؟ و موندگاریش ترازو بشه ؟
حالا علی و اعلاش بمونه ، ولی با چی ؟ آیا با سفلی ش :"حلّاجی" یا سبک سنگین بشه ؟
خب الحمد لله ربّ العالمین که :"سهم " معرفت یا شناخت علمی مطلب من دونستمم شد :"جمهوری اسلامی" ، حالا نوبت چیه ؟ کی مشغول بکارشم ؟ بر مبنای دونسته ؟
آیا بعد :"معرفت و شناخت علمی" ش ؟ یا هنوزم "معرفت و شناخت علمی" نه تنها موندگاره ، بلکه موندگاریم اگه داریم همونه ؟ و :"موندگاری" س ؟
یعنی موندگاریه که موندگاری نداره !؟
بعنوان مثال ، وقتی مثلا مطالبات عبارت شد از :
"استقلال ، آزادی ، جمهوری اسلامی"
خب کدومش موندگار تره ؟ آخه نمیشه که هرسه موندگار باشن ! صرف نظر از اینم که یکیشم :"اسلامی" باشه در :"واژه و ... " و حواله داده بشه به فرهنگ لغات !
نه اینکه منم بتونم موندگارترشو انتخاب کنم .
مرگ بر ... .
و سلام بر ...
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، أل ... ، الم ... بَ ... وَلَقَدْ آتَینَاکَ سَبْعًا مِنَ الْمَثَانِی وَالْقُرْآنَ الْعَظِیمَ ... بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، أل ... مَلِکِ النَّاسِ ... .
دعای اول :
خبر مثل توپ پیچید ، که دعا مستجاب شد ، شعار مرگ بر شاه آخرش کار خودش کرد و مثل همین وقتا ، تو برج دی بود که شابابا دست زنش گرفت و رفت ، بچه هاشم برده بود ، البته بچه که میگم مثل شما رو میگم که من پدرتونم ، نه اونی که مثلا به حرفم گوش میده و ازم یاد میگیره .
خب ، هرکی که خبرو شنیده بود ریخت ، البته بچه های شاه نریختن ، تو کوچه ، خیابانو و کجا ؟ مسجد حاج بابا دیگه ، که خونه ی دوم بچه های انقلاب بود ، تو شهر ما ، اونا ، حتی شهربانیشم جرات نداشت بیاد بیرون ، چه رسه به اینکه جلوی ما رو بگیره ! اونا بیشترشون کپ کرده بودن که حالا چی میشه ؟ شایدم می گفتن اگه برنگرده چی ؟ البته نه همشون ، آخه بودن که مثلا می گفتن بازم ، مثلا مثل 28 مردادی که رفته بود ، برمی گرده ، و این رفتن مثلا دوام نداره و مثلا :"ماندگار" نیست و این حرفا ، در حالیکه درسته که بچه های انقلاب بهمینم شاد بودن و ریختن بیرون و مثلا به ترکی می گفتن :
1357 ، محمدرضا از تخت افتاد
ولی ازینم راضی نبودن که شاه در رفت ! آخه شعار اصلی یا مثلا :" کلیدی" اونا این بود : مرگ بر شاه
اونوقتا بقول سریال در حاشیه ی 2 ما چهار نفر بودبم ، بقولی من بودم ، مادرتون ، آبجی نرگس و داداش مهدی که کوچیکتر بود ، مام ، یعنی منم تا خبرو شنیدم زدم بیرون ، از خونه به کوچه ، خیابون و گفتم که کجا ؟
همونجایی که منو یاد جایی مینداخت که پیامبر ، خاتم الانبیاء محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم پس از هجرت از مکه به پثرب ، شترش به امر خدا اونجا زانو زد .
