پیدایش پدیده 20 :
... ، وَأَوْحَى رَبُّکَ إِلَى النَّحْلِ ...
... ، إِنَّمَا جُعِلَ السَّبْتُ ...
علیکم السلام ، چشم الان پا میشم
بِسْمِ اللَّهِ ... ، إِنَّا أَرْسَلْنَا ... ، ... ، رَبِّ اغْفِرْ لِی وَلِوَالِدَی وَلِمَنْ دَخَلَ بَیتِی ... .
سلام علیکم و تسلیت
فقط می خوام بگم که شکر خدا فقط به اندام ، تن و بدن خودمون تکیه دادیم ، و از حلالش خانه ی خانواده ، مسجد جماعت محل و مصلی جمعه ی شهرو دیار خانه ی ما ایرانم نه تنها ، بلکه خانه ی خدا و قبله ای که نماز ظهرو به اون طرف خوندیم نیز چشم پوشیدیم .
لباس ما :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، الر کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ ، ... .
چه رسه به پیشنویسی برای شکل دهی ما ، برای پوشش ، که از بیرون پیشنهاد میشه ، صرف نظر از اینکه چه سرنوشتی براش رقم میزنه .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِی غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ ، ... .
اونم نه حتی یه روز دیگه مثل فردا ، بلکه به محض تن کردنش ، ولو مفت و مجانی ! صرف نظر از داعشی و لباس قانونی به تن کردنش که نه ، بلکه تحت پوشش دفاع ازحقوق بشر عریان که تنپوش حق مسلم اوست !
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ، الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ ، وَ ... .
که گویا بقول مرحوم علامه محمدتقی جعفری ، در تاریخ از ماقبل یونان باستان گرفته تا عصر حاضر ، این وسط پیامبری حرفی در این زمینه نزده ! در حالیکه همین پیش از نماز چه کردیم ؟ آخرشو میگم ، مس "فرق" سر بمونه ، نه شکافتن داعشی اون ! اونم سر نماز و زهردار و بقصد مرگ و بخاک سپردن ابوتراب و اونم مخفی از چشم داعشی ها ، چشم بینایی ابراهیمی خدا دادیشون !
و شکر خدای رحمان و رحیم شکل داده به هر پدیده ای به اندازه ی خودش ، که در اینجا نه تنها از بدن ، بلکه خمس و پنج یک دمیده در بدنم نیز خرج کردم ، که دستکم امامی داشته باشه اعضای بدنی که امام علی علیه السلام فرموده :
الحواس ( حتی حس لامسه ) ائمة الاعضاء ، ...
سلام علیکم ، شب بخیر
پیشنویس پدیده ی بدن :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، أَتَى أَمْرُ اللَّهِ فَلَا تَسْتَعْجِلُوهُ ... .
اول تشکر که به منم فرصت داده شد که پشت کامپیوتر بشینم ، با اینکه تعطیل نکردن کار در روز گذشته که جمعه بود و روز تعطیل اینقد بدنم خسته و کوفته شده که نیاز به تعطیلی کار دارم ، یعنی خواب ، ولی خوابه دیگه ، بیداری بعدی بدن از کجا معلوم ؟ کار امروز ، یعنی امشبم که نمیشه به فردا گذاشت .
اونم امشب که شب دوم از شبهای قدره و ... .
رونوشت پدیده ی بدن :
خب تا خدا نخواسته خواب حاکم نشده زود برم سر حرفی که امشب دارم براتون ، که عبارته از رونوشتی که ما از بدنمون داریم ، یا میتونیم داشته باشیم تا چشممون به اون می افته و یا قابل لمسه برامون ، و مثل خواب ، خواب ابدی سراغش نیومده .
و فرق ایندو رونوشت از پیشنویس اون ، که برامون نوشته شده و فرق داره شکلش با مثلا شکل بدن دیگر پدیده ها ، حتی چهارپاها که نه ، بلکه اونایی که رو دوپا هم راه میرن ، با رونوشتی از پیشنویسی که تهیه شده بوسیله گوش ، بنا بر گفته دیگری که چشمش به بدن خودش افتاده و برامون بگه ، یا بوسیله ی چشم ، ولی با افتادن به نوشته ی اون از بدنش .