آخه در بحث قبلی گفتم که دعای من چی بود ، چی بود ؟
آیا مثلا بقول شاعر :
دیو چو بیرون رود فرشته در آید ؟
یا حتی کلمه ی :
لا اله الا الله !؟
که بقولی و بقول بچه مدرسه ای ها : دو بخشه ؟
تازه بخش اولشم مثلا : مرگ ... ؟
و دیگر مطالبات ؟
یا اینکه گفتم :
برا من "حکومت اسلامی" بود ؟
معرفت یا شناخت علمی (قسمت پایانی ، بخش پایانی ) :
سلام علیکم .
تنهایی و معاشرت ماندگار :
بسم الله الرّحمن الرّحیم ، أل ... ، الم ... ، ... بسم الله الرّحمن الرّحیم ، أل ... ، بَ ... ؟
در این بخش پایانی دوتا پرسش دارم و اگه خدا بخواد یه خاطره ، خاطره ای سبز ، که پیش از نوشتن در مشورتی که داشتم ، باخودم دیگه ، آخه ما اهل مشورتیم و با خودمون مشورت می کنیم ، بخودم گفتم رنگی بودنشو بکار نبرم ، ولی بخودم گفتم بهتره بکار برم ، برا اینکه سبزتر می شد .
اما اون دو پرسش :
در واقع یه پرسش و اونم پرسش کلیدی مثلا همین حرف زدنی که دارم می نویسم و رسانه ای اونم .
... ، یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا یهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ ، ... .
اونم برا اینکه ماندگار بشه ، که تا گفته نشه ماندگاری یعنی چی ؟ در ثانی ماندگاری چی ؟ البته این منحصر به فقط دستاورد گوشمون نیست ، که اونچه به اون میرسه ماندگار بشه ، بلکه چهار عضو دیگرم که در گردش خود هرچه گردآوری کنن ، مثل گردآوری گوشه .
یعنی اونام موندگارن تا گردش دیگه ، که با هرگردآوری همونطور که گفتم سبزتر و سبزتر میشه که منظورم از سبزتر شدن این بود .
البته ناگفته نمونه که اونچه که بعنوان مثال من الان دارم میگم ، ضمن اینکه نسبت به اون ، همونطور که در بخش قبلی گفتم شما خدای نکرده بی معرفت یا شناخت نیستین ، ولی شاید بهترشو داشته باشین ، اونوقت بعنوان گفته ی من موندگار میشه تا گفته بعدیم که با گردشی دیگر دستاوردمو بهتون بگم ، بعبارت دیگه سبزترشو ، تا اونجا که به داشته شما نزدیک و نزدیکتر بشه ، همینطور اگر اینی که الان میگم اون معرفت یا شناختی رو که شما دارینو رفته رفته سبزتر کنه .
که اینو در قالب خاطره ای که بعنوان نمونه ان شاءالله میگم ، ولی اول بهتره که اون دو پرسشو مطرح کنم و بعد خاطره رو بگم .
پرسش :
پرسش ، البته پرسش اصلی ، اینه که خدا حرفشو به ما رسونده ؟ اونم حرف :"کلیدی" شو ؟
حالا بقولی کلید در گنج حکیم ؟ و دیگرش از ریشه ی "حکم" ، مثلا حکومت ؟ که مطالبه ای باشه ؟ یا کلید مطالبه ای مثل "معرف یا شناخت علمی" که موضوع بحثه ؟ و یا ... ؟ حتی جامع و فراگیر مطالبه ، منجمله همون که موضوع بحثه ؟ یعنی دین ؟
یا نه ! و یکی ، حالا بقول آقا امیرالمومنین علیه السلام ، با اینم کاری نداریم که کی ؟ یکی نه گذاشته نه ورداشته و اومده و بی مقدمه گفته :
بَرَاءَةٌ ... !؟
اونم :
مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ ... !؟
خب کدوم خدا ؟ تا بعد برسیم به پیامبرش ! آخه پیامبر که نبرده اینو ابلاغ کنه ، هرچند برا اونی که میگه هیچ معرفتی یا شناختی از خدا نداره ، فرقیم نمیکنه که پیامبر خودش می برد ابلاغ کنه یا یکی دیگه .
پرسش اول :
:"عشق" مِشق نه ها ، آیا "بسم الله الرّحمن الرّحیم " در قرآن اومده ؟
پرسش بعدی :
آیا پیش از سوره ی براءة ؟ یا بعدش ؟
کاری نداره که ، قرآنو از مثلا روی طاقچه یا اونجایی که هست برداین و دنبال "بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ" بگردین ، از :
الم (1) ... .
ش بگیر تا :
لغایت :
... ، مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ (6)
ش .
خاطره هم بمونه بعد گشتن ان شاء الله ، چراکه شاید نیازی به یادآوریشم نداشته باشین ، بعد گشتن مطلب دستگیر شده باشه ، چراکه خاطره مال سال 1357 و مطالبه ی " استقلال ، آزادی ، حکومت اسلامی" ، البته برا من "حکومت اسلامی" بود اون زمان ، با تعریف یا شناختی که از اون داشتم ، یعنی بی معرفت یا شناختی از اون نبودم ، هنوزم همون تعریفو دارم ، ولی سبزترشو .
معرفت یا شناخت علمی (قسمت پایانی ، بخش سوم ) :
سلام علیکم .
تنهایی و معاشرت :
بسم الله الرّحمن الرّحیم ، أل ... ، الم ... ، بَ ... ، ... بسم الله الرّحمن الرّحیم ، أل ... ؟!
بقول ما ترکا : کیف احوال ؟
هر چند ما نه تنها با هم دیگه معاشرت داریم ، بلکه مثلا من و مادرتون صب که از خواب پا میشیم ، تا چشمون بهم میفته در سلام دادن با هم مسابقه میدیم و هرکدوممونم بازنده شد جواب سلام بهش واجبه .
تازه بعدشم تو نمازم همچین نیست که من چون جلو ایستادم ، مثل حمد و سوره ، سلام نمازم من بدم ، هردومون به خودمونم سلام ندیم ، نماز با :
... سلام ... .
تموم میشه ، حالا چرا سلام :"علیکم" ؟ بمونه و مگه چن نفره !؟ نفرن ؟ و بازم سر صبی ، بقول جناب خان برنامه ی خندوانه :"تنهایی " !؟ تنهان ؟ و تنهایی ! کشفش کرده ؟! ووو ؟ بقول ته تغاریمون : مگه داریم ؟ مگه میشه ؟! اونم علمیش ! حالا معرفتی یا شناختی یه چیزی ! که در بخش قبلی حرفشو زدم .
راستی ، آخه "حرف زدن" رو که گفتم حرفش پیش اومد ، که این پست ، به اشتراک گذاشتن و گفتن ، مثلا : "تنهایی" که :"معاشرت" نیس ؟ هس ؟
خب ، چی داشتم می گفتم ؟ گفتم بقول ما ترکا : ...
نه اینکه اگه مثلا فارس بودم افتخار نمی کردم فارسم ، بلکه اگه مثلا عربم بودم افتخار می کردم که عربستانیم ، و بقولی می گفتم : " ... ، جانم فدای عربستان " .