البته نه گفته ی اونکه بدنمونو برامون نوشته ، و می نویسه در مثل این شب و خواهد نوشت تا وقتی که وقت خوابش فرابرسه و در آرامگاهش قرار بگیره ، که فعلا با این کار نداریم .
خب بدنی داریم که دست کم در دست رسه ، همون که گفتم قابل لمسه ، برای کی ؟ خب برا ما ، که می تونه رونوشتی از اون داشته باشه ، کی ؟ همون ما ، من ، شما و مثل شما دوتا .
... ، ینَزِّلُ الْمَلَائِکَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَنْ یشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ أَنْ أَنْذِرُوا أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاتَّقُونِ ، ... .
این من ، شما ، و مثل شما دوتا رونوشتی از بدن داره ، حالا چقد ؟ بحثش جداس ، فعلا حرف اینه که رونوشتی از بدن خودش می تونه داشته باشه و این رونوشت مثل پیشنویسیه که یکی دیگه براش داشته باشه ، برا چشم بوسیله ی نوشتش و یا برا گوش بوسیله ی گفتنش .
که چی ؟
آیا برای اینکه مثلا چشم بندازه به بدنش ؟ و یا مثلا چشم بسته گوش و چشم بیندازه به گفته و نوشته ی اون ؟ بعلاوه گفته و نوشته ی کی ؟! گفته و نوشته ی بدنی مثل خودش !؟ که حتی دستم بهش نزده ؟ چه رسه به اینکه چشم به اون انداخته باشه !
... ، وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِی إِلَیهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ، ... .
بدنمون که مثلا کره ماه نیست که پامون به اون نرسیده باشه و در دسترس نباشه برا لمسش ! که نیاز به پیشنویسی داشته باشه که رفت از بیرون تهیه کرد ، اونم بدون بازنگری به اون ، به بدن .
مثل همون که اون بیرون رونوشتی از پیشنویش برداشته شده و من ، شما دوتا و مثل شما دوتا تا حالا چشممون که به اون نیفتاده ! بلکه دستمونم بهش نخورده ! ولی اون بیرون خورده .
خب خورد چی شد ؟ یا نخستین بار که چشم افتاد چی شد ؟ نه اینکه برا اونم گفته و یا نوشته شده ! مثل پیشنویسی که من ، شما و مثل شما دوتا می تونید رونوشتی از اون داشته باشه ، هنوز هم ، تا بیداره .
پیدایش پدیده 18 :
سلام علیکم ، شب بخیر
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ وَلَمْ یجْعَلْ لَهُ عِوَجًا ، ... .
پدیده ی بدن :
پیش از ادامه بحث گفته باشم که این نمیشه ها ! الان ساعت چنده ؟ خوبه این کامپیوترو که جنازشوشده بود گفتم برا من راه اندازی کنین ! که مزاحم شما نشم ، وگرنه از دیروز که کامپیوتر خونه به سرنوشت لب تاب من دچار شده شما می خواستین چه بکنین ؟
... ، إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِینَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا ، وَإِنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَیهَا صَعِیدًا جُرُزًا ، أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیاتِنَا عَجَبًا ؟! ... .
دنیای درون و بیرون بدن :
خب صبح با اینکه جمعه هستش ولی ان شاءالله می خوایم بریم سر کار ، پس برم سر اصل مطلب امشب .
پیشتر به نقل از استاد شهید مطهری گفته ام که در یکی از آثار خوبشون اومده : کانت گفته که روز سنگ مزارش نوشته بشه که دوچیز اونو به شگفتی انداخته ، البته گوش داعش کر ! برا سنگ مزار و نوشته روی اونو ...
حالا چرا اینو گفتم ، برا اینکه وقتی از سرکار اومدیم و بازم کامپیوترم اشغال شده بود ، خب داشتم به یه سخنرانی قبل افطار تلویزیون نگا میکردم ، که در رابطه با دعای مکارم اخلاق صحیفه ی سجادیه بود و به یکی از اون دو شگفتی اشاره شد ، که بشر دیگه مثل قدیما به آسمون نیگا نمی کنه .