البته اسرائیل نه ها ! آخه جونم فدای کجا ؟ مگه داریم ؟ مگه میشه ؟! حالا هرچیم امریکا بگه ، پست کنه ، به اشتراک بذاره که داریم ، میشه ، و قابل درج در معاشرته ، خب منم میگم ، ... ، ... نمیشه ، اینکه نشد حرف ، که حرف دوتا باشه ، که مثلا به جا هم بشه گفت اسرائیل و هم نشه گفت : فلسطین !؟
خب ، چی داشتم می گفتم ؟
جانم فدای عربستان نه ها ، اونو که گفتم ، و اگه چیزیم مونده باشه بقول مقام معظم رهبری :"به اونم میرسم" ، که اگه حافظه یاری کنه و بیاد بیاد فکر کنم منظور :"وزیر ارشاد" بود ، که :"تصادفی" نیست که یکی بگه : "نه غزه ، نه لبنان ، جانم فدای ایران" ، نمیشه گفت در سایه ی معاشرت ، و یا از سر تنهایی بوده ، بدون شک :"حق الناس" ی ادا نشده و بقولی :"رکود" معاشرت بوده ، حالا چه از بیرون ، و چه از درون ، حالا در کجا ؟ بمونه ! چراکه فرقی نمیکنه که در انور آب باشه یا اینورش ، بقولی چه غربی ، و چه شرقی ، چراکه مثلا :"نه غربی ، نه شرقی ، (جونم فدای) جمهوری اسلامی" ، صرف نظر مشابهتی داره و ایجاد شبهه شاید بکنه ، آیا برا فقط ایران گفته شده ؟
یا اگه مثلا من آمریکایی بودم ، یا مثلا پدر ، جد و آبادم مهاجرت کرده بودن به اونجا و من تو امریکا بدنیا اومده بودم نمی گفتم : ... ، جانم فدای آمریکا ؟ مگه این فرقی داره با جونم فدای خونه ی خودم و خودم ؟
خب ، پس چی داشتم می گفتم ؟ گفتم بقول ما ترکا : ...
قبلش ناگفته نمونه ، که اگه آمریکایی بودم می تونستم مثلا بگم : نه اسرائیل که نه ، گفتم که نداریم و نمیشه، بلکه نه عربستان سعودی ، نه مثل اون غیر غربشم ، جونم فدای آمریکا ؟
آخه عربم مثل ترکه دیگه ، از قضا ایرونم عرب داره ، همونطور که مثلا همه ی ترکا که ما جون بدم براش ایرونی نیستن که ، حالا بمونه که بعضیشونم مثلا به پدر میگن بابا .
بلکه یه جاییم هست که به مثلا پدرشون میگن : آتا ترک
خب این یعنی اینکه منم آتا ترکم ؟ خب بله من پدر شما هستم ، ولی پدر حتی بچه های خونه ی دیوار به دیوارمونم نیستم ، حتی اگه ترک باشن ، آتا ترکم همینطور .
خب بله ، ما علاوه بر پدر بزرگوارمون حضرت آدم ابوالبشر ، مثلا پدری بنام حضرت ابراهیم علیه السلامم داریم ، چه ترک و چه عجمش بقول عرب ، حالا فراگیرترش !؟ بمونه ! که حتّی پدری پدری مثل حضرت ابراهیم علیه السلامم پیش اون فرزند بحساب میاد ! پس مقصود از "آتاترک" اینه ، پدریه ، نه مثل پدری حضرت آدم علیه السلام ، که حتی حضرت عیسی بن مریم علیه السلامم قرزند اون بزرگواره رحمت الله علیه ، که علاوه براین پدری حق پدری دیگه ای هم بر گردن ما دارن ، حقی مثل حقی که "آتا ترک" داره ، البته اگه چیزی بما یاد داده باشه ، یا ما از اون یاد گرفته باشم ، مثل کشف حجابی که پدر یا شاه ایران در دیداری که با اون داشت از اونجا به ایرون آورد ! و ماهم از پدر یا شاهمون یاد گرفته باشیم مثل اون ، یا به امر اون ! مثل چیز یا چیزایی که الانم پدر ، یا شاه و یا ... ایرون یاد میده .
آخه به پدر که فقط شاه گفته نمیشه ! بلکه نه تنها به پیامبرم ، بلکه به امامم پدر گفته شده ، مثلا : من و علی پدران امتیم .
پس اگه یه چیزی ازم یاد بگیرین ، یا یادتون بدم ، یا بگم یاد بگیرین چی ؟ اونوقت علاوه بر اینکه پدرتون هستم ، مثلا اتا ترکتونم هستم ، همینطور :"من ... " تونم ، پس خوب حواستونو جمع کنین ! خصوصا وقتیکه که :"من" م می تونه پدرتون باشه ! اونم تو خونه خودتون ، و جونم قربونش بشه خودتون !
منکه اونوقت یاد حرف همونی میفتم که گفتم گفت : من و علی پدران منن !
معرفت یا شناخت علمی (قسمت پایانی بخش دوم) :
: "وجدان!" :
... ، ... ، الم ، ... ، ... بِ ... ، ألا ... ، بَ ... ، ... ؟
در قسمت قبلی این بخش گفتم ، یعنی پرسیدم که آیا تو قرآن بی معرفت اومده ؟
راستی شنیدین که به یکی گفتن ، یعنی ازش پرسیدن ، به تعبیر من دوس دارم ، می خوام ووو ، مثلا دلم می خواد و یا "خواست" مثلا علمی برنامه ی معرفت دیروز شبکه ی چهار سیمای جمهوری اسلامی ایران ، که با توجه به برنامه های قبلیش نه تنها :"حُب" ، شاید : "عشق " م تو قرآن اومده ؟ کجاش ؟
در پاسخ فرموده باشن : شما به من بگین کجاش نیومده ؟ رو ؟
اینو اول صبی گفتم که بحث خشک نباشه و نمکی داشته باشه .
آخه منظورم این نبود که برین بگردین تو قرآن بی معرفتو پیدا کنین ، یا پیدا نکنین !
آخه خدا وکیلی ، حضرت عباسی ، ووو ، وجدانا از شما چه پنهون ، کجاشو بگم که نیومده باشه ، بی معرفتو میگما ، فکرتون جای دیگه نره ها !
اونوم نه فقط بقول درسهایی از قرآن ، که مثلا یکی به یکی خدای نخواسته میگه : بی معرفت !
مثلا از تو انتظار نداشتم ، توقع نداشتم ، ووو .
بلکه کیه که بتونه بگه که معرفت یا شناخت به خدا داره !؟ به کتاب و حرفشم !؟ فرقی نداره ! از نقطه ی بِ بسم الله ش بگیر تا لغایت :
بَ ... .
ش ؟ نه فقط اینکه بعنوان مثال شاعری در معرفی آقا امام علی بن حسین علیه السلام به خلیفه ی اموی که در پاسخ مهمون خارجیش گفته بود اونو نمیشناسه ! که من فکر میکنم اگه یه حرف راست زده باشه همون باشه ! گفته باشه ، شاعرو میگم : که اون کسیکه فقط در لا اله الا "الله" لا میگه .
نه فقطم ! خدای مثلا دانایی که بقول آقا ابا عبدالله ، یعنی امام حسین بن علی علیه السلام ، که می دونه بشر نمی تونه اونو برا خودشم تعریف کنه ، چه رسه به اینکه مثلا به : "اشتراک" م بذاره ! مثلا در :"معاشرت" بشناسونه ! به یکی دیگه یا :"دیگر" اونوقت ، مثلا :"فردایی دیگر" (زیر نویس) خودش خودشو معرفی کرده با زبون پیامبرش و مثلا از پیامبری که تو قرآن اومده :
... بسم الله الرّحمن الرّحیم ، أل ... .
-----------------------------
زیر نویس :
"فردایی دیگر " : نام برنامه ای که از شبکه سه سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش میشه ، و حرف از :" آینده پژوهی" زده میشه .
معرفت یا شناخت علمی (بخش دوم) :
سلام علیکم ، روز بخیر .
... ، الم ، ... ، بَ ... ، ... بِ ... ،أَلَّا ... !؟
بخش : درون نگر و درون گرایی : یا (مرتبط)
دیشب وقتی شبکه یک سیمای جمهوری اسلامی ایران برنامه ی "درسهایی از قرآن" رو پخش میکرد نشستم و نیگا کردم ، از اول تا آخرشم گوش کردم ، نشون به اون نشونی که آخرشم 31321 رو به شماره ی پیامکش که 3000114 بود فرستادم ، اونم دوتا ، یعنی با شماره ای که بنام مادرتونه هم فرستادم .