به یکی دوآیه از سوره ی وذاریاتم که در زمینه ی آندو شگفتی بود اشاره شد ، ولی از پیشرفت بشردر نیگا به درون اشاره ای نشد ، منجمله مثلا همونکه آیا مثل قلب ، مثلا عقلم داریم ؟ البته اگر بقول بشر عصر حاضر دنیای شگفت انگیز درون ختم به حس نشه ! نه حواس ! چراکه اونوقت یه چیز شگفت انگیز دیگه ای پیدا میشه که بیاد حواس و ولو دوتاشم جمع کنه ! حالا حفظ و بازنگری محفوظات حسی بمونه ! چراکه مانند مثلا فکر کردن و اندیشیدن ، این دو هم کاره همون شگفت انگیز حس گفته میشه ، یا جامع حواس .
کی گفته !؟ خب مثل همون که میان بیرون و درون شگفت انگیزه دیگه ! چه رو زمین ، و چه در آرامگاهش .
وگرنه از بیرون که به دنیای شگفت انگیزدرون که اشاره نمی کنه ، یا از درون به بیرون ! میون ایندو قرار داره ، در جایی به نام بدن ، میان درون و بیرونش .
نه اینکه حتی با اون حسی که در نوشته ی قبلی گفته شد : دوتایی دارن ، جمعی و قرآنی اونم ، چراکه حس و حواس یکی از آندو شگفت انگیزه .
و یکی از اصحاب درونه ، البته همونطور که گفته شده ، حس و نه جمعی و قرآنی اونم ، مثلا ولو دو حس در دنیای شگفت انگیز درون ! و البته بدون جامع ایندو در درون و ...
پیدایش پدیده 17 :
سلام علیکم ، شب بخیر
گزینه ی پدیده ی ... :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَ ... ، فَوَرَبِّ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ مَا أَنَّکُمْ تَنْطِقُونَ ، هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ ضَیفِ إِبْرَاهِیمَ ... ؟ إِذْ دَخَلُوا عَلَیهِ فَقَالُوا سَلَامًا ... ، ... وَبَشَّرُوهُ بِغُلَامٍ عَلِیمٍ ، ... ، قَالُوا کَذَلِکِ قَالَ رَبُّکِ إِنَّهُ هُوَ الْحَکِیمُ الْعَلِیمُ ، ... .
امشب شب نوزدهم ماه رمضان و یکی از سه شب قدری که گفته شده : "تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَةُ وَالرُّوحُ " در اونه ، و : " سَلَامٌ " در اون تا سپیده دم .
ساعت ... :
سپیده دمش فرق مولود کعبه در مسجد بهنگام سجده شکافته شده ، توسط یکی از اونایی که شبیه داعشی های امروزین ، با این فرق که اگه نگیم جای مهر که نه ! بلکه اثر سجود بر پیشانیشون پیدا بود ! و حرفشون حرف خدا بود ! ولی برعکس امروزیهاشون فقط با حکم و حکومت علی که کار نداشتنن ! که امروزیهاشون با فرمان و فرمانروایی معاویه ها و عمرعاص های امروزی کار ندارن ؟!
و حالا عشق که نه ! محبت قلبیشون به پول یا ریال دوستی شونم بمونه ! برعکس اونا که زهدشون از ظاهرشون که پیدا بود !
بگذریم ، گزینه ی روی میز چی باشه ؟
حالا روی میز مثلا چشم ؟ یا رو میز حس ، قلب و بقول خودمون دل و بعبارت دیگه مرکز بینایی ؟ بمونه ، بشرح ایضا دیگر میزها ... ؟
بعد نماز مغرب برا یه مطلبی رفته بودم به سایتی دیدم که در پاسخ به پرسشی گفته : قلب در قرآن یعنی روح !