پس همونطور که در بخش اول این بحث گفتم ، که :"اگه" حافظه یاری بکنه و یادم بیاد فکر می کنم گفتم که :
" ... پشت کوه ... "
ی که نیستم ! که از اینورش و از مثلا تو شهر خبری نداشته باشم ، مگه اینکه همونطور که گفته شد کوه کوه مندرج در تاریخ نه تنها علم یا دانش ، بلکه قابل درج در معرفت یا شناختم نباشه ! و حکما الا و بالا مثلا کوهی در فنلاند باشه ، یا مثلا در ایران و مثلا در قم و کهک !
راستی در به قول معروف قرآن ، در همین که در دسته ، آیا از ریشه ی "عرف" مثلا لایعرف ، یعرفان ووو ش اومده ؟ اونم بعنوان مخاطبش ، مخاطب قرآن ؟
پیام آور :
داستان تعریف یا شناسوندن پیامبرو که شنیدین یا خوندین ؟ که آخرین پیامبر خدا حضرت محمدبن عبدالله که سلام خدا براو و خاندانش ، چی و چجور تعریف کرد یا شناسوند ؟
وقتی که پشت به کوهی در کنار شهری که تو اونجا زندگی میکرد بود ؟ پیش از اینکه پس از سه سال مخفی و پنهونی ، علنی و آشکارا گفت : "اگه" من بگم پشت این کوه دشمن ، مثلا شیطان ، مثلا بزرگش ، اومده و ... ؟ قبول می کنین ؟ اونوقت ، بعدش گفت پیامبره .
----------------------------------
مرتبط : "تنهایی" شایدم "معاشرت " ! در مثلا
که تحت عنوان "جامعه مدنی در اندیشه های سیاسی" ، با "مقدمه : انسان اجتماعی" و " اول – جامعه مدنی" دارد :
انسان با استعدادهای دوگانه تنهایی و معاشرت جویی خود ، ... .
معرفت یا شناخت علمی (قسمت پایانی بخش اول) :
صبح بخیر
چه خبر ؟
هیچی ، منم مثل شما تازه از خواب بیدار شدم و ...
مگه اینکه بقول ، "صلح آمیز" ، پلیس مهمون برنامه ای در شبکه ی خبر تلویزیون ، بخواین بدونین از دیشب تا حالا هم چی گذشته !؟ البته اگه گوشیتونو با خودتون برده باشین تو جای خوابتونم ، حتی اگه مخصوصشم داشته باشین ، و البته گوشیتونم مثل گوشی من نباشه ، فعلا و شاید بعدها یه روزی نیاز به اینم نباشه ، که با اون :"فکر" نکرده به "غیر صلح آمیزی" وصل شد و تو اطاق خوابم براش :"پست" شه !
که منو یاد منتخب مجری برنامه ی "جیوگی" ، حتی : "سیصد سال تلاش" و سعی برا رسیدن به اینجا انداخت ، و یاد ...
مثلا همون حرف ملای رومی تو مصرع اول این بیتش :
مر رسن را جرمی نیست ای عنود ، چون تو را سودای سر بالا نبود
که بالاش منو یاد "فکر" آقا پلیسه هم اندخت ، البته اگه مثلا بقول مولانا :
ای برادر تو همه اندیشه ای ، مابقی (کوهی) استخوان و ریشه ای
یا بقول کوه نوردی :
من فکر می کنم ، پس هستم
شایدم این اول صبحی یاد استاد شهید و پاورقیهای خوبش در اثری از مرحوم علامه ، و :"نقد" حرف اول این کوهنورد ، یعنی جدا کردن سره از ناسرش .
مثل صلح آمیز و غیره اش که قبلا گفته شد ، خب البته که صلح آمیزش :"سره" ، ولی گوشش شیطون کر آیا فکر یا اندیشه ی ناسره هم داریم !؟
و آیا :"پست" م میشه ؟ ارسال کنندشم پلیش !؟ بقول جناب خان !