یاد یکی از استادام در زمان دانشجویی افتادم که سر کلاس یکی از درسهایی که با ما داشت وقتی گفت : اونی که عالم با حسش میگه ، عارف با دلش میگه و فیلسوفم با عقلش ! گفتم اونی که با فکر و اندیشش میگه کیه ؟
نمی خواد بقول ما ترکها زیاد راه دور برید ، باغچه نزدیک ! قرآنو از رو طاقچه بردارین ببینین چند جاش عقلو فکر ترجمه شده و چن جاش برگردون اندیشه خرده ؟
حالا برا نمونه بمونه تفسیری که همشو یه کاسه کرده و گفته : روح ، عقل ، فکر ، قلب و حس همش یکیست " تو قرآن " !
تو اون سایت که امشب رفته بودم یه سایت : " اندیشه " هم بود اسمش ، یه چیزی پرسیدم مثل این که : آیا مثل امشب ، یعنی شب قدر روح برا روح پیدا میشه ؟ یا قلب برا قلب ؟ ووو ؟
خب بله : " إنّا " یا بقول خودمون : " ما " برا ما پیدا میشه ، ولی ما یه بدن داریم که روح داره ، بدنی که روح در اون دمیده شده ، حالا چقد ؟ بمونه ، بشرح ایضا اینکه بدنم سر و دست و پا داره ، چشم ، گوش ووو
و همون بدنی که بمونه که اگه دماغشو بگیره ، اگه لباش باز نشه جونش در میاد ، ولی دستشو بهش بزنه هردوش ! یه حس دارن ! دوتایی ! جمعی ، یا قرآنی ، یکی از همون پنج حس اعضای پنجگانشو .
بِ ... ، هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ الْغَاشِیةِ ؟ ... .
پیدایش پدیده 16 :
سلام علیکم ، عصر بخیر
... ، قُمِ اللَّیلَ إِلَّا قَلِیلًا ، نِصْفَهُ أَو ... .
ساعت فکر و اندیشه :
از فرصت دست داده ی بعد از ظهر امروز گفتم استفاده کنم و یکی دو نکته رو در رابطه با حرفی که دیشب زدم براتون بگم ، یعنی همون که گفتم ، در اینجا بگم .
... إسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، حم ، تَنْزِیلُ الْکِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ ، إِنَّ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَآیاتٍ لِ ... ، ... ، فَلِلَّهِ الْحَمْدُ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَرَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ، وَلَهُ الْکِبْرِیاءُ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ .
اصلاحیه :
اول اینکه شاید به نقل از امام علی علیه السلام گفته باشم بهترین تفریح ورزشه ، البته هرچند ورزش یه کاره و همشم بدنی نیس ، ولی فرمایش امام علیه السلام اینه که بهترین تفریح کاره ، حالا چه کار بدنی و چه کار دینی ، البته با پیشنویسی که از پیامبر نقلشو پیشتر در اینجا داشتم ، که فرموده اند : العلم علمان ، علم الابدان و علم الادیان .
چراکه نه تنها پدیده کار ، چه کار بدنی و چه کار فکری ، که بقول برادر استاد حسن رحیم پور ازغدی : بعضیا حاضرن ساعتها " بیل بزنن " ولی ساعتی کار فکری نداشته باشن ، بلکه پیشنویس و سرنوشت : " بهترین تفریح کار" با اونکه شاید " بهترین تفریح ورزش" گفته شده باشم فرق داره .
اما بعد :
ساعت علم و دانش :
... : اطلبوا العلم من المهد الی اللحد .
یادمون نره که گزینه ی پدیده ای به اسم و نام فوتبال بعنوان مثال روی میز پیشنویس گفته شد ، حالا با پیشنویس دانششم بعنوان مثاله ، و همونطور که دیشب گفته شد لازم نیس که به دلخواه منم باشه ، و جام جهانیشم اونی که دل من می خواد ببره ، و ببره به خونش ، به مهدش ، مثل مهد فوتبال که جام بیستم رفت به اونجا ، البته اروپا ، چراکه مهد مهدش از دور مقدماتیشم بالا نیومد .