مثل مجری برنامه ی جیوگی ! که با سعی و تلاش ، ولو سیصد سال دیگه هم شده میشه به اینجا رسید !
که بعدش اگه حافظه یاری بکنه و یادم بیاد فکر می کنم این پرسشو داشتم که : حالا به کجا ؟ بمونه .
فکر می کنم :"چجوری؟" م مونده بودا ! صلح آمیزشم ؟! نمونده ؟ که پست یا ارسال بشه ؟ شده ؟
خب :
... ، الحمدلله رب (صلح آمیز و ) غیر مغضوب علیهم و ل ... .
حالا ببینیم یا بنگریم که کدوم صلح آمیزتره ، یا تو "نقد" م سره تره ، و یا ... ؟
... ، یوْمَ یکُونُ النَّاسُ کَالْفَرَاشِ الْمَبْثُوثِ ، وَتَکُونُ الْجِبَالُ کَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ ، فَأَمَّا ... .
راستی چرا دیشب مربی بارسلون وقتی که داشت بازیکن جدیدشو پست میکرد جلوی دهنشو گرفته بود !؟
بسم الله الرّحمن الرّحیم ، ... ، الم ، ذالک الکتاب ... ، و علّم آدم ... .
----------------------------
مرتبط : روشنگری ...
و : اظهار نظرم به اون ، که هنوز :"امضاء" نشده و :"منتظر تایید" ه ، برا همین گفتم اینجا بیارم :
سلام علیکم برادر عزیز
خیلی جالب بود ، منکه کیف کردم !
حالا چه ولی فقیه امضاش کنه و چه نکنه !
البته اگه از ما (توضیح) نباشه ! وگرنه منم مثل ایشون کیف کردم دیگه !
مشکل آقای مصباح اینه که حرفای ایشون تا امضا نشه ، طبق نظر خودشون ، حرف نیست !
که گویا این مشکلم شما حل کردین در این مطلب ، با نمونه امضایی که از آقای خامنه ای براش آوردین .
البته مشکل ایشون هنوز سرجاشه ! آخه شاید اشخاص مورد نظر شما امضا رو امضا ندونن !
برا این چه راه حلی دارین ، چراکه مشکل نوشته شما وقتی حل میشه که امضای مورد قبولی رو داشته باشه !
من فکر می کنم بهتره سخنان اخیر مقام معظم رهبری رو که در دیدار اخیرشون با ائمه ی جمعه ی ... ، داشتن یه بار دیگه مرور کنین ، خصوصا اونجاشو که حضرت امام (ره) به مردم حق امضا دادنو ، ممنون ، خیلی ممنون !
-----------------------------
توضیح :
ما یعنی مای جماعت جمعه ای که مخاطب فرمایشات ایشون در دیداری با این :"ما" داشتن ، نه جمهور جمهوری اسلامی ایران ، که بقول مثلا آقای مصباح حق امضاء ندارن و لا حکم الا امضای ولی فقیه ! البته بجز مثلا ایشون ! و منجمله ، یعنی از جمله صاحب وبلاگ "سلمان علی علیه السلام " .
ناگفته نمونه که وقتی گفته میشه جمهوری اسلامی ، یعنی در ظرف جمهوری اسلام پیاده میشه ، حالا صرف نظر از اینکه دین یعنی اسلام خودش ظرف داره ، بر فرض محالم که ظرف جماعت ، جمعه و حجم برای ما ، یعنی خانواده ی ما نداشته باشه ، که در این ظرفم مثل امام ، نه تنها امام جمعه ، جماعت و خانواده ، بلکه اعضای خانواده هم بقدر عقل یا خردشون حق امضاء برا خودشون دارن ، که جمهوری و نظایرش فقط مدعی آنند ! خب جمهوری یعنی چی ؟ و حضرت امام (ره) چی رو امضاء فرمودن ؟! یا تایید فرمودن ؟! آیا چیزی رو که برفرضم که محال نباشه و عملی باشه تایید و امضاء شده که به اون عمل نشه !؟ خب به چی عمل بشه !؟
بعبارت دیگه :"ظرف" عمل یا کار چیه ؟ اگه برا دینی و اسلامی عمل کردن ظرف لازم باشه و برفرضم دین یا اسلام این مهمو مسکوت گذاشته ! باشه ؟
امشب که به درسهایی از قرآن جناب آقای قرائتی گوش می دادم عکس اینو می فرمودن ! یعنی فرمایش ایشون این نبود که دین یا اسلام برا جزئی ترین ، کوجکترین و یا پیش پا افتاده ترین مسئله و موضوعی حرف داره !
حالا کاری ندارم که ایشون در کنار حرف :"دولت" سفارش کشف حرف دین یا اسلام به : مهندسین ، دکترا ووو می کردن ! که گویا ایشونم حرف مثلا دولتو ، دولت جمهوری اسلامی رو ، حرفی دیگه و شایدم مورد تایید یا امضای دین یا اسلام نمی دونن ، یا مثل جناب آقای مصباح در صورت تایید و امضای ولی فقیه ، که فقطم ایشون حق امضاء و تایید بهشون داده شده و لاغیر ، ولو امام جمعه ی جماعت خانواده ای هم باشه !
چه رسه به نهادهای مدنی همون :"غربی" که در فرمایشات ایشون مورد تایید و امضایشان نبود !
حالا آیا با حق امضاء و تاییدی که مثل جناب مصباح از ولی فقیه گرفته بودن ؟ یا ... ؟ بمونه ، که در اظهار نظرم به نوشته ی روشنگری ... به اون اشاره شده .
معرفت یا شناخت علمی (قسمت پایانی) :
بخش اول : برون نگر و برونگرایی
سلام علیکم ، وقت بخیر
حالا مثلا بقول مرحوم علامه محمدتقی جعفری ، که براتون قبلا ازشون گفته ام ، در اینجا هم ، گیریم انجیرم انجیر کوه قنلاند ، حالا کوهنوردشم یه فرانسوی ! بمونه .
و :"سیصد سال" یا :"تصادف"شم بقول استاد شهید با مثلا قرن یازده هجری ! قمری کوه کهک قم و کوهنورد اصفهانی رسمیت یافته صفویم بمونه .
و :
... ، لِإِیلَافِ قُرَیشٍ ، ... .
شم ، در کوه حرا صامتشم قابل درج نباشه ! حالا ناطقش ، اونم در برون یا بیرون بمونه !
خب بیرون چه خبره ؟ برا نگریستن ؟ و گرایش اون :"جوری" ؟ برا خورنده ی مثلا انجیرش ؟ یا کوهنورد کوه انجیرش ؟
آخه انگار ما از پشت "کوه" اومدیم ! و یا چشم که نه ، حتی عضویم برا کوه پیمایی نداریم ! سر که نه ! حتی پای رفتنم نداریم ! که بریم بیرون ببینم چه خبره ؟
یا دهنم ندرایم که ابن :"برون" ، :"بیرون" ووو که گفته بشه یعنی چی ؟! نکنه بیرون از منه و خبری ازش ندارم !؟ بتبع از :"چجوری" یا کوهنوردشم ؟ جتی برا خودم !؟ چه رسه برا قریش یا خونوادمم ؟ تازه :
... ، فَلْیعْبُدُوا ... !؟ ... .
حالا خوردنش !؟ و ... !؟ ش بمونه .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، الْقَارِعَةُ ، مَا الْقَارِعَةُ ! وَمَا أَدْرَاکَ مَا الْقَارِعَةُ ؟ ... .
-----------------------
مرتبط : قرآن صامت
و : تریبون
و : سخنرانی مقام معظم رهبری ، در دیدار اخیرشون با ائمه ی جمعه ی ... ، خصوصا اونجاش که میراث امام راحل (ره) و فرمودن که مردمو در حکومتم وارد کار کردن ، حالا چجوریش بمونه ، ولی مسلما با پای خودشون .