البته من کارشناس پدیده ای بنام فوتبال نیستم که از مهد و لحدش خبر دقیقی داشته باشم ، بعبارت دیگه از متن پینویس و سرنوشتش دقیقا خبر داشته باشم ، چیزی که هر پدیده ای داره ، چراکه پدیده یعنی همین دیگه ، که مثل همون ماهی که در آسمون پیدا شد ، و یواش یواش ، کم کم و به تدریج داره به همون شکل اولش در میاد ، البته بقول امام علی علیه السلام متقارنش ، هر چی که پیدا میشه ، نه تنها در بیرون برا چشم ، گوش و دیگر اعضای بدنمون ، بلکه در درون برای فقط حسم که داشته باشن اعضای بدنمون ، فقط پیشنویس نداره ، سرنوشتم داره ، سرنوشتی معلوم و دانسته شده ، و بقول امام مقرون به پیشنویسش .
بعبارت دیگه بستگی داره به پیشنویسش ، بازم بعنوان مثال اگر پیشنویس مثلا علم و دانش :"تصور و تصدیق" باشه ، یا بقولی دیگر فقط باب :"تصدیق" باشه و یا اصلا همون که چشم ، گوش و دیگر اعضای حسی ، مهد علم و دانش باشه و لحدشم حواس ، ووو ، هرکدام نه تنها حیات و ممات ، زندگی و مرگ ، بلکه یادمانشونم فرق داره ، در بازنگری پیشنویس ! حالا مهد و لحد ساعت بعد اونم بمونه ، ساعت بعد ذکر و یادآوری رو میگم ، بعد یاد آوری این پیشنویسا رو میگم ، اگه یادمون مونده باشه و بقول راهنمایی رانندگی امروزا با جرثقیل به پارکینگ منتقل نشده باشه ، وقتی که گوینده یا نویسنده اش سر حرف و نوشته اش پیدا نباشه ! با حرف ، سخنرانیش و نوشته اش نباشه ! در حالیکه بقول امام از حرف و نوشته اش پیداس کیه !
مثالی دیگه :
خب ، پس مانعی نداره که شما دوتا توخونه ، یا یکی مثل شما در چهاردیوارخونه ی ما ایران ، ووو ، دلتون بخواد مثال دیگه ای بزنین ، حالا بهرمناسبتی ، مثل مناسبت شبهای فوتبالی که پشت سر گذاشتیم ، حالا با پیشنویس و سرنوشتشم کار ندارم ، همینکه پیدیده ای باشه کافیست ، بیرونی و درونیشم برام فرقی نداره ، که در چهاردیواری خونه باشه یا بیرونش .
گزینه ی جنگیم باشه مانعی نداره ! هوایی و زمینیم باشه فرقی نداره ، فقط کافیه پیدا باشه و ناپیدا نباشه ، مثل گزینه ی نظامی بعضیا که یه راهنمایی رانندگی می خواد که گزینه های بی صاحبشونو بفرسته به پارکینگ ، مثل گزینه ی نظامی اونایی که پیاده نظامشونو با لباس داعشم پیداس ، که از قضا بی مناسبت با شبهای قدری که پیش رو داریم هم نیس ، و سواره نظامشونم با لباس جعلی پیداس .
پس هر گزینه ای باشه کافیه روی میز پیدا باشه ، نه میز ناپیدا ، چه رو میز چشم و گوش و دیگر اعضای حسی بدن و چه مابعدش ، ولو اینکه میزم فقط میز حس باشه ، چراکه فقط کافیس که قابل بازنگری باشه ! همین .
ولو اینکه بقول راهنمایی رانندگی هم بی صاحاب و هم بی سرنشینش با جرثقیل به پارکینگ فرستاده شده باشه تا ...
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، حم ، تَنْزِیلُ الْکِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ ، مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَینَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُسَمًّى ... .
پیدایش پدیده 15 :
سلام علیکم
بِ ... اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، حم ، وَالْکِتَابِ الْمُبِینِ ، إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیلَةٍ ...، ... ، فَإِنَّمَا یسَّرْنَاهُ بِلِسَانِکَ لَعَلَّهُمْ یتَذَکَّرُونَ ، ... .
سر شب زنگ زدم به صابکار جدیدمون ، هرچند گفت صبح زود نیایم ، ولی طبق معمول هوا که روشن شد می ریم ، تا پله های طبقه ی همکفو بزنیم ، کارگراش میانو مصالح طبقه ی آخرو میدن بالا ، پس کار داریم و زیاد نمیشه بیدار موند ، پس زیاد وقتتونو نمیگیرم .
سرنوشت :
خب شبهای فوتبالی تموم شد ، هرچند بدلخواه من تموم نشد ، خب اونی که گفتم دلنوشته بود پیشنویسش ، و همش که به دلخواه من تموم نمیشه ، به دلخواه شما هم همینطور .
البته برای منکه زیاد مهم نبود سرانجامش ، سرانجام جام جهانی رو میگم ، نه فوتبال ، چراکه فوتبال که تموم نشده ، چراکه فوتبال که همش جام جهانی و اونم هر چهار سال یه بار نیست ، تازه مثلا ورزشم فقط شامل فوتبال نمیشه ، یا مثلا تفریح ، سرگرمی ووو ، همونطور که کار یا بقول امام علی علیه السلام بهتریم تفریح هم فقط ورزش ، تازه کارم فقط در کار بدنی خلاصه نمیشه ، مثلا همون پیشنویس دلخواهم که و سرانجامش جور دیگه رقم خورد ، کار بدنی بحساب میاد ؟ کار قلب و دلو میگم ؟
حالا کار عقل و خرد ، فکر و اندیشه و یادآور همون پیشنویس دلم ؟ بمونه ، مثل کار دل رو پیشنویس حسی از حواس پنجگانمون که رو پیشنویس کار عضوشون کار می کنن ، مثل همون وقتی که چشمم افتاد به ماه که تو آسمون پیدا شد ، به پیشنویسی در جهان خارج یا عالم بیرون عالم درون ما ، که این وسط عضوی مثل همون چشم قرار داره و پیشنویسی رو برای حسش داشت و بشرح ایضا حس بینایی ، حالا برا کی و کجا ؟ بمونه ! تا پیشنویس ما از درون چه باشه ؟ که آیا اینم مثل همونا که گفتم ، مثلا فوتبال ، شامل فقط حس میشه و نامه تمام ؟ یا مثل همونکه گفتم دلبخواهم داره ؟ حالا بعدش ؟ یا بعدش ، حالا هرچی ؟ آیا همونو نامه تمام ؟ پیش نویس اونم میگم ؟
خب مثل اینکه وقت خوردن سحری رسید ، چراکه چیزی به اذان صبح نمونده .
کل شب رفت به حرفو و خواب بی خواب ! چراکه صبح اول وقتم که میریم سرکار ان شاءالله
بِ ... الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، حم ، وَالْکِتَابِ الْمُبِینِ ، إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ، وَإِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتَابِ ... .
مثلا همین فوتبال ، فینال جام جهانی رو میگم ، که بازم من دلم می خواد آرژانتین آلمانوهم ببره و جام در آمریکا ، آمریکای جنوبی بمونه ، هرچند مهد فوتبال اروپاس ، و اولش اونجا پیدا شده و برای آمریکای جنوبی حکم پیشنویسو داره .
خب داریم به اذان مغرب به افق خودمون نزدیک میشیم ، بمونه ان شاءالله بعد افطار ...
پیدایش پدیده 13 :
سلام علیکم
یادآوری :
بِ ...
... ، قُمِ اللَّیلَ ...
بِسْمِ اللَّهِ ... ، حم ، تَنْزِیلٌ مِنَ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، کِتَابٌ ... .
ضمن تبریک امشب ، که ماه به نیمه رسیده و تولد آقا امام حسن علیه السلامه ، امامی که به ایشون امام صلح ، مذاکره وووهم گفته شده ، بعضا هم برعکس امام قیام ! جنگ و مبارزه ووو ، که ان شاء الله به اونم میرسیم ، گفتم از فرصت پیش اومده استفاده کنم .
آخه نصفه روز کار کردیم و بازم طبق قرارداد مصالح کارآماده نبود و برگشتیم خونه و بعداز ظهرم که بقدر کافی استراحت کرده ام .
پدیده ی پیشنویس :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، حم ، ع .. ، ... .
خب تا فوتبالم ، برزیل و هلند ، که فرصت داریم حرف بزنیم ، ودر اینجا هم نوشته و مکتوب بشه .
خب بحث به کجا رسید ؟
گفتم پیشنویس اختصاص به پرسش نداره ، بلکه هر حرف ، کلمه و کلامی که به زبان میاد و بعدشم نوشته میشه ، یا به زبونم نیامده هم نوشته میشه ، پیشنویسی داره ، حالا بمونه که به زبون آوردنش و نوشتنشم ریشه ی پرسش و سئوال داره ، ولو به صورت و شکل سئوالیم مطرح نشه .
خب پرسش ریشه در چی داره ؟ فعلا بمونه ، ولی همونطور که من بعد اینکه چشمم افتاد به ماه تو آسمونو و شب به شب ماهو کامل و کاملتر دیدم تا امشب که شکلش با شکل اول ماه فرق داره ، خب اون پرسش برام پیدا شده ، پس پرسش مثلا شما دوتا هم همچین مبنایی داره ، پیشنویسشو میگم .
مثلا ،
خب فوتبال شروع شد ...
پیدایش پدیده 12 :
... ، وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ ؟ لَیقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یعْلَمُونَ ، ... . بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَلَهُ الْحَمْدُ فِی الْآخِرَةِ وَهُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ، ... .
پیدایش پرسش :
ضمن تبریک مجدد ، به مناسبت مولودی نیمه ی ماه که پیشرو داریم ، گفتم حالا که فرصت دارم بپرسم که چرا ماه یواش یواش ، کم کم و به تدریج پیدا میشه ؟ ومثل خورشید که همه روزه همش پیداس ، البته تو آسمون صاف ، ولی ماه شب چهارده با اول و آخرش فرق داره ؟ البته برا ما که رو زمین هستیم ، وگرنه اونکه پاش رسیده باشه به کره ی ماه که رو زمین اون ایستاده و کره ی زمین ما براش تو آسمونه .
بگذریم ، در پیشنویس این نوشته این پرسش برام پیدا شد و گفتم اینجا هم بگم .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، تَنْزِیلُ الْکِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ ، إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَیکَ الْکِتَابَ ... .
چرا ؟
گفتم که برام پیدا شد که براتون گفتم ، در اینجا ، مثل حرفهایی که در بیرون گفته میشه و نوشته میشه ، که پیشنویسی دارن ، البته منظورم چک نویس نیست چراکه پاکنویسش که نازله اون نیس .
چراکه چک نویس و پاکنویسشم پیشنویس داره ، همونی که به زبون میاد و قلمی میشه مثل این نوشته برا چشم و گوش ، مثل هر صدا و صورتی ، که فرق داره با صوت و تصویر پیشنویسشون .
مثل تصویر همین که پرسیدم به صورت : "چرا؟" و صورت مسئله ی مطرح شده .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، حم ، تَنْزِیلُ الْکِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ ، ... .
که بهمین صورت برام پیدا شد و بهمان صورتم براتون گفتم ، در اینجا .
پیدایش پدیده 11 :
سلام علیکم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، الْحَمْدُ لِلَّهِ ... ، ... ، وَهُوَ الَّذِی جَعَلَکُمْ خَلَائِفَ الْأَرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیبْلُوَکُمْ فِی مَا آتَاکُمْ إِنَّ رَبَّکَ سَرِیعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَ ... ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، ا .. ، ... ، إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَینَزِّلُ الْغَیثَ وَیعْلَمُ مَا فِی الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِی نَفْسٌ مَاذَا تَکْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِی نَفْسٌ بِأَی أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ.
در فرصت امروز اول امروزو تبریک بگم ، خب دومین جمعه ی ماهم پیدا شد ، ماهی که داره کم کم همش تو آسمون پیدا میشه و نمیه ی اون سالروز تولد آقا امام حسن علیه السلامه و پیشاپیش این روزو تبریک بگم ، چراکه شاید مثل امروز نیس که جمعه باشه یا تعطیل رسمی که بشه سر کار نرفت طبق قراردادمون با کارفرمای کار جدیدمونم ، و فرصتی مثل امروز دست بده برای تبریک گفتن ، در اینجا گفتنو میگم که گفتم کتاب یا نوشته برای چشم چه حسنی (به ضم ح) داره بر کتاب یا نوشته برای گوش .